کانون

نقل قول: میدونی فشار ذهنم بالاس ...
مثلا همش یکی هی بهم میگفت امروز خ ا میکنی تو ذهنم بعد من تپش قلب میگرفتم ...
نمی دونم چه جوری بگم 
یا وقتی از مسائل دیگه ناراحتی این لذت واقعا میتونه آرومت کنه 
میدونم احمقانه س

ممم...آره...
من موقع دفاع کردن از حقم اینجوری میشم...
مخصوصاً پیش غریبه ها
انگار یکی تو دلم بهم می گفت و گاهی میگه هنوز که تو نمیتونی‌ بگی



ولی اینم یه راهی جدیدا براش پیدا کردم

باورت نمیشه بهت بگم چله تغییر عادتم همینه؛

اینکه به خودم تو روز بگم تو میتونی
شب ها در گوش خودم زمزمه می کنم تو میتونی تو از پسش برمیای و با خودم مهربانانه حرف می زنم.
یکم که میگم دل‌پیچه دائمیم کمرنگ میشه...
و با ممارست تاثیرش رو دارم حس می کنم تو اراده م و شکستن اون تصور قبلی


یه کاری کن ببین جواب میده
با اون صدا حرف بزن
نذار بگه بره
اون بهت تلقین می کنه 
بگو چرا میگی نمی تونم؟
دلیلشو بشنو
 با هم حرف بزنید
هیچم احمقانه نیست
این والد سرزنشگر توئه
تو روانشناسی داریمش.
ببین راست میگه؟
نگران نباش، اگه راست میگه ببین مشکل کجاست چرا اینطوری میشه؟
چه کاری میتونی بکنی که اون مشکل پیش نیاد؟

درباره مسائل دیگه آره گاهی آروم هم می کنه چون مثل مسکنه البته مسکن عوارض دار
ولی درمان نمی کنه که...
دنبال راه حل باش
یا مسکن بهتری مثل ریلکسیشن


کارتون شازده کوچولو رو دیدی؟
من خیلی دوسش دارم.
از معدود انیمیشناییه که کم از کتابش نداره

(1399 اسفند 25، 17:36)عارفه نوشته است: [ -> ]

نقل قول: میدونی فشار ذهنم بالاس ...
مثلا همش یکی هی بهم میگفت امروز خ ا میکنی تو ذهنم بعد من تپش قلب میگرفتم ...
نمی دونم چه جوری بگم 
یا وقتی از مسائل دیگه ناراحتی این لذت واقعا میتونه آرومت کنه 
میدونم احمقانه س

ممم...آره...
من موقع دفاع کردن از حقم اینجوری میشم...
مخصوصاً پیش غریبه ها
انگار یکی تو دلم بهم می گفت و گاهی میگه هنوز که تو نمیتونی‌ بگی



ولی اینم یه راهی جدیدا براش پیدا کردم

باورت نمیشه بهت بگم چله تغییر عادتم همینه؛

اینکه به خودم تو روز بگم تو میتونی
شب ها در گوش خودم زمزمه می کنم تو میتونی تو از پسش برمیای و با خودم مهربانانه حرف می زنم.
یکم که میگم دل‌پیچه دائمیم کمرنگ میشه...
و با ممارست تاثیرش رو دارم حس می کنم تو اراده م و شکستن اون تصور قبلی


یه کاری کن ببین جواب میده
با اون صدا حرف بزن
نذار بگه بره
اون بهت تلقین می کنه 
بگو چرا میگی نمی تونم؟
دلیلشو بشنو
 با هم حرف بزنید
هیچم احمقانه نیست
این والد سرزنشگر توئه
تو روانشناسی داریمش.
ببین راست میگه؟
نگران نباش، اگه راست میگه ببین مشکل کجاست چرا اینطوری میشه؟
چه کاری میتونی بکنی که اون مشکل پیش نیاد؟

منم دقیقا وقتی پیش غریبه ها قرار میگیرم برا حرف زدن دست و پام یخ میکنه و صدام میلرزه
دستامم همینطور
البته پیش خیلی غریبه ها  
این راه حلو حتما امتحان میکنم

سلام ابی جونم
حالت خوبه
یه سوال اینجا ازت بپرسم چون یادداشتت بستس
ایا فیلم هم میبینی برا خ ا
یا فقط اعتیادت خ ا؟

