کانون

نسخه‌ی کامل: مطالب خواندنی: جااالـــب ... علمییییی ... مفیـــــــــددد
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
هنگامی که کسی زیاد تنبلی کند و یا کج و معوج بنشیند و یا لم بدهد، به او می گویند: مگه تنبلخونه شاه عباسه؟ امروز به ریشه یابی این مثل عامیانه می پردازیم.
شاه عباس یک روز گفت: خدا را شکر! همه اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده اند و هیچ کس نیست که بدون درآمد باشد.سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه همه سخن شاه را تایید کردند.از نمایندگان اصناف پرسید، آن ها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلاش های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.اما وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط تنبل ها هستند که سرشان بی کلاه مانده.


شاه بلافاصله دستورداد تا تنبلخانه ای در اصفهان تاسیس شود و به امور تنبلها بپردازد. بودجه ای نیز به این کار اختصاص داده شد.کلنگ تنبل خانه بر زمین زده شد و تنبل خانه مجللی و باشکوهی تاسیس شد.


تنبل ها از سرتاسر مملکت را در آن جای گرفتند و زندگیشان از بودجه دولتی تامین شد.
تعرفه بودجه تنبل خانه روز به روز بیشتر می شد، شاه گفت: این همه پول برای تنبل خانه؟ عرض کردند: بله. تعداد تنبلها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز می شود! شاه به صورت سرزده و با لباس مبدل به صورت ناشناس از تنبلخانه بازدید کرد. دید تنبلها از در و دیوار بالا می روند و جای سوزن انداختن نیست.
> شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایده ای نداشت، آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمی توانست داخل بشود. شاه دریافت که بسیاری از این ها تنبل نیستند و خود را تنبل جا زده اند تا مواجب بگیرند.شاه به کاخ خود رفت و مساله را به شور گذاشت.
>
> مشاوران هریک طرحی ارائه دادند تا تنبل ها را از غیر تنبل ها تشخیص بدهند ولی هیچ یکی از این طرح ها عملی نبود.سرانجام دلقک شاه گفت: برای تشخیص تنبل های حقیقی از تنبل نماها همه را به حمامی ببرند و منافذ حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند، تنبل نماها تاب حرارت را نمی آورند و از حمام بیرون می روند و تنبلهای حقیقی در حمام می مانند.شاه این تدبیر را پسندید و آن را به اجرا درآورد. تنبل نماها یک به
یک از حمام فرار کردند.
>
فقط دو نفر باقی ماندند که روی سنگ های سوزان کف حمام خوابیده بودند. یکی ناله می کرد و می گفت: آخ سوختم، آخ سوختم. دیگری حال ناله و فریاد هم نداشت گاهی با صدای ضعیف می گفت: بگو رفیقم هم سوخت!
اجلاس عدم تعهد ، هر چند امروز به دلیل میزبانی کشورمان ، برای ایرانی ها اهمیت دارد اما پیش از این نیز ، یک بار در کانون توجه مردم ایران قرار گرفته بود ، زمانی که قرار بود بغداد میزبان سران عدم تعهد باشد ، آن هم در بحبوحه جنگ ایران و عراق!


برای حکومت صدام حسین که در سوم خرداد 1361 ، خرمشهر را از دست داده و ضربه ای حیثیتی در جنگ و جهان خورده بود ، بسیار مهم بود که با میزبانی بزرگ ترین نهاد بین المللی بعد از سازمان ملل ، به ترمیم وجهه خود بپردازد.
از این رو ، بغداد خود را مهیای برگزاری اجلاس می کرد و این در حالی بود که ایران ، می کوشید با تبلیغ ناامن بودن پایتخت عراق به دلیل وضعیت جنگی ، مقامات کشورها را از سفر به عراق بازدارد و اجلاس بغداد را منتفی کند.


با این حال ، ماشین تبلیغاتی و سیاسی صدام که از پشتوانه قدرت های بزرگ هم برخوردار بود ، گوی سبقت را ربود و قرار شد اجلاس در بغداد تشکیل شود. عراقی ها ، ادعا می کردند که بغداد به حدی امن است که حتی یک پرنده هم بدون اجازه آنها نمی تواند در آسمانش پرواز کند. آنها حتی از مسوولان کشورهای عدم تعهد خواستند تا کارشناسان امنیتی خود را به بغداد بفرستند و از نزدیک شاهد امنیت مثال زدنی آن باشند!


زمان اجلاس نزدیک می شد و تلاش های ایران ثمر بخش نبود. همه در تهران به دنبال راهی برای ضربه زدن به دشمن بودند ؛ تا این که پیشنهادی محرمانه از وزارت خارجه به ریاست جمهوری رسید و خیلی زود مقدمات اجرایی کردنش در دستور کار مقامات عالی نظام قرار گرفت.


در نامه با تأکید بر اهمیت اجلاس ، تلاش های عراق در این باره و تصریح به این که اهمیت این موضوع از "خرمشهر" کمتر نیست ، آمده بود: "سرنوشت محل برگزاری کنفرانس را یک حرکت نظامی می تواند روشن کند."






به زودی طرح حمله آماده شد: بمباران بغداد.


این در حالی بود که بغداد در حصاری از موشک های ضدهوایی قرار داشت و ارتش صدام ، حق داشت به امنیت پایتخت ببالد. اما 6 خلبان ، ریسک سیاسی ترین حمله هوایی تاریخ کشورشان را پذیرفتند، بدین ترتیب سه هواپیمای اف - 4 به پرواز درآمدند ، دو هواپیما از مرز گذشتند و به سمت بغداد رفتند و سومی بر فراز مرز ماند تا در صورت نیاز به کمک اقدام کند. بدین ترتیب در روز سی ام تیر 1361 ناگهان غرش هواپیماهای ایرانی در آسمان بغداد ، چشم ها را متوجه آسمان کرد.


شهید عباس دوران
هواپیمای ایرانی بمباران را آغاز کردند و از جمله پالایشگاه الدوره را هدف قرار دادند ؛ همزمان ، هزاران گلوله ضدهوایی و ده ها موشک به سمت هواپیمای آنها شلیک شد و یکی از این موشک ها ، به دم هواپیمای عباس دوران و منصور کاظمیان اصابت کرد.


دوران از کاظمیان خواست که با چتر نجات بیرون بپرد و با فشردن دکمه خروج اضطراری کابین کمک خلبان ، او را با چتر نجات ، از هواپیما بیرون انداخت. دوران بعد از آن که خیالش از بابت همرزمش راحت شد ، هواپیمای نیمه سوخته اش را که نه بمبی داشت و نه موشکی ، به سمت هتلی که قرار بود میزبان اجلاس عدم تعهد باشد هدایت کرد و لحظاتی بعد ، آنچه بر جای ماند ، هتل ویران اجلاس بغداد بود و هواپیمایی تکه تکه و البته پیکر سوخته شده عباس دوران.


