کانون

نسخه‌ی کامل: مسابقه 20 روزه شرط: پیروزی در مسابقه 10 روزه (سرپرست: BlueBoy)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
علیمحمد/اردیبهشت12/دومین روز خوب.
بچه ها سلام. 

یه بنده گنه کار خدا رو به اینجا راه میدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلامKhansariha (8)


امروزم روز خوبی بود الحمدلله

خدایا شکرSmiley-happy114
منم یک روز خوب
نخسته رپرستا
بچه ها سلام. من تازه از 10 روزه اومدم. شما همگی می بینم دارین پر انرژی پیش میرین


یا علی مدد


همیشه پر انرژی باشین


:22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22:

داستان کوتاه و زیبای روزت مبارک: مامان!!




نشسته بود لب تخت مادر و داشت دستان پرچین و چروكش را كرم مالی می‌كرد؛ هنوز هم مثل گذشته باعشق اینكار را میكرد ؛ هنوز هم مثل  همیشه لبخندی روی لبانش بود؛ مادر هم همینطور ؛ مثل همیشه ؛حتی حالا! خواست  درب قوطی كرم را بگذارد كه درب قوطی از دستش افتاد روی سرامیك و باصدا؛ روی سرامیكهای گوشه اطاق؛  قل قل خورد و تا ته اطاق رفت!   همین موقع مادر به آرامی دستش را فشار داد و با اشاره چشم و ابرو به در قوطی ؛ خنـدید.  هر دو خندیدند، او با صدای بلنــد و مادر نفس نفس زنان .....  

........ زنگ مدرسه كه خورد؛ همراه باقی بچه‌ها با شوق و ذوق و پر از سر و صدا مثل یك مشت گنجشگ ؛ همینطور كه همدیگر را هل می‌دادند از پله ها به سمت حیاط دویدند؛ حیاط مدرسه پر از نور آفتاب بود. درخت مدرسه پر از صدای پرنده‌ها كه زیر آفتاب ظهر مدرسه شاد و بی غم چه‌چهه می‌زندند! گرمی آفتاب را با لذت روی بدنش حس می‌كرد و نسیم بادی كه از دویدنش به صورتش میخورد لذت امروز را صد چندان میكرد . از ذوق داشت میمرد ؛ به قول دوست‌هاش داشت «ذوق مرگ» می‌شد نمیدانست چرا امروز كیف و كتاب مدرسه سنگین نبود؟  با همكلاسی‌ها به تاخت از درمدرسه بیرون دویدند و به سمت خرازی سر كوچه رفتند ؛ وقتی كه جلوی مغازه پیرمرد رسیدند از شلوغی داخل مغازه هــول شد .........

خودش را با كیف سنگینش به زور از لای زن‌ها و بچه ها به سمت جلوی پیشخوان  چوب و شیشه ای مغازهء  پیرمرد رساند و میان آن شلوغ پلوغی كه همه یك چیزی میخواستند با ذوق به طبقهء «كرم‌های نرم كننده دست» كه پشت سر پیرمرد چیده شده بود؛ نگاه كرد؛ چند وقتی بود كه پول تو جیبی هایش را جمع می‌كرد تا بتواند آن قوطی كرم نرم كننده دست «سفید و آبی» قشنگی را كه رویش عكس یك زن زیبا با كلاهی لبه پهن و سفید بود؛ برای «روز مادر» بخرد. روزی نبود كه از جلوی مغازه پیرمرد بگذرد و سرك نكشد و نگاه نكند؛ به صورت آن  زن زیبای سفید رو با آن كلاه زیبا؛ كه با لبخندی ملیح اما خانمانه به او نگاه می‌كرد‌؛ و با خودش نگوید: برای مامان میخرم برای روز مادر....

این اولین سالی بود كه با پول تو جیبی‌های خودش می‌خواست برای مادر هدیه بخرد؛ هرسال با هدیه‌ای كه پدر برای مادر میخرید شریك بود و فرزندان دیگر؛ خودشان كادوی جداگانه می‌خریدند.... اما چه ذوقی داشت این اولین هدیه روز مادر كه با پول تو جیبی خودت می‌خریدی .... و خودت می‌خریدی !