سلام به همتون امیدوارم خوب باشین 
دوست های جدید من
یه چیزی درباره هدف بگم 
سعی کنید تکنیک خودتونو داشته باشین و اینو بدونین که نوشتن ایده ها یک هزارم راهه و چیزی که مهمه عملشه اینه که یک عده رو میکنه یک درصدیا
چیز مهم دیگه اینکه ارزوی گنده بکنین به اصطلاح نه خدا کم میده نه شما لیاقت کمو دورین 
یه نکته دیگه درباره ترک بگم 
اینکه از وقتی شروع به ترک کردی فکر کن خودارضایی در کار نبود 
برین بالا و بی توجه به اینکه من خود ارضایی می کردم از نقطه ای که تصمیم جدی به ترک میگیری پاکی پس الکر خودتو در گیر لوارض و روز طمار نکن این کارو یه اسیر میکنهاز لحظه ای که تصمیم میگیری جدی تاکید می کنم جدی یه اعتیادو ترک کنی مغزت باید احساس ازادی از اسارت کنه نه اینکه روز شمار بزاره و بترسه 
اگاهانه برین جلو ولی نه باترس ترس امکانشکستو بیشتر می کنه 
ما ضرر هاشودیدیم ما دردشوکشیدیم ما زندگیمون زیر لین مرض له شده و همه اینا رو دیدیم ما همون ادماییم که اب دیدیم ولی تصمیم نداریم شنا کنیم و این یه مزیته از لحظه ای که شروع به ترک می کنی دیگه ضرری نیست فقط بالارفتنه اول یه ادم عادی میشی وبعد از اونا بالاتر چون کسی که یه بار درگیر این کوفتی شده و خودشو نجات دادل و انتخاب کرده ترک کنه خیلی بالتر ازکسیه که اصلا اسیرنشده و تلاش برای نجات نکرده 
یه موضوع دیگه درباره افسردگی نقطه اشتراک اکثر ادمایی کهاعتیاد دادن 
طبق تحقیقات مهم ترین تفاوت بیماری روان و بیماری جسمی اینه که برای درمان بیماری روان باید خودتم بخوای از اون برزخ بیای بیرون 
درباره افسردگی قرص به تنهایی کمک به خوب شدنتون نمیکنه فقط می خوابین و می خوابین و بهبود موقت در اصل ازایناعتیاد نیاین بیرون و معتاد به قرصاش میشین
اولین کاری کهمیشه برای افسردگی انجام داد که واضحه ترک باید انجامبشه ولیکافی نیست چندتا کاردیگه باید بکنید 
یک اینکه حرف بزنید ازازارهای درونیتون یه ادم پیدا کنید و هر روز از درد های درونیتون حرف بزنید ما همه دختریم و علت عمده اعتیاد به خود ارضایی تو دخترا روانیه یعنی یه چیزی تو زندگیبوده که نپذیرفته بودین یا یه تعدادی اتفاق شخص هرچی حتی خاطره و برای فرار ازش و اروم شدن به این مریضی پناه اوردین درباره خود ارضایی نه ولی درباره او موضوع هر روز صحبت کنید با یه شخص امن گریه کنید بنویسد پاره کنید خلاصه انقدر مرورش کنید تا عادت کنید
زندگی قرار نیست اسون باشه اگه اسون بود که خوش نمیگذشت اگه اسون بود مسخره بود پوچ 
خب کار بعدی ورزش روزانه است ترجیحا میاده روی تو محیط باز درحد ۲۰ دقیقه حتی اگه کنکور داری مثل احیا میمونه 
بعدی نمازه نماز تخلیه روانی انجام میده نماز بخونید هرروز همین که قید داشته باشین هرروز ره کاری رو سر یه ساعتخاص برای خودتون و معنویت و روحتون انجام بدین به درمانتون کمک میکنه 
چهارم امیدواریه سعی کنید جنگنجو باشید سخته میدونم اگه کنکورداری اگه گذشتت له شده اگه حالت از چیزی که ساختی بهم میخوره اگه ازارزوهات دور شدی اگه متضاد هدفتی یادتنره تو معتاد بودر داری ترک میکنی تو یه جنگجوییمهم نیست نتیجه چی میشه مهم این تو نباید هیچ وقت تسلیم شی نتیجه مهم نیست تسلیم نشده است که تو روتعریف میکنه اینکه کی تسلیم میشی میشی نمیشی تا اخرشباید بجنگی وگرنه زندگی سیلی میزنه زندگی با هیچ کدوممون شوخی نداره 
بعدی سحر خیزی ما که کنکور داریم درگیریم تو ام اگه نداری باید یه هدف تعریف کنیبرای خودت که بزرگ باشه مثل رویاهاتتایم تعریف کنی و هرروز به عشقش لافل تا ساعت هشت بیدار باشی مهم نیست چقدر محاله هدفتباید براطبجنگی و باورش کنی و همیشه شده مسبرای تو ام میشه رونالدو ام اگه خودشو باور نداشت و به خودش شک می کرد الان برای ما وجود نداشت 
بعدی گوش دادن به اهنگ شاد   فکر به این که این حاوتر که توشی هیچ وقت تکرار نمیشهپس سعی کن بعدا اگه تو دلت خاست برگردی حسرتات کمتر باشه میگذره اگاهانه عمل کن 
و بعدی مجازی رو ترک کن ارزوتو مجسم کن و با پیج اینستات مقایسه کن اون بیشتر میارزه یا ارزوت ؟ 
خب خیلی نوشتم 
ایشالله هممون به نقطه بی نهایت ترک برسیم 
موفق باشین 

