تراژي دردناک ميدان کاج تهران
شاهکار ديگري از مردمي که نام مسلمان بر خود گذاشته اند.
از وقتي اين خبر را خوندم و کليپ هاش را ديدم منقلب شدم.واقعا به جز اظهار تاسف چيزي نمي شه گفت.هيچي نمي شه گفت.چون هر چي بگي بازم کم گفتي...
کجاست اون غيرت و تعصب و نوع دوستي ايراني ها که ازش دم مي زنيد...کجاست اون کمک به هم نوع ؟...کجاست اون مانورهاي خفن پليس؟...کجاست اون پليسي که خودشو ياور مردم معرفي مي کنه ؟ ... کجاست اون معرفت و مردونگي؟.....بشينيد و به ايراني و مسلمان بودن خودتون افتخار کنيد تا صبح دولتتان بدمد..
---------------
تشريح ماجرا
مردي که مدعي است به خاطر يک زن مرتکب قتل شده، پس از اعتراف به جنايت، حادثه را تشريح کرد. ساعت 11 پيش از ظهر روز پنجشنبه ششم آبان ماه سال جاري اهالي يکي از خيابان هاي سعادت آباد با شنيدن صداي درگيري به خيابان ريختند و مشاهده کردند که يک بنگاه دار به نام يعقوب با چاقو به سمت مردي حدودا 30 ساله هجوم برد و با وارد آوردن ضربه به ناحيه شکم اين شخص، او را به شدت مجروح کرد. پس از وقوع اين حادثه و تماس مردم با مرکز فوريت هاي پليسي 110، ماموران کلانتري 134 شهرک قدس در جريان حادثه قرار گرفتند
و بلافاصله قاضي محمد شهرياري بازپرس کشيک قتل پايتخت را از اين جنايت باخبر کردند.
بازپرس ويژه قتل تهران زماني در قربانگاه «يزدان» در خياباني بالاتر از ميدان کاج حضور يافت که اين شخص به بيمارستان مدرس انتقال يافته بود، اما با توجه به شدت جراحت وارده، تلاش پزشکان نتيجه بخش نبود و نهايتا يزدان روي تخت بيمارستان جان باخت. به دنبال اين ماجرا، دقايقي بعد متهم خود را تسليم ماموران کرد و به اين ترتيب تحقيقات از وي آغاز شد. يعقوب با بيان سرگذشت خود ضمن اعتراف به قتل، گفت:
حدود سه سال قبل در کار معاملات مسکن با زني حدودا 28 ساله به نام سعيده آشنا شدم که تقريبا يک سال پس از آشنايي متوجه شدم شوهر و فرزندي 13 ساله دارد. من عاشقش شده بودم و او هم به خاطر من از همسرش جدا شد. وي ادامه داد: پس از آشنايي، دفتري به مبلغ 220 ميليون تومان در سعادت آباد خريدم و به خاطر علاقه اي که به سعيده داشتم،
دفتر را به نامش کردم. آن زمان با هم زندگي مي کرديم و رابطه مان ادامه داشت تا اينکه شروع کرد به بهانه گيري و در همين جريانات حدود شش ماه قبل طي شکايتي در مورد اختلافات مالي، من را به زندان انداخت. متهم به قتل گفت: زماني که زندان بودم با هم تماس داشتيم و هر بار من از او مي خواستم اگر با کسي رابطه دارد يا مي خواهد ازدواج کند، اين موضوع را صادقانه با من در ميان بگذارد تا ديگر سراغش نروم
اما او هر بار مي گفت چنين چيزي مطرح نيست و منتظر است تا من از زندان خلاص شوم. يعقوب با اشاره به زماني که از زندان آزاد شده بود، ادامه داد:
وقتي آزاد شدم، فهميدم او با يزدان در ارتباط است. به اين موضوع شک داشتم تا اينکه خود يزدان با من تماس گرفت و گفت با سعيده ارتباط دارد و قصدشان ازدواج است. ديگر نتوانستم تحمل کنم. روز پنجشنبه طي قراري که با هم گذاشتيم از يزدان خواستم به دفترم بيايد تا بيشتر صحبت کنيم.