بالاخره با بدبختی توجه پیرمرد را به خودش و پولی كه توی دستش بود جلب كرد و حاجی با لبخند دستش را دراز كرد و پول را ازدستان كوچك و گوشت آلود او گرفت و پرسید كه چه میخواهد و او هم از زیر دست و سرو صدای بقیه مشتری‌ها؛ اشاره به ردیف كرم‌هایی كه رویش: خانم خوشگلی بود؛ كرد..... پیرمرد؛ دستی دراز كرد و قوطی كرم را كه از این لحظه مانند جعبه جادو برق برق میزد را از طبقه برداشت و به آرامی روی میز گذاشت؛ نگاهی خندان به دخترك كرد و دست دراز كرد و از زیر میز یك پاپیون قرمز كوچولو بیرون آورد و كمی چسب به پشتش زد و پاپیون را گوشه قوطی روی كلاه خانم خوشگل زد و قوطی كرم را به سمت او دراز كرد.....

در درست گرفتن  قوطی كرم  انگار دو بال پرواز نرم و زیبا به او داد. دیگر حتی نفهمید چطور از میان بچه‌ها و زن‌های داخل مغازه خودش را بیرون كشید؛ خندان مانند فرشته ای زیبا به در مغازه نزدیك شد كه ناگهان كیف خانمی به دست او خورد و قوطی كرم محكم به سمت كوچه پرتاب شد !!!!! قوطی كرم از دست كوچكش مانند موشك  توی كوچه  پرتاب شد؛ ناگهان درب قوطی باز شد وبا پاپیون قرمزكوچولوی روی سر خانم زیبا ؛ به آرامی به سمت ته كوچه راه افتاد ....

همینطور هاج و واج با لب و لوچه آویزان به درب قوطی؛ كه تلو تلو خوران به سمت پائین خیابان میرفت نگاه میكرد؛ پیرمردی با ریش توپی سفید و كلاه برسر؛ با عصای قهوه‌ای چوبیش جلوی حركت درب قوطی را گرفت وبا آرامی خم شد و درب قوطی را از زمین برداشت و همانطور با آرامش و متانت به سمت دختر كوچولوی بهت زده  آمد و پرسید :  پدرجان این در قوطی مال شماست ؟؟

دختر بیچاره انگار منتظر بود كه یك نفر با او حرف بزند تا بغض؛ جمع شده در گلویش بتركد!  مانند ابر بهار از دو چشمش اشك به سمت پائین سرازیر شد و روی لپهای تپل و سرخ و سفیدش مثل گلوله به پائین بارید؛ فقط توانست در آن شلوغی كوچه و رفت و آمد مردم ؛ با چشمانش به «قوطی كرم مرطوب كننده‌ای» كه روی زمین افتاده بود اشاره كند .
پیرمرد همانطور با  مهربانی و روی خوش؛ به آهستگی خم شد و از میان رفت و آمد و شلوغی ؛ «قوطی كرم»  را كه كمی هم از آن روی زمین ریخته بود برداشت . به اطراف نگاهی كرد و پاپیون كوچك قرمز را هم همان نزدیكی پیدا كرد و برداشت و با آرامش دست دخترك را گرفت و او را روی سكوی گوشه مغازه شلوغ نشاند.