خبر این حمله هوایی و انهدام هتلی که قرار بود محل اقامت سران باشد ، به سرعت در جهان پیچید و نتیجه هم کاملاً مشخص بود: میزبانی از عراق پس گرفته شد ؛ حیثیت سیاسی حکومت بغداد نیز بمباران شده بود!


***
بیست سال بعد ، در تابستان گرم 1381 ، از شهید عباس دوران ، تکه ای از استخوان سوخته پایش به وطن بازگشت و در شهر شیراز ، به خاک سپرده شد.
عذر خواهی
معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با یکی دیگه است.
معذرت خواهی یعنی اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره.


دکتر علی شریعتی
دیشب که نمیدانستم به کدام یک از دردهایم بگریم ، کلی خندیدم.


خط تیره
معلم میدانست فاصله ها چه به روزمان می اورند که به خط فاصله میگفت : خط _ تیره


حق انتخاب
به خاطر سه چیز هیچگاه کسی را مسخره نکنید : چهره،والدین(پدرومادر) و زادگاه
چون انسان هیچ حق انتخابی در مورد آنها ندارد.


رابطه ما انسانها با پدر و مادر !!!
تو ۳ سالگی " مامان ، بابا عاشقتونم"
تو ۱۰ سالگی " ولم کنین "
تو ۱۶ سالگی" مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم"
تو ۱۸ سالگی" باید از این خونه بزنم بیرون"
تو ۲۵ سالگی " حق با شما بود"
تو ۳۰ سالگی "میخوام برم خونه پدر و مادرم "
تو ۵۰ سالگی " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم"
تو ۷۰ هفتاد سالگی " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن


تولد و زندگی
تولد انسان
مثل روشن شدن کبریتی است
ومرگش خاموشی آن
بنگر در این فاصله چه کردی


روزگارا
روزگارا : تو اگر سخت بمن میگیری ! باخبر باش ، که پژمردن من آسان نیست!


فلسفه زندگی
فلسفه زندگی انسان امروز در این جمله خلاصه می شود : فدا کردن آسایش زندگی برای ساختن وسایل آسایش زندگی..


دلقک
مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد.
دکتر گفت به فلان سیرک برو . آنجا دلقکی هست ، اینقدر میخنداندت تا غمت یادت برود .
مرد لبخند تلخی زد و گفت من همان دلقکم
شيوه های جديد دزدي :
يه موتور سوار كه جعبه غذا
پشتشه خيلي ملتمسانه مياد كنارتون و مي‌گه ممكنه به اين شماره كه روي جعبه
نوشته زنگ بزنين بگين من آدرس رو پيدا نكردم، نمي‌تونم غذا رو برسونم موبايلم
همراهم نيست، خب شما هم پيش خودتون مي‌گين فقط يه زنگه ديگه، موبايلمم هم كه
پيش خودمه بعد كه زنگ مي‌زنين يه خانوم از اونايي كه خيلي تند حرف مي‌زنن
مي‌گه يعني چي كه پيدا نكرده اگه ممكنه يه دقيقه گوش‌رو بدين بهش تا من آدرس
رو دوباره باهاش چك كنم بعد هم هي حرفشو تكرار مي‌كنه و تند و تند حرف مي‌زنه،
خب معلومه ديگه موتور سوارم به محض اين كه گوشي‌تونو بگيره فرار مي‌كنه.
فــــــــــوری به اشتراک بگذارید
2 - دقت كنيد كه اگر درحين رانندگي در شب مورد
اصابت تخم مرغ به شيشه جلو قرار گرفتيد از زدن برف پاك كن و پاشيدن آب به شيشه
بپرهيزيد!!زيرا تخم مرغ با آب مخلوط شده و بصورت يك مخلوط شيري مي گردد كه تا
92.5 درصد ديد شما رااز بين مي برد سپس شما مجبور به توقف در كنار جاده ميشويد
و در اين موقع تبديل به يك قرباني براي دزدان خواهيد شد اين يك تكنيك جديد
مورد استفاده توسط دزدان است اخيرا سه مورد از اين گونه سرقت در جاده هاي
اطراف تهران گزارش شده است. لطفاً قضيه را جدي گرفته و موضوع را براي تمامي
دوستان حتي كساني كه موبایل ندارند و یا رانندگي نمي كنند نيز بفرستيد
یک قلم و کاغذ بردارید و به سوالات زیر با دقت جواب دهید. اگر لازم بود حتی می‌توانید نقاشی هم بکشید. جواب کلی به سوالات ندهید. هر چقدر کامل‌تر و جزئی‌تر به سوالات پاسخ دهید، به نتیجه کامل‌تری می‌رسید. به حافظه‌تان هم اعتماد نکنید، حتما تمام افکارتان را یادداشت کنید چون در این تست لازم است که تمام جزئیات را به یاد بیاورید.


برای جواب هر سوال، نخستين چیزی که به ذهن‌تان می رسد را بنویسید. بعد از بررسی جواب ها شگفت زده خواهید شد:

1.‌ در حال گذر از یک مسیر هستید و از دور یک بوته گل رز می‌بینید. این بوته فقط یک شاخه گل رز دارد که تا به حال مشابه آن را هیچ کجا ندیده‌اید. در این لحظه چه کاری انجام می‌دهید؟

2.‌ از تپه‌ای بالا می‌روید و از آن بالا چمن زاری زیبا را مشاهده می‌کنید. ناگهان یک اسب زیبا را در میان چمن زار می‌بینید. شما شگفت زده شده اید و بنا به دلایلی نمی‌توانید از این اسب چشم بردارید! دلایل‌تان را توضیح دهید و اسب را توصیف کنید.

3.‌ ناگهان احساس می‌کنید در مکان متفاوتی هستید. مکان جدید و متفاوتی که قبلا آنجا نبوده‌اید. کجا هستید؟

4.‌ در حالی که غرق تفکرات خود هستید، شخصی دستش را روی شانه‌تان می‌گذارد. شما به عقب بر‌می‌گردید و شخصی را می‌‌بینید که از قبل او را می‌شناسید. او کیست؟

5.‌ در مسیری که در حال حرکت هستید، ناگهان به آب می‌رسید:

الف. آب را توصیف کنید. برای مثال اقیانوسی بزرگ است یا نهری باریک؟ شفاف است یا کدر؟ کم عمق است یا عمیق؟ آب جاری است یا راکد؟ و اين‌که آیا روی آب چیزی می بینید؟ اگر جواب‌تان بله است، روی آب چه می بینید؟

ب. آیا آب جاری است؟

ب- 1- آب به سرعت می رود.

ب-2- آب به آرامی جاري است.
ب-3- آب راکد و ساکن است.

