ببینید دوستان من خودم رو باز هم میگن شایدم بقیه شاملش بشن
من به انگیزه درس خوندن تصمیم گرفتم ... به انگیزه عاشق بودن و اینا تصمیم گرفتم ... به انگیزه افزایش قدرت جسمی تصمیم گرفتم ... حتی به انگیزه گناه نکردن تصمیم گرفتم و هم چنین چیزای دیگه ولی هیچ کودووم مداوم نبود
ببینید ما (البته اینجور که از نوشته میفهمم ) هممون تجربه بالای پنج سال داریم ... یه چیزایی که صد البته چیزای مهمی هم بودنو از دست دادیم و تجربه داریم
من با توجه به چیزایی که از اینجا فهمیدم و تجربه دارم و تلاش هایی که کردم میگم واسه خودم این عقیده رو دارم که نمی ارزه ادم ازدواجشم فدای این کار بکنه
حالا این سخن بنده یعنی چی ؟
یعنی اقاجون خدا رو مد نظر نگرفتیم... استغفرالله ... واسه درس تصمیم گرفتیم شکست خوردیم ... خواستیم گناه نکنیم نشد و ...
احتمالش کم نیست که توی ازدواج هم بازگشت به این مسئله داشته باشیم
قسمت بد ماجرا هم اینجاست که ما به قول یکی از دوستان یهویی که دچار این مسئله نشدیم که بخوایم زود هم ترک کنیم
یا همین الان که تو مسیر ترک افتادیم به قول معروف پوست کلفت تر شدیم و با وسوسه ها بهتر بلد شدیم بجنگیم
اما ایا این مسیر رو میشه در مسیر ازدواج و زندگی مشترک طی کرد ؟ ایا واقعا می ارزه ؟ شاید ما اصلا تو خود زندگی مشترک مشکلاتی داشته باشیم ( که قطعا خواهیم داشت ) ... پس انرژیمونو باید واسه اون مسائل بزاریم
پس نتیجه گیری الون واریور تا اینجا :
هر چه زودتر تصمیم به ترک بگیریم و این تصمیم گیری و بدست اوردن تجربیات و پاک شدن روح و ذهن رو به ازدواج موکول نکنیم
اول از سوال عرفان 2 تشکر میکنم. من با الون واریر موافقم.
نمیشه به طور قطع گفت که خ.ا با ازدواج حل نمیشه ولی به نظرم خ.ا بیشتر از اینکه رفع نیاز جنسی باشه ریشه در مسائل روحی روانی داره و بیشتر بعد روانیه قضیه مطرح میشه .پس شخصی که چند سال خ.ا میکرده حالا بیاد ازدواج کنه خوب از لحاظ جنسی ارضا میشه ولی فراموش نکنیم که اون فرد یک عادت را چندین سال همراه با خودش داشته و از لحاظ روانی هنوز درگیر اون عادته.پس نمیشه توقع داشت صرف ارضای جنسی توسط ازدواج باعث ترک اون عادت قدیمی بشه.
تازه کسایی که خ.ا میکنن با افزایش مشکلاتشون خ.اشون هم بیشتر میشه و در زندگی بعد از ازذواج هم که مشکلات قطعا زیادن پس احتمال انجام خ.ا بالا میره .
ولی بازم این فقط یه نظر شخصیه. اگه یه روانشناس موضوع رو بررسی کنه شاید بهتر به نتیجه برسیم!!
در کل نظرم اینه که بهتره الان تا مجردیم مشکلمون رو حل کنیم چون راحتتره و اگر درمان را به بعد از ازدواج موکول کنیم معلوم نیست علاوه بر زندگی خودمون زندگی یه فرد دیگه رو نابود نکنیم .
عرفان جان برای شما هم بهترین ها را آرزو میکنم و امیدوارم تو زندگی مشترکت موفق باشی
سلام
من تازه میخوام ترک کنم میشه بگید باید چکار کنم؟
(1393 دي 2، 20:11)armin100 نوشته است: [ -> ]فقط یه سئوال...
این که مثلاً میگن فلانی خ.ا می کرد، بعد پیامبر یا ائمه بهش گفتن که ازدواج کن...
جریانش چیه؟
(نمی دونم.. شایدم موضوع چیزی دیگه ای بود و من برداشت اشتباه کردم)
به نظر من به عنوان یکی از انگیزه های ترک، چیز بدی نیست... خیلی هم خوبه...
این که من بخوام خ.ا رو ترک کنم تا بعدها یه زندگی خوب کنار همسرم داشته باشم...