پرسید : آقا جون این را برای مادرت خریدی؟ برای روز مــادر؟  كه صدای گریه دخترك با هق و هق  بلند در كوچه پیچید . پیرمرد گفت : عیبی نداره آقاجون ! پدرجان ؛ این كه چیزیش نشده دخترم ..... ببین ؛ ببین ( و در عین حال با دستمال پارچه ای سفید با خط‌های چهارخانه آبی تمیزی كه به سفیدی یاس بود ؛ مثل ریش سفید خودش ؛ شروع به پاك كردن اشكهای دخترك كرد ......) و بعد با دستمال دیگری كه از جیب دیگرش در آورد به آرامی؛  اول درب قوطی كرم؛ را پاك كرد و به دست دخترك داد و بعد به آرامی دور تا دور قوطی كرم را پاك كرد و مجددا  درب قوطی را از دخترك گرفت و روی قوطی گذاشت و بعد از چند فــوت محكم به پاپیون قرمز؛ آن را هم با همان چسبی كه پشتش بود روی درب قوطی گذاشت و گفت : آها ؛ آه !  ببین پدر جان عین اولش شد ..... به به به ؛ چه دختری بلند شو ببینمت ... و برای اینكه دخترك را بایستاند؛ مجبور به كنار زدن بچه هایی شد كه بعد از این ماجرا دور آنها جمع شده بودند و به تماشای آنها ایستاده بودند .....

قیافه بعضی از آنها به قدری دلسوخته بود كه انگار این بلا سر خودشان آمده باشد و با گردنی كج به دخترك نگاه می‍‌‌كردند ..... پیرمرد دست دخترك را به آرامی گرفت و همانطور كه خودش نشسته بود او را روبروی خودش نگه داشت و باز صورتش را پاك كرد و بعد قوطی كرم را كف دستش گرفت و به دختر گفت: ببین دخترم ؛ مثل اولش شد .......... حالا هم وقتی كادوتو امروز به مادرت دادی ؛ یك ماچ آبدارش كه بكنی همه چیز دیگه درست ؛ درست میشه.... باشه ؟؟  خواهر – برادر ؛ داری؟

دخترك سری به علامت بله تكان داد. پیرمرد گفت : از شما بزرگترند یا كوچكتر؟ از میان جمع یكی از دوستان همكلاسی و همسایهء دخترك بلند؛ بلند جواب داد: بزرگترند بابا بزرگ!.  پیرمرد خنده ای كرد و گفت : آفرین دختر؛ حالا ببین كادوی شما حتما از كادوی اونها هم بهتره. گریه نكن آقاجان؛ پس ته طغاری هستی شما؟؟  دختر به این خوبی ؛ به این مقبولی .... ماشاالله خودت یك دسته گلی برای مادرت . آفرین دختر ؛ حالا خوشحال و خندان برو كادوتو به مامانت بده .....

دختر با نیمی خوشحالی و نیمی از غم ، در حالی كه بینی اش را بالا میكشید تا باز گریه اش نیاید ؛ قوطی كرم را از دست پیرمرد گرفت و گفت : دست شما درد نكنه . و در حالی كه با حسرت به بچه هایی كه هر كدام یك كادوی؛ خاكی نشده دستشان بود نگاه كرد و سر به زیر به سمت پائین خیابان به راه افتاد ؛ در همین زمان چند دختر بچه كوچولو او را همراهی میكردند ؛ مانند عزاداری كه برای دلداری دنبال میكنند.  

از اول كوچه كه به خانه نزدیك شد باز همان بغض غریب گلویش را فشار میداد ...  زنگ در خانه را كه فشار داد ؛ انگار كسی با دست گلویش را فشرد و باز اشك مانند ابر بهار از روی دو گونه چاق و قرمزش سرازیر شد..... سربه زیر و اشك ریزان جلوی در ایستاده بود كه مادر با روی باز و خندان ؛ با چادر نمازی كه همیشه جلوی در سرش می انداخت در كوچه را باز كرد .  دخترك مثل گوله برف خودش را در بقل مادر انداخت ..... مادر با تعجب و كمی ترس زانو زد و دخترك گریان دو دستش را به گردن مادر حلقه كرد و حالا اشك نریز كی بریز؟؟؟ مادر  ترسان و لرزان می پرسید : چی شده مادر؟؟ چرا گریونی؟؟ زمین خوردی؟ كسی زده ات؟ چیه مادر نصفه عمرم كردی بگو ..... و دستان او  را از گردنش باز كرده بود و همان جا جلوی در به شنیدن ؛ درد دل  سوخته دخترك نشسته بود ...... همان جا جلوی پاشنه درب چوبی خانه.... بعد گفته بود : ببینم مادر ؛ كوش ؟ كجاست ؟ عیبی نداره قربونت برم ... تو هر چی بگیری خوبه مادرم ... !!  و هی لابه لای حرفهایش ؛ صورت گرد و اشك آلود  دخترك را با گوشه چادر پاك كرده بود و ماچ های صدا دارش كرده بود؛ قربان و صدقه اش رفته بود ؛ همان جا توی پاشنه در....

