کانون

نسخه‌ی کامل: گروه ۲ خانم‌ها: باران (حامی: شادن - سرپرست: Hanifa ، Roza.r)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
(1399 اسفند 22، 14:49)مهدوی نوشته است: [ -> ]
سلام 53


عضو جدید، خانم Narmela به گروه باران پیوستند.
با آرزوی پاکی ابدی برای ایشان و همه اعضا 303



با تشکر
مدیریت گروه‌های ترک

خوش اومدی عزیزم  Khansariha (70)
(1399 اسفند 23، 10:35)Rashel نوشته است: [ -> ]
(1399 اسفند 22، 14:49)مهدوی نوشته است: [ -> ]
سلام 53


عضو جدید، خانم Narmela به گروه باران پیوستند.
با آرزوی پاکی ابدی برای ایشان و همه اعضا 303



با تشکر
مدیریت گروه‌های ترک

خوش اومدی عزیزم  Khansariha (70)


ممنونم عزیز  302
(1399 اسفند 22، 1:33)Roshana نوشته است: [ -> ]سلام من روشنا هستم 
۱۸ سالمه و پنج ساله به این مرض خانمان سوز مبتلا ام 
تا حالا خیلی تلاش کردم ترک کنم اما چون بیشتر منشا روانی داره نتونستم 
امسال حال روحیم از همه سال های زندگیم بدتر بود 
امسال برای اولین بار تو زندگیم کنکور دارم 
و حالم اصلا خوش نیست 
و نمی تونم روش تمرکز کنم 
پارسال می خواستم تا ترک ابدی برم که کرونا شد 
یازدهم رو خیلی خوب پیشرفتم 
و ترازامم خیلی بللا بود 
ولی الان من موندم و زحمات دو سال پیشن که قراره به باد  برن 
افسردگی دارم و این یا عوارضه یا حال بد یا هرچی 
خلاصا اوضاع زندگی من خیلی درهمه 

به امید ترک اومدم و امیدوارم ترک کنم و دوبارا هموگ روشنا سابق شم 
?

خوش اومدی عزیزم Khansariha (63)
ان شالله پاکی ابدیت 53258zu2qvp1d9v
شادی/ ۱۴روز خوب /۹ اسفند۹۹
رکوردم رو زدم یعنی  جدی شد ؟
یعنی تونستم ؟ واقعنی ؟
نقل قول: به رعنا
عزیزم منم ۱۵ سالمه تقریبا ۱ سال و نیمه که درگیرم ولی خداراشکر دارم بهتر میشم 
عزیز دل چقدر خوبه که انقدر زود کانون را پیدا کردی. Confetti
بسی خوشحالم برات 2uge4p4
مطمئن باش اگر تو کانون بمونی و از بقیه یاد بگیری زندگیت کلی بهتر میشه. 49-2


نقل قول: رعنا خواهری خیلی برام جالب بود [تصویر:  49-2.gif]
اون قسمت حلالیت و خوش اخلاق تر شدن
فکر نمیکردم اینارم میشه جزو اهداف گذاشت
تصمیم گرفتم برم بزارم [تصویر:  khansariha%20(56).gif]
4fvfcja قشنگ معلوم شد پست آقا آرمین را نخواندیا
اون تو از خوش اخلاقی گفته بودن . گفتن که نمیشه براش معیار خوب و بد شدن قرار داد
منم چون برام مهم بود گذاشتمش
ولی کاش راهکار هم داشت 53258zu2qvp1d9v Hanghead


نقل قول: شادی/ ۱۴روز خوب /۹ اسفند۹۹
Confetti دو هفته پاکی مبارکااااااااااااااااا 2uge4p4




نقل قول: رکوردم رو زدم یعنی  جدی شد ؟

یعنی تونستم ؟ واقعنی ؟
2uge4p4 چرا نشه قشنگ جان. 2uge4p4
کار نشد نداره Khansariha (69)
خواهشا مراقب باش. 49-2 بعد از زدن رکورد. شیطون ایده هاش را تغییر میده  Swear1
مبادا مغرور بشیم کنترل نگاه و ذهنمون را از دست بدیم
Hanghead