آرمین من این روایت رو نشنیده بودم
(با فرض صحیح بودن روایت)
در زمان پیامبر دسترسی به منابع منحرف کننده از جمله عکس و فیلم و ... نبوده
اون زمان ها خ.ا شرایط خاص خودش رو داشته و به همین ترتیب ترکش هم روش های خودش رو می طلبیده
از طرفی ما از شرایط اون فرد خبر نداریم، شاید شرایط خاصی داشته که چنین توصیه ای از جانب پیامبر شده بهش( مثلاً این که به این موضوع اعتیاد پیدا نکرده بوده)
بهتره به نقل قول هایی که دوستان در صحبت های قبلی بیان کردن از افراد متأهلی که دچار این بیماری هستن هم توجه کنید.
با سلام دوباره خدمت دوستان وهمراهان عزیزم آقایان: عاشق فاطمه زهرا _ قاصدک _ محب_armin100 _ Alone warrioR _Deril _ m.es71 _ _2 _ some day soon_ Reza.d_ hosseinamوتمام اعضاوسرپرستان بزرگوار.دوستان ازشما سپاسگزارم بابت پاسخهای بجاواین همه لطف وتشکر.واما...منتظرطرح موضوعی جدیدازطرف اعضا هستم
طرح موضوعی ازطرف عرفان:
سوال :آیا جهاد با خ.ا. ، مبارزه با نفس است یا جدال با فطرت ؟
سوالی دگر:آیا لذت وآرامش گرفتن ازامور جنسی از نیازهای بلفطره ی آدمیست ؟
(1393 دي 3، 18:27)mandaliof نوشته است: [ -> ]سلام
من تازه میخوام ترک کنم میشه بگید باید چکار کنم؟
سلام
خوش اومدی به کانون ترک
تو پیام پروفایلی که برات فرستاده شده کامل توضیح داده شده چیکار کنی و کجا بری
ولی فعلا بیا اینجا خودت رو معرفی کن
http://www.ktark.com/Thread-%D8%AE%D9%88...n=lastpost
برای ثبت نام تو مسابقات ترک هم بیا اینجا
http://www.ktark.com/Thread-%D9%85%D8%B3...8%B1%DB%8C
...................................
منم این روایت رو شنیدم که شخصی خ.ا میکرده و از بیت المال براش امکان این رو فراهم کردن که بتونه ازدواج کنه
ولی خب اون موقع مثل الان نبود . تو یه جامعه چند هزار نفری یه نفر گرفتار بود ؛ اونم مطمئن باش وضعش از همه ی ماها بهتر بوده . چون نه حمومی بوده با خیال راحت هر بار خواست بزنه ! و بعدش بخواد بره غسل کنه نه عکس و فیلمی بوده که بخواد ببینه و تحریک شه .
بعد کلی هم سرزنش شد سر این کار و توبه کرد که دیگه خ.ا نکنه بعد از اون با پول بیت المال امکان ازدواج رو براش فراهم کردن .
ما امروز توبه میکنیم یه ساعت بعد میشکنیم ! واقعا بدون تعارف خیلی ضعیفیم . تا از خودمون مطمئن نشدیم نباید ازدواج کنیم . خیلیا فکر میکنن ازدواج پول و خونه میخواد و بس . ولی من همیشه در نظر داشتم یکی از مهم ترین شرایط برای مزدوج شدن حداقل 1 سال پاکیه .
به این خیال هم نباشیم نامزد کنیم دوران نامزدی رو پاک میمونیم . اونایی که رفتن بپرسین همشون میگن دوران نامزدی سخت تر میشه ترک . کلا زیاد وقت نداریم ؛ نهایت تا چند سال دیگه همه مون مزدوج میشیم . از همین امروز باید به فکر باشیم نه بعد از ازدواج .
اصلا به فرض اینکه تا شب قبل ازدواج زدیم و بعد ازدواج دیگه کامل تونستیم ترک کنیم و نیازی به خ.ا نداشتیم . تو اون دنیا بهمون نمیگن جوونیت چجوری گذشت ؟ ما اگه میخواییم حرفی برای گفتن داشته باشیم الان که همه وسایل گناه فراهمه باید بتونیم پاک بمونیم نه اینکه بذاریم بعد ازدواج که میخواد بشه یا نشه .
سلام.کسی از بابا بزرگ خبر نداره ؟؟؟دلمون براش تنگ شده
بچه ها من فکر می کنم که ما از خدا نمی ترسیم. همیشه ما گفتن خدا رحیمه و می بخشه. بچه ها من خودم رو می گم. خداوند تعهدی نداده که "محمد تو حتما می ری بهشت" من نشستم با خودم فکر کردم ، من چه فرقی با کسایی دارم که می رن جهنم؟ من که تو یه خانواده مذهبی به دنیا اومدم و خداوند هم هر جور تونسته من رو هدایت کرده و هر چقدر که نعمت بوده به من داده.