وقتي آمد با چاقويي که همراه داشتم به طرفش حمله کردم و يک ضربه به شکمش زدم. بعد هم خودم را معرفي کردم.
الان هم هيچ تقاضايي ندارم و فقط مي خواهم اعدامم کنيد چون چيزي براي از دست دادن باقي نمانده است. با اخذ اعترافات اين متهم براي وي به اتهام يک فقره قتل عمدي قرار بازداشت موقت صادر شد و
به اين ترتيب پرونده با صدور دستورات قضايي لازم از سوي بازپرس جنايي تهران جهت تکميل تحقيقات در اختيار ماموران آگاهي قرار گرفت.
--------------------------------------------------------------------------------
صحنه يک جنايت دلخراش است، جواني به قتل ميرسد که ميتوانست زنده باشد، مردي ديوانهوار جولان ميدهد و فرياد ميزند «خودم را خواهم کشت!»
در چند قدمياش مردي روي شکم به زمين افتاده و ناي ايستادن ندارد. زنان و مردان زيادي تماشاچي يکي از هولناکترين صحنههايي هستند که ميشد پيش از فاجعه به نجات جوان نيمهجان پرداخت.خيليها با پليس و اورژانس تماس گرفتند، جوان خونآلود شايد چند قدمي بيشتر با بيمارستان مدرس فاصله ندارد، اما مرد مهاجم چاقويي روي سينهاش گذاشته و تهديد ميکند اگر کسي بخواهد قربانياش را جابهجا کند، خودش را خواهد کشت!مرد جوان التماس ميکند:
«غلط کردم ديگه دخالت نميکنم اجازه بده من رو ببرن بيمارستان، ببخش منو!» مرد انگار ديوانه شده است به سمت پسر جوان حمله کرده و لگدي به سرش ميزند،
همه ايستادهاند، فريادهاي زني شنيده ميشود که از مرد چاقو به دست ميخواهد دست از سر آن پسر بردارد، مرد فرياد ميزند:
همه زندگيام رو از من گرفته، ميدونيد چه بلايي سرم آورده، بايد بميره!
انگار کسي دل و جراتي براي نجات جان جوان زخمي ندارد، او هنوز سرحال است و حرف ميزند، رو به تماشاچيها کرده و التماسکنان ميگويد:
تو رو خدا اورژانس رو خبر کنيد. من دارم ميميرم.
از اورژانس خبري نيست، ثانيهها تندتر از هميشه ميگذرند و مرد مهاجم که بنگاه مسکني در ميدان کاج دارد هنوز قدرتنمايي ميکند، همه اميدوارند پليس وارد ماجرا شده و امنيت را به همراه خود بياورد.چه تصور اشتباهي، پليس هم ميآيد و خود را در برابر تهديدات مرد بنگاهدار به خودکشي و التماسهاي مرد خونآلود براي نجات ميبيند. خيلي تلخ است، ميگويند هرجا پليس نيست امنيت به خطر ميافتد اما در اين صحنه پليس هم حضور دارد اما باز امنيت نيست.
همه ميبينند ماموران کاري نميتوانند بکنند حتي دريغ از اينکه با اسلحهيي مرد جاني را نشانه رفته و وي را بترسانند.مرد بنگاهدار ميخواهد مرگ کسي را که رقيب عشقياش است به چشم خود ببيند، محمدرضا هنوز التماس ميکند.برخلاف تصور که در چنين حوادثي بايد نيروهاي آموزش ديده پليس وارد عمل شوند اينجا اثري از آنان نيست، انگار اين نيروها آموزش ديدهاند تنها در مانورهاي شهري، هفته پليس يا اجراي طرحهاي مقطعي به حرکات نمايشي دست بزنند.