ج. باید به آن سوی آب بروید. چگونه این کار را انجام می‌دهید؟
ج-1- شنا می‌کنید.

ج-2- قایق می‌سازید.
ج-3- به‌دنبال پل می‌گردید.
ج-4- برای پیدا کردن یک راه‌حل مناسب اطراف را خوب جست و جو می‌کنید.

6.‌ در آن سوی آب، یک ظرف آب پیدا می کنید. چه می‌کنید؟

6-1- ظرف نگهداری آب را توصیف کنید. بزرگ است یا کوچک؟ برای مثال فلاسک آب است یا منبع بزرگ؟
6-2- ظرف را همان جا می‌گذارید یا با خودتان می‌برید؟
6-3- اگر با خودتان ظرف نگهداری آب را می‌برید، آن را خالی می‌ برید یا پُر؟






*_*_*_*_*_*_*_*_*


[b]تفسیر روان‌شناسی جواب‌ها:

1.‌ گل رز: رفتار شما با گل رز نشانه توانایی‌تان در کنترل کردن وسوسه‌هاست. اگر گل رز را بچینید به معنی این است که قادر به کنترل کردن وسوسه‌های نفسانی نیستید.

2.‌ اسب: توصیف شما از اسب در واقع توصیف‌تان از یک شریک زندگی ایده‌آل است.

3.‌ محیط جدید: این مکان، جایی است که آرزو دارید در آنجا زندگی کنید. چه این مکان، تخیلی باشد، چه در دنیای واقعی وجود داشته باشد.

4.‌ شخص: شخصی که دست روی شانه‌تان می‌گذارد، شخصی است که بیشتر از هر کسی به او اطمینان دارید.

5.‌ آب: آب نماد عشق ورزی است.

حجم آب نشانه میزان عشق درون‌تان است. میزان شفاف بودن آب به طرز تفکر شما در مورد عشق بر‌می‌گردد. اگر آب کدر باشد نشانه این است که از عاشق شدن می‌ترسید و شاید تجربه و تفکر منفی

نسبت به عشق دارید ولی اگر آب شفاف باشد به این معنی است که آمادگی عاشق شدن را دارید. هر چقدر آب عمیق‌تر باشد، شما احساس بهتر و عمیق‌تری در زمینه عشق و عاشقی دارید.


جزئیات کوچک دیگر، مثل حباب‌های روی آب و موج های کوتاه، نشانه طبع شوخ و سرزنده شماست. دیدن موجودات زنده در آب مانند اردک، لاک‌پشت و قورباغه و...، به این معناست که به احتمال زیاد، شما به داشتن فرزند تمایل دارید.

ب. میزان سرعت حرکت آب نشان‌دهنده عشق درونی تان نسبت به همسرتان است. هر چقدر سرعت آب بیشتر باشد، شما در ابراز عشق کردن ماهرتر هستید.

ج. نوع راهی که برای رد شدن از رودخانه انتخاب می‌کنید به معنای روش شما برای انتخاب همسر است.

ج-1- آنقدر می‌گردید تا بالاخره همسر ایده‌آل خود را پیدا کنید.

ج-2- خودتان شرایطی را مهیا می‌کنید تا با افراد بیشتر و متفاوتی آشنا شوید و بعد از آن شخص مورد علاقه خود را از بین آن‌ها انتخاب می‌کنید. شما برای پیدا کردن شریک زندگی‌تان عجله زیادی ندارید.

ج-3- پیش‌زمینه‌ای برای انتخاب همسر ندارید، فقط می‌خواهید که ازدواج کنید.

ج-4- شما برای انتخاب همسر فردی سختگیر هستید و محال است بدون تحقیقات مفصل با کسی ازدواج کنید.

هر چقدر راحت‌تر از آب عبور کنید؛ به این معناست که برای ازدواج کردن آماده تر هستید.

پیدا کردن راه برای رد شدن از عرض رودخانه نشانه تمایل شما برای پیدا کردن راهی مطمئن برای انتخاب همسر است.


اگر اطراف آب را برای پیدا کردن راه‌حلی مناسب به‌منظور رد شدن از آب جست‌وجو کردید، نشانه این است که کمی از ازدواج کردن هراس دارید. اگر بی‌مهابا و بدون فکر به آب بزنید به این معناست که بدون فکر همسر انتخاب می‌کنید.

6.‌ ظرف نگهداری آب

6-1-توصیف شما از ظرف نگهداری آب به طرز تفکر شما نسبت به روابط عاشقانه برمی‌گردد. اگر ظرف آب


یک ظرف ساده و کاربردی مثل قمقمه یا بطری آب بود، به این معناست که شما نگاهی واقع‌بینانه و

منطقی نسبت به زندگی مشترک دارید. ظروف کاربردی از مواد محکم ساخته شده‌اند، چکه نمی‌کنند و به راحتی نمی‌شکنند.

اگر این ظرف؛ زینتی و برای مثال یک تنگ بلوری و بیش از حد آراسته باشد، شما در روابط‌تان به‌دنبال ازدواجی هستید که آرمان‌گرا، احساسی و هیجان‌انگیز باشد. ظروف زینتی احتمال شکستن زیادی دارند به همان نسبت هم این نوع انتخاب همسر خطرات زیادی دارد و احتمال شکست آن زیاد است.

اگر ظرف هم زیبا و هم کاربردی باشد نشانه تعادل در احساسات و منطق‌تان در انتخاب شریک زندگی است.

اگر ظرف نگهداری آب، کثیف و از کار افتاده باشد، به این معناست که شما آمادگی ازدواج و روابط طولانی‌مدت را ندارید و نسبت به آن بدبین هستید.

6-2-اگر ظرف نگهداری آب را همراه خودتان بردید، نشان‌دهنده این است که شما شادی را در زندگی مشترک و روابط طولانی می‌بینید نه یک احساس عاشقی زودگذر!

6-3- اگر ظرف نگهداری آب را پر کردید و با خود بردید، نشانه این است که مسائل زناشویی در ازدواج برای‌تان اهمیت زیادی دارد و اگر ظرف نگهداری آب را خالی کردید و همراه خود بردید، به این معناست که مسائل زناشویی آنقدرها هم در زندگی شما نقش مهمی ندارد.
[/b]


منبع: گروه اینترنتی ایران سان
علامن @ از کجا آمده؟؟



ایمیل سرویسی است که بعضی از ما حدود ۲۰ سال است که از آن استفاده می‌کنیم اما خوب است بدانید عمر سرویس ایمیل بیش از این‌هاست. در حقیقت اولین سرویس‌های ایمیل در دهه ۱۹۶۰ میلادی ایجاد شده‌اند و بر اساس گزارش Wired مهندس کامپیوتری به نام “ری تاملینسون” پدیدآورنده بسیاری از ابداعات ایمیل مانند علامت @ است.