دوستای جدیدم 
شما چرا تاپیک کنترل نگاه و ذهن شرکت نکردین؟
این صفحه اول تاپیک کنترل نگاه و ذهن

مسابقه شعبان هنوز خیلی خوبه ها؟
صفحه معرفی مسابقه شعبان

اگر دوست داشتی شرکت کنی برو صفحه آخرش یه لیست داره. لیست را کپی کن اسمت را آخرش اضافه کن.
اینجوری تو مسابقه ثبت نام میشی. اگر کل ماه شعبان را پام باشی مدال میگیری 2uge4p4
(1399 اسفند 23، 12:59)Narmela نوشته است: [ -> ]رکوردم رو زدم یعنی  جدی شد ؟
یعنی تونستم ؟ واقعنی ؟

بلیی خواهر جدید ما 128fs318181
هفتاد روزگی رو هم پشت سر گذاشتم 317
باورت نمیشه اگه بگم روز اول وقتی دیدم بقیه دخترا شصت روزه و صد روزه ن چقدر خوف کردم...
من که وارد شدم رکوردم یک هفته بود گفتم خوش به حالشون یعنی منم میتونم؟! 42

اگه تردید داری، باید بگم میشه خواهر، حتما میشه.
حالا که اراده کردی
فقط یک تغییراتی باید تو سیستم داد
مثل یک چیزایی که باید یاد گرفت... راهکارهای اورژانسی
به یک چیزایی باید فکر کرد....اهداف پاکی
که
تالار قدم به قدم بهم یاد داد و من هم باهاش پیش رفتم.
فعالیت های مفید کنترلی جمعی هم خیلی موثر بودن

روشنا
نارملا
 ببینم چه می کنیناااا clapping
حس این روزای من در شروع دهه هفتاد ترکم  42

[تصویر:  IMG_20210313_173108_172_3.jpg]
 برنامه ریزی سالانه Khansariha (69)
یک قدم جلوتر، یک قدم ظریف تر!

برای اینکه برنامه ریزی ما عملی بشه 
باید درش به چند نکته ظریف توجه کرد...

در انتخاب و تعیین اهداف
نقل قول: اصل مایل بودن
آیا تمایل دارم؟ 

نقل قول: بطور خلاصه آیا مایلید زندگی و سبک کنونی خودتون رو رها کنید و زندگی دیگه ای رو شروع کنید که همیشه دنبالش بودید؟ کل این فرآیند با ظهور تمایل آغاز می شود...
نقل قول: ماکیاولی دانشمند معروف علوم سیاسی و فیلسوف معروف گفته است: « وقتی تمایل زیاد باشد، جایی برای بزرگ شدن مشکلات و سختی‌ها باقی نمی ماند.»
لحظه ای به این جمله فکر کنید. اگر شما مایل باشید آن حس تمایل را ایجاد کنید، دیگر اهمیتی ندارد که در زندگی چه مشکلاتی دارید و بر چه موانعی می خواهید غلبه کنید. آن حس کلید شما برای تلاش و قدم برداشتن به جلو، غلبه بر موانع و در نهایت پیشرفت و رسیدن به آن تغییر ست که در زندگی می خواهید در زندگیتان ایجاد کنید. 
به همین دلیل است که جمله ی ساده ی «من مایلم» تا این حد عمیق و تاثیرگذار است. این جمله با وعده اش به شما نیرو و روحیه می بخشد و شما را به خود جذب می کند.
خودت را تباه نکن/گری جان بیشاپ/فصل دوم

برای جواب ممکنه بگین 
من مایلم ...

شاید هم این جمله بهتر حستون رو منتقل کنه:
دیگه نمی خوام...

