فردا آخرین اعلام وضعیت این دور از مسابقات گروهی...
فراموش نکن و ما رو منتظر نذار
یه چیزی چند روزه ذهنم رو مشغول کرده، دوست داشتم با تو هم در میون بذارم.
یه سوال، فکر می کنی اولین قدم در ترک چیه؟
اولین گام چیه؟ اولین کاری که باید انجام بدی؟
شاید بعضیها بگن که باید
عزمت رو جزم کنی. تصمیم بگیری، تصمیم محکم بگیری، عهد ببندی و ...
عدهی دیگری فکر می کنن که اولین گام
آگاهیه، اصلا خ.ا چیه؟ چرا گناهه؟
چرا حس بدی نسبت بهش دارم؟ اصلا چرا میخوام ترک کنم؟
اگر ترک نکنم چه بلایی سرم میآید؟
ممکن هست بگی اولین قدم
برنامهریزیِ، چطور ترک کنم؟ چه کارهایی رو باید انجام بدم؟ چه کارهایی رو نباید؟
کجاها نباید برم؟ کجاها باید برم و ...؟
همهی اینها خوبن و باید باشن و در روند ترک باید اتفاق بیافتن.
ولی من خودم به این نتیجه رسیدم که اولین اتفاق، اولین قدم هیچکدوم از اینها نیست.
اولین اتفاق شکستنِ. شکستنِ اون تصور ذهنی غلط از خود قدرتمند.
باید ناتوانی، بیچارگی و خودت رو بپذیری.
باید اون بخش حیوانی، اون بخش کثیف و زشت و وحشی وجودت رو ببینی که در کنار اون بخش پاک و معنوی و روحانی نفست قرار گرفته...
برای من جالبه، سختترین کار برای انسان مغرور اینه که
بپذیره ضعیفه،
بپذیره خطا پذیره،
بپذیره که پر از نقص و اشتباه و گناهه.
اون کسی که بعد از خ.ا به خودش فحش میده، اون
منیتش هنوز نشکسته.
اون داره میگه: یعنی منی که اینقدر خوب و نماز شب خون و نزدیک به کرسی الهی و ... هستم، خ.ا کردم؟ از من بعید بود، لعنت به من، فحش به من و ...
اما وقتی
منیت انسان شکست و نابود شد،
آرامشی وجود آدم رو فرا میگیره.
آرامشی نه از روی اطمینان به نفس، بلکه آرامشی از جنس اطمینان و
تکیه به خدا.
اون منیت که شکست، اون اطمینان به نفس که جاش رو به اطمینان به خدا داد.
تازه میشه شروع کرد، میشه دوباره ساخت، میشه دوباره حرکت کرد.
اما اینبار نه برای بزرگ و بزرگتر کردن
من. نه برای هرچه بیشتر مغرور و مغرورتر شدن.
تلاش نه برای این که بگی، من هم کاری کردم.
بلکه برای قرار گرفتن در مسیر درست
بلکه برای حرکت و تلاش در همون جهتی که خداوند ما رو امر فرموده
بلکه برای بندگی کسی که ما رو خلق کرده و
او به خیر و شر ما آگاه تره...