سختی ها باعث می شود
بعضی ها بشکنند
و بعضی ها رکورد بشکنند
داشتم آپارت میگشتم
اینو پیدا کردم به یاد پارسال خودم گوش کردم
حرفاش خوبه لطفا ببین
زندگی، مثل يك استكان چای است.
به ندرت پيش می آيد كه هم رنگش
درست باشد ، هم طعمش و هم داغيش
اما هيچ لذتی با آن برابر نيست.
سرانجام روزی به حکمت
همه اتفاقات زندگیتان پی خواهید برد!
پس فعلا به سردرگمی ها بخندید،
ازمیان اشکها لبخند بزنید
و همواره به خودتان یادآوری کنید،
که پشت هرحادثه ای دلیلی نهفته است!
سه واژه،
مسیر موفقیت رو نابود می کند.
نمی دانم
نمی توانم
نمی شود
و سه واژه کنار هم معجزه میکند
بله من میتوانم.
روزیی دانشمندی یک آزمایش جالب انجام داد... اون یه اکواریم شیشه ای ساخت و اونو با یه دیوار شیشه ای دو قسمت کرد . تو یه قسمت یه ماهی بزرگتر انداخت و در قسمت دیگه یه ماهی کوچیکتر که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگه بود .
ماهی کوچیکه تنها غذای ماهی بزرگه بود و دانشمند به اون غذای دیگه ای نمی داد... او برای خوردن ماهی کوچیکه بارها و بارها به طرفش حمله می کرد، اما هر بار به یه دیوار نامرئی می خورد. همون دیوار شیشه ای که اونو از غذای مورد علاقش جدا می کرد .بالا خره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچیک منصرف شد. او باور کرده بود که رفتن به اون طرف اکواریوم و خوردن ماهی کوچیکه کار غیر ممکنیه .
دانشمند شیشه ی وسط رو برداشت و راه ماهی بزرگه رو باز کرد اما ماهی بزرگه هرگز به سمت ماهی کوچیکه حمله نکرد. اون هرگز قدم به سمت دیگر اکواریوم نگذاشت . میدانید چرا؟ اون دیوار شیشه ای دیگه وجود نداشت، اما ماهی بزرگه تو ذهنش یه دیوار شیشه ای ساخته بود. یه دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت تر بود اون دیوار باور خودش بود.
باورش به محدودیت. باورش به وجود دیوار. باورش به ناتوانی .
دیوارهای شیشه ای ذهنت رو بشکن