خلاصــه توی اطاق روی زانوی مادر نشسته بود و خودش را لوس كرده بود و زیر چادر مـــادر جا خوش كرده  بود .  مــادر " كرم مرطوب كننده " را گرفته بود و هم قوطی وهم دخترك را ماچ كرده بود و هر دو را با ناز و نوازش در كنار خود نشانده بود . مادر از زیبائی خانم زیبای روی قوطی تعریف كرده بود ؛ و گفته بود : وای چه خانم قشنگی ؟؟ دخترم چقدر این خانم خوشگله ؟؟ اما در دل دخترك این نبود؛ او مادر را زیباترین زن دنیا می دانست و به مادر گفت : یك روز مثل كلاه این خانم را برای روز مادر شما می‌گیرم و مادر از ته دلش با خنده ریسه رفته بود و به دنبالش یك ماچ آبدار.... مادر به دخترك گفته بود : این بهترین هدیه و قوطی كرم دستی است كه تا حالا داشته و از او خواسته بود خودش با دستان كوچولویش؛ دستان مهربان مادر را كرم مالی كند ...... و او اینكار را كرده بود و با ذوق و شوق «بند بند» انگشتان مادر را  با كرم خوشبویی كه اولین كادوی روز مادرش بود  ؛ نرم و لطیف تر از همیشه كرده بود ؛ دستانی كه بدون كرم هم  نرم و گرم و مهربان بود ..... ناگهان عشق عجیبی به مادر درون دلش جوشید ؛ دو دست كوچكش را دور گردن مادر حلقه كرد و محكم او را بوسید و زیر چادر ؛ درگوش مادر گفت : روزت مبارك ؛ مامان.....  همانطور كه به گردن مادر آویزان بود از پنجره حیاط را نگاه میكرد ؛ آفتاب زیبائی حیاط را طلائی كرده بود...... مادر مثل آفتاب گرم بود ؛ بیشتر خودش را به مادر چسباند ؛ مادر گرم بود ؛  نرم و لطیف بود .....

..... نشسته بود لب تخت مادر و داشت دستان پرچین و چروكش را كرم مالی میكرد؛ لا به لای كرم مالی بوسه ای هم بر دستان و صورت مادر میزد . هنوز هم مثل گذشته باعشق اینكار را میكرد و همیشه لبخندی روی لبانش بود ؛ مادر هم همینطور حتی حالا كه او زن  چهل ساله ای بود و مادر ؛ مادری پیر و فرتوت! و هیچ كس نمیدانست كه مادر در بقچه ای كه یادگاریهایش را در صندوق چوبی اش نگاه می داشت هنوز قوطی كرم را كه پاپیون كوچك قرمز؛ رنگ پریده و زرد شده ای؛ درونش بود كه از جان عزیزتر نگاه داشته بود ...   همینطور كه دستان مادر را به آرامی میمالید؛  هر دو خندیدند با صدای بلند..... به آرامی مادر را بقل كرد و خودش را به مادر چسباند ؛ مادر گرم بود ؛ مثل همیشـــه نــرم و لطیــف؛ آهسته در گوش مادر زمزمه كرد: روزت مبارك ؛ مامان !




:22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22:

جعبه های سیاه و طلایی


در دستانم دو جعبه دارم که خدا به من داده است. او گفت:غصه هایت را درون جعبه سیاه بگذار و شادی هایت را درون 


جعبه طلایی.به حرف خدا گوش کردم.شادی ها و غصه هایم را درون جعبه ها گذاشتم. جعبه طلایی روز به روز سنگین تر 


می شد و جعبه سیاه روز به روز سبک تر.

