یک (روز) خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن
!
در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند
!
پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق بودند. بعد از یک بحث طولانی، جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد
.
او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره. خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد
.
سه سال گذشت... و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال ... شش سال ... سپس در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده . او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد
.
در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون پرید،« دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. منم حالا نمی رم نمک بیارم
»!!!!!!!!!!!! !!!!!
نتیجه اخلاقی
:
بعضی از ماها زندگیمون صرف انتظار کشیدن برای این می شه که دیگران به تعهداتی که ازشون انتظار داریم عمل کنن. آنقدر نگران کارهایی که دیگران انجام میدن هستیم که خودمون (عملا) هیچ کاری انجام نمی دیم
کاشف رمز DNA: سی سال بیخدا بودم، اکنون به وجود خدا اعتقاد دارم
دکتر فرانسیس کولینز یکی از بزرگترین متخصصان ژنتیک در دنیا که هشت سال قبل به همراه Craig Venter توانسته بود رمزهای DNA را کشف کند به وجود خدا ایمان آورد!
کولینز 56 ساله در مصاحبه با تایمز گفت: سی سال آته ئیست بودم. اما اکنون به وجود خدا اعتقاد دارم.
وی افزود: در مورد وجود خدا یک زیرساخت واقعی وجود دارد و علم انسان را به خدا نزدیکتر هم می کند.
این دانشمند مشهور آمریکایی با ذکر اینکه به معجزات و فرشتگان اعتقاد دارد افزود: " هنگامی که در آزمایشگاه مشغول کار بودم خدا را حس می کردم. قطعا قدرتی بالاتر از ما هست و من به آن اعتقاد دارم. کشف رمز دی.ان. آ مرا به خدا اندکی نزدیکتر کرد. بارها دیده ام بیمارانی را که از درمان درمانده اند. علم از علاج آنها قطع امید کرده بود. اما دیدم که آنها به صورت معجزه وار به زندگی برگشته اند. این کار خداست"
به نقل از روزنامه وطن دکتر کولینز که اعتقاد دارد کشف رمز ژن باعث اعطای یک فرصت به وی برای شناخت خدا بوده است اضافه کرد: " هنگامی که به یک کشف مهم می رسید لحظات زیبایی را تجربه می کنید. چرا که درباره آن موضوع تحقیق کرده و به آن رسیده اید. چیزی که من کشف کرده بودم طوری بود که تا بحال هیچ انسانی آنرا کشف نکرده بود.در حالی که خدا هر زمان آنرا می داند!"
دو محقق معروف با کشف رمز DNA علم را وارد گستره وسیعتری کردند. اهمیت این اکتشاف به حدی بود که بیل کلینتون و تونی بلر به طور همزمان آنرا به تمام دنیا اعلام کرده بودند.
بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار داد.
حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از استانداردهای بین المللی برخوردار بود. زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود. آب و غذا و امکانات به وفور یافت می شد. از هیچیک از تکنیک های متداول شکنجه استفاده نمی شد.
اما بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود. زندانیان به مرگ طبیعی می مردند. امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمی کردند! بسیاری از آنها شب می خوابیدند و صبح دیگر بیدار نمی شدند. آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمی کردند و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی می ریختند.
دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد: «در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بودند به دست زندانیان رسیده می شد. نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمی شدند.
هر روز از زندانیان می خواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود خیانت کرده اند، یا می توانستند خدمتی بکنند و نکرده اند را تعریف کنند.
هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را می کرد، سیگار جایزه می گرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمی شد. همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند».
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است:
با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین می رفت.
با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب می شد و خود را انسانی پست می یافتند.
با تعریف خیانت ها، اعتبار آنها نزد هم گروهی ها از بین می رفت.
و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده می شود.
این مطلب به نظرم خوب آمد و مفید....باشد که مورد قبول دوستان بیفتد
"
«خوب» باش؛ خوببودن مختصاتِ عجیب و غریب و ویژهگیهای پیچیدهای ندارد. خوببودن «هزارویک» تعریف ندارد! به ذهنت اجازه نده اینقدر مسائل را نسبی ببیند. مبادا برای خوبنبودن پیِ توجیه بگردی و اسمِ توجیهتراشیات را «تعریفِ من از خوبی» بگذاری و زود بروی در لاکِ «هرکسی یک تعریفی دارد».
بیپیرایه و دریغ خوب باش. به فکرت، چشمت، دلت و روحت «محبّت» بیاموز. سرِ صلح داشته باش با عالَم؛ خاصّه با آنان که دوست یا دوستترشان داری. دستیافتنی و خوشظرفیت باش و اجازهی گفتوگو راجعبه قواعدِ دنیایت (یعنی آنچه که هستی) را به دیگران -خاصّه آنان که دوست یا دوستترشان داری- بده. «لاإکراه فیالدّین» را هی مرور کن و تعمیمش بده به قواعدِ عقلی و منطقیات. بگذار بزنند زیرِ بساطِ چهارچوبهای استدلالیات؛ چه باک؟ از چه میترسی؟ از اینکه اعتقاداتت بید باشد و با باد بلرزد؟ اگر بید است، بگذار بلرزد تا نلغزی!
اگر ترس از گفتوگو راجعبه آنچه هستی در مخاطبین و مواجهینت باشد، مطمئن باش روابطت با آنان به سطحیگرایی و شقّی از نفاق خواهد انجامید. چیزی کریهتر از لبخندِ از روی دوری و غریبهگی بینِ آدمهای ظاهراً نزدیک بههم، نیست. اصلاً از دوستانت خواهش کن زیرِ سوالت ببرند. فضا را باز بگذار برای گفتوگوهای انتقادی. این تو و منِ لعنتی را بریز دور. سختش نکن این بازی را. دنیا دوروز است. حیف نیست؟
تواضع زیباست. زیباترین خُلق و ژستِ عالَم. متواضع باش. تواضع برایت ارزش باشد. نمیمیری اگر از خودت تعریف نکنی. اصلاً بگذار فکر کنند کمتری؛ چه میشود تو «بیشتر» باشی؟ به آسمانِ بالای سرت نگاه کن. ببین چه وسیع و زیباست. سینهی آدم هم مثلِ آسمان است. اگر گرفته و تنگ باشد زیبا نیست. گاهی هم اگر گرفتی و تنگ شدی، ببار. درست مثلِ آسمان.
اخلاقی باش، خوب باش، آرام باش، رو باش، ملموس باش، صادق باش، حُسنِ نیّت داشته باش. شوخی کن، بخند. اگر دوستی دستِ کلامش را گذاشت روی دوشِ ظرفیتت، دستش را پرت نکن پایین. ظرفیتت را ببر بالا. خودت را بکوب گاهی. این باعث میشود بقیه هم یاد بگیرند بکوبندت. یادت باشد بیمِ زلزله را آنهایی دارند که ساختمانهایشان سُستتر است. محکم باشی، محکمتر میشوی. سُست باشی میریزی و دوباره میسازی. صریح باش با خودت. هماین.
"
حكايت آلفرد نوبل آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند! زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامهها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را میخواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد: "آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مرگ آور ترین سلاح بشری مرد!" آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟ سریع وصیت نامهاش را آورد. جملههای بسیاری را خط زد و اصلاح کرد. پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزهای برای صلح و پیشرفتهای صلح آمیز شود. امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزههای فیزیک و شیمی نوبل و ... میشناسیم. او امروز، هویت دیگری دارد.یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است.
علت آرامش در نماز توسط دانشمند آمریکایی کشف شد
«رامشاندرن» در تحقیقی که در مورد وضعیت بدن انسان هنگام نمازخواندن، با مجموعهای از پژوهشگران آمریکایی انجام داد، به فعالیت بیشتر مغز انسان و آرامش روحی هنگام نماز آگاه شد…
در این تحقیق علمی، مشخص شدن این وضعیت پس از ۵۰ ثانیه از آغاز نماز آشکار میشود.
در این تحقیق آمده است: میانگین ضربان قلب و احتمال لخته شدن خون به صورت مشترک در حین نماز بین۲۰ الی ۳۰ درصد کاهش مییابد و همچنین پوست بدن مقاومت بیشتری پیدا میکند.
همچنین در عکسهایی که از مغز در هنگام نماز گرفته شده است، فعالیت مغز نمازگزار به صورت قابل توجهی در مقایسه با حالتهای عادی افزایش پیدا میکند و نورونهای عصبی به صورت نورانی در اشعههای دریافتی از مغز به نمایش در میآید.
روزنامه “واشنگتنپست” در این رابطه نوشت: این تحقیقات علمی اسرار نهان مغز انسان را روشن میکند. روزنامه “ساینس” نیز در شماره گذشته خود با تقدیر از اینگونه تحقیقات بر رابطه قطعی دین و علم تاکید کرد.
از کارتون توی یک اداره مدرن راضی نیستین؟
پس این چی؟
هنوز هم از گرسنگی مینالید؟
پس این چی؟؟؟؟؟؟؟؟
از خواب
توی تخت خواب سفتتون خسته شدین؟؟؟؟
پس این چی؟؟؟؟؟
هنوز قدر محبت و مراقبت های والدینتون رو نمیدونین؟
پس این چی؟؟؟؟؟؟
راحتی و آسایش باعث میشه وقت مطالعه خوابتون ببره؟
پس این چی؟؟؟؟؟؟
آیا آرامش و لذت یک حمام گرم رو دارین و باز هم از زندگی مینالین.؟؟؟؟
پس این چی؟؟؟؟؟
هنوز هم از اینکه دستاتون وقتی ظرفای خودتون رو میشورین آسیب ببینه نگران هستین؟؟؟؟
پس دستای کوچیک این چی؟؟؟؟؟؟
Louis Vuitton کافی نیست؟ مارک های جدید تر میخواین؟
پس این چی؟؟؟؟؟؟
از بازی های تکراری خسته شدین؟؟؟؟؟؟
پس این چی؟؟؟؟؟؟
کار دیگه ای برای انجام دادن ندارین؟
پس این چی؟؟؟؟؟؟؟؟
با داشتن پاهایی سلامت هنوزم مینالید؟
پس این چی؟؟؟؟؟؟؟؟
همیشه به یاد داشته باش:
وقتی از وضعیت زندگیت شکایت میکنی،مردمانی هستن که برای داشتن زندگی مثل زندگی تو و بودن به جای تو هرکاری حاضرن بکنن....
مرداب به رود گفت: چه کردی که زلالی....؟
جواب داد گذشتم