کانون

لیلا / 9 دی / 4 روز خوب  

ساناز عزیزم خیلی ناراحت شدم پیامت رو خوندم

انشالله زودتر حالت بهتر بشه و به مسیر پاکیت ادامه بدی

سلام کانونی عزیز
کاش قبل شکست میوندی اینجا و اعلام می‌کردی اورژانسی هستی 
یادمه قرارمون این بود بیایم تو گروه اعلام وضعیت کنیم و تا سه نفر بهمون جواب ندادن به تاخیر بندازیم اون موضوع رو ..
میدونی عزیزم ما اینجا تو ترک دسته جمعی هستیم چون فهمیدیم تو تنهایی نمیتونیم به ترک و بهبودی برسیم
اصلا ماهیت این بیماری اینطوریه که آدمو به انزوا میکشه و هرقدر ما تو تنهایی بیشتر فرو بریم این بیماری قدرتر میشه و محکمتر به روح ما چنگ میزنه 
ان‌شااالله تو زمان حمله بعدی شهوت بیایم اینجا و اورژانس از حس و حالمون بگیم و کمک بگیریم تا روی این بیماری رو کم کنیم

کانونی عزیز با قدرت دوباره شروع کن تو قبلا ثابت کردی اگه بخوای میتونی ..پس یاااعلی
شادن/هفته دوم با لطف خدا سبز

(1399 دي 12، 15:16)لیلا. نوشته است: [ -> ]لیلا / 9 دی / 4 روز خوب  

ساناز عزیزم خیلی ناراحت شدم پیامت رو خوندم

انشالله زودتر حالت بهتر بشه و به مسیر پاکیت ادامه بدی

بسی ممنون عزیزم
حالا امروز بهترم 
شب  حرفای قشنگ تر میگم

دیشبی را هم نمیخواستم بگم
چند ساعت تو حالت پیش نویس بود
ولی دیگه گفتم
ببخش ناراحت شدی
حالا امشب قشنگ ترش را میگم

(1399 دي 12، 15:18)شادن نوشته است: [ -> ]سلام کانونی عزیز
کاش قبل شکست میوندی اینجا و اعلام می‌کردی اورژانسی هستی 
یادمه قرارمون این بود بیایم تو گروه اعلام وضعیت کنیم و تا سه نفر بهمون جواب ندادن به تاخیر بندازیم اون موضوع رو ..
میدونی عزیزم ما اینجا تو ترک دسته جمعی هستیم چون فهمیدیم تو تنهایی نمیتونیم به ترک و بهبودی برسیم
اصلا ماهیت این بیماری اینطوریه که آدمو به انزوا میکشه و هرقدر ما تو تنهایی بیشتر فرو بریم این بیماری قدرتر میشه و محکمتر به روح ما چنگ میزنه 
ان‌شااالله تو زمان حمله بعدی شهوت بیایم اینجا و اورژانس از حس و حالمون بگیم و کمک بگیریم تا روی این بیماری رو کم کنیم

کانونی عزیز با قدرت دوباره شروع کن تو قبلا ثابت کردی اگه بخوای میتونی ..پس یاااعلی
شادن/هفته دوم با لطف خدا سبز

بسی ممنونم قشنگم

حقیقتا قبول دارم
ولی اورژانس و کانون واسه وقتیه که دلت نمیخواد بشکنی
شکست دیروز شکستی بود که من بهش میگم تیر آخر
 
لعنت به دیگری ها

ولی دیگه بعد این مدل شکست ها معمولا آروم میگیرم 
انشالله دیگه شروع میشه
سعی کردم استرس درسا را برای خودم به وجود بیارم مثلا دیگه وقتی نیست و امتحانا نزدیکه و بدبخت شدی و کلی کار مونده و 
تا برم سمت درسا

 
الان خطرناک ترین لحظه ها برای من وقتی هست که بیدار میشم
 
باید زود بلند بشم که نمیشم و میرم سمت خیال پردازی و شکست
 
تصمیم بر آن گرفتم
هر وقت چشمام باز شد 
اولین کاری که کنم بیام کانون یه صبح بخیر یا ظهر بخیر بگم و بلند بشم