از روی کنجکاوی جعبه سیاه را باز کردم تا علت را دریابم.دیدم که ته جعبه سوراخ است و غصه هایم از آن بیرون می 


ریزد.سوراخ جعبه را به خدا نشان دادم و گفتم:در شگفتم که غصه های من کجا هستند؟خدا با لبخندی دلنشین گفت:ای 


بنده من!همه آنها نزد من٬ اینجا هستند.

پرسیدم پروردگارا!چرا این جعبه ها را به من دادی؟چرا ته جعبه سیاه سوراخ بود ؟گفت:ای بنده من!جعبه طلایی را به تو 


دادم تا نعمت های خود را بشماری و جعبه سیاه را برای اینکه غم هایت را دور بریزی...

طوری زندگی کن زندگیت ارزش نجات دادن داشته باشد


روزی مردی جان خود را به خطر انداخت تا جان پسر بچه ای را که در دریا در حال غرق شدن بود نجات دهد. اوضاع آنقدر 
خطرناک بود که همه فکر می کردند هر دوی آنها غرق می شوند. و اگر غرق نشوند حتما در بین صخره ها تکه تکه خواهند 
شد. ولی آن مرد با تلاش فراوان پسر بچه را نجات داد.آن مرد خسته و زخمی پسرک را...


به نزدیک ترین صخره رساند. و خود هم از آن بالا رفت. بعد از مدتی که هر دو آرامتر شدند. پسر بچه رو به مرد کرد و گفت: 
«از اینکه به خاطر نجات من جان خودت را به خطر انداختی متشکرم» مرد در جواب گفت: احتیاجی به تشکر نیست. فقط 
سعی کن طوری زندگی کنی که زندگیت ارزش نجات دادن را داشته باشد!


414141414141414141414141414141414141414141414141

واقعا همدلی کنیم




گنجشکی با عجله و با تمام توان به آتش نزدیک می‌شد و برمی‌گشت‌!
پرسیدن : چه می‌کنی؟
پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می‌کنم و آن را روی آتش می‌ریزم…
گفتند: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می‌آوری بسیار زیاد است و این آب فایده‌ای ندارد.
گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم، اما آن هنگام که وجدانم می‌پرسد: زمانی که دوستت در آتش می‌سوخت تو چه کردی؟
پاسخ می‌دهم: هر آنچه از من بر می‌آمد!!
11 روز خوب

Khansariha (8)
ای ول اسم من بدون اینکه بدونم اینجاست
من اگه فرصتی پیش بیاد میام اعلام پاکی میکنم.
دسترسی به اینترنت ندارم.من روزام همه خوب بودن به لطف خدا
..لیست ب روز شده جمعه  13 اردیبهشت  .[تصویر:  13.gif]
.
.
.


