کانون

نسخه‌ی کامل: مطالب خواندنی: جااالـــب ... علمییییی ... مفیـــــــــددد
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
15‏ دليل براي اينكه به مرد بودن خود افتخار كنيد!!!!
1‏_هميشه از نام خانوادكي شما استفاده ميشود
2‏_مدت زمان مكالمه تلفني شما حداكثر 1دقيقه است
3‏_براي مسافرت 1 هفته اي تنها يك ساك كوجك دستي نياز داريد.
4‏_در تمام شيشه هاي مربا وترشي را خودتان باز ميكنيد.
5‏_دوستان شما به كاهش و يا افزايش وزن شما توجهي ندارند.
6‏_جنسيت شما در موقع مصاحبه استخدام مطرح نيست.
7‏_لازم نيست كيفي بر از لوازم بي استفاده را همه جا به دنبالتان بكشيد.
8‏_ظرف مدت 10 دقيقه ميتوانيد حمام كنيد .
9‏_همكارانتان نميتوانند اشك شما را در بياورند.
10‏_اكر در 34 سالكي هنوز مجرديد احدي به شما ايراد نميكيرد.
11‏_با يك دسته كل ميتوانيد بسياري از مشكلات احتمالي راحل كنيد.
12‏_وقتي ميهمان به خانه شما ميايد لازم نيست اتاقها را مرتب كنيد.
13‏_بدون هديه ميتوانيد به ديدن تمام اقوام و خويشان برويد.
14‏_ميتوانيد آرزوي هر مقامي را داشته باشيد.
15‏_ضرورتي ندارد روز تولد دوستانتان را به خاطر داشته باشيد
كيوي
كيوي برنده اي است از سردهapteryx ‎‏ كه قادر به برواز نيست و زيستكاه آن نيوزلند است
بر خلاف برندكان ديكر بال و دم ندارد !كيوي لانه اش را در زير زمين ميسازد و تمام مدت روز در لانه اش استراحت ميكند اما شبها براي بيدا كردن غذا از لانه بيرون مي آيد.
كيوي جشم هاي كوجكي دارد به همين سبب بيناييش ضعيف است.ولي در عوض حس بويايي او قوي است وبه كمك آن ميتواند در تاريكي شب كرم هاي خاكي را بيدا كنند وبخورند.اين مرغ تخم هاي بزركي ميكذارد كه وزن هر يك از آنها به اندازه 14 وزن خودش است!اين برنده عجيب بسيار كمياب است .كيوي ها معمولأ خجالتي هستند ويكي از نمادهاي كشور نيوزلند است .مثلأ كاه نكاره كيوي بر تمبر اين كشور ثبت ميشوند.
زنان و مردان تفاوت ها ، شباهت ها

روان شناسان در مورد بروز تفاوت زن و مرد، هر دو عامل محیط و وراثت را سهیم می دانند. اما جامعه شناسان با روان شناسان اختلاف نظر فاحشی دارند. آنها معتقدند كه تفاوت های زن و مرد معلول تفاوت رفتاری است كه جامعه در مورد آنان پیش می گیرد و معتقدند كه دو جنس در اساس با هم هیچ تفاوتی ندارند، بلكه اجتماع موجب می شود كه آنها گرایش های متفاوت پیدا كنند و به زمینه های مختلف سوق داده شوند. از نظر جامعه شناسان تفاوت زن و مرد در جزییات است نه در كلیات. زیست شناسان عقیده دارند كه زن و مرد تفاوت های بنیادی دارند، بدین معنا كه تفاوت های آنها در درجه اول ارثی است نه محیطی. آنها معتقدند كه هر سلول بدن زن با هر سلول بدن مرد تفاوت دارد.
آنها قبل از آن كه به دنیا بیایند و تحت تأثیر نفوذهای اجتماعی قرار گیرند، كاملاً تمایز پیدا كرده و برای زن یا مرد شدن آماده می شوند.

ویژگی های ساخت و عملكرد اعضا و دستگاه های بدن دختران و پسران متفاوت است. این تفاوت طوری است كه پسران را برای زندگی فعال و پرجنب وجوش، و دختران را برای زندگی آرام آماده می كند. در استعداد تجسم فضایی، تشخیص جهت و هدف گیری، پسرها بهترند. از نظر كلامی دخترها برتری دارند، اما از نظر ادراك كلامی پسرها برترند.