به ابی اسمانی 
من میشناسمت من دختر روشنایی تو توبه ۹۴ ام 
چططوری 
چه خبر 
همه چیز خوبه ؟ 
)))))))))

نقل قول: یکنهاز لحظه ای که تصمیم میگیری جدی تاکید می کنم جدی یه اعتیادو ترک کنی مغزت باید احساس ازادی از اسارت کنه نه اینکه روز شمار بزاره و بترسه 
اگاهانه برین جلو ولی نه باترس ترس امکانشکستو بیشتر می کنه 

دقیقا
من هم ‌میگم‌ که باید تصمیم خودت باشه که با اراده گرفتی.
نه اجبار درونی.

نقل قول:  ما همون ادماییم که اب دیدیم ولی تصمیم نداریم شنا کنیم و این یه مزیته از لحظه ای که شروع به ترک می کنی دیگه ضرری نیست فقط بالارفتنه اول یه ادم عادی میشی وبعد از اونا بالاتر چون کسی که یه بار درگیر این کوفتی شده و خودشو نجات دادل و انتخاب کرده ترک کنه خیلی بالتر ازکسیه که اصلا اسیرنشده و تلاش برای نجات نکرده 

نقل قول: چهارم امیدواریه سعی کنید جنگنجو باشید.
... تو یه جنگجویی.
مهم نیست نتیجه چی میشه مهم این تو نباید هیچ وقت تسلیم شی نتیجه مهم نیست تسلیم نشده است که تو روتعریف میکنه اینکه کی تسلیم میشی میشی نمیشی تا اخرش باید بجنگی وگرنه زندگی سیلی میزنه زندگی با هیچ کدوممون شوخی نداره 

حرفت درسته روشنا جان، منو یاد یه خاطره ای انداختی از روزهای اول ترکم...

اون روزا حس می کردم خ.ا مثل یک گرگ می مونه که افتاده دنبالم.
اگه ندوم و برای سبک بهتری از زندگی هر روز تلاش نکنم این گرگ زود بهم می رسه.
 
اگر گاهی هم مسیر رو سریع رفتم، مثلاً حسابی به خدا نزدیک شدم و اینا ولی بعدش چند روز شل کردم، تا پشت سرم رو دیدم، دیدم گرگه داره نزدیک میشه...داره می رسه!

و وقتی برسه دیگه ممکنه زورم برسه ممکنه نرسه (اینه که دوستان یبار اون اوایل که رفتم اورژانس بهم گفتن، باید حواس خودت رو پرت کنی چون تو توان مقابله مداوم با وسوسه رو نداری، کم میاری. سبزآبی بهم گفت، یادته خواهری؟ )


این تلقی منه. چون واقعا خطرناکه. البته نمی ترسم ازش. و فکر می کنم این نزدیک شدن وسوسه ها حتی یکجور انگیزه س خودش که ما رو وادار می کنه دست بجنبونیم برای بهتر کردن زندگیمون، برای تغییر سبک غلط، برای تفریح سالم پیدا مردن، برای کشف کردن خود، برای رشد، برای بالا رفتن.

خیلی از آدما شاید هیچ وقت تو زندگی شون چیزی پیش نیاد که مرتب برای تعالی بهشون تلنگر بزنه 

آبی آسمانی بیا بگو اوضاع چطور شد؟

چندی پیش اورژانسی بودم. رفتم یه آهنگ رپ قدیمی طولانی گوش دادم. فکر کنم ابتدایی بودم بار اول گوشش دادم. همشو حفظم. یه بازی ماشینی هم باهاش رفتم . آهنگ را حفظم . وقتی گوشش میدم نا خودآگاه میگمش   خیلی چرت و پرت میگه ولی من حفظ حفظم . آبرو برام نمیگذاره  بازیم ماشینی بود ولی در اثر تصادف صحنه آهسته میشد و با جزئیات تصادف را نشون میداد و من لذت میبردم از تصادف
خلاصه اینجوری جلو وسوسه را گرفتم

امروز مامان زد زیر گریه. گفتم من کاری کردم ؟ تقصیر منه؟ ناراحت شدی داد زدم؟ گفت نه . گفتم خو پس من مقصر نیستم.با خیال راحت رفتم نشستم یهو گفت اصلش تویی .اینجوری شدم   گفتم یعنی چی؟ خیلی قشنگ نگاهم کرد گفت ناراحتم چون گرفتار شدی  
بعد دوباره زد زیر گریه
خلاصه سعی کردم موفقیت هام را هر چند ناچیز به رخ بکشم تا دیگه گریه نکنه
خداوندا خودت رحم کن

