1399 اسفند 22، 23:46
نقل قول: سلامقشنگ جان قرآن را بردار بخوان شاید حس کنی خدا داره باهات حرف میزنه. بارها پیش اومده قرآن را باز کردم انگار خدا بغل دستم نشسته داره باهام حرف میزنه. برای من هدیه بزرگیه
نمیدونم چرا این چند وقته از پاکیم لذت نمیبرم
انگار افسردگی گرفتم
الان خیلی باید شاد باشم
ولی نیستم
فک کنم شکست عشقی خوردم
امروز ۵ ماه از ترک فیلمای زشت میگذره باید خیلی شاد باشم چون ترکش خیلی سخت بود و هست
گاهی فکر میکنم نه من و نه ترکم و نه مبارزه در این راه برای خدا مهم نیست...
شایدم حربه شیطانه
ولی دلم یچیز قابل لمس میخواد
دلم میخواد بگه بنده من دارم میبینمت ، صدات میشنوم نزدیکم برو جلو کارت درسته هواتو دارم
اخ خدای بصیر و سمیع من ...
میدونم که میبینی و میشنوی
میدونم که به حال بندت آگاهی
ذره ذره سختی که میکشم تا روحمو از این لجنزار پاک کنم و میبینی ...
یکم بغلم کن
نقل قول: خلاصه اینکه اگه جوابتونو ندادم به حساب بد عنقی ام نذارید ...دست پر بیا برامون خبرای خوب خوب بیار. بسی موفق باشی عزیز دل
دوستون دارم زیاد
حسابی دعا کنید به هدفم برسم و البته پاک پاک باشم ...
میبوسمتون از دور
آبی آسمانی / 17 اسفند / 5 روز خوووووووووووب
عطررهایی خانم جان بسی ممنون. پست های آقا آرمین بسی قشنگه. انگار یه نفر که کلی تجربه داره و کتاب خوانده بعد نشسته در موردش تحقیق کرده و درنهایت نتیجه خوب و نهایی را بدست آورده میاد اون را در اختیار تو میگذار. بسی ارزشمنده. بسی ممنون
نقل قول: تا یک ساعت دیگر...چه میکنه این قهرماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان
رکورد خودم رو می شکنم...
هفتاد روز...
ماشالله به تو
نقل قول: رعناجونم مرسی
چقدر گروهمون رو رنگ و رو دادی
این لیست روزانه تعهد دیگه مهر تو روش خورده
بیا هر روز برامون لیست بذار
خواهش عزیزم. خوشحالم دوست داشتین. ایده اش از گروه طوفان بود من ایده دزدیم
نقل قول: راستی، امشب دارم به برنامه ریزی سالانه فکر می کنم. از گروه آقایون جرقه ش خورد. توضیحات آقای آرمین بسی تشویقم کرد و فکر می کنم روزنه خوبیه که بذاریم امید بتابه و بذاریم این صفحه از زندگی ورق بخوره و به خودمون فرصت تازه ای بدیم برای تجربه زندگی.
اشکالی ندارد بگیم به خودمون و صفحه های بعد رو قشنگ تر بنویسیم.
بیا تو هم برای خودت فکر کن یک سال بعد می خوای کجا باشی. نگفتم پنج سال و ده سال که راحت تر باشه...
من خودم امروز هنوز درگیر بودم تا اینکه نشستم پای دفتر و دستکم برای نوشتن اهداف...
خدایی حالم خیلی خوب شد.
دعوت می کنم خواهرانه و عاشقانه که همگی بیاین اهدافتون رو بنویسین
من موافقم. شاید فردا یا امشب بیام بگم
نمیدونم مسیری که انتخاب میکنم درسته یا نه ولی سعی میکنم مسیر را درست برم.
تازه یاد گرفتم سر همین برنامه نداشتن بسی عقبم
یه سری برنامه آموزشی هست که به ترتیب میگذارم که حتما با کدنویسی انجام بشه. کنار درس. سعی کنم آموزش جدید بگیرم و اون ها را هم انجام بدم. امسال دانشگاه تموم میشه و بیکاری هست. الیته تو زندگیم مشکلات خیلی بزرگتر هم هست. خلاصه من از 1400 خیلی میترسم. خیلی . خدایا خودت کمک. نمیتونم برای فردام حتی دقیق برنامه بریزیم. سعی میکنم یه کارهایی را جزئی از روزهای زندگیم قرار بدم که حتمی انجام بشه.
نقل قول: سلامبسی خوش اومدی عزیز جان خودت را معرفی مینمایی
عضو جدید، خانم Narmela به گروه باران پیوستند.با آرزوی پاکی ابدی برای ایشان و همه اعضا
با تشکرمدیریت گروههای ترک
من سانازم 24 سالمه از شیراز . از دوم دبیرستان تا الان درگیرم
امروز روز خوبی نبود . با دو تا پیام از طرف ناشناس ها شروع شد. حرف های زشت میزدن. من یه آگهی زده بودم که یک کیف دارم برای فروش . ولی اونا حرفای زشتی زدن.
حقیقتا نیاز دارم بفروشمش . شاید تو برنامه دیگه ای امشب بگذارمش . امیدوارم این دفعه اتفاقی نیفته
خیلی اعصابم را داغون کرد
امروز رفتم بیرون اندکی باد. بداخلاقی با مادرم داشتم البته کم. بعدم اومدم کانون و افطاری و بعدش هم رفتم سمت خیاطی . یه لباس هست که دارم میدوزم البته به کمک مادرم. بعدشم اینجام.
یه چند روزی بود یکی از همکلاسیام که چند ترم جلوتر من بود هر روز با هم تو تلگرام صحبت میکردیم. آقا هست. همه بحث ما برنامه نویسی و کدنویسی بود. ولی عجیب غریب به من کمک میکرد. دو شب قبل که داشتیم حرف میزدیم یه دو تا تیکه وسط حرفا گفت که میشه گفت میتونه بد باشه. ولی انقدرا نه . نمیدونم من که محل ندادم. ولی از اون موقع دیگه خبری نیست. این روزا تنها آدمی بود که باعث میشد من تلاش کنم. موتور تلاشم خاموش شد چی بودم حالا چی بشم.
دویاره خیلی نوشتم. خواهشا نظرتون را در مورد معذرت خواهی و حلالیت بنویسید/
بهاران اورژانسی شده بود . ولی رفت . امیدوارم حالش خوب باشه. با خبرای خوب بیاد
دیگه اینکه از امروز تو سرم یه کاغذ بردارم یه لیست از کانونی ها را بنویسم که برم پروفایلشون ازشون عذرخواهی کنم. فکر کنم لیست بلندی بشه. خیلی از شماها هم توش هستید . یک حلالیت درست و حسابی بگیرم. اگر دیدم راضی نمیشن باید یه کاری کنم یه درخواستی کنن تا انجام بدم. نمیدونم ولی همش یاد کتاب 3 دقیقه در قیامت میفتم. دوست دارم این کار را تو کانون انجام بدم تا تو دنیای واقعیمم بتونم انجامش بدم. بنظرتون انجام بدم یا نه؟