پسرها ارتباط های مكانیكی را بهتر درك می كنند و استعداد ریاضی بهتری نسبت به دخترها دارند، اما در كارهای دستی مخصوصاً كارهایی كه نیاز به چالاكی انگشتان دارند دخترها بهترند و چابكی انگشتان زنان به آنها اجازه می دهد كه ماشین نویس خوبی باشند. یكی از ویژگی های جالب زنان این است كه می توانند اطلاعاتی را برای مدت كوتاهی در حافظه خود نگه دارند كه با هم هیچ ارتباطی ندارند و به خود آنها نیز مربوط نیست. بر پایه همین توانایی است كه زن ها بهتر می توانند به منشی گری و كارهای دفتری اشتغال داشته باشند. دختران از دوران ابتدایی تا دانشگاه آن هم تا سطح لیسانس در مجموع بهتر از پسرها درس می خوانند و موفقیت های بیشتری به دست می آورند. اما بعد از فراغت تحصیل و به ویژه بعد از دوره لیسانس، معمولاً از رقابت دست برمی دارند و در صورت ازدواج، خود را كاملاً وقف خانواده می كنند. البته زنان شاغل، نویسنده، وكیل و پزشك هم وجود دارند اما كمتر به جاه طلبی و مقام پرستی روی می آورند و این امر به مقدار زیادی از شكوفایی استعدادهای آنها جلوگیری می كند. پسمی توان گفت كه علت محدودیت زن ها مسائل عاطفی است نه كمبود استعداد.
«ماتینا هورنر» می گوید زنان برای به دست آوردن موفقیت برانگیخته می شوند ولی در عین حال از موفقیت نیز می ترسند. هورنر می گوید: موفق شدن در دنیای رقابت طلب چیزی است كه خیلی از زنها از آن پرهیز می كنند زیرا ویژگی هایی را منعكس می كند كه به طور سنتی غیرزنانه به حساب می آید. كتاب «پرواز تنها، زنان مجرد در نیمه راه عمر» نوشته آسیب شناسان خانواده ـكارل آندرسون» و «سوزان استوارت»، با بررسی زندگی زنان و مردان قبل و بعد از تأهل، چنین نتیجه می گیرد كه مردان معمولاً پس از ازدواج پله های ترقی را طی می کنند و كارآمدتر، عاقل تر و نهایتاً موفق تر می شوند.
«دیوید اسكوس» پروفسور علوم رفتار شناسی بیان می كند كه كروموزم x پدری نه تنها از نظر وراثت خصوصیات زنانه نقش مهمتری را نسبت به كروموزوم x مادری ایفا می كند بلكه انتقال دهنده برخی مهارت های اجتماعی نیز هست و این بدین معناست كه مردان باید مهارت های اجتماعی را بیاموزند، در حالی كه زنان آن را در ساختمان ژنتیكی خود دارند و این امر با بسیاری از جنبه های بلوغ (روانی، اجتماعی، جنسی) در دختران و پسران نیز مطابقت دارد.

محققان استرالیایی اعلام كرده اند:
آن قسمت از مغز كه برای صحبت كردن مورد استفاده قرار می گیرد در زنان نسبت به مردان 30-20 درصد وسیع تر است. شاید همین موضوع سبب می شود كه زنان در امتحانات بلاغت شفاهی، حافظه شفاهی و برخی مهارت های حركتی ظریف بهتر از مردان عمل كنند. در مطالعه ای كه با استفاده از فن رادیوگرافی و mri صورت گرفت مشخص شد كه مردان تنها از سمت چپ مغز خود برای حل مسائل زبان شناسی استفاده می كنند در حالی كه زنان از هر دو نیمكره مغز سود می برند. توانایی زنان در استفاده همزمان از هر دو نیمكره مغز، آنها را قادر می سازد كه به هنگام صحبت كردن به مراكز عاطفی نیز دسترسی پیدا كنند و در ارتباطات عاطفی موفق تر عمل كنند. شاید این نكته را كه خانم ها مددكاران اجتماعی، مشاوران، آموزگاران و پرستاران موفق و خوبی هستند بتوان به این موضوع نسبت داد.

تستوسترون ترشح شده در مردها اثر آنابولیكی پرقدرتی دارد؛ به این معنی كه موجب افزایش تولید پروتئین در تمام بدن به ویژه در عضلات می شود. در واقع حتی مردی كه فعالیت ورزشی زیادی ندارد اما تستوسترون زیادی دارد جثه عضلانی او 40 درصد بیشتر از زنان نظیر خود خواهد بود و قدرت او نیز به همین نسبت بیشتر است. هورمون جنسی زنان یعنی استروژن نیز احتمالاً مسئول قسمتی از اختلاف بین قدرت زن و مرد است، اگرچه اثر آن به همان شدت تستوسترون نیست. معلوم شده است كه استروژن رسوب چربی را در زنان به ویژه در بعضی بافت ها افزایش می دهد. بدیهی است این موضوع مانعی در برابر تولید حداكثر قدرت در ورزش هایی ایجاد می كند كه به سرعت یا قدرت بدنی بستگی دارد اما از طرف دیگر این موضوع می تواند در ورزش های استقامتی سخت كه برای تولید انرژی نیاز به چربی دارند یك كمك مؤثر به شمار آید. چنانکه ركورد رفت و برگشت بین دو سوی كانال مانش در حال حاضر متعلق به زنان است.
پسرها در پرتاب كردن توپ و دیسك بهتر از دختران هستند. شاید علت آن در اغلب موارد این باشد كه پسران برای بازی با توپ تقویت می شوند اما احتمالاً علت اساسی تری هم وجود دارد؛ شكل دست ها در دو جنس متفاوت است، مخصوصاً در دختران ساعد با بازو زاویه ای تشكیل می دهد كه در دست پسران وجود ندارد. بنابراین دختران به دلایل ژنتیكی و تشریحی نمی توانند موفقیت پسران را در پرتاب به دست آورند. نكته قابل توجه دیگر آن است كه اگر مرد و زنی را در جزیره ای دور افتاده رها كنید چگونگی وضعیت سوخت و ساز بدن در خانم ها منجر به آن خواهد شد كه زن بیش از مرد زنده بماند.

منابع
بارنت، آنتونی: انسان، ترجمه محمد رضا باطنی و طلعت نفرآبادی ، نشر نو، 1369
گایتون: فیزیولوژی پزشكی، ترجمه محمدحسن عامری و همكاران ، نشر اشارت ، 1382
گنجی، حمزه : تفاوتهای فردی،، نشر بعثت، 1380
مید، مارگارت : بلوغ در ساموآ، ترجمه مهین میلانی ، نشر ویس ، 1375
سیدمحمدی، یحیی : نظریه های شخصیت؛ شولتز، دوان، نشر دانشگاه آزاد، 1382
ستوده، هدایت الله و همكاران :مفاهیم بنیادی در جامعه شناسی، نشر آوای نور، 1375

علی تویسركانی
بهترین راه حل


پادشاهي مي خواست نخست وزيرش را انتخاب كند...

چهار انديشمند بزرگ كشور فراخوانده شدند.
آنان را در اتاقي قرار دادند و پادشاه به آنان گفت كه:

«در اتاق به روي شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلي معمولي نيست و با يك جدول رياضي باز خواهد شد، تا زماني كه آن جدول را حل نكنيد نخواهيد توانست قفل را باز كنيد. اگر بتوانيد مسئله را حل كنيد مي توانيد در را باز كنيد و بيرون بياييد»...


پادشاه بيرون رفت و در را بست...

سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به كار كردند. اعدادي روي قفل نوشته شده بود، آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به كار كردند.


نفر چهارم فقط در گوشه اي نشسته بود!

آن سه نفر فكر كردند كه او ديوانه است. او با چشمان بسته در گوشه اي نشسته بود و كاري نمي كرد. پس از مدتي او برخاست، به طرف در رفت، در را هل داد،باز شد و بيرون رفت!!!



و آن سه تن پيوسته مشغول كار بودند. آنان حتي نديدند كه چه اتفاقي افتاد كه نفر چهارم از اتاق بيرون رفته!


وقتي پادشاه با اين شخص به اتاق بازگشت، گفت: «كار را بس كنيد. آزمون پايان يافته و من نخست وزيرم را انتخاب كردم».



آنان نتوانستند باور كنند و پرسيدند: «چه اتفاقي افتاد؟ او كاري نمي كرد، او فقط در گوشه اي نشسته بود. او چگونه توانست مسئله را حل كند؟»



مرد گفت: «مسئله اي در كار نبود. من فقط نشستم و نخستين
سؤال و نكته ي اساسي اين بود كه آيا قفل بسته شده بود يا نه؟ لحظه اي كه اين احساس را كردم فقط در سكوت مراقبه كردم. كاملأ ساكت شدم و به خودم گفتم كه از كجا شروع كنم؟
نخستين چيزي كه هر انسان هوشمندي خواهد پرسيد اين است كه آيا واقعأ مسأله اي وجود دارد، چگونه مي توان آن را حل كرد؟ اگر سعي كني آن را حل كني تا بي نهايت به قهقرا خواهي رفت؛
هرگز از آن بيرون نخواهي رفت. پس من فقط رفتم كه ببينم آيا در، واقعأ قفل است يا نه و ديدم قفل باز است».


پادشاه گفت: «آري، كلك در همين بود. در قفل نبود. قفل باز بود. من منتظر بودم كه يكي از شما پرسش واقعي را بپرسد و شما شروع به حل آن كرديد؛ در همين جا نكته را از دست داديد. اگر تمام عمرتان هم روي آن كار مي كرديد نمي توانستيد آن را حل كنيد. اين مرد، مي داند كه چگونه در يك موقعيت هشيار باشد. پرسش درست را او مطرح كرد».




این دقیقا مشابه وضعیت بشریت است، چون این در هرگز بسته نبوده است!
خدا همیشه منتظر شماست.انسان مهم ترین سوال را از یاد برده است...

و سوال این هست: من که هستم...!؟
cheshmak
مرد جوون: ببخشين آقا، می تونم بپرسم ساعت چنده؟ پيرمرد: معلومه كه نه ! جوون: ولی چرا؟! مثلا" اگه ساعت رو به من بگی چی از دست ميدی؟ ! پيرمرد: ممكنه ضرر كنم اگه ساعت رو به تو بگم! جوون: ميشه بگی چطور همچين چيزی ممكنه؟ ! پيرمرد: ببين... اگه من ساعت رو به تو بگم، ممكنه تو تشكركنی و فردا هم بخوای دوباره ساعت رو از من بپرسی ! جوون: كاملا" امكانش هست ! پيرمرد: ممكنه ما دو سه بار ديگه هم همديگه رو ملاقات كنيم و تو اسم و آدرس من رو بپرسی! جوون: كاملا" امكان داره ! پيرمرد: يه روز ممكنه تو بيای به خونهء من و بگی كه فقط داشتی از اينجا ردميشدی و اومدی كه يه سر به من بزنی! بعد من ممكنه از روی تعارف تو رو به يه فنجون چايی دعوت كنم! بعداز اين دعوت من، ممكنه تو بازم برای خوردن چايی بيای خونه من و بپرسی كه اين چايی رو كی درست كرده؟ ! جوون: ممكنه! پيرمرد: بعد من بهت ميگم كه اين چايی رو دخترم درست كرده! بعد من مجبورميشم دخترخوشگل و جوونم رو بهت معرفی كنم و تو هم دختر من رو می پسندی ! مردجوون لبخند ميزنه! پيرمرد: بعد تو سعی می كنی كه بارها و بارها دختر من رو ملاقات كنی! ممكنه دختر من رو به سينما دعوت كنی و با همديگه بيرون بريد! مردجوون لبخند ميزنه !پيرمرد: بعد ممكنه دختر من كم كم از تو خوشش بياد و چشم انتظار تو بشه! بعداز ملاقاتهای متوالی، تو عاشق دختر من ميشی و بهش پيشنهاد ازدواج می كنی! مردجوون لبخند ميزنه ! پيرمرد: بعد از يه مدت، يه روز شما دوتا مياين پيش من و از عشقتون برای من تعريف می كنين و از من اجازه برای ازدواج ميخواين ! مردجوون درحال لبخند: اوه بله ! پيرمرد با عصبانيت: مردك ابله! من هيچوقت دخترم رو به ازدواج يكی مثل تو كه حتی يه ساعت مچی هم از خودش نداره در نميارم !!!4fvfcja
یك بنده خدایی، كنار اقیانوس قدم میزد و زیر لب، دعایی را هم زمزمه میكرد. نگاهى به آسمان آبى و دریاى لاجوردی و ساحل طلایى انداخت و گفت :
- خدایا ! میشود تنها آرزوى مرا بر آورده كنى ؟
ناگاه، ابرى سیاه، آسمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت و در هیاهوى رعد و برق، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید كه میگفت :
- چه آرزویى دارى اى بنده ى محبوب من ؟
مرد، سرش را به آسمان بلند كرد و ترسان و لرزان گفت :
- اى خداى كریم ! از تو مى خواهم جاده اى بین كالیفرنیا و هاوایی بسازى تا هر وقت دلم خواست در این جاده رانندگى كنم !
از جانب خداى متعال ندا آمد كه :
- اى بنده ى من ! من ترا بخاطر وفادارى ات بسیار دوست میدارم و مى توانم خواهش ترا بر آورده كنم، اما، هیچ میدانى انجام تقاضاى تو چقدر دشوار است ؟ هیچ میدانى كه باید فرمان دهم تا فرشتگانم روى اقیانوس آرام را آسفالت كنند ؟ هیچ میدانى چقدر آهن و سیمان و فولاد باید مصرف شود ؟ من همه ى اینها را مى توانم انجام بدهم، اما، آیا نمى توانى آرزوى دیگرى بكنى ؟
مرد، مدتى به فكر فرو رفت، آنگاه گفت :
- اى خداى من! من از كار زنان سر در نمى آورم ! میشود به من بفهمانى كه زنان چرا می گریند؟ میشود به من بفهمانى احساس درونى شان چیست ؟ اصلا میشود به من یاد بدهى كه چگونه مى توان زنان را خوشحال كرد؟
صدایی از جانب باریتعالى آمد كه : اى بنده من ! آن جاده اى را كه خواسته اى، دو بانده باشد یا چهار بانده ؟
. خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار می شدی، بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟
2. خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود، بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوشامد گفتی؟
3. خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباس هایی در کمد داشتی، بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟
4. خداوند از تو نخواهد پرسید بالاترین میزان حقوق تو چقدر بود، بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاور گرفتن آن بودی؟
5. خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود، بلکه از تو خواهد پرسید آیا آن را به بهترین نحو انجام دادی؟
6. خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی، بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟
7. خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی می کردی، بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟
8. خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود، بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟
9. خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی، بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد.
10. خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مقاله را برای دوستانت نخواندی، بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی می کردی؟
احمقانه ترين قوانين جهان

1. جويدن آدامس در سنگاپور ممنوع است.
2. تقلب کردن در مدارس بنگلادش غير قانوني است و افراد بالاي 15 براي تقلب به
زندان فرستاده مي شوند.
4. مشاهده فيلم هاي کاراته اي تا سال 79 در عراق ممنوع بود.
5. در ايسلند زماني داشتن سگ خانگي ممنوع بود.
6. در آريزوناي آمريکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است.
7. در تايلند همه سينما رو مجبورند هنگام پخش سرود ملي قبل از شروع فيلم قيام
کنند.
8. در دانمارک روشن کردن ماشين قبل از چک مردن اينکه بچه اي زير آن خوابيده
است يا نه، ممنوع است.
9. در تايلند انداختن آدامس جويده شده تان 500 دلار جريمه دارد و قبل از خارج شدن

ازخانه حتما بايد لباس زير پوشيده باشيد.
10. در سال 1888 در بريتانيا قانوني تصويب شده که دوچرخه سواران را موظف
مي کرد تا زمان رد شدن ماشين از کنارشان، زنگ دوچرخه هايشان را بطور پيوسته به
صدا درآورند.
11. در قرن 16 و 17 ميلادي نوشيدن قهوه در ترکيه ممنوع بود و اگر کسي در حين
خوردن قهوه دستگير مي شدن، به اعدام محکوم مي شد.
12. در فنلاند زماني پخش کارتون دونالد داک به علت شلوار نپوشيدن شخصيت
اصليت سريال ممنوع بود.
13. تا سال 1984، بلژيکي ها مجبور بودند نام فرزندشان را از يک ليست 1500 نفري
در روزهاي ناپلئون بطور رندوم انتخاب کنند.
14. در برمه دسترسي به اينترنت غير قانوني است. اگر فردي با اتهام داشتن مودم
دستگير شود، به زندان محکوم مي شود.
15. اتريش اولين کشوري بود که مجازات مرگ را در سال 1787 حذف کرد.
16. صد ها سال پيش هر فردي که قصد داشت از کشور خارج شود، به سرعت اعدام
مي شد.
17. در طول جنگ جهاني اول هر سربازي که به همجنس بازي متهم مي شد، اعدام
مي شد.
18. در زمان حکومت طالبان در افعانستان، پوشيدن جوراب سفيد براي زنان به علت
تحريک آميز بودن آن براي مردان ممنوع بود. در ضمن ماموران پليس دستور داشتند
پنجره خانه ها را با رنگ سياه بپوشانند تا زنان حاضر در خانه ها ديده نشوند.
19. در 24 ايالت آمريکا صغف حنسي عامل اصلي طلاق است.
20. در ايالت ميسوري بخش سنت لوئيس، هنوز هم نجات دادن زنان با لباس خواب،
براي ماموران آتش نشاني ممنوع است.
21. در انگلستان، سر لاشه هر نهنگي که پيدا شود متعلق به پادشاه اشت و دم آن
متعلق به ملکه.
22. در فرانسه صدا زدن خوک با نام ناپلئون ممنوع است.
23. در ويکتورياي استراليا پوشيدن شلوارک هاي صورتي تحريک آميز در غروب هاي
شنبه ممنوع است.
24. در ويکتورياي استراليا، تنها متخصصان برق اجازه تعويض لامپ برق را دارند.
25. در انگلستان چسباندن برعکس تمبر حاوي عکس ملکه، نشانگر خيانت و پيمان شکني با سلطنت است.
26. در ورمونت، زنان تنها با اجازه کتبي همسرانشان حق استفاده از دندان مصنوعي را دارند.
27. در واشنگتون، وانمود کردن به داشتن خانواده پولدار ممنوع است.
28. در منطقه کنورسويل ويسکانسين آمريکا، مردان در هنگام اوج لذت شهواني (ارگاسم) همسرانشان حق تيراندازي ندارند.
29. در اوهايو آمريکا, ماهيگيري در زمان مستي ممنوع است.
30. در اندونزي مجازات استمنا, مرگ است.

31. در بخش اروکاي ايالت نوادا، بوسيدن زنان توسط مردان سبيلو ممنوع است.
32. در ميامي آمريکا، تقليد کردن رفتار جانواران ممنوع است.
33. در لواي آمريکا، بوسيدن بيش از 5 دقيقه مجاز نيست.
34. زماني در کشور سوئيس، محکم بستن در خودرو جرم به حساب مي آمد.
35. در روآتاي ايتاليا، عبور افراد غير مسيحي از 20 متري کليسا ممنوع است. اما عبور بزرگراهي از فاصله 15 متري کليساي آن منطقه موجب دردسر پليس شده بود، زيرا امکان توقف حودرو ها در آن منطقه بزرگران براي چک کردن مسيحي بودن يا نبودن شان وجود نداشت.

36. در سوئيس داشتن يک پناهگاه براي شهروند الزامي است.
37. در بحرين پزشکان حق ندارند در هننگام معاينه به آلت تناسلي زنان مستقيم نگاه کنند، اما اجازه دارند تصوير آنرا در اينه ببينند.
38. در لينوئيس آمريکا دادن سيگار روشن به حيوانات ممنوع است
once all the scientists die and go to heaven


They decide to play Hide-n-seek. .


روزی همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند

آنها تصمیم گرفتند تا قایم موشک بازی کنند



Unfortunately Einstein is the one who has the den…

He Is supposed to count up to ۱۰۰ …

and then start searching.



متاسفانه انشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت .

او باید تا ۱۰۰ میشمرد و سپس شروع به جستجو میکرد .



Everyone starts hiding except Newton …



همه پنهان شدند الا نیوتون …


Newton just draws a square of ۱ meter

and stands in it Right in front of

Einstein

نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد.

دقیقا در مقابل انشتین.

Einstein s

counting…

انشتین شمرد ۹۷,۹۸,۹۹,۱۰۰

He opens his eyes and finds Newton standing in front.
Einstein says Newton s out… Newton s out.

او چشماشو باز کرد ودید که نیوتون در مقابل چشماش

ایستاده.

انشتین فریاد زد نیوتون بیرون( ساک ساک) نیوتون بیرون( ساک ساک).

Newton denies and says I am not out.

نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم .

He claims that he is not Newton ..

او ادعا کرد که اصلا من نیوتون نیستم.

All the scientists come out to see how

he proves that he is not Newton …

تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن

تا ببینن اون چطور میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست …


Newton says I am standing in a square of area ۱m squared.

That makes me Newton per meter squared…


نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده ام…

که منو نیتون بر متر مربع میکنه
17

Since one Newton per Meter squared is one Pascal,

I'm Pascal, Therefore Pascal is out……… …

از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابر یک پاسکال می باشد

بنابراین من پاسکالم پس پاسکال باید بیرون بره (پاسکال ساک ساک ).317 Khansariha (46)



once all the scientists die and go to heaven

They decide to play Hide-n-seek
عشق يعني گرفتن دست يكديگر در خيابان و خودنمايي كردن
ازدواج يعني دعوا كردن در خيابان و توجه همه را جلب كردن

عشق يعني خوردن عذا در بهترين رستوران
ازدواج يعني خوردن غذاي آماده در خانه

عشق يعني صحبت كردن درباره بچه دار شدن
ازدواج يعني صحبت كرند درباره چطور خلاص شدن از دست بچه ها

عشق يعني زود به رختخواب رفتن
ازدواج يعني زود خوابيدن

عشق باعث از دست رفتن اشتها ميشه
ازدواج باعث از دست رفتن قيافه ميشه

عشق يعني داشتن وقت
ازدواج يعني نداشتن وقت

عشق يعني برنامه ريزي براي آينده
ازدواج يعني خراب شدن آينده

عشق يعني سحرخيز بودن
ازدواج يعني خواب آلود بودن

عشق يعني دادن اولين الويت به معشوق
ازدواج يعني دادن آخرين الويت به معشوق

عشق يعني بلند پروازي
ازدواج يعني شكستن پر و بال
موضوع انشا: علم بهتر است یا ثروت یا وبلاگ؟

پدر من ثروت را دوست دارد. او میگوید اگر ثروت داشته باشید می‌توانید به مدرسه خصوصی بروید و علم یاد بگیرید. اگر ثروت نداشته باشید نمی‌توانید پول شهریه دانشگاه آزاد را بدهید و بدبخت می‌شوید.

مادر من علم را دوست دارد. او میگوید در زمانهای قدیم که ما دیپلم گرفتیم فوراً معلم شدیم. حقوقمان خوب بود و توانستیم با آن خانه بخریم، یخچال بخریم، تلویزیون شهاب لورنس بخریم و زندگی خوبی درست کنیم.

من ثروت را دوست دارم ولی وبلاگ را بیشتر دوست دارم چون اگر وبلاگ داشته باشید دیگر لازم نیست درس بخوانید و به دانشگاه بروید. به کمک وبلاگ میتوان هم به پول رسید و هم معروف شد. اگر از وبلاگ بجای محل کاسبی و مشهور شدن استفاده کنید به همه چیز خواهید رسید.

اگر مثل پدر من زحمت بکشید سالها طول خواهد کشید تا به یک ثروت کم برسید. اگر مثل مادر من دنبال علم باشید هیچوقت به ثروت نمی‌رسید. علم مال دوران قدیم بود. الان باسوادها مجبورند توی خیابانهای تهران مسافرکشی کنند و یا به خارج کشور بروند و دستشویی بشورند یا اگه خیلی خوش شانس باشند پیتزا فروشی نمایند.