امیدوارم جواب بده 
تا 10 روز اول جواب بده خیلی خوب میشه

سلام به همگی
شب تون بخیر

خداروشکر که الان بهتری ساناز جان
بریم برای یه شروع پرقدرت
تا عید پاک بمونیم رو که یادت نرفته؟؟

درمورد فراموشی روزهای هفته، برای پست هایی که زدید ممنونم
ولی حس میکنم نسبت به اتفاقات اطرافم بی اهمیت شدم که روزهای هفته هم از دستم در رفته (بار اول نبود )

کویین/ هفته دوم / سبز

(1399 دي 12، 21:19)Queen نوشته است: [ -> ]سلام به همگی
شب تون بخیر

خداروشکر که الان بهتری ساناز جان
بریم برای یه شروع پرقدرت  
تا عید پاک بمونیم رو که یادت نرفته؟؟

درمورد فراموشی روزهای هفته، برای پست هایی که زدید ممنونم
ولی حس میکنم نسبت به اتفاقات اطرافم بی اهمیت شدم که روزهای هفته هم از دستم در رفته (بار اول نبود )

کویین/ هفته دوم / سبز

بسی ممنونم عزیز دل

پاکی تا عید هم بسی دوست میدارم
بسی زیاد
بسی زیادتر سعی میکنم
ولی بسی کم امید دارم بهش
دیگه بعد 9 تا عید رد کردن
میدونم وقتی عید میشه اگر پاک باشی بسی کیف میده
انگاری کل سال را بسی خوب تلاش کردی که تونتسی تهش نتیجه خوب بگیری
یه حس غرور خاصی داره
 آدم یه ذره تحت جو قرار میگیره
که دیگه سال جدید را همش با پاکی میگذرونم
 
اما دریغ و افسوس که سریع یادش میره

---

اول از دیروزم بگم
دیروز رفتم بیرون
ته خیابان ما میرسه به یه بلوار خیلی بلند
کنار این بلوار و موازی باهاش یه رودخانه است
الان تو رودخانه آب خیلی کم میاد
خیلی ها رد میشن از رودخونه میرن اون طرف
اونطرف رودخونه قشنگ تره
تعداد خونه هاش خیلیییییییییی کمه 
کلا 10 تا خونه هم نمیشه
هنوز آدم ها طبیعت اون طرف را کامل کامل خراب نکردن
دیروز من اون طرف رودخونه بودم
دقیقا وسط کوه ها و درخت ها با صدای گنجشک ها
دیگه هیچ خبری از جاده آسفالت نبود
جاده ها خاکی
ماشین ها و آدم ها خیلی کم بودن
و من بسی اون طرف رودخونه را دوست دارم
کاش خونه ماهم اون طرف رودخونه بود
هر چند که اونم چند سال دیگه میشه مثل این طرف رودخونه
بگذریم
من دیروز چیزی را دیدم که خیلی ساله دیگه ندیده بودم
الان چند سالی میشه گردش و تفریح همیشگی خانه ما تعطیل شده
چقدر بد شده
بازم بگذریم 
توجه شما را جلب مینمایم به چیزی که دیدم
ما بسی آن را دوست داریم
از او میترسیم 
ولی بسی دوست دارش هستیم
دیروز بسی نگاهش نمودیم











































 
من یک عدد گله ببعیییییییییییییییییییییی دیدمممممممممممممممممممم
ببعی دوست دارمممممممممممممممممممممممم
ببعی هاش خیلی خیلی قشنگ بودن
یه دفعه دیدم چندتا ببعی از پایین رودخانه دارن میان بالا 
ردیفی پشت هم رفتن سمت پشت کوه ها
 