اونوقت من به عنوان یه انسان با اختیار خودم چی کار کردم؟
کلی دعا بخونم و نماز بخونم و برم مراسم عزاداری و توبه کنم. مگه شمر نماز نمی خوند؟ تفاوت من با شمر چیه؟
بیایم فرض کنیم ما زمان امام حسین توی کوفه بودیم. بچه ها چند درصد احتمال می دین که توی ارتش امام حسین بودین؟
به قول داداش عرفان مبحث جدیدی رو باز کردم.
سوال: بچه ها اگر ما زمان امام حسین بودیم. توی لشکر امام حسین بودیم؟ یا نه علیه امام حسین و یاراش و زن و بچه اش ، شمشیر می کشیدیم؟
اگر جوابمون اینه که احتمالا ما می رفتیم تو لشکر شمر ، خیلی کارمون زاره چون من فکر می کنم اگر خداوند عادل باشه ، اسم ما رو هم توی لشکر شمر می نویسه.
..................................
بچه ها راستش این حرفا رو می زنم ، دلیلش اینه که چند روز قبل یه جا رفته بودم مراسم که روحانی که صحبت می کرد اینا رو می گفت.
می گفت (نقل به مضمون) توی اون دنیا اسم بعضی ها رو می نویسن قاتل امام حسین ، بعضی ها رو می نویسن شمر.
روز اربعین وقتی از تلویزیون صدای نوحه میومد و من ...
مداح داشت روضه می خوند و در مورد شمر می گفت. یه لحظه احساس کردم که من شمرم. خیلی احساس بدی بود.
خداوند به ما رحم کنه
به نام خداوند پاکیها
ضمن عرض سلام و خسته نباشید، از تمام اعضای گروه خصوصاً عرفان عزیز بابت طرح موضوع سپاسگزارم.
این تاپیک نیاز به یک تغییر و تحول اساسی داشت که خب عملی کردن آن بسیار دشوارتر از آن بود که من فکر میکردم. همچنین برای عملی کردن نیاز به همکاری افراد با پاکی بالا و با تجربه ی کانون بود که متاسفانه فقط تعداد اندکی فعالیت دارند. امیدوارم روزی این تاپیک به گونه ای شود که یک تازه وارد احساس سردرگمی نکند.
دوستان من به لطف خدا 20 روز پاک موندم و الان هم از این بابت بسیار بسیار بسیار خوشحالم. از همه تون ممنونم و براتون آرزوی پاکی ابدی رو دارم. ( ارجاع:
تاپیک مسابقه 20 روزه )
طبق پستی که در این مسابقه دادم، من باید
فقط برای امروز بهبودی خودم رو با یک معتاد به اشتراک بزارم. گفتم در قالب یه پست بنویسم تا همه استفاده ببرن:
" مثل اکثر دوستان از روی کنجکاوی یک روز خ.ا کردم ولی چون 12 سال بیشتر نداشتم هیچ آب منی از من خارج نشد اما حس لذتی بهمراه داشت که مرا به اوج رساند. 24 ساعت بعد دوباره همان کار، و این عمل اینقدر تکرار شد که من متوجه گذر زمان نشدم. بعد از یک سال به کار خودم آگاه شدم و فهمیدم که یک گناه کبیره ست. آگاهی من در حدی بود که فقط میدونستم گناه بزرگیه، همین و بس.
یک سال پیش، یعنی در 14 سالگی با کانون آشنا شدم، ماه محرم بود و من حس و حال دیگه داشتم. شرایط مسابقه رو با دقت روی کاغذ نوشتم و هر عاملی رو به دقت انجام میدادم. فکر و ذکر من ترک بود و به چیز دیگه ای فکر نمیکردم. 7 یا 6 روز پاک بودم. روز 7 من مسئول دادن نذری ها بودم که با عموم بحثم شد و من خیلی ناراحت شدم. بحث که نبود فقط در حد شوخی بود اما نمیدونم چرا اون همچین حرفی بهم گفت. :smiley-yell: هیچ کدوم از عمو هام اینجوری عصبانی نیستن اما یکیشون وقتی عصبانی میشه نمیتونه خودشو کنترل کنه.
شب با سرافکندگی اومدم خونه، هر چی به بچه ها پی ام میدادم کسی جواب نمیداد. خودمو سرگرم کاری کردم که ناخداگاه یک عکس باز شد و من شکستم.
چند بار دیگه هم ترک کردم اما هیچ کدومشون بیشتر از 10 روز طول نکشید.
