کانون

ما همه میتونیم

(1388 شهريور 4، 16:18)Recluse نوشته است: [ -> ]ما همه میتونیم

ماشاا.. به این اراده
انشاا.. جشن یک سالگیت تو کانون
موفق باشی

خدایا شکرت

سلام
......


الان حدود 35 روزه خود ارضایی نکردم . امیدمم به آینده زیاد شده دارم دس میخونم برای کنکور . تمرکزمم زیاد شده .

((موفق باشید))

سلام دوست عزیز لطفا هر چیزی رو بیان نکنید
اینطوری بهتره
و دوستانتون آرامش بیشتری دارن
ممنونم
و امیدوارم که موفق باشید
ویرایش توسط تنها

(1388 آبان 16، 17:06)هورا نوشته است: [ -> ]

چیه شما که دخترید نباید براتون تعجب داشته باشه

من که خوندم واقعا اینجوری شدم

البته یکمم اینجوری

نه باباااا
واقعا برام عجیب بود
و واقعا دلم برای مونای عزیزم سوخت حتما کارش خیلی سخت تر از ماهاست که تا این حدا پیشروی نکردیم و بهش خوش آمد میگم و مطمئنم اراده اش اون قدر قوی هست که بتونه ترک کنه
خدا کمکت می کنه مونا جون
موفق باشی
اینم یه هورا به افتخار ورودت
هوووررااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

راستش بچه ها منم خیلی تعجب کردم. به نظر من غریزه ی جنسی مونا خیلی زیاده و با دیدن کوچکترین چیزی تحریک می شه.
ولی من به مونا خانوم می گم که می تونه از پس خودار... بر بیاد چرا که ترک 35 روز برای چنین شخصی فوق العادس و با اینکه شرایط برای انجام این کار جور بوده تونسته رهاش کنه و اون کارو انجام نده . این خودش یعنی یک موفقیت بزرگ.
مونا خانوم اراده ی محکمی داری پس موفق می شی.

مونا تو می تونی

به نظر من مونا با بقیه ما که تازه شروع به ترک کردیم هیچ فرق نداره و صد در صد اگه واقعا بخواد می تونه ترک کنه .
ایشون هم خودار... داشته، حالا یه نفر با ... و یه نفر دیگه با ...
مهم این عمله خودار... هست که کثیفه، طرز انجامش نیست.
مونا به جمع بچه های کانون ترک خوش آمدی

درسته ولی یه چیزی فرق می کنه اونم شدت وابسته شدن به این کار زشت هست که بستگی به مقدار لذتی که اون لحظه آدم برده داره !!!
فکر می کنم مونا وابستگیش شدیدتر باشه
اما به هر حال اینم می دونم که اراده اش از امثال من خیلی قوی تر بوده و هست چون واقعا خیلی کار کرده تونسته ترک کنه تا الآن و مطمئنم خدا کمکش می کنه که تا آخر عمرش ترک کنه و بیاد دست ماها رو هم بگیره

کار بسیار بسیار خطرناکی بوده و خدا به شما رحم کرده !! جدا از میکروب و آلودگی که به راحتی وارد بدن شما میشه من یه سری از مقالاتی و اتفاقاتی رو خوندم که اگه شما هم آگاه بودین خیلی خیلی بیشتر خدا رو شکر می کردی !!

معمولا اینگونه موفقیت ها زمانی پیش میاد که آدم خودشو در نهایت بدبختی میبینه البته چون انسان ذاتا دچار غفلته بعضی وقتها این لحظاتو یادش میره
من یه شب که خیلی بهم فشار اومده بود رفتم سراغ کامپیوتر.( معمولا وقتی مدتی بین خودار... هام فاصله می افتاد برای انجام خودار... بعدی قلبم به شدت میزد و دستم شروع به لرزش شدید میکرد (به خاطر نوعی ترس) طوری که نمیتونستم موس رو تو دستم بگیرم. خیلی لحظات سختیه ) با اینترنت پر سرعت و فیلترشکنهای موجود رفتم سراغ عکسهای و کلیپ ها ... یه لحظه به خودم اومدم و از اون همه بدبختی که این گناه سرم آورده بود و از اینکه مجبور بودم مثل دزدها نصفه شب برم سراغ کامپیوتر دلم به حال خودم سوخت.کامپیوتر رو تا تنور مرام داغ بود خاموش کردم، از ته دل و دلمو بردم پیش خدا. به خدا گفتم که دیگه خسته شدم . خودت جلومو بگیر. البته نترسید بهم وحی یا الهام نشد ولی حس کردم (یعنی تصور کردم) که خدا ازم و از کارم خوشحاله و بعد پیش خودم خیال کردم چقدر به بهشت نزدیکم، نسیمشو حس میکردم (تصور میکردم)، یه کم گریه کردم و تا نزدیکای صبح هر چی به ذهنم می اومد مینوشتم. بعدشم یه نماز با حال خوندم و خوابیدم. خلاصه خیلی شب باحالی بود چون کلا ورق برگشت. راستش بخواهید ماها که مبتلا به این بیماری هستیم حس خیال پردازی خیلی قوی داریم فقط باید بتونیم کنترلش کنیم.
بچه ها من تازه عضو کانون شدم
برام خیلی دعا کنید و هوامو داشته باشید
کوچیکتون ، جواد