1-امـــــــــیـــــــد_2 / 16 فروردین >>>>>>>>>>>>[تصویر:  6.gif][تصویر:  1.gif] روز خوب داشتی قهرمان
2-نــــســـــتـــــــرن / 12 فروردین >>>>>>>>>>>>[تصویر:  5.gif][تصویر:  1.gif] روز خوب داشتی قهرمان.............................
3-شهرام جواهری / 17 فروردین >>>>>>>>>>>>[تصویر:  3.gif][تصویر:  1.gif] روز خوب داشتی قهرمان..........................................................
4-آرش 97 ایکس اف / 19 فروردین >>>>>>>>>>>>[تصویر:  0.gif][تصویر:  1.gif] روز خوب داشتـی قهرمان.......................................................................................
5-طــــــــــاهــــــــــا / 1 فروردین >>>>>>>>>>>>[تصویر:  1.gif][تصویر:  1.gif] روز خوب داشتـی قهرمان
6-زارااااااااااااا / 25 فروردین >>>>>>>>>>>>[تصویر:  1.gif][تصویر:  1.gif] روز خوب داشتی قـهرمان.............................
7- دیاموند111 / 23 فروردین >>>>>>>>>>>>[تصویر:  0.gif][تصویر:  1.gif] روز خوب داشتی قهرمان..........................................................
8- کـــــیــمــیـــــــا / 17 فروردین >>>>>>>>>>>>>>>> [تصویر:  8.gif]روز خوب داشتی قهرمــان.......................................................................................
9- روزبـــــــــــــــه / 16 فروردین >>>>>>>>>>>>>>>>[تصویر:  7.gif]روز خوب داشتی قهرمــان
10-لاکــی بــــــــوی / 6 اردیبهشت>>>>>>>>>>>>>>>>[تصویر:  6.gif]روز خوب داشتی قهرمان.............................
11-میــــلاد میلانو / 10 اردیبهشت>>>>>>>>>>>>>>>>[تصویر:  2.gif]روز خوب داشتی قهرمان..........................................................
12- علیمحمد/10 اردیبهشت >>>>>>>>>>>>>>>>[تصویر:  2.gif]روز خوب داشتی قهرمان..........................................................
13-ادویـــــــــــن / 11 اردیبهشت>>>>>>>>>>>>>>>>[تصویر:  1.gif]روز خوب داشتی قهرمان................................................................................​​............
14-میتوانم/ 12 اردیبهشت>>>>>>>>>>>>>>>>[تصویر:  1.gif]روز خوب داشتی قهرمان................................................................................​​............
.

15- هـــمــای رحمت /8 اردیبهشت >>>>>>>>>>>>>>>>>>>> بـــســـم الله قـــهـــرمـــــان
.
16-رکســـــــــــانــــــا/5 اردیبهشت >>>>>>>>>>>>>>>>>>>>بـــســـم الله قـــهـــرمـــــان.............................
.
17-مــــــــرد مــجــاهد / 4اردیبهشت>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>بـــســـم الله قـــهـــرمـــــان..........................................................
.
18- لــــــــــــــــــــــــئــا/4اردیبهشت>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>بـــســـم الله قـــهـــرمـــــان.......................................................................................
سسسسسسسسسلام

[تصویر:  hello7.gif]



روز جمعه تون بخیر باشه



علیمحمد جان ممنونم ازت بابت دو روز خوبت

امیدوارم که روز به روز بهتر و بهتر بشه روزای ترکت[تصویر:  kawaii_monkeygirl_06.gif]


دایموند عزیز خیلی خیلی خوش اومدیWelcome (1)

ان شاء الله که موفقیتت تو ده روز رو همینجا هم تکرار کنی:22:

همینجور ادامه بده رفیقKhansariha (18)


لاکی بوی عزیز 6 روز خوب داشتی این خیلی عالیه که محکم بلند شدی [تصویر:  kawaii_monkeygirl_08.gif]


منتظریم که دو هفته دیگه شوتت کنیم به مسابقه 30 روزه[تصویر:  cowboypistol.gif]


یادش بخیر ی زمانی چقد قهرمان شوت میکردم4fvfcja

نوه میتوانم خانوم درورد بر این روحیه جنگجویانه تسلیم ناپذیر و  محکم شما[تصویر:  47b20s0.gif]

امروز باید دو روز خوب بشید این یک دستوره از طرف مامور مخصوص حاکم بزرگ ددی کومان[تصویر:  19.gif]

نوه زارا خانوم درود بر شما[تصویر:  clap.gif]

11 روز خوب این نشان خیلی خوبیه [تصویر:  2lbkos0.gif]

انتظار داریم امروز بشید 12 روز خوبKhansariha (46)


همساده جان شرمنده اینجا جایی نداری4fvfcja

طبق پست مانا خانوم تو تاپیک لیست انتظار 29 فروردین 10 روز خوب داشتی بگو خب؟

همساده: خب؟


8 اردیبهشت میشی 20 روز خوب

پس تو 20 روزه هم جایی نداری4fvfcja

باید بری 30 روزهKhansariha (18)