حالا شمایی که سال‌هاست از ایمیل استفاده می‌کنید دلیل وجود علامت @ را می‌دانید؟ این علامت یک نوع حرف اضافه است که هم جداکننده آدرس و نام سرور است و هم هیچگاه با دیگر حروف اشتباه گرفته نمی شود. تاملینسون درباره انتخاب این علامت می گوید:

” به کیبورد نگاه کردم، و فکر کردم: چه چیزی را می‌توانم انتخاب کنم که با بقیه حرف‌ها اشتباه گرفته نشود؟ اگر فردی وجود داشت که در نامش حرف @ وجود داشت این علامت انتخاب مناسبی نیست اما خوشبختانه این علامت جزو حروف الفبا نیست و به نظر مناسب است. علامت‌های دیگری مانند کاما، اسلش، پرانتز، خط تیره و براکت را ممکن است افراد در نام کاربری خود به کار ببرند، به این ترتیب تنها سه یا چهار کاراکتر باقی می‌ماند و @ به نظر مناسب ترین آنهاست. همچنین این علامت که at خوانده می‌شود مشخص می‌کند که نام کاربری در چه سروری واقع است.”

همچنین چند نکته جالب دیگر هم در مورد تاریخچه ایمیل وجود دارد:

- تاملینسون برای “بولت برانک” و “نیومن” کار می‌کرد که در واقع یک شرکت مهندسی بوستونی بود که طراحی اصلی سخت‌افزار و نرم‌افزار آرپانت، شکل اولیه اینترنت امروزی محسوب می‌شود. تمامی اختراعات او در این شرکت انجام گرفته است.

- اولین سرور ایمیل در سال ۱۹۶۱ میلادی راه‌اندازی شد که به وسیله آن کاربران می‌توانستند توسط سرور به یکدیگر پیام ارسال کنند. در واقع پیام‌ها هیچگاه از سرور اصلی خارج نمی شدند و کاربران تنها پس از لاگین کردن قادر به دریافت و مشاهده پیام ها بودند.

- برای قرار دادن @ در آدرس ایمیل، تاملینسون می‌بایست برنامه خود را به تمامی سایت‌های آرپانت ارسال می‌کرد که خوشبختانه در آن زمان یعنی سال ۱۹۷۲ میلادی تنها ۱۲ سایت دیگر در دنیا وجود داشت!
آدم مست باشه اما پست نباشه آدم سرکار باشه اما سربار نباشه آدم بیکار باشه اما بی عار نباشه آدم بی کس باشه اما ناکس نباشه آدم بی صفا باشه اما بی وفا نباشه ... ... آدم دلتنگ باشه اما دل سنگ نباشه خلاصه کنم.... آدم مرد نباشه اما نامرد هم نباشه


با معني بود، نه؟
Smiley-face-thumbSmiley-face-thumb
میگن جواب یک دانشجوی دانشگاه واشینگتن به یک سؤال امتحان شیمی آنچنان
جامع و کامل بوده که توسط پروفسورش در شبکهء جهانی اینترنت پخش شده و دست به
دست میگرده خوندنش سرگرم‌کننده است . پرسش: آیا جهنم اگزوترم (دفع‌کنندهء گرما)
است یا اندوترم (جذب‌کنندهء گرما)؟

اکثر دانشجویان برای ارائهء پاسخ خود به قانون بویل-ماریوت متوسل شده بودند که
می‌گوید حجم مقدار معینی از هر گاز در دمای ثابت، به طور معکوس با فشاری که بر
آن گاز وارد می‌شود متناسب است. یا به عبارت ساده‌تر در یک سیستم بسته، حجم و
فشار گازها با هم رابطهء مستقیم ندارند. اما یکی از آنها چنین نوشت: اول باید
بفهمیم که حجم جهنم چگونه در اثر گذشت زمان تغییر می‌کند. برای این کار احتیاج
به تعداد ارواحی داریم که به جهنم فرستاده می‌شوند. گمان کنم همه قبول داشته
باشیم که یک روح وقتی وارد جهنم شد، آن را دوباره ترک نمی‌کند. پس روشن است که
تعداد ارواحی که جهنم را ترک می‌کنند برابر است با صفر. برای مشخص کردن تعداد
ارواحی که به جهنم فرستاده می‌شوند، نگاهی به انواع و اقسام ادیان رایج در جهان
می‌کنیم. بعضی از این ادیان می‌گویند اگر کسی از پیروان آنها نباشد، به جهنم
می‌رود. از آن جایی که بیشتر از یک مذهب چنین عقیده‌ای را ترویج می‌کند، و
هیچکس به بیشتر از یک مذهب باور ندارد، می‌توان استنباط کرد که همهء ارواح به
جهنم فرستاده می‌شوند. با در نظر گرفتن آمار تولد نوزادان و مرگ و میر مردم در
جهان متوجه می‌شویم که تعداد ارواح در جهنم مرتب بیشتر می‌شود. حالا می‌توانیم
تغییر حجم در جهنم را بررسی کنیم: طبق قانون بویل-ماریوت باید تحت فشار و دمای
ثابت با ورود هر روح به جهنم حجم آن افزایش بیابد. اینجا دو موقعیت ممکن وجود
دارد:

1) اگر جهنم آهسته‌تر از ورود ارواح به آن منبسط شود، دما و فشار به تدریج بالا
خواهند رفت تا جهنم منفجر شود

2) اگر جهنم سریعتر از ورود ارواح به آن منبسط شود، دما و فشار به تدریج پایین
خواهند آمد تا جهنم یخ بزند. اما راه‌حل نهایی را می‌توان در گفتهء همکلاسی من
ترزا یافت که می‌گوید: «مگه جهنم یخ بزنه که با تو ازدواج كنم!» از آن جایی که
تا امروز این افتخار نصیب من نشده است (و احتمالاً هرگز نخواهد شد)، نظریهء
شمارهء ۲ اشتباه است: جهنم هرگز یخ نخواهد زد و اگزوترم است.

تنها جوابی که نمرهء کامل را دریافت کرد، همین بود













به ياد دارم زماني كه آن سونامي تاريخي و فاجعه بار در ژاپن روي داد، مدام اينباكس ايميل هايم پر مي شد از تعريف و تمجيد مردم و مسئولين ژاپن،


در اين مجال بحثي روي مسئولين ندارم، هر چند گزارش هایی كه بدست مي رسد حاكي از اين است كه نهايت تلاش در راستاي كمك رساني صورت پذيرفته و مي پذيرد،

ولي اصل بحث من روي مردم است، رويكرد فرهنگي اين ماجرا...