(1388 آبان 16، 20:36)j.gholami نوشته است: [ -> ]معمولا اینگونه موفقیت ها زمانی پیش میاد که آدم خودشو در نهایت بدبختی میبینه البته چون انسان ذاتا دچار غفلته بعضی وقتها این لحظاتو یادش میره
من یه شب که خیلی بهم فشار اومده بود رفتم سراغ کامپیوتر.( معمولا وقتی مدتی بین خودار... هام فاصله می افتاد برای انجام خودار... بعدی قلبم به شدت میزد و دستم شروع به لرزش شدید میکرد (به خاطر نوعی ترس) طوری که نمیتونستم موس رو تو دستم بگیرم. خیلی لحظات سختیه ) با اینترنت پر سرعت و فیلترشکنهای موجود رفتم سراغ عکسهای و کلیپ ها ... یه لحظه به خودم اومدم و از اون همه بدبختی که این گناه سرم آورده بود و از اینکه مجبور بودم مثل دزدها نصفه شب برم سراغ کامپیوتر دلم به حال خودم سوخت.کامپیوتر رو تا تنور مرام داغ بود خاموش کردم، از ته دل و دلمو بردم پیش خدا. به خدا گفتم که دیگه خسته شدم . خودت جلومو بگیر. البته نترسید بهم وحی یا الهام نشد ولی حس کردم (یعنی تصور کردم) که خدا ازم و از کارم خوشحاله و بعد پیش خودم خیال کردم چقدر به بهشت نزدیکم، نسیمشو حس میکردم (تصور میکردم)، یه کم گریه کردم و تا نزدیکای صبح هر چی به ذهنم می اومد مینوشتم. بعدشم یه نماز با حال خوندم و خوابیدم. خلاصه خیلی شب باحالی بود چون کلا ورق برگشت. راستش بخواهید ماها که مبتلا به این بیماری هستیم حس خیال پردازی خیلی قوی داریم فقط باید بتونیم کنترلش کنیم.
بچه ها من تازه عضو کانون شدم
برام خیلی دعا کنید و هوامو داشته باشید
کوچیکتون ، جواد

آقا جواد سلام....
این حس قشنگی که تو تجربه کردی خیلی عالیه...
شاید حسرت خیلیها باشه...
شاید اینجا و این روزا همون جایی باشه که باید دل به دریا بزنی...
من به عنوان کسی که خودش کانونو مثه نور میبینه و بسیار بهش مدیونم
بهت میگم که
برادر من تا اونجا که میتونی تلاش کن تا این نسیم همیشه کنارت باشه
همیشه بتونی احساسش کنی...
هرطور که خودت میدونی..با قرآن خوندن..با محبت کردن ...
با بی توجه ی به احساسهای مزخرفی که سراغت میاد....
نمیدونم...هر چی که میتونی و میدونی...
نذار که این احساس از وجودت بره...بهش بال و پر بده.....
میدونی ماها داریم یه چیزی رو از دست دادیم...
پس باید یه چیز بهتر جایگزینش کنیم تا دوباره رشد نکنه... تا جایی واسه رشد نداشته باشه..

صصمیمانه بهت خوش آمد میگم و براتآرزوهای خوب خوب دارم...
موفق باشی..یاعلی.

masud22 گفته از ترس اینکه بچه اش ناقص بشه، خودارضایی نکرده. من تو ترکم؛ البته قبلا اوضام خیلی خراب بود. این ناقص الخلقه شدن بچه واقعیت داره؟

از نظر علمی هنوز عوارضش اثبات نشده!
باز من هیچ نظر خاصی ندارما!

سلام کنجکاو شدم بدونم مونا چی نوشته بوده .
لطف کنید برام ارسال خصوصی یا میل کنید

---

عوارض چند منه مرد حسابی . نگاه کن ببین آیا خودار . . . باعث نشده تو زندگی از غافله عقب بیفتی ؟ نگاه کن خودار . . . باعث نشده از زندگیت لذت نبری ؟؟؟؟؟

--------------------------------
دوست عزيز

از كلمات بهتري استفاده كنيد !! من ويرايشش كردم !

رز زرد