دوست میداشتم برم ببینم کجا میرن
 
بسی زیبا بودن
 
سفید بودن با لک های قهوه ای .  دور چشماشون قهوه ای بود
 
صدای زنگوله هم میومد

من همی ذوق کرده ایستادم به تماشایشان

و مادرم هنگ کرده ایستاد به تماشای من

هیچ کدومشون صدا ندادن. انگاری بسی خسته بودن. البته بسی چاق بودن. و من فکر کردم بسی خوردن و بسی خسته ان
امروز اندکی فکر نمودم. کشف کردم که اینا همشون نی نی ببعی به همراه داشتن
من همی به یاد آوردم نی نی هاشون قراره عید به دنیا بیاد 


اگر تا اینجا ازم خندیدن طوری نیست
ولی اگر گفتین دختره خنگه
جواب من اینه


خلاصه که من ببعی بسی دوست میدارم

شتر هم خیلی دوست دارم
به خودم قول دادم اگر تا 10 روز پاک برم جلو یه کلیپ از خار خوردن شتر نگاه کنم
واییییییییییییییییییییییی 
خداوندااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اصلا نمیدونین چقدر ذوقش میکنم من

در ادامه میخوام توجه شما را به صحبت های بین من و خدا جلب نمایم
دیشب قبل خواب
بسی به خدا نگریستم
به حرفایی که زدم فکر کردم
مخصوصا قسمتی که چرا وقتی زمان به دنیا اومدن داشتم میمردم تهش با علم پزشکی زنده موندم
خلاصه این وسط قسمت هندیش بین من و خدا زیاد شد 
تهش باهم به  این نتیجه رسیدیم که آری خدا ما را بسی دوست میدارد
حتما بسی دوست میدارد گه مرا با این همه شرایط سخت آفریده که هم اکنون بتونه منو نگاه کنه 
لابد دوست میداره در مقابل چشمانش باشم 
لابد از دیدن من همی لذت میبره 
خو دیگه تهش همون مدلی که با خدا حرف میزدم وسط حرفام خوابم برد
 




 خیلی از حقایق را رو کردم  
دیگه دلم خواست بنویسم و نوشتم
 

کارهای امروزمم بگم
خیلی زمان الکی داشتم که رفت
فیلم زیادی نگاه کردم
یه تمرین نصفه با تاخیر زیاد فرستادم رفت
یه ذره جزوه نوشتم
اگر محکم باشم و بتونم بازم جزوه بنویسم خیلی خوب میشه
دیگه کاری نکردم
 
تلویزیون هم شهید قاسم سلیمانی نشون میده
و من همش به خودم گفتم خاک تو سرت این بزرگان میرن میجنگن خو تو هم تو جبهه خودت بجنگ
تو نباید میرفتی سراغ فیلم های پ
حالا که رفتی یعنی سازنده هاش را تشویق کردی بازم بسازن
خجالت بکش
قوی باش
بجنگ
یاد بگیر
محکم

خلاصه که من رو خاکریز باورام وایسادم


 
خیلی شد
ولی من دیگه نمیتونم باید خیلی خیلی بنویسم
شرمندم
 
حوصلتون نمیشه نخوانین طوری نیست
فقط بگذارین من بنویسم


این دیگه آخریشه بگم و برم
این پست را خیلی خیلی دوست دارم
نظرتون چیه در موردش اندکی سخن کنیم
هر کی بگه چه کاری را دوست داره جایگزین کار دیگه کنه
 


 
اینم بگم بعد برم
دیشب یه کارتون دیدم که نمیشه گفت چی ولی آخرش یه قسمت داشت خواهران تندر 
کاش به جای باران اسم گروه خواهران تندر بود 


دوستون میدارم
سرتون را بردم
شب بخیر 


 
چقدر زیاد شد تو یه پست جا نشد

سمر نیومد برای اعلام وضعیت
ژوپیتر هم نیومد

سانازجون چ خوبه که اینقدر با جزییات مینویسی این خودش عامل و سد بزرگیه ک جلوی شهوت قد علم میکنه