چطور است كه در زلزله ژاپن مدام عكس هاي مختلف در تعريف و تمجيد فرهنگ بالاي مردمان اين كشور به دست مي رسيد،

براي نمونه ايميلي بود كه در آن روزها دست به دست چرخيد و شد يكي از داغ ترين خبرهاي روز! كه آي مردم جهان، بدانيد كه زلزله در ژاپن آمد و مردم آواره شدند ولي در اين ميان هيچ كس به فروشگاه هاي آسيب ديده دستبرد نزد، و مدام عكس فروشگاه تخريب شده ولي غارت نشده، دست به دست بين مردم جهان چرخيد!


[تصویر:  download?mid=2%5f0%5f0%5f1%5f81577%5fADm...hooMailNeo]


فروشگاهي تخريب شده در شهری تخريب شده
اين فروشگاه بعد از گذشت چند روز كاملا دست نخورده باقي مانده است، ژاپن نيست!!

شهر ورزقان از توابع آذربايجان، با مردمي ساده دل و با صفا كه با بيرون آوردن هر جنازه اي از زير آوار ،اشك تمامي مردم آن در داغ همسايه روان شد!

اينجا ايران است، همانجا كه فعالان اجتماعي اش ، آلت دست رسانه اند، نه آنكه خود يك رسانه باشند!

اينجا ايران است، همانجا كه مرغ همسايه اش هميشه برايمان غاز است!
اينجا ايران است، زلزله آمده، فروشگاهي تخريب شده، مردماني آواره گشته اند ولي هيچ كس تعدي به اموال ديگري نميكند،
سوال‌هاي امتحاني آخرالزمان لو رفت!






(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ)[1]؛

قطعاً شما را با اموري مثل ترس، گرسنگي و كاهش در مال‌ها و جان‌ها و ميوه‌ها آزمايش مي‌كنيم؛ و به استقامت كنندگان بشارت ده.


امام صادق عليه السلام فرمود: «منظور (و مصداق کامل) اين آيه، انسان‌هاي آخرالزمانند، اون هم موقع ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف».[2]


يه آيه آخرالزماني از جزء سي و يکم!

اي بنده‌هاي خوب من! در آخرالزمان حقيقتاً و بي‌شك و بدون ترديد ما شما رو به جلسه امتحان خواهيم كشاند؛ در اون جلسه، سؤال‌هايي رو به شما مي‌ديم تا حَلِّشون كنين؛ اگر قبول شدين که از سربازان مهدي فاطمه عليهما السلام مي‌شين و اگر کم آوردين،...


سؤال‌هاي آخرالزمان:
نام:.....
نام خانوادگی:......
تاریخ: عصر غیبت امام زمان(عج)
مدت امتحان: تمام عمر
مقطع: تمامی انسانها


1. تو انتخاب های زندگیت، نظر چه کسی برات از همه مهم تره؟ الف.خودم

ب.خانواده ام
ج. دوستان
د.خدای مهربون


2. معمولا چه موقع صبرت تموم میشه؟

الف.وقتی که برای کارهای شخصی خودت عصبانی می شی.
ب.وقتی که یکی رو که خیلی دوست داری از دستش می دی.
ج. وقتی کسی با انجام گناه فردی و اجتماعی دل امام زمان رو می رنجونه.
د.وقتی که تیم مورد علاقت شکست بخوره.


3.چقدر امام زمان (عج) رو دوست داری؟

الف.راستش تا حالا بهش فکر نکرده بودم.
ب.تو نمازام براش دعا می کنم.
ج.اگه دیدم یه جایی بهش توهین میشه ،حس غیرتم به جوش میاد.
د. اون قدر زیاد که برای تعجیل در ظهور هر کاری که لازمه حاضرم انجام بدم.


4. فکر می کنی وظیفت درباره امام زمان(عج) چیه؟

الف.هر روز بعد نمازها بهش سلام می دم و دعای فرج می خونم.
ب.باید تو عصر غیبت به حرف علما ی دین گوش بدم.
ج.باید مثل همه امامان که نیاز به یار داشتند، برای یاری آقا خودمو آماده کنم.
د.همه موارد


5.فکر کن الآن مشغول انجام گناه هستی،وضعت نسبت به امام زمانت چطوره؟

الف.سعی می کنم اصلا بهش فکر نکنم و گناه رو انجام بدم.
ب.گناه رو انجام می دم، بعد میام ار آقا معذرت می خوام،حتما منو می بخشه.
ج. خاکستر می شم تو خودم،گناه کنم و امام زمان(ع) منو ببینه؟ نه نمی شه.
د.اصلا به فکر گناه کوچیک هم نیستم؛ بابا من بیام با تیر بزنم تو دل امام زمان؟


6.اگه داشتی کاری برای امام زمان(عج) انجام می دادی و اون وقت یکی تو رو دید:

الف.خوشحال میشی و قند تو دلت آب می شه.
ب.بی تفاوت هستی و محل نمی ذاری.
ج. کمی خوشحال می شی،اما میگی: هدف اصلی من رضای خدا بوده.
د.ته دلت ناراحت می شی و می گی:خدایا اومدم یه کار رو خالص انجام بدم،باز نشد.


۷.دوست داری بیشتر چه قیافه و تیپی بزنی؟

الف.تیپ روز(هر چی باشه)
ب.تیپ ایرونی
ج. تیپی که قشنگ تر باشه
د.تیپی که مورد پسند خدا و امام زمان(ع) باشه


8.بهت میگن:فقط یه آرزو کن تا برآورده بشه و تو میگی:

الف.ازدواج موفقی داشته باشم
ب.توی دانشگاه قبول بشم و یه کار خوب گیرم بیاد
ج. طوری زندگی کنم و بمیرم که امام زمانم از من راضی باشه
د.یک سفر به همه جاهای زیارتی


9.اگه بگن همین الآن می خواهیم شهادت رو نصیبت کنیم،چی میگی؟

الف.خدایا من زندگی دارم،به فکر زن و بچه و مادرو...هستم!
ب.هنوز جوونم و خیلی آرزو دارم باشه یه وقت دیگه!
ج. من از خدامه، ولی خب کمی حق الناس بر گردنم هست، بهشون برگردونم و حلالیت بطلبم،بعدش می آم
د.شهادت؟وای خدا جون، این چه سوالیه؟! یه عمر منتظر این لحظه بودم؛من آماده ام بریم که داره دیر می شه


10.اگه بگن دوست داری مرگت چطوری باشه،چی جواب می دی؟

الف.بازم حرف مرگ رو پیش کشیدی،چرا هی دم از ناامیدی می زنی؟یه جوری می میرم دیگه.
ب.دوست دارم مسلمون از دنیا برم و وقت مرگ، شیطون گولم نزنه.
ج. دوست دارم شب بخوابم و بدون درد،صبح از دنیا رفته باشم.
د.دوست دارم در رکاب آقا شهید بشم، قطعه قطعه بشم، تازه دردش هم شیرینه.

11.اگه در حال مرگ باشی یا مرده باشی وتقاضا کنی یه فرصت بهت بدن و دوباره به زندگی برگردی،این طرف چی کار می کنی؟

الف.خب می آم و دوباره زندگی میکنم و آرزوی عمر هزار ساله رو دارم.
ب.دیگه یه بنده صالح خدا می شم، از هر جهت.
ج. یک بار!؟ اگه هزار بارم بگن می تونی برگردی، زندگی خدا پسند رو انتخاب می کنم ودلم می خواد هزار بار در راه خدا شهید بشم
د.حق مردم رو بر می گردونم و از کسانی که بهشون ظلم کردم حلالیت می طلبم.


12.سوال اختیاری: اگه بر فرض بگن اینا شرط های پذیرفتن یاران امام زمانه، فکر می کنی قبول می شی؟

الف.نه بابا،من اگه اینطور بودم تا حالا شهید شده بودم.
ب.خب !بعضی ها رو دارم و بعضی هارو نه.
ج. بعضی مواردش خیلی سختن، فکر نکنم امام زمان(عج) اینقدر سخت گیر باشن،احتمالا تک وتوکی رو ندارم
د.قبول می شم، مطمئن مطمئن خودمو برا ی اینا آماده کردم،پس یه عمر برا چی زندگی کردم؟


موفق باشید

------------------------------------------------------

تذکر:
-هر کس بتونه امتیاز لازم رو از این آزمون بگیره، باید خودش رو برای یاری و ان شالله شهادت در رکاب امامش در آخر الزمان آماده منه، هر کس هم که نمی تونه یه فکری به حال خودش کنه که جا نمونه!جوابو پیش خودتون نگه دارید.
- خوش به حال اون هایی که از غربال آزمایش خدا رد می شن و به سعادت می رسن؛ ولی بعضی هامون باقی می مونیم و حسرت می خوریم، خدایا ما از کدوم دسته ایم؟
- خدایا ما را برای امتحانات سخت بعدی آماده و موفق بگردان

* فارغ التحصيل مرکز تخصصي مهدويت.
[b][1][/b] . بقره/ 155.

[b][2][/b]. بحارالانوار، ج52، ص228.
منبع: مجله ي امان
تا آخر بخوانید که چطور ممکن است جان یک نفر را نجات دهید

خواص دارویی پیاز

از پیاز به عنوان یک داروی ضدعفونی کننده استفاده می شود. مالیدن آب پیاز به صورت از ایجاد لکه ها جلوگیری می کند. و از مخلوط آب پیاز و عسل می توان به عنوان یک کرم ضد چروک استفاده کرد.

پیاز سرشار از ویتامین c، کلسیم، منیزیم، فسفر، پتاسیم، سدیم، گوگرد و اسید فولیک و مقدار کمی آهن، مس و روی است که تاکنون تحقیقات زیادی برای اثبات خواص آن صورت گرفته است.

خوردن پیاز در پیشگیری از پوکی استخوان مؤثر است؛ چرا که پیاز با جلوگیری از کاهش مواد معدنی به ویژه کلسیم موجود در سلول*های استخوانی از بروز پوکی استخوان جلوگیری می*کند.

پژوهشگران دانشگاه برن سوئیس، ترکیبی در پیاز شناسایی کرده اند که از کاهش حجم استخوان و پوکی آن جلوگیری می کند. این ماده در پیش گیری در کاهش نیافتن مواد مصرفی ـ به ویژه کلیة سلول های استخوانی ـ تأثیر زیادی دارد.

پیاز، قند خون و کلسترول را پایین می آورد.

پیاز یکی از گیاهان بسیار قدیمی است که انسان آن را شناخته و در غذای خود استفاده می کرده است در کتاب های پزشکان قدیم از پیاز به سبب داشتن الیاف و ویتامین ها و فلزات به عنوان داروخانه ای کامل نامبرده شده است.

بوی آن میکروب های مضر را از بین می برد.

قند خون را کاهش می دهد.

از ابتلا به سکته جلوگیری می کند.

قلب را فعال می کند و کلسترول را کاهش می دهد.

گردش خون را تقویت می کند.

به سبب داشتن آنتی اکسیدان، تنش و نگرانی را از بین می برد.

الیاف غذایی آن دستگاه هاضمه را تقویت می کند.

پیاز از سرطان ریه جلوگیری می کند:

مواد شیمیایی موجود در پیاز خطر ابتلا به سرطان ریه را کاهش می دهد. مواد «فلاونوید» از دچار شدن به انواع بیماری ها جلوگیری می کند و به وفور در پیاز یافت می شود.

پیاز برای پوست بسیار مفید است. زیرا خون را تصفیه می کند و در نتیجه رنگ چهره زیباتر و جذاب تر می شود.

همچنین پیاز به دلیل داشتن گوگرد باعث افزایش رشد موهای سر می شود.

پیاز به دلیل داشتن آهک، دندانها را محکم می کند و باعث استحکام استخوان بندی بدن می شود... بنابراین خوردن پیاز در کودکان مبتلا به نرمی استخوان و سالمندان مفید است.

اگر سرما خورده اید، چند پیاز را برش داده و در نقاط مختلف خانه قرار دهید.... پیاز مانند یک دستگاه تصفیة هوا از ابتلای سایر اعضای خانواده به این بیماری جلوگیری خواهد کرد.

همچنین اگر خارج خانه غذا می خورید، پیاز را همراه آن مصرف کنید، زیرا ماده ای در پیاز وجود دارد که از مسمومیت غذایی حاصل از خوردن گوشت مانده جلوگیری می کند.

اگر شخصی به دلیل مصیبت وارده دچار حملات عصبی شده، پیازی را به دو نیم کرده و جلوی بینی او بگیرید.

"پیازچه" فواید متعددی دارد. به تازگی متخصصان علوم تغذیه فرانسه دریافتهاند که پیازچه ادرار آور است زیرا ۸۵ در صد آن را آب تشکیل می دهد.


در پیازچه ۲۴۳ میلی گرم پتاسیم و ۴ میلی گرم سدیم و ۲۷ گرم کالری است.

دانشمندان دریافته اند که بخش سفید رنگ پیازچه دارای مواد قندی است که در ادرار کردن تأثیر می گذارد و بخش سبز آن ویتامین«ث» دارد که دستگاه دفاعی بدن را تقویت می کند. و ۲ میلی گرم ماده کاوتین پیازچه به بازسازی سلولها کمک می کند.

همچنین پیاز به دلیل داشتن ماده گلوکوزین که مشابه هورمون انسولین است، قند خون را تنظیم می*کند.

گفتنی است، خوردن نصف پیاز متوسط در روز ۳۰ درصد از مقدار کلسترول بد خون را کاهش می*دهد و به جای آن باعث افزایش کلسترول خوب خون می*شود. پیاز منبع غنی نوعی اکسیدان است که از بروز سرطان در افراد جلوگیری می*کند.

این گیاه خوراکی از بیماری آب مروارید در چشم نیز جلوگیری می*کند و بنابراین مصرف آن به افراد مسن توصیه می*شود
خاصیت خوردن ژله + مطلب مفید
[تصویر:  jelly11.jpg]


1. برای پوست خوب است

ژله حاوی آمینواسیدهای طبیعی است که برای پوست خوب است. به بازسازی سلولهای جدید بدن کمک می کند. از پیدایش علائم پیری پوست جلوگیری می کند. به گزارش نیک صالحی ژله برای تولید کلاژن خوب است. ژله دارای اسید اسپارتیک غنی است که به فرآیند بازسازی کمک می کند. بنابراین خوردن آن در حد میانه ضرری ندارد.



2. برای عملکرد کاهش و افزایش وزن خوب است
ژله کالری کمی دارد در نتیجه برای دست یافتن به وزن ایده آل مناسب است. برخلاف دیگر محصولات شیرین ، قند آن بسیار بالا نیست.



3. سیستم ایمنی بدن را ارتقاء می دهد
ژله از کربوهیدرات و ویتامین B غنی است.به افزایش ایمنی بدن کمک می کند. خیلی از افراد ترجیح می دهند بعد از جلسات ورزشی ویا در زمان افسردگی ژله بخورند.



4. برای سلامت مو خوب است
ژله منبع غنی اسید فولیک بوده که برای سلامت مو مفید است. از نازک شدن و ریزش مو جلوگیری می کند.



5. به کاهش کلسترول بد کمک می کند
همه می دانند که اگر سطح کلسترول بد در بدن افزایش یابد می تواند منجر به حمله قلبی شود. ژله به کاهش کلسترول بد یعنی LDL کمک کرده و سطح کلسترول خوب بدن را افزایش می دهد. ژله به جلوگیری از خطر بیماری های قلبی کمک می کند.



6. برای التهاب و ورم مفاصل خوب است
ژله از ژلاتین طبیعی تهیه شده است که می تواند نرمی مفاصل را افزایش داده و از التهاب و ورم مفاصل جلوگیری کند.به گزارش نیک صالحی ژله همچنین می تواند تورم ناشی از درد مفاصل را کاهش دهد.



7. استرس را کاهش می دهد
امینواسیدهای ضروری در ژله می تواند استرس را کاهش دهد. همچنین می تواند نشانه های ضعیف افسردگی در زنان را کاهش دهد.



8. ناهنجاری های پوست را کاهش می دهد
ژله رده هایی از اینوزیتول و نیاسین دارد که از برخی از ناهنجاری های پوستی جلوگیری می کند.به گزارش نیک صالحی در حقیقت مصرف مکرر ژله به کاهش ناهنجاری هایی نظیر آکنه و روزاسه (نوعی بیماری مربوط به بینی و گونها که ضایعات آکنه مانند ، گشاد شدگی مویرگها مشخص می شود) را کاهش می دهد.
اوج وفاداری همجنس

در میان تمام حیوانات و حتی انسانها،سگ به وفاداری مشهور میباشد و بارها این موضوع را در دفاع و فداکاری برای صاحبانش ثابت کرده است...
اما اینبار این موضوع را در مورد همجنس خود نیز ثابت کرد،در تصویر زیر این سگ وفادار را می بی

نید که در حال حمایت و راهنکایی جفت کور خود میباشد.

صاحب این سگها پس از اینکه سگ کورش بیمار شد او را به نزد دامپزشکان برد اما بیماری آنقدر پیشرفته بود که مجبور شدند چشمان او را تخلیه کنند.

از آن روز تا کنون جفت او لحظه ای او را تنها نگذاشته و دائماً مراقب او میباشد و او را به گردش میبرد..







[تصویر:  580849_456643397721159_1512724980_n.jpg]
ماجرای باور نکردنی از غسالخانه بهشت زهرا(س)
بهشت زهرا (س) نام بزرگ ترین گورستان در استان تهران است. فعالیت این گورستان رسماً در سال ۱۳۴۹ خورشیدی آغاز شد و نخستین درگذشته به نام محمدتقی خیال در تاریخ ۳ مرداد ماه ۴۹ در قطعه ۱ ردیف ۱، شماره ۱ به خاک سپرده شد. گورستان بزرگ پایتخت که ۴۰ سال از عمرش می گذرد روزانه ۱۳۰ میت را در خود جای می دهد. در این میان قبرکن ها، غسال ها، مداح ها، نیروهای خدماتی و حتی نگهبانان سرباز هم با هر یک فراخور مسئولیت خود با اموات سرو کار دارند ولی غسالها بیشتر از همه سرو کارشان با میت ها است و شاید نشستن پای خاطرات آنها خالی از لطف نباشد. البته باید بالای این گزارش و خاطرات نوشت +۱۵ !

دهان پر از "کرم" پیرزن
یکی از غسال ها به نام موسوی می گوید: مدت های زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. اینجا بعضی ها مسئول کشیک شب هستند تا جنازه هایی را که شب توی منزل فوت می کنند و جوازشون توسط دکتر صادر شده و شبانه به بهشت زهرا (س) حمل میشود را تحویل بگیرند.یک شب یک خانم سالمندی را آوردند که تحویل گرفتیم، فردا صبح که می خواستیم برای شستشو بفرستیم خانم های غسال گفتند که از گوشه دهان این بنده خدا کرم های ریز زنده در حرکت بود، خیلی چندش آور بود، از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از بستگانش که کمی آرام تر بود و آدم با تجربه و دنیا دیده ای به نظر می رسید، تعریف کردم و اون بنده خدا بعد از چند بار استغفار گفت: این خانم مرحومه از بستگان ماست و یک ایراد بزرگ داشت که آدم بسیار بد دهنی بود و دائم به این و آن حرف رکیک و ناسزا می گفت و هیچ کس از زخم زبان اون در امان نبود و حتما دلیلش همین می تواند باشد. از تعجب هاج و واج مانده بودم. آرام از پیرمرد عذرخواهی کردم و به داخل برگشتم.


مرده ای که بوی گلاب می دادیک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد. آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم، همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می کرد. از بستگانش دقیق تر پرسیدم، گویی این پیرمرد به این موضوع شهره بود، آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع می شد...


