سلام
خانوم نوه میتوانم مثل همیشه پیشنهاد جالبی دادن
میدونم طولانیه و حس خوندنشو نداری اما بخون
خب نمیدونم از کجا بگم
از تولد اولم و افول بعدش و از تولد دوباره ام
3 فروردین 1390 عضو کانون شدم با اشک و گریه و اه و توبه پسر خوبی بودم اون موقع ها نماز قران دعا همه چی به راه بود روزای پاکی یکی پس از دیگری از راه می رسیدن تا رسید به 13 بهمن 1390 که شکستم فکر کنم بازی استقلال پرسپولیس داشت نشون میداد
بعد از 315 روز پاکی
شکست هاتکرار شد و سریالی بیشترین رکوردام بالا 15 روز نمیومد تا رسید به ماه رمضون 1391 که تونستم 70 روزی رو پاک باشم ولی بازم خراب کردم
دنیای دوروبرم خاکستری شده بود و همش بی حال بودم
شکست پشت شکست بی هدف
اما همچنان امیدوار میگفتم ی روز خوب هم میاد
ولی بیشترین رکورد پاکیم به 19 روز رسید
تا اینکه ی سری چیزا رو یاد گرفتم
حسن ظن داشتن به خدا
نیت ترک برای خدا بشه
ترک باید با برنامه باشه برنامه ای ساده ولی کاربردی و موثر و منظم انجامش داد حتی اگه شکست بخورم بازم
ترک هامو چله به چله کنم نیتشو و اخرش ی نذری کنم براش و همچنین شرکت تو فعالیت های مذهبی دسته جمعی
موقعیت ها ی گناه رو بشناسم و براشون راهکار داشته باشم
تو بذترین شرایط هم نمازمو بخونم و ترکش نکنم حتی اگه اون روز چند بار شکسته باشم
با خدا معامله کنم
اینکه کسی چاقو نمیذاره زیر گلوم که حتما بشکنم خودمم که میشکنم پس باید هوشیار باشم بخصوص اونموقع که وسوسه ها میان
یاد گرفتم که هرچی هم مشکلات داشته باشم هیچ ربطی به خ ا ندارند! هیچ مشکلی رو حل نمیکنه بلکه 3 برابرش میکنه
یکی عصبانیت خودمه که ناشی از مشکلاته با خ ا دو برابر میشه با خودخوری بعدش 3 برابر ! پس مشکلم حل نشد و بدتر شد
یاد گرفتم بعد شکست خودخوری و خودمو سرکوفت نزنم چون نیتم ترک برای خداس
یاد گرفتم وقتی که میشکنم صفر نمیشم ! من ی مسیری رو طی کردم وقتی میشکنم زمین میخورم هی وقت به اول مسیر برنمیگردم از همونجایی که زمین خوردم بلند میشم
یاد گرفتم ترک خ ا مثل جهاد و جنگه که اگه ترکش کنم مثل پیروزی تو جنگه و اگه بازم بلغزم و سریع توبه کنم و دوباره ادامه بدم مثل شهادته!
یعنی صرف این که تو مسیر ترک باشی برنده هستی
یاد گرفتم که ذکات پاکی کمک به همنوع خودمه
یاد گرفتم ناامیدی به درگاه خدایی که صفتش ارحم الراحمینه معنایی نداره
یاد گرفتم با خدا که رفیق باشی تو بدترین شرایط هم اروم میشی
این شد که ازون گندی که توش خودمو فرو برده بودم یواش یواش تونستم بیرون بیام
خود به خود فاصله بین خ ا هام زیاد شد تا اینکه ی روز فهمیدم به اون نقطه رسیدم که میتونم دوباره بلند شم و بدووم
یاد گرفتم اینجا که باید با خدا معامله کرد برای پاکی
نیت 40 روزه گرفتم و نذری هم براش گذاشتم
با ترس ولرز ادامه میدادم وقتی به 20 رسیدم یکی از رکوردها وطلسم ها شکسته شد
به 40 که رسید امید تو دلم جوونه کرد وقتی 70 که رد شد کمرم راست شد چون بعد 22 ماه بیشترین رکوردم بود
و الان که دارم باهاتون حرف میزنم 76 روزه پاکم و هدف بعدیم 100 روزه شدنه
علیرضا به اهل بیت ارادت داره و دوسشون داره دست ادمو میگیرین تو جاهایی که فکر میکنی دیگه ادامه دادن سخته شاید باید شکست طوری دستتو میگیرن که شرمنده ات میکنن
تنها چیزی که از دوران ورودم به کانون همراهم مونده همین ی جمله اس:
ی علیرضا هیچ وقت ناامید نمیشه و از رو نمیره اونقدر ادامه میدم یا اون از رو بره یا من ولی ی علیرضا از رو نمیره علیرضا کم نمیاره علیرضا ناامید نمیشه چون خدارو کنارش داره
امید امیدواری چه کلمات قشنگی هستن
آره امیدوار باش دوست من
با تشکر از خانوم نوه میتوانم بابت پیشنهادشون (لقب بابا بزرگ رو ایشون به من عطا کردن)
یا رب العالمین