در اين صحنه خودباختگي روي وجود هرکسي سايه مياندازد. انگار جان انسان ارزش ندارد و انگار در يادها نيست که چگونه در شيلي براي نجات جان گرفتارشدگان در عمق زمين با چه هزينههايي امدادرساني شد. ماموران هنوز با بيسيم لحظهبهلحظه مرگ پسر جوان را مخابره ميکنند. عقربهها از نيمه ساعت حادثه نيز گذشتهاند و از اورژانس هم خبري نيست. صداي التماسهاي «محمدرضا» ضعيفتر شده است، انگار پذيرفته در برابر بيتفاوتيهاي اطرافش بايد مرگ را در آغوش بکشد.??دقيقه گذشت
و از جوان خونآلود ديگر صدايي شنيده نشد، از ماموران يگان ويژه و حتي آمبولانس اورژانس نيز اثري نبود، مرد بنگاهدار آرام شد و تصور کرد که «محمدرضا » کشته شده است.وقتي پرسنل بيمارستان مدرس خارج از وظايف خود با برانکاردي خود را به محل حادثه رساندند، قاتل ميخنديد، انگار ميدانست کار از کار گذشته است و محمدرضا هيچگاه نميتواند چشم باز کند.همزمان با انتقال جسد «محمدرضا» به بيمارستان مدرس، ماموري به مرد جاني نزديک شد،
وي هنوز تهديد به خودکشي ميکرد همه ميدانستند جرات چنين کاري را ندارد و مشخص نبود چرا به جاي نجات جان «محمدرضا» بيتفاوت به تماشا نشسته بودند .عامل قتل خيلي زود چاقو را کنار گذاشت و تسليم پليس شد. شايد اگر 45 دقيقه پيش پليس به جاي اينکه تماشاچي اين تهديدات باشد به عمليات و اقدامي دست ميزد، مرد جوان هنوز زنده بود، خانوادهيي سياهپوش نميشدند و امتياز منفييي روي عملکرد پليس و اورژانس ثبت نميشد و با نگاشتهشدن اين گزارش، خبرنگاران از سوي پليس و هر سازمان ديگري متهم به ديدگاه منفي نميشدند.
وظيفه اصلي نجات جان مجروح
در ماجراي قتل روز پنجشنبه ميدان کاج که مردي بنگاهدار رقيب عشقياش را به قراري دعوت کرده و وي را ناجوانمردانه کشته است، ميتوان کوتاهيهايي را عامل مرگ «محمدرضا» دانست.بهروز هنرمند، معاون دادستان تهران و جانشين سرپرست دادسراي امور جنايي پايتخت که سالهاي زيادي پروندههاي قتل را تحت بازپرسي قرار داده است در اينباره به خبرنگار «ملتما» گفت:
«اينکه پليس در صحنه باشد و با قاتلي که تهديد به خودکشي ميکند، مدارا کند درست نيست. در همه صحنهها وظيفه اصلي اين است که مجروح در اولويت قرار گيرد و سريع به بيمارستان انتقال يابد. حتي اگر قاتل بخواهد خودزني کند».وي افزود: «در صحنه اين قتل باتوجه به فيلمي که در دست است کوتاهيهايي صورت گرفته البته مرگ قرباني باتوجه به ضربات چاقوي آن مرد فقط متوجه خود وي است.
بايد بررسيهايي صورت بگيرد تا ميزان تقصير ديگران نيز مشخص شود».وي وقتي شنيد که اگر انتقال محمدرضا، به بيمارستان و نجات آن 45 دقيقه طول نميکشيد ميشد اين مرد را از مرگ حتمي نجات داد، گفت: «بايد پرونده تحت رسيدگي کامل قرار گيرد تا بتوان در اينباره اظهارنظر قطعي کرد».
مي?خواهند تنها شاهد باشند
دکتر محمود آخوندي- جرمشناس گفت: «احساس مسووليت و انساندوستي در جامعه ما متاسفانه در حال رنگباختن است. اين روزها کسي در خود احساس مسووليت در برابر ديگران ندارد.