سلام 
امیدوارم  حال همه دوستان خوب باشه 
خوش آمد به دوستان جدید الورود    انشاءالله که در پیمودن این راه موفق باشید 
(وای خدا همین الآن صدای بال پرنده اومد و بعد محکم خورد به پنجره   فک کنم چون شبه ندیده  تا حالا همچین اتفاقی نیفتاده بود و من به شدت از تمام حیوانات میترسم و متنفرم   )
و خسته نباشید به یاران خستگی ناپذیر  بارانی 
ساناز عزیز واقعا ناراحت شدم به خاطر همه زحمات این مدت اما از اون طرف واقعا خوشحال که دوباره شروع کردی و جا نزدی به نظرم این برخاستن و ادامه مسیر وقتی که آدم زمین میخوره خیلی خیلی مهمه  بسی ممنون که انقدر خوب مقاومت رو بهمون یاد میدی   

اعلام وضعیت *s*
هفته دوم / سبز 
21 مرداد / 145 روز خوب


پروفایل کانونی بسته اینجا ویرایش بزنم   عکست خیلی خوب و گوگولیه

(1399 دي 13، 23:50)*s* نوشته است: [ -> ]سلام 
امیدوارم  حال همه دوستان خوب باشه 
خوش آمد به دوستان جدید الورود    انشاءالله که در پیمودن این راه موفق باشید 
(وای خدا همین الآن صدای بال پرنده اومد و بعد محکم خورد به پنجره   فک کنم چون شبه ندیده  تا حالا همچین اتفاقی نیفتاده بود و من به شدت از تمام حیوانات میترسم و متنفرم   )
و خسته نباشید به یاران خستگی ناپذیر  بارانی 
ساناز عزیز واقعا ناراحت شدم به خاطر همه زحمات این مدت اما از اون طرف واقعا خوشحال که دوباره شروع کردی و جا نزدی به نظرم این برخاستن و ادامه مسیر وقتی که آدم زمین میخوره خیلی خیلی مهمه  بسی ممنون که انقدر خوب مقاومت رو بهمون یاد میدی   

اعلام وضعیت *s*
هفته دوم / سبز 
21 مرداد / 145 روز خوب

 
آمدی جانم به قربانت
چرا یهو زد آفلاین
فکر کردم رفتیا

ممنونم قشنگم
خوبی؟
خوشی؟

(1399 دي 13، 23:52)کانونی نوشته است: [ -> ]

(1399 دي 13، 23:50)*s* نوشته است: [ -> ]سلام 
امیدوارم  حال همه دوستان خوب باشه 
خوش آمد به دوستان جدید الورود    انشاءالله که در پیمودن این راه موفق باشید 
(وای خدا همین الآن صدای بال پرنده اومد و بعد محکم خورد به پنجره   فک کنم چون شبه ندیده  تا حالا همچین اتفاقی نیفتاده بود و من به شدت از تمام حیوانات میترسم و متنفرم   )
و خسته نباشید به یاران خستگی ناپذیر  بارانی 
ساناز عزیز واقعا ناراحت شدم به خاطر همه زحمات این مدت اما از اون طرف واقعا خوشحال که دوباره شروع کردی و جا نزدی به نظرم این برخاستن و ادامه مسیر وقتی که آدم زمین میخوره خیلی خیلی مهمه  بسی ممنون که انقدر خوب مقاومت رو بهمون یاد میدی   

اعلام وضعیت *s*
هفته دوم / سبز 
21 مرداد / 145 روز خوب

 
آمدی جانم به قربانت
چرا یهو زد آفلاین
فکر کردم رفتیا

ممنونم قشنگم
خوبی؟
خوشی؟

  من هیچ جا نمیرم هر چند دیر به دیر شده یکم اما  اینجا مثل مدرسه خانه دوم ماست   
منم که مشغول درس و مشقم 
وسط درسا یهو یه صدایی میگه بسه خسته شدی ول کن این پاکی رو ولی خب من خفش میکنم 
گاهی هم از اون تبر های معروف آقای مهدوی برای قطعه قطعه کردن شیطان استفاده میکنم  
خلاصه که به خاطر ترس از شکست اصلا بهش فکر نمیکنم و اجازه ورود به ذهن بهش نمیدم   
راستی من هنوز منتظر نقاشی رو سیمانم 

(1399 دي 14، 0:05)*s* نوشته است: [ -> ]