معتاد در حال عذابی بودم که هیچ وقت قبول نمیکردم که من معتاد و عاجزم. به همین خاطر هیچوقت بیشتر از 10 روز پاک نموندم.
این داستان رو شاید خیلی از شما ها شنیدین. مربوط به گذشته بود، خواستم بهتر منو بشناسید ... . بهبودی من در ادامه ... .
بهبودی من از کجا آغاز شد؟
وقتی من قبول کردم که معتاد هستم و در برابر بیماری خود عاجزم، اولین قدم رو در بهبودی برداشتم. قدم اول اعتراف به اعتیاد و عاجز بودن در برابر آن است.
قدم دوم را زمانی برداشتم که دست کمک به طرف کانون دراز کردم و از اعضا خواستم که به من کمک کنند. قدم دوم درخواست کمک کردن از کانون است، وقتی من قبول کردم که در برابر بیماری خود عاجزم، از کانون و اعضایش درخواست راهنمایی و کمک کردم.
من زمانی که بیمار بودم، خدا را قبول داشتم، مسلمان بودم و از نیروی بالقوه اش آگاه بودم اما هیچوقت آن را به عنوان نیروی برتر از خودم نپذیرفته بودم.
مهم نیست مسلمان باشی یا غیر مسلمان، مهم اینست که نیرویی را برتر از خود بپذیری. قدم سوم پذیرش نیروی برتر و کمک گرفتن از اوست.
ترس از آینده و به یادآوردن گذشته مرا در دوران بهبودی خیلی آزار میداد. در زمان خودارضایی همواره ترس و عجز همراه من بود. من در مقابل بیماری خود ناتوان بودم و این همراه با ترس بود.
قدم سوم را با نوشتن ترازنامه اخلاقی برداشتم. در گوشه ای نشستم و ضمن طلب کمک کردن از خداوند، گذشته ام را نوشتم. هر چه مرا آزار میداد نوشتم و برگه را نزد خود نگه داشتم.
قبل از پیدا کردن کانون ما در برابر بیماری خود آگاهی کاملی نداشتیم. برای فرار از غم و ناراحتی خودمان را ارضای جنسی میکردیم اما هیچوقت روحمان ارضا نمیشد. چرا؟ چون از اعمال خود ناراضی بودیم، از گذشته متواری و از آینده هم میترسیدیم. قبول دارید که اگر این ترس و عجز را با کسی درمیان میگذاشتیم؛ سبک میشدیم ؟ قدم چهارم: باید ترازنامه اخلاقی خود را با یک همدرد معتمد در میان می گذاشتم تا روح مریضم از زندانی که برایش ساخته بودم آزاد میشد اما این برای یک خودارضا تقریبا غیر ممکن بود و من نتوانستم روحم را آزاد کنم.
اما قدم سوم خیلی به من کمک کرده بود؛ تصمیم گرفتم ترازنامه خودم رو پاره کنم و اون رو از بین ببرم. " ( قدم ها ادامه دارد اما من از ادامه آنها صرف نظر کردم )
دوستان عزیز؛ بیماری خ.ا یک بیماری ساده نیست که بتوانیم آن را به طور کامل کنار بگذاریم.
خ.ا یک بیماری روانی است که از بی مسئولیتی، عجز و ناتوانی، و ... در انجام کار منشاء میگیرد.
بنابراین یک فرد معتاد هیچوقت نمیتواند مانند بقیه ی افراد زندگی کند؛ در کانون نیز فقط روش کنار گذاشتن و روش زندگی کردن رو یاد میگیریم. می آموزیم که چگونه زندگی خودمون رو تغییر بدیم و پاک زندگی کنیم.
با پاکی ما با نیروی برتر خود آشنا میشویم، با آن ارتباط برقرار کرده و از آن در خواست کمک میکنیم.
قدم ها ادامه دارد، بدلیل طولانی شدن تصمیم گرفتم دیگه ادامه ندم. بهبودی من تا به امروز همینی بود که در بالا عرض کردم.
ما معتادان با شنیدن مشارکت دیگران انرژی میگیریم و خ.ا را کنار میگذاریم. بنابراین این تاپیک بدون مشارکت هدفمند نیست و وظیفه خود را در ترک انجام نمی دهد.
خداوندا بگذار راهی را بروم که تو میخواهی
کسانی را ملاقات کنم که دوستشان داری
بگویم آنچه را که اراده توست
باشد که همیشه بر اراده ات گردن نهم.
شبتون بخیر. هیچ وقت سعی نکنید فقط پاک بمونید بلکه سعی کنید به
بلوغ آگاهی برسید. هر روز از دیروز آگاه تر باشید زیرا زمان میگذرد و قابل برگشت نیست. هر روز از دیروز پیرتر میشوی و حکایتت همان پشیمانی میشود ... .