با هم کلاسیم که گفتم در مورد برنامه نویسی و اینا حرف میزنیم ولی یه مدته نیستش . برگشت. هر روز کلی لینک میفرسته و هی میگه اینا را چک کن ببین چی به چیه
امروز باهاش دعوام شد که عاقا این کارا هیچی توش نیست . ولی ما را راضی نمود که این کارا نتیجه میده.
منم دل به کار دادم فعلا
دوست نداشتم بگم. ولی واقعا این روزا تنها دل خوشی من این هم کلاسی امه. واقعا اکر نبود تو این روزگار کم میاوردم. 
همش در مورد برنامه نویسی حرف میزنه. یه چند باری خیلی ریز یه سری چیزا گفت باعص شد تحریک بشم. ولی فکر کنم خودم حساسم. نمیدونم. فعلا باشه . . خیلی چیزا بلده. خدا کنه خودم آدم باشم

دیگه چیزی یادم نیست
فقط اینم بگم مادر مهربان دلسوز که فکر میکنه من گرفتارم نمیگذاره موهام را خیلی خیلی کوتاه کنم
خداوندا به کی بگم غمم را
بالاخره من گرفتارم باید به حالم گریه کرد یا زور میگید؟
عاقا زور نمیگن. 
میگن دیگه.
کلا مامانم کاری به کارم نداره. ولی این یه مورد را حساسه. خو نمیشه. من جون میدم برا این یه مورد. خداوندا


_رعنا_/؟/46 روز  و 8 ساعت

من یادم میره همش عهدنامه را

من با خدای خودم و هم گروهیام عهد میبندم که امروز را پاک باشم. 26 اسفند 99
1._رعنا_
2.
3.
4.

سلاااااااااااااااااااااام 

همه چی رو به راهههههههههههههههههههههههه 

منم خوشحال و شاد و خندانم 

قدر دنیا رو میدانم 

وای خواهریا دیروز یهویی قاطی کردم ....
وگرنه من اینجورکی نیستمااااااااااااا 

من خیلی قوی و بااراده ام 

به به روشنا 
خوش اومدی به اینوراااا 

بهاران جونم 
نه عزیز فیلم نمی بینم 
الان حدود 20 روز از پاکی چشمام میگذره 

رعنا و عارفه ی عزیز 
بینهایت ممنونم که دیشب دل به دلم گذاشتید 

و همچنین گل گلی 

_______________________________________________________________

راستی بچه ها ستاره بهم گفت دیگه نمی تونه بیاد 
گفت از طرفش خداحافظی کنم 
__________________________________________________________________

امروز عهد میبندم که حقمو از زندگی بگیرم ( پاکی حق منه )

(1399 اسفند 26، 3:45)_رعنا_ نوشته است: [ -> ]من یادم میره همش عهدنامه را

من با خدای خودم و هم گروهیام عهد میبندم که امروز را پاک باشم. 26 اسفند 99
1._رعنا_
2. روشنا
3.بهاران
4.

رعنااا اومد با عهد نامششش

بچه ها کیا اینجا کنکوری یا پشت کنکورین ؟ اگه هستین کنکور چی دارین اوضاع چطوره ؟ 
امیدوارم هممون قبول شیم

(1399 اسفند 26، 10:03)Roshana نوشته است: [ -> ]بچه ها کیا اینجا کنکوری یا پشت کنکورین ؟ اگه هستین کنکور چی دارین اوضاع چطوره ؟ 
امیدوارم هممون قبول شیم

من کنکوری سال اولم
انسانیم هستم
روانشناسی میخوام یا حقوق
اوضاع درسا هم اینکه یه دور از تابستون تا حالا خوندم ولی تسلطم کمه
اگ عیدو بکوب بخونم عالی میشه
ایشالاااا هممون
شما چی هستی؟

(1399 اسفند 26، 10:08)بهاران نوشته است: [ -> ]

(1399 اسفند 26، 10:03)Roshana نوشته است: [ -> ]بچه ها کیا اینجا کنکوری یا پشت کنکورین ؟ اگه هستین کنکور چی دارین اوضاع چطوره ؟ 
امیدوارم هممون قبول شیم

من کنکوری سال اولم
انسانیم هستم
روانشناسی میخوام یا حقوق
اوضاع درسا هم اینکه یه دور از تابستون تا حالا خوندم ولی تسلطم کمه
اگ عیدو بکوب بخونم عالی میشه
ایشالاااا هممون
شما چی هستی؟

سلام من کنکور تجربی دارم سال اولمه 
منم پزشکی یا دندون می خوام 
منم اوضاعم بد نیست ولی از عید باید بچسبم 
موفق باشی