(1399 دي 13، 23:52)کانونی نوشته است: [ -> ]

(1399 دي 13، 23:50)*s* نوشته است: [ -> ]سلام 
امیدوارم  حال همه دوستان خوب باشه 
خوش آمد به دوستان جدید الورود    انشاءالله که در پیمودن این راه موفق باشید 
(وای خدا همین الآن صدای بال پرنده اومد و بعد محکم خورد به پنجره   فک کنم چون شبه ندیده  تا حالا همچین اتفاقی نیفتاده بود و من به شدت از تمام حیوانات میترسم و متنفرم   )
و خسته نباشید به یاران خستگی ناپذیر  بارانی 
ساناز عزیز واقعا ناراحت شدم به خاطر همه زحمات این مدت اما از اون طرف واقعا خوشحال که دوباره شروع کردی و جا نزدی به نظرم این برخاستن و ادامه مسیر وقتی که آدم زمین میخوره خیلی خیلی مهمه  بسی ممنون که انقدر خوب مقاومت رو بهمون یاد میدی   

اعلام وضعیت *s*
هفته دوم / سبز 
21 مرداد / 145 روز خوب

 
آمدی جانم به قربانت
چرا یهو زد آفلاین
فکر کردم رفتیا

ممنونم قشنگم
خوبی؟
خوشی؟

  من هیچ جا نمیرم هر چند دیر به دیر شده یکم اما  اینجا مثل مدرسه خانه دوم ماست   
منم که مشغول درس و مشقم 
وسط درسا یهو یه صدایی میگه بسه خسته شدی ول کن این پاکی رو ولی خب من خفش میکنم 
گاهی هم از اون تبر های معروف آقای مهدوی برای قطعه قطعه کردن شیطان استفاده میکنم  
خلاصه که به خاطر ترس از شکست اصلا بهش فکر نمیکنم و اجازه ورود به ذهن بهش نمیدم   
راستی من هنوز منتظر نقاشی رو سیمانم 

تبر آقای مهدوی چه مهم شده

ماشالله بهت 
خوب میکنی خفش میکنی
بزن لهش کن

برای نقاشی رو سیمان 
واقعا تنبلی از منه
تمام سعی ام را میکنم در اسرع وقت انحام بدم

من رو خاکریز باورام وایسادم
ساناز / 12 دی 99 / یک روز خوب دارمممممممممممممم  
بگو ماشاللهههههههههههههههههههههههههههههههههه
 
فقط بگم کارتون روح را نگاه کردم بسی گریه کردم و الان بسی آرومم
میخوام صبح ساعت بگذارم تا زودتر بلند بشم و  هر جور شده به صبح برسم و 4 ساعت مفید را داشته باشم

بسی کم حرفید

یا حرفاتون را میرید یه جای دیگه میزنید

یا به واقع حرف نمیزنید

امیدوارم مورد اولی باشه


شب بخیر

آفرررین بهت سانااااز چ شروع قدرتمندی
با همین فرمون برو جلو عزیزم میدونم دوباره برمی‌گردی به روزای اووووجت

بچه‌ها هم حدسم اینه چون نزدیک امتحانات پایان ترمیم درگیر امتحانات و این چیزان به این خاطره کم‌حرفن شاید

شادن/۱۶شهریور/با لطف بی‌کران خداوند رحمان شروع ۱۲۰مین روز خوب 
الحمدلله
الحمدلله

(1399 دي 14، 8:27)شادن نوشته است: [ -> ]آفرررین بهت سانااااز چ شروع قدرتمندی
با همین فرمون برو جلو عزیزم میدونم دوباره برمی‌گردی به روزای اووووجت

بچه‌ها هم حدسم اینه چون نزدیک امتحانات پایان ترمیم درگیر امتحانات و این چیزان به این خاطره کم‌حرفن شاید

شادن/۱۶شهریور/با لطف بی‌کران خداوند رحمان شروع ۱۲۰مین روز خوب 
الحمدلله
الحمدلله

چه میکنه شادن بانو
۴ ماه پاکی تبریکات ویژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژه