دوست تلاشگر من سلام
به تاپیک تجربیاتی از جنس آغازین خیلی خوش اومدی
خیلی خوشحالم از اینکه میخوای با تمام قدرت پا به مسیر پاکی،مسیر قشنگی ها بذاری و تلاش کنی برای روز های پر از پاکی و
سبز بودن
از گذشته ناراحت کنندمون میخوایم فاصله بگیریم
پا به مسیر پاکی بذاریم، اراده کنیم در مقابل همه ی سختی ها بایستیم
تا
قله های پاکی رو با یه اراده محکم، با یه حال بی نظیر فتح کنیم
و
یه زندگی پاک و آروم درست کنیم
اما یادمون نره
این قدم ما به سوی پاکی نیاز به مراقبت های بیشتری داره باید کلی براش زحمت بکشیم
و از تک تک اتفاقات مسیرمون باید درس عبرت بگیریم
.
.
.
.
دوست من به عقب نگاه کن
ببین چقدر روزهای بدی پشت سرمون اتفاق افتاده ، چقدر گول نفس اماره مون رو خوردیم
پس مراقب باش مبادا باز لحظه ای غفلت همه ی تلاش ها رو از بین ببره
.
.
.
.
.
.
تجربیاتی از جنس آغازین برگه ای از کانون مختص توست
تا از تلاش هایت سخت کوشی هایت از اقدام هایت برای شروع مسیر پاکیت بنویسی
از تجربیات روز های شروع پاکی بنویسی از کارهایی که قراره برای این مرحله از پاک بودنت انجام بدی
برای ما برای هم مسیر هایت برای خودت بنویسی
تا یادمان باشد کجا بودیم و چه تلاش هایی کردیم و قراره به کجا برسیم
سلااااااااااااااام
من 10 روز ترک رو به راحتی گذروندنم نمیگم وسوسه نشدم یا بهم فشار نیومد
ولی نسبت به گذشته ودوستانی که نوشته هاشون رو می خونم خیلی خیلی کمتر بود
الان بعد از 10 روز واسه اولین بار به این موضوع فکر کردم که چرا من تو این مدت خیلی خیلی کم تحریک شدم
و به این نتیجه ها رسیدم:
1:تو کانون یکجا که یادم نیست کجا خوندم که نوشته بود اصلا به ترکتون فکر نکنیدو روزشماریهم نکنید
اصلا فکرتون رو درگیرش نکنید بزارید همین طوری پیش بره و کانون واستون روز شماری می کنه پس خودتون این کارو نکنید
راسش من این کارو تو بقیه مشکلاتم امتحان کردم وجالبه بدونید تو اوناهم نتیجه مثبت گرفتم
2:یکم پول خرج کنید
اره از یکم بیشتر میشه ولی مهم نیست پول برمیگرده
فیلم و کتاب بگیریدو بازی بخرید و...................
تا شبا خودتون رو باهاش سرگرم کنید و هیچوقت مواقع بیکاری به اینترنت گردی رونیارین که 100% میشکنید
3:راستش من زیاد تو کانون نمی چرخم چون من رو یاد ترک میندازه
ولی وقتی دارم تحریک میشم قبل از این که دیر بشه میام تو کانون و اونقدر توش میمونم ومی چرخم تا تحریک از بین بره
امیدوارم هممون موفق بشیم
سلام
من امروز 10 روزه شدم
من خیلی مصمم شده بودم واسه ترک و این که همیشه وقتی وسوسه میومد سراغم به این فکر میوفتادم که اگر الان یکی از دوستام یا مادر و پدرم بودن این کارو میکردم؟
و همش این تو ذهنم میومد درسته اونا الان پیشم نیستن ک ببینن اما خدای مهربون ک هست و همیشه داره نگام میکنه و خجالت میکشدم
البته خیلی سختی داشت اما امیدوارم راحت تر تر تر شه هر روز
من پیشه میز کامیپیوترم یه تقویم دیواری دارم و هر روز که پاک میموندم اون روز رو با ماژیک قرمز میکردم و هر روز که میشستم ضربدر میزدم روش !
تا اینکه خدا رو شکر ده روزم تموم شد !