خدایا! به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ، بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است، حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بربیهودگیش، سوگوار نباشم.
ارسال کننده عاشق فاطمه زهرا - امروز ۱۲:۳۷ صبح
به قول داداش عرفان مبحث جدیدی رو باز کردم.
سوال: بچه ها اگر ما زمان امام حسین بودیم. توی لشکر امام حسین بودیم؟ یا نه علیه امام حسین و یاراش و زن و بچه اش ، شمشیر می کشیدیم؟
اگر جوابمون اینه که احتمالا ما می رفتیم تو لشکر شمر ، خیلی کارمون زاره چون من فکر می کنم اگر خداوند عادل باشه ، اسم ما رو هم توی لشکر شمر می نویسه.
باتشکرازعاشق فاطمه زهرابابت طرح موضوعی بااین ظرافت.
پاسخ عرفان :اگرما الان امام زمان خودمون رو دریابیم وفریادکیست مرایاری کند اورابشنویم وپاسخ دهیم خوب مسلم است که زمان امام حسین نیز امام زمان خودرامیشناختیم
حالا شنیدید که میگن کل یوم عاشورا کل عرض کربلا
دوستان صحنه ی کربلا وعاشوراهرروزدرحال اتفاق افتادن است
(1393 دي 4، 0:37)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]بچه ها من فکر می کنم که ما از خدا نمی ترسیم. همیشه ما گفتن خدا رحیمه و می بخشه. بچه ها من خودم رو می گم. خداوند تعهدی نداده که "محمد تو حتما می ری بهشت" من نشستم با خودم فکر کردم ، من چه فرقی با کسایی دارم که می رن جهنم؟ من که تو یه خانواده مذهبی به دنیا اومدم و خداوند هم هر جور تونسته من رو هدایت کرده و هر چقدر که نعمت بوده به من داده.
اونوقت من به عنوان یه انسان با اختیار خودم چی کار کردم؟
کلی دعا بخونم و نماز بخونم و برم مراسم عزاداری و توبه کنم. مگه شمر نماز نمی خوند؟ تفاوت من با شمر چیه؟
بیایم فرض کنیم ما زمان امام حسین توی کوفه بودیم. بچه ها چند درصد احتمال می دین که توی ارتش امام حسین بودین؟
به قول داداش عرفان مبحث جدیدی رو باز کردم.
سوال: بچه ها اگر ما زمان امام حسین بودیم. توی لشکر امام حسین بودیم؟ یا نه علیه امام حسین و یاراش و زن و بچه اش ، شمشیر می کشیدیم؟
اگر جوابمون اینه که احتمالا ما می رفتیم تو لشکر شمر ، خیلی کارمون زاره چون من فکر می کنم اگر خداوند عادل باشه ، اسم ما رو هم توی لشکر شمر می نویسه.
..................................
بچه ها راستش این حرفا رو می زنم ، دلیلش اینه که چند روز قبل یه جا رفته بودم مراسم که روحانی که صحبت می کرد اینا رو می گفت.
می گفت (نقل به مضمون) توی اون دنیا اسم بعضی ها رو می نویسن قاتل امام حسین ، بعضی ها رو می نویسن شمر.
روز اربعین وقتی از تلویزیون صدای نوحه میومد و من ...
مداح داشت روضه می خوند و در مورد شمر می گفت. یه لحظه احساس کردم که من شمرم. خیلی احساس بدی بود.
خداوند به ما رحم کنه
باتشکرازعاشق فاطمه زهرابابت طرح موضوعی بااین ظرافت.
پاسخ عرفان :اگرما الان امام زمان خودمون رو دریابیم وفریادکیست مرایاری کند اورابشنویم وپاسخ دهیم خوب مسلم است که زمان امام حسین نیز امام زمان خودرامیشناختیم
حالا شنیدید که میگن کل یوم عاشورا کل عرض کربلا
دوستان صحنه ی کربلا وعاشوراهرروزدرحال اتفاق افتادن است
(1393 دي 4، 1:43)reza.d نوشته است: [ -> ]به نام خداوند پاکیها
ضمن عرض سلام و خسته نباشید، از تمام اعضای گروه خصوصاً عرفان عزیز بابت طرح موضوع سپاسگزارم.
این تاپیک نیاز به یک تغییر و تحول اساسی داشت که خب عملی کردن آن بسیار دشوارتر از آن بود که من فکر میکردم. همچنین برای عملی کردن نیاز به همکاری افراد با پاکی بالا و با تجربه ی کانون بود که متاسفانه فقط تعداد اندکی فعالیت دارند. امیدوارم روزی این تاپیک به گونه ای شود که یک تازه وارد احساس سردرگمی نکند.