نقل قول: اصل انتخاب آزادانه
نقل قول: جامعه ما چنان بی پروا و عجولانه ما را به سمت ثروتمندترین شدن باهوش ترین بودن زیباترین و خوش لباس ترین بودن بامزه ترین بودن یا قوی ترین بودن سوق می دهد که فراموش می کنیم چگونه خودمان باشیم و آزادانه زندگی کنیم و به جای به دوش کشیدن بار مسئولیت ها انتظارات اجتماع و خانواده راه خودمان را انتخاب کنیم.
همان


خیلی وقت ها ما فقط زیبایی یا راحتی یک چیزی رو از دور می بینیم و میگیم‌ ای کاش منم (مثلاً) یه حیوون خونگی داشتم

اما آیا حاضریم برای به دست آوردنش، سختی های لازم براش رو هم بکشیم تحمل کنیم؟

حیوون خونگی کلی دردسر داره، از نگهداری و هزینه هاش تا حساس شدن همسایه ها و نگهداریش موقع سفر و هزینه های بالای سلامت و وسایلش.

می خوام پزشک بشم به خاطر پرستیژ اجتماعیش
آیا میتونم هفت سال درس سنگین رو هر شب بخونم و شب های امتحان کلی اسم حفظ کنم؟ آیا می دونم بیشتر دندانپزشک ها در جوانی آرتروز گردن می گیرن؟
آیا واقعا می خوام کارم کمک به بیمارها باشه یا...؟
آیا می دونی تو هر کاری خبره بشی هم کار و درآمد داری هم خواهان و طرفدار و پرستیژ؟

سوال کلیدی:
آیا واقعاً می خوام این سختی ها رو بکشم؟
اصلا چرا دنبال این هدف هستم؟

وقتی این قسمت رو تکمیل کنید تکلیفتون با خودتون روشن میشه؛ یعنی میدونید دیگه چی می خواید و چی نمی خواید و همه چیز واضح و مشخص تر میشه.

در تعیین اندازه ها؛ کِی، چقدر؟
نقل قول: اصل قابل سنجش بودن
هدف باید قابل اندازه گیری و سنجش باشه تا بشه برای رسیدن بهش قدم های عملی تعریف کرد و به بخش های کوچکتر تقسیمش کرد.

یک هدف رو چطور ممکنه بفهمیم چقدر تونستیم محققش کنیم‌ وقتی مقیاسی نداریم؟ حتی بعد مدتی اگر دووم بیاریم چون این هدف حس پیشرفت ملموسی نداره به راحتی رها میشه. 53258zu2qvp1d9v

نقل قول: هدف غیر قابل سنجش: امسال می خوام بیشتر کتاب بخونم.

در مرحله تبدیل به هدف ماهانه و روزانه گیج کننده ست؛ از خودمون می پرسیم خب کدوم کتاب؟ درباره چی؟ چقدر؟ تا کِی؟
نقل قول: هدف قابل سنجش: امسال می‌خوام تا آخر سال ده تا کتاب بخونم.
به علاوه ۱۲۰ تا از حکمت های کوتاه نهج البلاغه.
در مرحله تبدیل به اهداف کوچکتر قابل تقسیمه؛ ماهی حدودا یک کتاب رو باید تموم کنم به علاوه ده حکمت نهج‌البلاغه.

نقل قول: اصل واضح بودن
اگر برنامه مون وضوح داشته باشه و بدونیم دقیقا می خوایم چطور اون برنامه رو عملی و اجرایی کنیم احتمال عملی شدنش بالا میره. 

مثلاً:
نقل قول: من می خوام رژیم بگیرم و وزن کم کنم.

هدف مبهم: شب ها غذای سنگین نخورم و هر هفته ورزش کنم.

هدف واضح: می خوام فقط هفته ای یکبار بستنی یا یک عدد شیرینی تر یا دو تا شیرینی خشک بخورم،
بیش از پنج وعده برنجی در هفته نخورم،
صبح ها شربت عسل بخورم.
هر هفته سه بار به مدت یک ساعت دوچرخه‌سواری کنم یا اگر نشد تو خونه با‌ دمبل پنج حرکتی که بلدم رو انجام بدم.
 
یا درباره مثال کتابخوانی
مشخص کنم چه موضوعی، چه نوع کتابی؟
تا موقع عمل سردرگم نشم و بتونم فوری دست به کار بشم.
میشه این توضیحات رو اضافه کرد:
نقل قول: درباره خودشناسی، تغییر عادت باشه، دوتاش هم رمان باشه.
 جزییات بیشتر اگر بود باز هم کمک می‌کنه مثلا اسم نویسنده یا اسم کتاب ها



نقل قول: اصل چهارگانه تغییر عادت
اصل چهارگانه تغییر عادت کلید تغییر هر عادتیه
اما فعلاً
بمونه برای بعد 4chsmu1
(1399 اسفند 23، 20:39)mrym نوشته است: [ -> ]سلام کارم اشتباهه ک مینویسم ولی شاید یکم خالی بشم
احساس میکنم خدا ولم کرده اینقدر ک این روزا حالم بده و خوب نمیشه دفعه اولمه میخوام بگم  به کسی
چون اینجا هر چه قدرم قضاوت بشی کسی نمیشناستت
داداشم بهم نظر داره تقریبا از بچگیم و من خیلی سختمه ادم وقتی بد نگاش میکنه امنیت و پوشش دست خودش نیس خیلی باید حواسش جمع باشه مثل همون ک باید با چشم باز بخوابه فک کنم از اونجایی شروع شد ک بچه ک بودم هیچی نمیدونستم بهم دست زد من عقط میدونستم زشته چیز دیگه نمیدونستم ولی خدا اون موقع خیلی رحم کرد ک نزاشتم جلو بره بعد اون تازه فهمیدم چه خبره و تا چند وقت داغون بودم بزرگ تر ک شدم دیگه هر وقت نزدیکم میشد منی ک خوابم سنگین بود بیدار میشدم یه سری بابام و مامانم فهمیدن ولی اتفاقی نیفتاد به خاطر همین چیزی نمیگم بهشون دیگه .
مامان بابامم اینقدر  هر روز دعوا میکنن یعنی سر حتی یه مسئله تفاهم ندارن منم خسته شدم واقعا اولا میرفتم تو مجازی یکم چت میکردم ک صداشونو نشنوم  الان اونم جواب نمیده
الانم پشت کنکوریم و واقعا هر کاری میکنم اعصابم خورد نشه درس بخونم حداقل خودمو راحت کنم نمیتونم همینجوری وقتم داره میره  من کاری نمیکنم
ببخشید به خاطر سبک شدن خودم اینا رو گفتم
لطفا خیلی خیلی دعام کنید مرسی 53

عزیز دلم
دردلاتو بگو تو خودت نریز
من درمورد این چیزی که گفتی حقیقتش ذهنیتی ندارم
ولی ب نظرم برا رفع کردنش تلاش کن
با مامان و بابات صحبت کن
یه کاری کن دور باشی از داداشت
ب نظرم این راهشه
اخه پسری ک به خواهرش چشم داشته باشه فکر نمیکنم درست بشو باشه
ب خاطر همین باید ازش دور بشی
ولی در کل
بهت پیشنهاد میکنم مشکلتو به نورالزهرا هم بگی
اون داره روانشناس میشه شاید بتونه بهت راهکار بده
(1399 اسفند 23، 19:15)عارفه نوشته است: [ -> ]
(1399 اسفند 23، 12:59)Narmela نوشته است: [ -> ]رکوردم رو زدم یعنی  جدی شد ؟
یعنی تونستم ؟ واقعنی ؟

بلیی خواهر جدید ما 128fs318181
هفتاد روزگی رو هم پشت سر گذاشتم 317
باورت نمیشه اگه بگم روز اول وقتی دیدم بقیه دخترا شصت روزه و صد روزه ن چقدر خوف کردم...
من که وارد شدم رکوردم یک هفته بود گفتم خوش به حالشون یعنی منم میتونم؟! 42