تاریخ 19 فروردین / 24 الی 25 روز خوب4fvfcja

یا علی
علیمحمد/13اردیبهشت/سومین روز خوب
بچه ها سلام. این 11 روز رو که ما ترکوندیم ولی ای کاش میشد اینجا 20 روز رقابت کرد به جای 10 روز اما ایرادی نداره من اومدم اینجا که با قدرت زیاد این تالار و تاپیک رو منفجر کنم



یا علی مدد


التماس دعا


:22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22::22:

فرار به سوی خدا


می‌گویند پسریدر خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود.
همه‌ی اوضاع را به هم ریخته بود.
وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد.
پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت.
پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است، همه‌ی درها همبسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد! خودش را به سینه‌ی پدر چسباند.
شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی‌ریخت است به سوی خدا فرارکنید.

«
وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله»
هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خداست
.
سپاسگزارم  بابا بزرگ
پس من رفتم سی روزه ای ول

جوان

سلام
سرپرست منو ببخش که نماز صیحام قضا که هیچی غذا شدن!
این مدت رو پاک بودم اما خوب نبودم دلزده شدم و فرار کردم!همش تو کانون ول می چرخیدم
خواهش می کنم منو از اول راه بنداز
اومدم برا 20000000000000000000000000000000 روزه اگه صبا پاشم!
سلااااااااااااام
[تصویر:  l_sunny.gif]


هوراااااااااااااااا یهو چقده اینجا شلوغ شدهههههههههه


بابازرگ چه کردههههههههه [تصویر:  301.gif]
مرســــــــــــــــــی ددی [تصویر:  64213_persiana_mer30.gif]


[تصویر:  broad4a.gif]


اقای دایمند [تصویر:  385119_rainbowed.gif]
 منم بهتشون خوش امد میگم


[تصویر:  we4.gif]


دیگه قراره این چند روز 20 روزه رو بفرستین هواااا


خب شما دیگه حتما میخواین از تجربه ی این 10 روز خوبتون برامون بگید دیگه مگه نه؟  [تصویر:  interview.gif] :icon_biggrin:




منتظر اعلام وضعیت های خووووووب و با انرژیتون هستــــــــــــــــم
[تصویر:  127821_Laie_58.gif][تصویر:  127821_Laie_58.gif]


موفق باشین قهرماااان[تصویر:  387019_goodluck.gif]


[تصویر:  broad4a.gif]


اقای همســــــــــــــاده [تصویر:  802421_Laie_54.gif]
شما هم ک نیومده رفتین 
اول ک همسایه دسته چپی بودین حالا دست راستی [تصویر:  cloversmileyc.gif]
به امید خدا امشب جشنتونه
تبریــــــــــــــک میگم قهرماااان [تصویر:  congratualtions.gif]
مراسم شوتینگ هم تموم شد [تصویر:  twister2.gif]


[تصویر:  broad4a.gif]


خب خب نفر بعدی اقای جووووووووان [تصویر:  rastaman2.gif]


کجا بودیییییییییین داداش گلم[تصویر:  treeswing.gif]
اسمتون رو منتقل کرده بودم لیست انتظار


خیلی خوبه ک تصمیم دوباره گرفتین [تصویر:  257217_love070.gif]
خدا ببخشه داداش گل ما ک کاره ای نیستیم
ان شالله ک دیگه تمام تلاشتون رو میکنین ک جبران کنین
حتما تاپیک قرار عاشقی برین
سرپرستشون هم اقای حسام هستن
پس مجد اسمتون رو ب لیست اضافه میکنم [تصویر:  clovergirlsmiley.gif]
با تاریخ جدید  اضافه میکنم اما اگر تاریختون همون قبلیه بگین تا درستش کنم[تصویر:  fallsmiley4.gif]


[تصویر:  broad4a.gif]


آقای علیمحمد هم ک برگشتن با روزهااای خوووووووب[تصویر:  hollysmile1.gif]