حالا ایشالله باید تلاش کنم تو بیست روزه هم یه ضرب موفق بشم
. انشالله
اینم یه عکس از اون تقویم که گفتم ! تو عکس فقط یه ضربدر میبینید که ماله روز یکشنبه هست ! یعنی یکشنبه تنها شکستم ! البته این عکس ماله چند روز پیشه ولی خوب بعدا عکس های بهتری هم میزارم
موفق باشید
بنده اومدم تجربه ی بعد از 10 روزم رو بنویسم،
بنده به طور دقیق 4 هفته درگیر بودم و در این مدت حداکثر 7 روز تونستم به پاکی سر کنم:
1) بمیرید پیش از آنکه بمیرید: راستش ثمره ی این ابتلای 4 هفته ای رخ دادن یک مقطع زمانی ضعیف در روند تحصیلم بود. این روند داشت وضعیت من رو تشدید می کرد.
خ ا -> باز موندگی از درس -> خردی اعصاب -> خ ا -> باز موندگی از درس -> ...
مشکل این بود که نخواستم دل بکنم و دل رو یک دله کنم. مردن حقه. اما یکی جون میکنه و یکی جان می سپاره. خیلی فرق داره. کنده شدن از تعلقات هم همین طوره.
کاری که آخر به سرم اومد و همه ی تعلقاتم بر سرم آوار شد، خودم باید از اول می کردم.
2) به خودمان برگردیم: یک کم فکر کنیم. خیلی از ما ها سابقه ی ترک طولانی رو داریم. بعد اون ترک طولانی که شکستیم ، چرا ناراحت شدیم؟ آیا به خاطر مضرات
جسمانی؟ یا به خاطر شرمندگی از خدا؟
اما وقتی شکست های پشت سر هم میشه، شیطان روی اون ناراحتی مثبت و سازنده پرده می اندازه و به جاش یه ناراحتی منفی و ویرانگر رو جایگزین می کنه.
این فکر ها به سرت میزنه: نکنه عقیم شده باشم؟ زود پیر خواهم شد. دیگه لایق ازدواج نیستم و ...
این فکر ها انقدر دامنه پیدا کرد که حتی من رو به کنجکاوی کشوند که نکنه شهوتم از بین رفته باشه و قدم به قدم تا سقوطی دیگر پیش رفتم.
داداش جون! تف بنداز رو این فکرها.
به خودمون برگردیم. به همون پشیمونی اصیل. شرمنده ی خدا که باشیم، گرمی دستان نوازشگرش رو حس می کنیم انشاالله.
غم دل چند توان خورد که ایام نماند؟
گو نه دل باش و نه ایام، چه خواهد بودن؟
در یک کلام: گذشته رو هزینه ی ریخته حساب کنیم. فقط تحربه اش برامون مونده.
3) به خدا برگردیم: داداش من! وقتی توبه میکنی، یعنی چی؟ یعنی برگشتی سمت خدا. افتادی توی مسیر درست.
پس تو هم برو توی حزب خدا.
وای نسا این ور و شاخه و شونه نکش!
هی از این حرفهای صد تا یه غاز نزن که خدایا! چرا من؟! این چه بلایی بود که به سرم اومد؟ (خودت بهتر میدونی که می خوای تقصیرها رو بندازی گردن خدای سبحان
ولی روت نمیشه.)
در یک کلام، به وادی جبرگرایی نیفت.
4) انقلابی باید: وقتی رفتی سمت خدا و تو حزب خدا وارد شدی. باید با اون وری ها بجنگی. بزرگترین دشمن تو هم نفس خودته.
باید باهاش بجنگی. باید ازش مطالبه گر بشی.
به جای دوختن زمین و زمان به هم؛
خودت رو به محاکمه بکش.
(البته از نوع سازنده اش. نه از نوع انفعالی که من هیچی نمی شم و این خزعبلات.)
و علیه خودت انقلاب کن.
پ.ن: مطالبم جنبه ی نظری پیدا کرد. چونکه واقعا حس میکنم مشکل اصلی خودم در این مدت از ذهن خراب سر چشمه میگرفت.