ولی اگر از طریق یک وبلاگ معروف بشوید و تند و تند سایت گویا، شر و ورهای شما را لینک بدهد میتوانید همه کارهایی که دیگران با زحمت به آنها می‌رسند به آسانی برسید. دیگر لازم نیست حتی یک لیسانس خشک و خالی از یک دانشگاه گرفت چون این کارها زحمت دارد. اصلاً لازم نیست اهل مطالعه و کتاب خواندن بود بلکه باید همینطوری از روی باد معده در مورد هر چیز نظر داد.

بوسیله معروف شدن از طریق همین وبلاگ است که شما میتوانید زرت زرت به کشورهای مختلف سفر کنید. از ایران گرفته تا اردن و اسرائیل و سوئد و انگلیس و اسپانیا. شما چند سال میخواهید درس بخوانید و دکتر بشوید و مطب باز کنید و بیماران اسهالی را مداوا کنید تا اینقدر پولدار شوید که به این همه کشورهای دنیا سفر کنید؟

فواید وبلاگ خیلی زیاد است. مهمترین فایده وبلاگ این است که وبلاگ میتواند مثل یک دکان و مغازه محل کسب و کار باشد.

نظر شما چیست؟

علم بهتر است یا ثروت یا وبلاگ............؟
9 تا از تابلوترین دروغهای یک پسر برای یک دختر:

تقدیم به همه پسران.................

1- دوست دارم

2- عاشقتم

3- اولین باره که با یه دختر دوست شدم

4- قول میدم همیشه با هم بمونیم

5- من از اخلاقت خوشم اومده

6- هر کاری که بگی برات میکنم

7- من به غیر از تو به هیچکس فکر نمیکنم

8- خوشگل ترین دختری که تو عمرم دیدم تویی

9- بهترین لحظه های عمرم وقتیه که با هم میریم بیرون
رهنمودهایی برای زیبا ماندن زنان برای همیشه :

1- برای داشتن لبهای جذاب ، از مهربانی سخن بگویید.

2- برای داشتن چشمانی زیبا ، در انسانها خوبی ها را جستجو کنید.

3- برای داشتن اندامی متناسب ، غذای خود را با مستمندان تقسیم کنید.

4- برای داشتن موهایی زیبا ، به کودک خود اجازه دهید که روزی یکبار انگشتانش را در میان موهایتان حرکت دهد.

5- به خاطر داشته باشید اگر نیاز به دست یاری رسان داشتید ، شما آنرا در انتهای هرکدام از بازوهای خود پیدا میکنید. همانطور که سن شما بالاتر میرود ، به این نتیجه میرسید که دارای دو دست میباشید ، یکی برای کمک به خود و دیگری برای کمک به دیگران.

6- زیبایی یک زن در لباسی که میپوشد ، اندامی که دارد و یا شیوۀ آرایش موهایش نیست. زیبایی یک زن باید در چشمان او دیده شود چرا که چشم راهی برای دستیابی به درون قلب است ، جایی که در آن عشق سکونت دارد.

7- زیبایی یک زن حالات چهره ی او نمیباشد ، بلکه زیبایی واقعی یک زن در روح او انعکاس میابد. زیبایی واقعی زن ، محبتی است که از سر مهر نشان میدهد و احساسی است که بروز میدهد.

8- زیبایی یک زن با گذشت زمان ، بیشتر و بیشتر می شود.
يك پیرزن با يك كيف پر از پول به يكي از شعب بزرگترين بانك كانادا مراجعه نمود و حسابي با موجودي 1 ميليون دلار افتتاح كرد .

سپسوز خانم مسني به رئيس شعبه گفت به دلايلي مايل است شخصاً مدير عامل آن بانك را ملاقات كند و طبيعتاً به خاطر مبلغ هنگفتي كه سپرده گذاري كرده بود ، تقاضاي او مورد پذيرش قرارگرفت .

قرار ملاقاتي با مدير عامل بانك براي آن خانم ترتيب داده شد .


پيرزن در روز تعيين شده به ساختمان مركزي بانك رفت و به دفتر مدير عامل راهنمائي شد .

مدير عامل به گرمي به او خوشامد گفت و ديري نگذشت كه آن دو سرگرم گپ زدن پيرامون موضوعات متنوعي شدند .

تاآنكه صحبت به حساب بانكي پيرزن رسيد و مدير عامل با كنجكاوي پرسيدراستي اين پول زياد داستانش چيست آيا به تازگي به شما ارث رسيده است. زن در پاسخ گفت خير ، اين پول را با پرداختن به سرگرمي مورد علاقه ام كه همانا شرط بندي است ، پس انداز كرده ام .

پيرزن ادامه داد و از آنجائي كه اين كار براي من به عادت بدل شده است ، مايلم از اين فرصت استفاده كنم و شرط ببندم كه شماشكم داريد !


مرد مدير عامل كه اندامي لاغر و نحيف داشت با شنيدن آن پيشنهاد بي اختيار به خنده افتاد و مشتاقانه پرسيد مثلاً سر چه مقدار پول .