اگه تردید داری، باید بگم میشه خواهر، حتما میشه.
حالا که اراده کردی
فقط یک تغییراتی باید تو سیستم داد
مثل یک چیزایی که باید یاد گرفت... راهکارهای اورژانسی
به یک چیزایی باید فکر کرد....اهداف پاکی
که
تالار قدم به قدم بهم یاد داد و من هم باهاش پیش رفتم.
فعالیت های مفید کنترلی جمعی هم خیلی موثر بودن

روشنا
نارملا
 ببینم چه می کنیناااا clapping

عارفه اومدی ب دوستای جدیدمون امید بدی
حال منو خیلی خوب کردی
امروز شکست خوردم
خیلی ناراحت بودم
ولی الان ک فکرشو میکنم من یه روز 10 روزو خیلی رویایی میدیدم
ولی الان رسیدم به 15
به علاوه اینکه وقتی پستتو خوندم خیلی مصمم شدم برا شروع دوباره
و شکست رکورد 15 روزم
ممنونم ازت
این پیامت ده تا اعتبار لازم بود برا من
(1399 اسفند 23، 14:28)_رعنا_ نوشته است: [ -> ]
نقل قول: رعنا خواهری خیلی برام جالب بود [تصویر:  49-2.gif]
اون قسمت حلالیت و خوش اخلاق تر شدن
فکر نمیکردم اینارم میشه جزو اهداف گذاشت
تصمیم گرفتم برم بزارم [تصویر:  khansariha%20(56).gif]
4fvfcja قشنگ معلوم شد پست آقا آرمین را نخواندیا
اون تو از خوش اخلاقی گفته بودن . گفتن که نمیشه براش معیار خوب و بد شدن قرار داد
منم چون برام مهم بود گذاشتمش
ولی کاش راهکار هم داشت 53258zu2qvp1d9v Hanghead

ایا لازم بود اینو بزنی تو سرم؟ Smiley-face-whistle-1 Khansariha (13) 
نه خوندم واقعنی
فقط تیتری خوندم
راستش ساناز جونم من تا وقتی خ ا نکنم خیلی خوش اخلاقم ولی ب محض افتادن تو دامش همه ازم فراری میشن از بس صدامو میبرم بالا و بداخلاقم
و واقعا خودمم نمیفهمم گاهی اوقات
هی میگم من کی داد زدم 17
(1399 اسفند 23، 21:05)بهاران نوشته است: [ -> ]
(1399 اسفند 23، 20:39)mrym نوشته است: [ -> ]سلام کارم اشتباهه ک مینویسم ولی شاید یکم خالی بشم
احساس میکنم خدا ولم کرده اینقدر ک این روزا حالم بده و خوب نمیشه دفعه اولمه میخوام بگم  به کسی
چون اینجا هر چه قدرم قضاوت بشی کسی نمیشناستت
داداشم بهم نظر داره تقریبا از بچگیم و من خیلی سختمه ادم وقتی بد نگاش میکنه امنیت و پوشش دست خودش نیس خیلی باید حواسش جمع باشه مثل همون ک باید با چشم باز بخوابه فک کنم از اونجایی شروع شد ک بچه ک بودم هیچی نمیدونستم بهم دست زد من عقط میدونستم زشته چیز دیگه نمیدونستم ولی خدا اون موقع خیلی رحم کرد ک نزاشتم جلو بره بعد اون تازه فهمیدم چه خبره و تا چند وقت داغون بودم بزرگ تر ک شدم دیگه هر وقت نزدیکم میشد منی ک خوابم سنگین بود بیدار میشدم یه سری بابام و مامانم فهمیدن ولی اتفاقی نیفتاد به خاطر همین چیزی نمیگم بهشون دیگه .
مامان بابامم اینقدر  هر روز دعوا میکنن یعنی سر حتی یه مسئله تفاهم ندارن منم خسته شدم واقعا اولا میرفتم تو مجازی یکم چت میکردم ک صداشونو نشنوم  الان اونم جواب نمیده
الانم پشت کنکوریم و واقعا هر کاری میکنم اعصابم خورد نشه درس بخونم حداقل خودمو راحت کنم نمیتونم همینجوری وقتم داره میره  من کاری نمیکنم
ببخشید به خاطر سبک شدن خودم اینا رو گفتم
لطفا خیلی خیلی دعام کنید مرسی 53

عزیز دلم
دردلاتو بگو تو خودت نریز
من درمورد این چیزی که گفتی حقیقتش ذهنیتی ندارم
ولی ب نظرم برا رفع کردنش تلاش کن
با مامان و بابات صحبت کن
یه کاری کن دور باشی از داداشت
ب نظرم این راهشه
اخه پسری ک به خواهرش چشم داشته باشه فکر نمیکنم درست بشو باشه
ب خاطر همین باید ازش دور بشی
ولی در کل
بهت پیشنهاد میکنم مشکلتو به نورالزهرا هم بگی
اون داره روانشناس میشه شاید بتونه بهت راهکار بده
اخه اصلا با مامان بابام راحت نیستم کم پیش باهم میاد حرف بزنیم ولی خو چیزی ک یه دفعه همه فهمیدن اتفافی نیفته دفعه دومم نمیفته من الان فقط دوس دارم خدا کمکم کنه درس بخونم برم دانشگاهی که خوابگاه داشته باشه چند وقتی دور بشم ولی درسمو نمیتونم بحونم  Hanghead
(1399 اسفند 23، 21:15)mrym نوشته است: [ -> ]اخه اصلا با مامان بابام راحت نیستم کم پیش باهم میاد حرف بزنیم ولی خو چیزی ک یه دفعه همه فهمیدن اتفافی نیفته دفعه دومم نمیفته من الان فقط دوس دارم خدا کمکم کنه درس بخونم برم دانشگاهی که خوابگاه داشته باشه چند وقتی دور بشم ولی درسمو نمیتونم بحونم  Hanghead

عزیز دلم بیا عقلانی فک کنیم
این بحثی نیس که راحت بودن یا نبودن برداره
خدایی نکرده یه درصد زبونم لال اتفاقی برات بیفته
یا اصلا نیفته
با روح و روانت ک اسیب میبینه میخوای چیکار کنی؟
زندگیتو ب خاطر اینکه راحت نیسی باهاشون میخوای خراب کنی
یه درصد زبونم لال فرض کن امسال قبول نشدی
میخوای بازم روح و روانت ازار ببینه
من با عقل ناقصم فک میکنم اصلا اصلا نباید ادامه بدی ب سکوتت
چون حتی ممکنه بعدا تو مقصر شناخته شی
سلام مریم خواهری
نه اشتباه نکردی. ما همه گاهی میایم و درمورد مشکلاتی که نمی‌دونیم باید براشون چیکار کنیم مشورت می گیریم.

و به نظر من کسی قضاوتت نمی کنه عزیزم چون ما هر کدوم یه مشکلی داریم تو زندگی. مال هر کی هم یجور فشارش میده.
ما اینجا اومدیم از راز سر به مهرمون پرده برداشتیم که به هم کمک کنیم. 53258zu2qvp1d9v


نقل قول: احساس میکنم خدا ولم کرده اینقدر ک این روزا حالم بده و خوب نمیشه

حال بد ما آدم ها رو خود ما آدم ها درست کردیم وگرنه خدا که ما رو خیلی دوست داره. خدا رفیقیه که هر وقت بخوای میاد میشینه درد دلاتو گوش میده، مادریه که حیرت رو بیشتر از خودت می خواد، از موفقیتت بیشتر از تو خوشحال میشه و ذوق می کنه، حکیمیه که اگه کاری می کنه کلی فکر پشتشه، همه چیزو میدونه و آگاهه به همه دردایی که لمس کردی...
اگر به سمتش بری، اون چند برابر به سمتت میاد، اگه یادش کنی به قلبت میاد و یادت می کنه...
خدا خیلی خوبه، مشکل اینه که خدا شکل اون خدایی که ما می شناسیم نیست.
یعنی ما فکر می کنیم خدا اینطوریاس...که خسته میشه از دستمون، سزامونو میده و...
خدا ارحم الراحمینه 2uge4p4


درباره مسئله ای که مطرح کردی، درک می کنم که در شرایط سختی هستی. من هم چندین سال پیش ماجرایی بود تو خونه مون که دعوا زیاد می شد...به هم می ریختم...
 اما حتما راهی وجود داره که تو اونو پیدا می کنی 49-2

شاید بتونی برنامه خوابتو تغییر بدی و صبح زود که خونه آرومه با آرامش درس بخونی.

درباره مطرح کردن هم فکر می کنم باید بگی.
خوب فکر کن یک وقتی بگو که مامانت در بهترین حالشه. موقع گرسنگی یا خستگی ‌نباشه. حرفاتو از قبل آماده کن و به خدا توکل کن حتما کمکت می کنه.
بعد هم مادرها خیر بچه هاشونو می خوان. حاضر نیستن ذره ای آسیب ببینن. 
حتی اگه داد بزنن اینجور مواقع از شدت دوست داشتنشونه از شدت نگرانی برای بچه هاشون
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 193 194 195 196 197 198 199 200 201 202 203 204 205 206 207 208 209 210 211 212 213 214 215 216 217 218 219 220 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 233 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 252 253 254 255 256 257 258 259 260 261 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 273 274 275 276 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 296 297 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 314 315 316 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 328 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 340 341 342 343 344 345 346 347 348 349 350 351 352 353 354 355 356 357 358 359 360 361 362 363 364 365 366 367 368 369 370 371 372 373 374 375 376 377 378 379 380 381 382 383 384 385 386 387 388 389 390 391 392 393 394 395 396 397 398 399 400 401 402 403 404 405 406 407 408 409 410 411 412 413 414 415 416 417 418 419 420 421 422 423 424 425 426 427 428 429 430 431 432 433 434 435 436 437 438 439 440 441 442 443 444 445 446 447 448 449 450 451 452 453 454 455 456 457 458 459 460 461 462 463 464 465 466 467 468 469 470 471 472 473 474 475 476 477 478 479 480 481 482 483 484 485 486 487 488 489 490 491 492 493 494 495 496 497 498 499 500 501 502 503 504 505 506 507 508 509 510 511 512 513 514 515 516 517 518 519 520 521 522 523 524 525 526 527 528 529 530 531 532 533 534 535 536 537 538 539 540 541 542 543 544 545 546 547 548 549 550 551 552 553 554 555 556 557 558 559 560 561 562 563 564 565 566 567 568 569 570 571 572 573 574 575 576 577 578 579 580 581 582 583 584 585 586 587 588 589 590 591 592 593 594 595 596 597 598 599 600 601 602 603 604 605 606 607 608 609 610 611 612 613 614 615 616 617 618 619 620 621 622 623 624 625 626 627 628 629 630 631 632 633 634 635 636 637 638 639 640 641 642 643 644 645 646 647 648 649 650 651 652 653 654 655 656 657 658 659 660 661 662 663 664 665 666 667 668 669 670 671 672 673 674 675 676 677 678 679 680 681 682 683 684 685 686 687 688 689 690 691 692 693 694 695 696 697 698 699 700 701 702 703 704 705 706 707 708 709 710 711 712 713 714 715 716 717 718 719 720 721 722 723 724 725 726 727 728 729 730 731 732 733 734 735 736 737 738 739 740 741 742 743 744 745 746 747 748 749 750 751 752 753 754 755 756 757 758 759 760 761 762 763 764 765 766 767 768 769 770 771 772 773 774 775 776 777 778