جنازه ای که سر و صدا می کردعبدالحسین رضایی یکی از نیروهای بهشت زهرا می گوید: سال ها راننده آمبولانس بودم. یک روز رفته بودم سطح شهر که جنازه ای را به بهشت زهرا(س) منتقل کنم. خیلی برای تشییع معطلم کردند و ما را این طرف و آن طرف بردند. چندین بار جنازه را از توی ماشین درآوردند و تشییع کردند و دوباره گذاشتن توی ماشین. نزدیک ظهر بود که رضایت دادند جنازه را به بهشت زهرا(س) منتقل کنیم.در مسیر اتوبان صالح آباد داشتم رانندگی می کردم. حواسم به جلو بود که یکباره شنیدم از کابین عقب با مشت محکم می کوبند به شیشه پشت سرم. خودم نفهمیدم چطور و با ترس و عدم تعادل توقف کردم. وقتی ماشین ایستاد شنیدم یکی فریاد می زنه باز کن! باز کن! اول تصمیم گرفتم فرار کنم ولی بعد از چند ثانیه خودم را جمع و جور کردم و دستگیره را برداشتم و با وحشت آرام آرام رفتم به سمت کابین عقب و با فاصله و ترس زیاد درب عقب ماشین را باز کردم.دیدم جنازه سر جای خودش آرام و راحت خوابیده. یکباره جوانی لاغر اندام که از ترس رنگش پریده بود چالاک پرید پائین! پابه فرار گذاشت. به سمت بیابان فقط می دوید، انگار در مسابقه دو سرعت شرکت کرده بود. کمی که رفت ایستاد! برگشت به پشت سرش نگاه کرد. با اینکه خیلی دور شده بود، آهسته و با شرمندگی برگشت. در حالی که به شدت عصبانی بودم ولی خنده ام هم گرفته بود. گفتم: آخه تو این عقب چیکار می کردی؟ نگفتی من سکته می کنم؟ مگه نمی دونی سوار شدن عقب ماشین حمل جنازه ممنوعه؟ می خوای منو از نون خوردن بندازی؟ خلاصه اینکه گویا این جوان توی یکی از آن دفعه ها که جنازه را برای تشییع پیاده کرده بودن یواشکی پریده بود بالا و من متوجه نشده بودم. برای اینکه تنبیه بشه گفتم: حالا تا بهشت زهرا(س) پیاده بیا تا حالت جا بیاد...!


مرده توی خواب روی سنگ غسالخانهمریم آثاری نسب در بیان خاطراتش می گوید: ساعت کاری تموم شد، مثل همیشه آماده رفتن به منزل شدیم و باز مثل روزهای دیگر توی راه بازگشت به جسدهایی که در آن روز دیده بودم فکر می کردم. اون شب چون خیلی خسته بودم زود به خواب رفتم و خواب عجیبی دیدم. خانمی را که برای شستشو به غسالخانه آورده بودند، زنده بود و دست و پایش را با زنجیر بسته بودند و روی سنگ گذاشتنش و شروع به شستن کردند، فقط انگار جای سیلی و ضربه روی صورتش بود، در خواب خیلی منقلب شدم.گریه کردم و برایم خیلی عجیب بود. صبح در حالی که درگیر تعبیر این خواب در ذهنم بودم به بهشت زهرا(س) آمدم و برای کار روزانه آماده شدم. در ابتدا قبل از شروع کار برای همکارانم ماجرای خوابم را تعریف کردم. حتی اینکه آن خانم چه لباسی پوشیده بود و یا روی کدام سنگ او را می شستند.آن روز تا غروب جنازه ها را شستیم و همه چیز عادی بود. زمان استراحت شد و رفتیم برای آماده شدن و رفتن. در حال پوشیدن لباسهامون بودیم که عده ای از همکارانم رو صدا زدن که جنازه ای برای شستن آورده اند. چند لحظه ای از رفتن آنها نگذاشته بود که دیدم با تعجب و سراسیمه آمدند که آثاری، آثاری بیا همون رو که می گفتی آوردند! خشکم زد. با صدای لرزان گفتم: چه می گویید؟ چی شده؟ من، من گفتم؟ آهسته آهسته با ترس عجیب رفتم داخل غسالخانه! باور کردنی نبود، نه تنها من بلکه آن روز ۱۴ یا ۱۵ نفر بودیم. همه این صحنه را دیدند. روی پاهام نمی توانستم بایستم. خانمی سیلی خورده! چه می بینم! چند لحظه بعد به خودم آمدم. رفتم از اقوامش ماجرا رو بپرسم، یکی از بستگانش گفت: چند سال پیش بر اثر فشارهای روحی زیاد این بنده خدا مجنون میشه و در حالت شدید روحی قرار می گیرد.. آن را با زنجیر به تخت تیمارستان می بستند. این اواخر هم حال بدی داشت، تا اینکه خودش رو از پشت بام تیمارستان به پایین می اندازد و فوت می کند... ماجرای خیلی عجیب بود. ارتباط این بنده خدا با خواب من! گیج بودم. خودم آن را شستم و بدنش رو با برگهای قرآن پوشاندم و به نوعی تطهیرش کردم و خدا رو قسم دادم به قرآنش، که ببخشدش و بیامرزدش.
[تصویر:  1.jpg]






مثل وقتی که عاشقت شدم
باران می بارد،
فکر کنم
دوباره یکی
عاشقت شده...


-----------------------------------------



یه وقتی هم هست
که مــــزه‌ ی بودن یکی یه جوری رفته زیر دنـــدونت
که وقتی دوری ازش
همه‌چی می‌شه زهرمــــــــار .....!



-----------------------------------------


برگ های پاییزی
سرشار از شعور ِ درخت اند
و خاطرات سه فصل را بر دوش می کشند
آرام قدم بگذار
بر چهره ی تکیده ی آن ها
این برگها حُرمت دارند...
درد ِ پاییز ،درد ِ ” دانستن ” است

-----------------------------------------



ايناي كه از خيابون يه طرفه رد ميشن ؛
هم چپ نگاه ميكن هم راست ،
اينا همونايي هستن كه هم از دشمن نارو خوردن !
هم دوست ... !!!




-----------------------------------------



آدمـای دلتــــــــــنگ
وقتی خیلی بهشون خوش میگذره و میخندند
یهو سرشونو برمیگردونند اونوری
یکم ثابت میشن
یواش یواش چشاشــــــون پر از اشـــــــک میشه




-----------------------------------------


هــــــراس ....
يعنـي ...
مــن باشـم
تـــو باشـــي
ولی حرفی برای گفتن نباشد!!!!
و من چقدر پر از هراسم امروز....



-----------------------------------------


تلخ تر از خود جدايی ها...
آنجايی است كه بعدها آن دو نفر مدام بايد وانمود كنند،
كه چيزی بينشان نبوده...
كه هيچ اتفاقی نيفتاده...
كه از همديگر هيچ خاطره ای ندارند...



---------------------------------------


دستــــت را بیـــــــاور ....
مردانه و زنانه اش را بی خیـــــــال
دســـــت بدهیم به رسم کودکــــــــــی ...


قرار اســــــت هــــوای هم را بی اجــــــــازه داشته باشیـــم ...

---------------------------------------


دل است دیگر...
بگذارد بگرید
تا بداند هر آنچه خواست
داشتنی نیست..
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66