وي با اشاره به اينکه اين مساله علل متفاوتي دارد، افزود: ميتوان افزايش احساس ترس مردم از مواجه شدن با خطراتي اينچنيني را مدنظر قرار داد. چون در گذشته کمتر شاهد اين موضوع بوديم. از آنجايي که سيستم مجازات کردن در جامعه ما خشنتر از قبل شده است اين امر موجب دامن زدن به خشونت بين افراد جامعه ميشود. اين جرمشناس گفت: زماني مردم شهامت حرف زدن و برخورد با افراد خاطي را داشتند
اما در حال حاضر ترس از روبرو شدن با اين افراد و ايجاد دردسر براي خودشان موجب ميشود پا پس بکشند و تنها نظارهگر ماجرا باشند. دکتر آخوندي ادامه داد: «وقتي در جامعه کنوني ما، مسائلي چون حرف زدن، نحوه لباس پوشيدن و… که بسيار پيش پا افتادهتر از جرايم مشهود هستند، جرم محسوب ميشوند و مردم به واسطه آن دچار مشکل ميشوند، دخالت در جنايتهايي شبيه قتل در ملأعام از طرف مردم خود به خود رد ميشود
و اکثريت افراد جامعه ترجيح ميدهند تنها شاهد ماجرا باشند. وي افزود: از طرفي ديگر شاهد آن هستيم که خشونت در جامعه به واسطه توليد فيلمهاي خشونتآميز و بازيهاي اينترنتي که همگي داراي صحنههاي خشن و حتي دلخراش هستند، افزايش يافته است. بازيهاي کودکان ما اکثرا رنگ و بوي خشونت دارد. فيلمهاي جنايي و جنگي طرفداران زيادي پيدا کرده است. ديگر کسي سراغي از فيلمهاي عاطفي و خانوادگي
که در آن به مقولههايي چون عشق و محبت بپردازد، نميگيرد. همهچيز در جامعه رنگ و بوي افسردگي گرفته است. اينها همه موجب ميشود مردم کمکم به خشونت عادت کنند
و ديدن صحنههاي جنايت در روز روشن برايشان امري عادي تلقي شود و به جاي اينکه دچار استرس و نگراني شوند يا احساس مسووليت در برابر يک شهروند در خود داشته باشند، ميتوانند ساعتها از صحنه جنايت فيلم بگيرند يا براحتي به کارهاي روزمره خود مثل خريد بپردازند.
وظيفه ضابط قضايي و مردم
عبدالصمد خرمشاهي، وکيل پايهيک دادگستري و حقوقدان درباره کمک نکردن به مصدوم و خودداري حاضران از نجات فردي که خطري جانش را تهديد ميکند، گفت: «در اين پرونده موضوع را بايد به دو بخش تقسيم کنيم،
اول مردم که شاهد ماجرا بودند و بخش دوم ماموران پليس که در صحنه بودند و تکليف داشتهاند در موضوع دخالت کنند».به گفته وي، «در سال 54 ماده واحدهيي به نام خودداري از کمک به مصدومان و رفع مخاطرات جاني تصويب شد،
در اين ماده مشخص، اشخاصي که فردي را در معرض خطر جاني مشاهده کنند و اقدام نکنند يا موضوع را به مقام صلاحيتدار اطلاع ندهند شامل مجازات در نظر گرفته شده در اين ماده ميشوند، به شرطي که خطري متوجه خود فرد نشود. در محاکم قضايي در صورت اثبات اين ماجرا تا يکسال حبس براي فردي که در کمک به مصدوم کوتاهي کرده ميتوان در نظر گرفت.البته در اين مورد خاص باتوجه به اينکه ممکن بود خطري آنها را تهديد کند و فرد چاقو به دست به آنها حمله کند،
تکليف کمک به مصدوم از عهده حاضران مرتفع است، ولي در همين زمينه افرادي که به اقتضاي حرفه خود مکلف به دخالت هستند اگر کوتاهي کنند حتي در صورتي که مخاطره جاني برايشان وجود داشته باشد شامل مجازات به مراتب شديدتري خواهند شد. در اين مورد نيز عدم دخالت ماموران باتوجه به تکليف قانوني تخلف محسوب ميشود.ماده 21 آييندادرسي کيفري، جرم مشهود را جرمي تعريف ميکند که در مرئي و منظر ضابط دادگستري رخ دهد.