بهبودی من از کجا آغاز شد؟
وقتی من قبول کردم که معتاد هستم و در برابر بیماری خود عاجزم، اولین قدم رو در بهبودی برداشتم. قدم اول اعتراف به اعتیاد و عاجز بودن در برابر آن است.
قدم دوم را زمانی برداشتم که دست کمک به طرف کانون دراز کردم و از اعضا خواستم که به من کمک کنند. قدم دوم درخواست کمک کردن از کانون است، وقتی من قبول کردم که در برابر بیماری خود عاجزم، از کانون و اعضایش درخواست راهنمایی و کمک کردم.
من زمانی که بیمار بودم، خدا را قبول داشتم، مسلمان بودم و از نیروی بالقوه اش آگاه بودم اما هیچوقت آن را به عنوان نیروی برتر از خودم نپذیرفته بودم.
مهم نیست مسلمان باشی یا غیر مسلمان، مهم اینست که نیرویی را برتر از خود بپذیری. قدم سوم پذیرش نیروی برتر و کمک گرفتن از اوست.
ترس از آینده و به یادآوردن گذشته مرا در دوران بهبودی خیلی آزار میداد. در زمان خودارضایی همواره ترس و عجز همراه من بود. من در مقابل بیماری خود ناتوان بودم و این همراه با ترس بود.
قدم سوم را با نوشتن ترازنامه اخلاقی برداشتم. در گوشه ای نشستم و ضمن طلب کمک کردن از خداوند، گذشته ام را نوشتم. هر چه مرا آزار میداد نوشتم و برگه را نزد خود نگه داشتم.
قبل از پیدا کردن کانون ما در برابر بیماری خود آگاهی کاملی نداشتیم. برای فرار از غم و ناراحتی خودمان را ارضای جنسی میکردیم اما هیچوقت روحمان ارضا نمیشد. چرا؟ چون از اعمال خود ناراضی بودیم، از گذشته متواری و از آینده هم میترسیدیم. قبول دارید که اگر این ترس و عجز را با کسی درمیان میگذاشتیم؛ سبک میشدیم ؟ قدم چهارم: باید ترازنامه اخلاقی خود را با یک همدرد معتمد در میان می گذاشتم تا روح مریضم از زندانی که برایش ساخته بودم آزاد میشد اما این برای یک خودارضا تقریبا غیر ممکن بود و من نتوانستم روحم را آزاد کنم.
اما قدم سوم خیلی به من کمک کرده بود؛ تصمیم گرفتم ترازنامه خودم رو پاره کنم و اون رو از بین ببرم. " ( قدم ها ادامه دارد اما من از ادامه آنها صرف نظر کردم )
سلام reza.d عزیز مطالبی که عنوان داشتی مربوط به انجمن های ۱۲ قدمی معتادان گمنام است که همگی آنها برگرفته ازانجمن الکلی های گمنام AA میباشد موسس آن بیل ویلسون است که ماسون بود.
راستی دوستان و سرپرستان گروه رهروان پاکی اساس کارکانون ترک اینجا برپایه ی انجمن های ۱۲ قدمی میباشد؟؟؟
(1393 دي 4، 2:37)عرفان2 نوشته است: [ -> ]سلام reza.d عزیز مطالبی که عنوان داشتی مربوط به انجمن های ۱۲ قدمی معتادان گمنام است که همگی آنها برگرفته ازانجمن الکلی های گمنام AA میباشد موسس آن بیل ویلسون است که ماسون بود.
راستی دوستان و سرپرستان گروه رهروان پاکی اساس کارکانون ترک اینجا برپایه ی انجمن های ۱۲ قدمی میباشد؟؟؟
سلام دوست عزیز؛
هدف تمامی انجمن ها رهایی معتادان از اعتیاد است. ما نیز همه معتاد هستیم و میتوانیم با بکار گیری این قدم ها روند بهبودی را تسریع بخشیم. این روند بهبودی من بود، من دوست داشتم قدم های این انجمن رو دنبال کنم چون بیماری ما با بیماری اعتیاد کاملا مشابه هست.
کانون انجمنی مستقل هست و ترک قدم به قدم اون متفاوت.
سلام
ماشالله به بچه های اکتیو اینجا... ای ول...
محب یعنی چی کسی نمی شناستت؟ خوش اومدی...
من خودم معرفیت می کنم... داداش محب ما از اون ایستادگان راه پاکیه... کارشم خیلی درسته...
