(1399 اسفند 14، 17:54)شبگرد نوشته است: [ -> ]سلام دوستان
قبلا یه بحثی تو گروه صراط بود در مورد ازدواج
میخواستم یه نکته ای رو بگم چون من از گروه صراط خارج شدم و نمی تونم اونجا پست بزنم اینجا میگم.
بعضیا میگن ازدواج داروی درد خودارضایی هست
اما من داخل و بیرون از کانون افراد زیادی رو دیدم که با وجود ازدواج هنوز گرفتار خودارضایی بودن و هستن
پس نتیجه میگیریم ازدواج دوای از بین برنده شهوت رانی نیست...
اصلا مسئله شهوت رانی با مسئله ازدواج دو چیز کاملا مجزاس.
ازدواجی هم که بخاطر مسئله جنسی صورت بگیره قطعا شکست خورده است
اما بعضیا از روی غفلت و نادانی برای بعضیا نسخه میپیچن و میگن ازدواج کن یا نکن و از این جور حرفای بی ربط...
یه مثال میزنم کسی که به مواد مخدر اعتیاد داره وقتی ازدواج کنه بازم گرفتاریش ادامه دار هست چه بسا بدتر هم بشه و آثار اعتیادش دامن همسر و فرزندانش رو هم بگیره
یا مثلا کسی که اخلاقش بده و دست بزن داره و سریع عصبی میشه و...
پس ازدواج راه حل قطعی و کامل مشکلات ما نیست چه بسا مارو گرفتارتر و گراه کنه
قبل از ازدواج باید ما گرفتارهامون رو حل کنیم بعد به فکر ازدواج باشیم، حالا نمیگم صدرصد آدم کاملی بشیم و بعد ازدواج کنیم چون این امکان پذیر نیست اما حداقل های زندگی رو باید یه انسان داشته باشه مثل مسائل اقتصادی، یه اخلاق خوب...
( این نکته خواستم بگم برای بعضیا که برای دیگران نسخه میپیچن و فکر می کنن عالم و عقل کلا )
چقدر صحبت هاتون متین و منطقیه....
دقیقااااااااااااااااااااااا
هیچ دانشمندی نمیتونه ادعا کنه ازدواج درمان خود.ایی
خ.ا. یه بیماریه..... با ازدواج( بدون ترک صد در صدی )فقط در حق شریک زندگی ظلم میشه... چون در واقع شخص اونقدرا توانایی نداره احتیاج های همسرشو پاسخ بده.... تازه کلی .. پ..ر..ن
هم دیده انتظارات احمقانه ای از شریکش داره..
توی سایتی عضو بودم... صدها تایپیک خوندم که طرف نوشته بود...
شش ساله ازدواج کردم..(شش ماه.. دوسال..یکسال...یک ماه...بیست سال....)
نصفه شبها وقتی بیدار میشم.. زمانی که شوهرم مطمعنه خوابم.. از تخت خواب میره اتاق بغلی.. و پ..ن میبینه..
این در حالیه که من به عنوان یک زن کاملا طبع گرم و فعالی دارم.. ولی نود درصد اوقات خودم باید پیش قدم شم.. و تازه اکثرا شوهرم رد میکنه و تمایلی ندارند و اگر هم قبول کنند آنچنان توانا نیستند (معمولا هم خانم ذکر میکنه که هم زیبام هم خوش هیکلم . هم غیره.. و ایرادی هم ندارم..).
خدا میدونه چقدر ازین موارد چه توی مشاور های اینترنتی چه واقعی دیدم....
ربطی به مذهب و دین هم نداره.....
کسی که. تو دوره ی مجردیش بیمار...خ..ا. داشته... نمیتووووووونه. بعد از ازدواج چون دیگه زن داره لزوما بیخیال این کار شه....
چون به هرحال لذت اون قضیه هم فوق فوقش دوماهه... بعدش عادی میشه.....
کلا تا وقتی یک نفر آدم نشده....
نباید ازدواج کنه....
که البته نودونه درصد مردم چون چهارتا کتاب روانشناسی قبل ازدواج خوندن... و اندکی سرچ در اینترنت کردن.. سعی دارن برای آدم نسخه ببپیچن و خودشونو علامه دهر میدونن....
جالبیش اینه طرف تو عمرش حتی یه رابطه ی عاطفی جدی با جنس مخالفش نداشته اما میاد نسخه میپیچه.
یارو تو نت نمیتونه بدون اینکه ذهنش خراب شده با جنس مخالف عادی حرف بزنه
ذهنش خراب میشه.. پرش حواس میگیره.... یاد نگرفته نگاه به جنس مخالف لزوما جنسی نیست...
بعد میخواد بره ازدواج کنه
یعنی واقعا ازدواج میتونه باعث شه دفعه بعد ک با یه جنس مخالف حرف میزنن.. ذهنشون مخشوش نشه
. ؟؟؟؟
پ ن : توی اون سایت های ک من گفتن همه خانم بودن پس منم فقط از دیدگاه یه خانم گفتم... نمیدونم آقایون هم این مسأله رو دارن یا نه