در بند يک اين ماده آمده است: «جرمي که در مرئي و منظر ضابط دادگستري واقع شده يا بلافاصله ماموران يادشده در محل وقوع جرم حضور يافته يا آثار جرم را بلافاصله پس از وقوع مشاهده کنند». همچنين در ماده 18 آييندادسري کيفري به شرح وظايف ضابط دادگستري پرداخته است.
« ضابط دادگستري به محض اطلاع از وقوع جرم، در جرائم غيرمشهود مراتب را جهت کسب تکليف و اخذ دستور لازم به مقام ذيصلاح قضايي اعلام ميکند و درباره جرائم مشهود تمامي اقدامات لازم به منظور حفظ آلات و ادوات و آثار و علائم و دلايل جرم و جلوگيري از فرار متهم يا تباني، معمول و تحقيقات مقدماتي را انجام ميدهند و بلافاصله به اطلاع مقام قضايي ميرسانند».
بنابراين بطور مشخص در اين ماده به شرح وظايف ضابط دادگستري در جرم مشهود پرداخته شده است و باتوجه به اينکه بخشي از جرم اين پرونده در مرئي و منظر ضابطان اتفاق افتاده براساس ماده 18 تکليف ضابط مشخص است و اگر قصور کرده باشند قابل پيگرد است.
بي تفاوتي در رفتار
دکتر شيرزاد حيدري شهباز جامعهشناس معتقد است: اگر بخواهيم از ديد قانوني به اين ماجرا نگاه کنيم وقتي فردي دچار چنين آسيبي ميشود، مردم سخت ميتوانند در موضوعي که تخصص ندارند دخالت کنند، چراکه نجات فرد مجروح ممکن است منجربه واردشدن آسيب جدي به خود افراد شود. از طرفي عدم دخالت در اين مسائل کاملا صحيح است چون در بعضي موارد موجب بروز عواقب قانوني ميشود.
وي با اشاره به اينکه از ديد جامعهشناسي زماني که کجخلقيها و بدرفتاريهاي مردم گسترش پيدا ميکند، تبديل به يک مساله اجتماعي ميشود، افزود:
آن موقع است که مردم نسبت به اين رفتارها بيتفاوت ميشوند چراکه همه مردم درگير مسائل خصوصي و اقتصادي زيادي شدهاند و آنقدر مشغله فکري دارند که براحتي از کنار رفتارهاي ديگران بياهميت ميگذرند.
--------------------------------------------------------------------------------
اينم تصوير اون جوون نگون بخت روي زمين
لينک تصوير
کليپ هاش هم توي يوتيوب هست..تو سطح اينترنت هم براي دانلود گذاشته شده است.
از اين نمونه ها کم نيست.
اين يه نمونه بود.
کار ما اين شده اين کليپ ها را دانلود کنيم و براي هم ديگه بلوتوث کنيم و يه چيزي هم بلغور کنيم و منتظر بمانيم ببينيم چه تراژدي ديگري در اين کشور به ظاهر اسلامي اتفاق مي افتد.
اما يادمان باشد شايد يکبار اين اتفاق براي ما بيفتد.
حالا دیگه تعریف ناموس را هم یاد گرفتیم.
اینه تعریفه ناموس؟
اینه که مردم در مسائل ناموسی دخالت نمی کنند؟...متنفرم از این مردم ناموس پرست..