بیا داداش... منتظرتیم...
به هم گروهی جدیدمون حسین خوش آمد میگم...
بابابزرگ این چند وقته درگیر کار شده شدید... وقت سر خاروندن نداره... جاش خیلی تو کانون خالیه...
امیدوارم حالش خوب باشه و به زودی همین جا یه پست ازش ببینیم...
آقا بحث تون عالی بود... منم پاسخم رو گرفتم... ممنون از همگی...
چیزی که باید بهش توجه داشت شرایط حاکم بر هر زمانه... شرایط فرد... و کلا شرایط همه چی!
که اون زمان با الان فرق داشته...
عرفان جان همون طور که رضا گفت کلا فرق فوکوله...
یه انجمن ترک قدم به قدم داریم... که البته اون هم ارتباطی با ساز و کار فعلی سایت نداره...
اساس کار کانون، تغییر سبک زندگیه...
خب بذارید منم دو تا سئوال جواب بدم...
سوال :آیا جهاد با خ.ا. ، مبارزه با نفس است یا جدال با فطرت ؟
به نظر من فطرت ما پاکه... نیاز به مبارزه نداره...
این نفسمونه که هر چیزی رو ممکنه دلش بخواد و ما نباید بذاریم که بخواد!
سوالی دگر:آیا لذت وآرامش گرفتن ازامور جنسی از نیازهای بلفطره ی آدمیست ؟
به نظر من آره... خدا خیلی مهربون بوده که این نیاز رو بهمون داده...
ان شالله که تغذیه ی درست این نیاز رو هم پیدا کنیم...
و
اینترنتم خرابه... هر چی درایور نصب می کنم بازم مشکل داره کارت وایرلسم...
دعا کنید درست شه... پدرمو درآورد...
(1393 دي 4، 2:37)عرفان2 نوشته است: [ -> ]راستی دوستان و سرپرستان گروه رهروان پاکی اساس کارکانون ترک اینجا برپایه ی انجمن های ۱۲ قدمی میباشد؟؟؟
سلام داداش . این 12 قدمیه چی هست ؟
کلا کانون اصولش به مرور زمان کامل شده . اول شیوه هایی بوده که در طول این 6 سال به مرور روش های درست جایگزینشون شده و همینطور این رویه ادامه داره .
مثلا همین امسال کانون با پارسال کانون خیلی با هم فرق دارن . کلا یه رویه ثابتی نیست به مرور زمان با توجه به شرایط تغییر میکنه .
(1393 دي 4، 2:37)عرفان2 نوشته است: [ -> ]سوال :آیا جهاد با خ.ا. ، مبارزه با نفس است یا جدال با فطرت ؟
سوالی دگر:آیا لذت وآرامش گرفتن ازامور جنسی از نیازهای بلفطره ی آدمیست ؟
به نظرم این دو تا سوال در اصل یه سواله ...
قبل از ازدواج جهاده و بعد از ازدواج نیاز فطری
تو پست قبلیم هم گفتم به نظر من تا وقتی مجردیم باید بتونیم از این جهاد سربلند بیرون بیاییم تا اون دنیا بتونیم حرفی برای گفتن داشته باشیم
یه روز پیامبر با اصحابش از جنگ برگشته بودن ؛ پیامبر رو میکنه به اصحابش میگه جهاد اصغر تموم شد حالا دیگه نوبت جهاد اکبره .
وقتی ازش میپرسن جهاد اکبر چیه ؛ جواب میده مبارزه با هوای نفس .
یعنی جنگ در راه اسلام با اونهمه کشته و مجروح و دوری از خانواده رو جهاد اصغر میدونه و مبارزه با هوای نفس رو جهاد اکبر .
فطرت انسان انقدر کامل هست که هیچوقت نیازی به مبارزه با فطرت نداشته باشه . دوری از خ.ا مبارزه با فطرت نیست ؛ بلکه آزمایشیه که سرراهمونه . باید تا وقتی که مهلت داریم بتونیم به خوبی انجامش بدیم . اگه نتونیم تو این مهلتی که خدا بهمون داده ؛ از این جهاد سربلند بیرون بیاییم واقعا ضرر کردیم
سوره بقره آیه 214 :
گمان کرده اید که به بهشت داخل میشوید بدون امتحانی که پیش از شما بر گذشتگان آمد ؟
ما الان ترک خ.ا رو خیلی برای خودمون سخت گرفتیم . واقعا اینجور نیست . تکلیفیه بر دوشمون و باید تا زمانی که مهلت داریم انجامش بدیم . کاری هم نیست که نشه ...
یکی از بچه ها بود میگفت خدا خودش درک میکنه تو اون دنیا !
خیلی برای خودمون تبصره صادر میکنیم و بهونه میاریم که این گناه رو ادامه بدیم . ولی واقعا اگه چیز خوبی بود خدا منعش نمیکرد ؛ خیلیا تو همین کانون هستن که میگن ما نمیتونیم ترک کنیم ؛ ما اراده شو نداریم ؛ اگه انجام ندادنش انقدر سخت بود خدا ترک این گناه رو برامون واجب نمیکرد .
سوره بقره آیه 286 :
خداوند هیچکس را جز به قدر توانییش تکلیف نکند ؛ آنچه از خوبی به دست آورده به سود او ؛ و آنچه از بدی به دست آورده به زیان اوست .
(1393 دي 4، 20:04)رامین. نوشته است: [ -> ] (1393 دي 4، 2:37)عرفان2 نوشته است: [ -> ]راستی دوستان و سرپرستان گروه رهروان پاکی اساس کارکانون ترک اینجا برپایه ی انجمن های ۱۲ قدمی میباشد؟؟؟
سلام داداش . این 12 قدمیه چی هست ؟
کلا کانون اصولش به مرور زمان کامل شده . اول شیوه هایی بوده که در طول این 6 سال به مرور روش های درست جایگزینشون شده و همینطور این رویه ادامه داره .
مثلا همین امسال کانون با پارسال کانون خیلی با هم فرق دارن . کلا یه رویه ثابتی نیست به مرور زمان با توجه به شرایط تغییر میکنه .
(1393 دي 4، 2:37)عرفان2 نوشته است: [ -> ]سوال :آیا جهاد با خ.ا. ، مبارزه با نفس است یا جدال با فطرت ؟
سوالی دگر:آیا لذت وآرامش گرفتن ازامور جنسی از نیازهای بلفطره ی آدمیست ؟
به نظرم این دو تا سوال در اصل یه سواله ...
قبل از ازدواج جهاده و بعد از ازدواج نیاز فطری
تو پست قبلیم هم گفتم به نظر من تا وقتی مجردیم باید بتونیم از این جهاد سربلند بیرون بیاییم تا اون دنیا بتونیم حرفی برای گفتن داشته باشیم
یه روز پیامبر با اصحابش از جنگ برگشته بودن ؛ پیامبر رو میکنه به اصحابش میگه جهاد اصغر تموم شد حالا دیگه نوبت جهاد اکبره .
وقتی ازش میپرسن جهاد اکبر چیه ؛ جواب میده مبارزه با هوای نفس .
یعنی جنگ در راه اسلام با اونهمه کشته و مجروح و دوری از خانواده رو جهاد اصغر میدونه و مبارزه با هوای نفس رو جهاد اکبر .
فطرت انسان انقدر کامل هست که هیچوقت نیازی به مبارزه با فطرت نداشته باشه . دوری از خ.ا مبارزه با فطرت نیست ؛ بلکه آزمایشیه که سرراهمونه . باید تا وقتی که مهلت داریم بتونیم به خوبی انجامش بدیم . اگه نتونیم تو این مهلتی که خدا بهمون داده ؛ از این جهاد سربلند بیرون بیاییم واقعا ضرر کردیم
سوره بقره آیه 214 :
گمان کرده اید که به بهشت داخل میشوید بدون امتحانی که پیش از شما بر گذشتگان آمد ؟
ما الان ترک خ.ا رو خیلی برای خودمون سخت گرفتیم . واقعا اینجور نیست . تکلیفیه بر دوشمون و باید تا زمانی که مهلت داریم انجامش بدیم . کاری هم نیست که نشه ...
یکی از بچه ها بود میگفت خدا خودش درک میکنه تو اون دنیا !
خیلی برای خودمون تبصره صادر میکنیم و بهونه میاریم که این گناه رو ادامه بدیم . ولی واقعا اگه چیز خوبی بود خدا منعش نمیکرد ؛ خیلیا تو همین کانون هستن که میگن ما نمیتونیم ترک کنیم ؛ ما اراده شو نداریم ؛ اگه انجام ندادنش انقدر سخت بود خدا ترک این گناه رو برامون واجب نمیکرد .
سوره بقره آیه 286 :
خداوند هیچکس را جز به قدر توانییش تکلیف نکند ؛ آنچه از خوبی به دست آورده به سود او ؛ و آنچه از بدی به دست آورده به زیان اوست .
سلام
نکته همینه ، هر چقدر که ما از خ.ا برای خودمون غول درست کنیم ، ترکش سخت تر می شه.
همش باید به خودمون تلقین کنیم که هیچی نیست ، من الان حالم خوبه. اورژانسی نیستم و ...