زن پاسخ داد 20 هزار دلار و اگر موافق هستيد ، من فردا ساعت 10 صبح با وكيلم در دفتر شما حاضر خواهم شدتا در حضور او شرط بندي مان را رسمي كنيم و سپس ببينيم چه كسي برنده است .

مرد مدير عامل پذيرفت و از منشي خود خواست تا براي فردا ساعت 10 صبح برنامه اي برايش نگذارد .

روز بعد درست سر ساعت 10 صبح آن خانم به همراه مردي كه ظاهراًوكيلش بود در محل دفتر مدير عامل حضور يافت .

پيرزن بسيار محترمانه از مرد مدير عامل خواست كرد كه در صورت امكان پيراهن و زير پيراهن خود را از تن به درآورد.

مرد مدير عامل كه مشتاق بود ببيند سرانجام آن جريان به كجا ختم مي شود ، با لبخندي كه بر لب داشت به درخواست پيرزن عمل كرد .

وكيل پيرزن با ديدن آن صحنه عصباني و آشفته حال شد . مرد مدير عامل كه پريشاني او را ديد ، با تعجب از پير زن علت را جويا شد .

پيرزن پاسخ داد من با اين مرد سر 100 هزار دلار شرط بسته بودم كه كاري خواهم كرد تا مدير عامل بزرگترين بانك كانادا در پيش چشمان ما پيراهن و زير پيراهن خود را از تن بيرون كند
[تصویر:  ztw6pz.jpg]


روزی مرد جوانی نزد شری راما کریشنا رفت و گفت: می­خواهم خدا را همین الآن ببینم!!!


کریشنا گفت: قبل از آنکه خدا را ببینی باید به رودخانه گنگ بروی و خود را شستشو بدهی...


او آن مرد را به کنار رودخانه گنگ برد و گفت: بسیار خوب حالا برو توی آب.


هنگامی که جوان در آب فرو رفت، کریشنا او را به زیر آب نگه داشت.



عکس­العمل فوری مرد این بود که برای بدست آوردن هوا مبارزه کند. وقتی کریشنا متوجه شد که آن شخص دیگر بیشتر از این نمی­تواند در زیر آب بماند به او اجازه داد از آب خارج شود.

در حالی که آن مرد جوان در کنار رودخانه بریده بریده نفس می­کشید، کریشنا از او پرسید: وقتی در زیر آب بودی به چه فکر می­کردی؟ آیا به پول، زن، بچه یا اسم و مقام و حرفه؟!!



مرد پاسخ داد: نه به تنها چیزی که فکر می­کردم هوا بود.



کریشنا گفت: درست است. حالا هر وقت قادر بودی به خدا هم به همان طریق فکر کنی فوری او را خواهی دید...






--------------------------------------------------------------------------------





خداوند همیشه در کنار ما هست. اما ما نیاز به خدا رو کم حس می کنیم به خاطر همینه که خیلی وقتها اصلاً یادمون می­ره که خدایی وجود داره.

شاید این یکی از دلایلی باشه که باعث می­شه انسان به راحتی گناه کنه...

دنیا اونقدر مشغله و فکر مشغولی برای آدمها می­تراشه که وقتی باقی نمی­مونه تا به خدا فکر کنیم. اما این اصلاً توجیحی برای اینکه ما خدا رو یاد نکنیم نیست .

مگه می­شه که ما وقت برای خدا نداشته باشیم؟ چطور فرصت می­کنیم غذا بخوریم، آب بخوریم، با مردم معاشرت کنیم، کار کنیم، تفریح داشته باشیم اما وقت نداریم که برای چند دقیقه با خدا گفتگو کنیم؟

من فکر نمی­کنم نیاز به خدا کمتر ارزش­تر از نیاز به آب و غذا باشه. می­دونم شاید برای خیلی­هاتون این حرفها تکراریه. اما یکم به این موضوع فکر کنید.

شاید دوست نداشته باشید نماز بخونید یا دعاهای تکراری دیگران. عیب نداره شما می­تونید به هر زبانی که دوست دارید با خدا صحبت کنید و هر چیزی رو که دوست دارید بهش بگید. خداوند به همه زبانها تسلط داره.

احتیاج نداره از کلمه­های مخصوصی استفاده کنی، اون فقط می­خواد آن چیزی که از قلب شما بیرون می­آد رو بشنوه. هر چند که قبل از اینکه شما بگید خودش می­دونه. اما مثل پدری که دوست داره فرزندش از اون چیزی رو بخواد تا به اون بده دوست داره صدای شما رو بشنوه.

فکر کنم با خدا راحت صحبت کنیم بهتر از اینه که به خاطر قید و بندها از خدا دور باشیم. چون هیچ لذتی به نزدیکی با معبود نمی­رسه.



من آزمودم مدتی، بی تو ندارم لذتـــــی کی عمر را لذت بود بی­ملح بی پایان تو


مولوی

منبع: http://www.marshal-modern.ir
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66