سلام
من توی این 10 روز یاد گرفتم که ناراحتی و عصبانیت باعث شکستم نشه
یاد گرفتم که نفس عمیق بکشم
در طول روز مشغول بودم و چند بار نه گفتن و موفقیت باعث شد اعتماد به نفسم زیاد بشه
یاد گرفتم توی مواقعی که احتمال شکستم میره حموم نرم و تنها نباشم پشت سیستم
بخصوی آخر شب تنها پشت سیستم نباشم
یاد گرفتم که میشه مثل ققنوس از خاکستر خود متولد شد
ذکر استغفرالله و اتوب الیه
و
لا حول و لا قوه الا به الله العلی العظیم خیلی خوب بود
فعالیت های مذهبی خیلی عالیه
تشکر میکنم از کسایی که توی این راه بهم روحیه و اعتماد به نفس دادن
سلام دوستای عزیزم
من تو این ده روز سعی کردم به چیزهایی که باعث میشه به سمت اون عمل زشت برم فکر نکنم. بیشتر سرم رو شلوغ کردمبه کار کردم... همیشه به این موضوع فکر می کردم که لذت انجام این عمل زشت فقط شاید تو یه همون یه لحظه باشه و بس ولی لذت ترکش خیلی بیشتره... خیلی احساس آرامش می کنم و دلم می خواد حالا به مرحله بعدی مسابقه وارد بشم...
توي ترك اراده و ايمان از همه چي مهم تره . اول بايد باور كني كه ميتوني ترك كني من تو اين راه به خودش ايمان آوردم رفتم سمتش نمازمو خوندم قرآن خوندم خيلي بهم كمك كرد هرشب يس ميخوندم و البته هنوزم ميخونم يه كاري كرد كه ديگه فكرشم به سرم نزنه اصولا شيطون موقعي مياد دنبالت كه سرت خلوت باشه تا ميتونيد خودتونو مشغول كنيد هم واسه خودتون كه انرژيتون كم بشه خوبه هم واسه اينكه شيطون نياد سراغتون
سلام
تجربه پاکی خانم الون گرل که تو 20 روزه گفته بودن
(1391 مرداد 9، 18:58)Alonegirl نوشته است: [ -> ]
خداروشکر پاک پاکم.تنها کاری که تو این 15 روز گذشته تونستم انجام بدم و حالا به اینجا برسم این بود که تونستم ذهنمو کنترل کنم،یعنی دیگه نمی ذارم منحرف بشه،حالا همه چیز برام خیلی خیلی آسونه.البته بزنم به تخته!
امیدوارم شما دوستای گلم هم کنترل ذهن رو بدست بیارید.اون وقت ترک کردن میشه مثل آب خوردن.
التماس دعا
اینو به اینجا بدهکار بودم....
یه هدف گنده تر از ترک میتونه بهتون کمک کنه ......
سلام سلام سلام
اول از همه از خانوم بارونی تشکر میکنم .
خوب اگه بخوام بگم که بقول گفتنی حرف زیاد هست.
ولی شاید به صراحت بتونم بگم که این عمل زندگی منو بهم ریخت .
استرس ها و ناراحتی ها وغیره وغیره
البته باید بگم این عمل تنها کوه جلوی راه زندگیم نبوده ونیست.
حالا که هر از گاهی با کراهت به گذشته نگاه میکنم میبینم خیلی کوه های برزگتر از این عملو پشت سرم گذاشتم
و واقعا از این که نتونم این عملو ترک کنم خندم میگیره.
ولی خوب منم تو این شرایط بی کار نبودم و اول از همه مطالعه فراوان در این باره کردم و به این نتایج رسیدم:
البته باید بگم که من کوچیک تر از اونیم که به کسی راهکار بدم یا بگم راهی رو که میره اشتباهه و.. فقط چیزیه که خودم بهش رسیدم و فهمیدم که این جناح ها باید تقویت بشه.
اول از همه باید خدا شناسیمونو اصلاح کنیم من بهش می گم چماق رو از خدا بگیر
یعنی چی :خدا رو رقیب خودت نبین و اون خدایی که برات تصویر کردند با اون جهنمش که هر لحظه می خواد که ما بمیریم و بیاد مارو بسوزونه رو کنار بذار و بدون که خدا مهربونه و...
برای این کار من کتاب های محی الدین ابن عربی رو پیشنهاد می کنم.
دوم اراده است که خیلی مهمه
یه چیزی از مهم مهمتر
که در جایی این سخن نیچه رو یاد آور شدم ک:
رهاننده و شادیبخش همان اراده است یاران این است چیزی که به شما می آموزانم.
سوم یه همدم برای درد دل و خالی شدن و گریز از تنهایی و خیلی چیز دیگه که این کانون جای خوبیه.
ببخشید که سرتونو درد آوردم
به امید روزی که همه بتونیم زندگی خوب وشاد وبدون این عمل داشته باشی