ان شالله ک ادامه دااارههههههههه
[تصویر:  springsmile.gif][تصویر:  springsmile.gif]
3 روزه خوب
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 193 194 195 196 197 198 199 200 201 202 203 204 205 206 207 208 209 210 211 212 213 214 215 216 217 218 219 220 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 233 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 252 253 254 255 256 257 258 259 260 261 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 273 274 275 276 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 296 297 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 314 315 316 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 328 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 340 341 342 343 344 345 346 347 348 349 350 351 352 353 354 355 356 357 358 359 360 361 362 363 364 365 366 367 368 369 370 371 372 373 374 375 376 377 378 379 380 381 382 383 384 385 386 387 388 389 390 391 392 393 394 395 396 397 398 399 400 401 402 403 404 405 406 407 408 409 410 411 412 413 414 415 416 417 418 419 420 421 422 423 424 425 426 427 428 429 430 431 432 433 434 435 436 437 438 439 440 441 442 443 444 445 446 447 448 449 450 451 452 453 454 455 456 457 458 459 460 461 462 463 464 465 466 467 468 469 470 471 472 473 474 475 476 477 478 479 480 481 482 483 484 485 486 487 488 489 490 491 492 493 494 495 496 497 498 499 500 501 502 503 504 505 506 507 508 509 510 511 512 513 514 515 516 517 518 519 520 521 522 523 524 525 526 527 528 529 530 531 532 533 534 535 536 537 538 539 540 541 542 543 544 545 546 547 548 549 550 551 552 553 554 555 556 557 558 559 560 561 562 563 564 565 566 567 568 569 570 571 572 573 574 575 576 577 578 579 580 581 582 583 584 585 586 587 588 589 590 591 592 593 594 595 596 597 598 599 600 601 602 603 604 605 606 607 608 609 610 611 612 613 614 615 616 617 618 619 620 621 622 623 624 625 626 627 628 629 630 631 632 633 634 635 636 637 638 639 640 641 642 643 644 645 646 647 648 649 650 651 652 653 654 655 656 657 658 659 660 661 662 663 664 665 666 667 668 669 670 671 672 673 674 675 676 677 678 679 680 681 682 683 684 685 686 687 688 689 690 691 692 693 694 695 696 697 698 699 700 701 702 703 704 705 706 707 708 709 710 711 712 713 714 715 716 717 718 719 720 721 722 723 724 725 726 727 728 729 730 731 732 733 734 735 736 737 738 739 740 741 742 743 744 745 746 747 748 749 750 751 752 753 754 755 756 757 758 759 760 761 762 763 764 765 766 767 768 769 770 771 772 773 774 775 776 777 778 779 780 781 782 783 784 785 786 787 788 789 790 791 792 793 794 795 796 797 798 799 800 801 802 803 804 805 806 807 808 809 810 811 812 813 814 815 816 817 818 819 820 821 822 823 824 825 826 827 828 829 830 831 832 833 834 835 836 837 838 839 840 841 842 843 844 845 846 847 848 849 850 851 852 853 854 855 856 857 858 859 860 861 862 863 864 865 866 867 868 869 870 871 872 873 874 875 876 877 878 879 880 881 882 883 884 885 886 887 888 889 890 891 892 893 894 895 896 897 898 899 900 901 902 903 904 905 906 907 908 909 910 911 912 913 914 915 916 917 918 919 920 921 922 923 924 925 926 927 928 929 930 931 932 933 934 935 936 937 938 939 940 941 942 943 944 945 946 947 948 949 950 951 952 953 954 955 956 957 958 959 960 961 962 963 964 965 966 967 968 969 970 971 972 973 974 975 976 977 978 979 980 981 982 983 984 985 986 987 988 989 990 991 992 993 994 995 996 997 998 999 1000 1001 1002 1003 1004 1005 1006 1007 1008 1009 1010 1011 1012 1013 1014 1015 1016 1017 1018 1019 1020 1021 1022 1023 1024 1025 1026 1027 1028 1029 1030 1031 1032 1033 1034 1035 1036 1037 1038 1039 1040 1041 1042 1043 1044 1045 1046 1047 1048 1049 1050 1051 1052 1053 1054 1055 1056 1057 1058 1059 1060 1061 1062 1063 1064 1065 1066 1067 1068 1069 1070 1071 1072 1073 1074 1075