کانون

بچه ها من دیشب شب سختی رو پشت سر گذاشتم.
کلا هر وقت یه خواستگار به دلم میشینه، فوج فوج در معرض تخیل عاطفی جنسی باهاش قرار می گیرم، دست خودم نیست.

کلا تو همه چیز همینجوریم. وقتی بخوایم بریم مسافرت، تخیل می کنم فلان جا داریم میریم، خوش می گذره، بخوام همایش مورد علاقه مو برم همینطور،
لباس خریدن، عروسی، همه چی.  


دیشب قبل خواب کلی با خدا حرف زدم و گفتم ممنونم که دونه دونه این نعمت ها رو بهم دادی. اصلا همینکه تو رو دارم موقع این تخیلات باهات حرف می زنم نجاتم میدی یه نعمته.

با این حال خیلی مقاومت کردم. تحریک هم شدم اما نذاشتم ادامه دار بشه.

چالشیه خواستگاری تا به ازدواج برسه خدا رحمم کنه...این که تازه جلسه آشنایی بود و طرف هم اونقدر خوشگل نبود
منتها من از شخصیت و ایمان و شیوه بودنش خوشم اومد. 

خیلی برام دعا کنید خواهریا.

من حسابی سفت همه درها رو بستم اما چاره ای ندارم جز این که برای ازدواج به خودم و او فرصت بدم تا از هم خوشمون بیاد. بلاخره اجتناب ناپذیره این مسئله.

و آسیب هم می بینم وقتی طرف جواب رد میده.
خیلی تلاش می کنم واقع بین باشم. سعی می کنم اول امکانات موجود رو بسنجم ببینم اصلا به درد هم می خوریم‌ یا نه بعد او رو وارد احساسات و زندگی خودم بکنم. خلاصه چالش بزرگیه برام.

خدا همه همه شما و همه کانونی ها رو قسمت و روزی آدم های خوب و خودساخته و پاک بکنه و بهتون توفیق بده تا جای ممکن قبل ازدواج به ورژن بهتری از خودتون تبدیل بشید 

(1400 ارديبهشت 11، 11:46)عارفه نوشته است: [ -> ]بچه ها من دیشب شب سختی رو پشت سر گذاشتم.
کلا هر وقت یه خواستگار به دلم میشینه، فوج فوج در معرض تخیل عاطفی جنسی باهاش قرار می گیرم، دست خودم نیست.

کلا تو همه چیز همینجوریم. وقتی بخوایم بریم مسافرت، تخیل می کنم فلان جا داریم میریم، خوش می گذره، بخوام همایش مورد علاقه مو برم همینطور،
لباس خریدن، عروسی، همه چی.  


دیشب قبل خواب کلی با خدا حرف زدم و گفتم ممنونم که دونه دونه این نعمت ها رو بهم دادی. اصلا همینکه تو رو دارم موقع این تخیلات باهات حرف می زنم نجاتم میدی یه نعمته.

با این حال خیلی مقاومت کردم. تحریک هم شدم اما نذاشتم ادامه دار بشه.

چالشیه خواستگاری تا به ازدواج برسه خدا رحمم کنه...این که تازه جلسه آشنایی بود و طرف هم اونقدر خوشگل نبود
منتها من از شخصیت و ایمان و شیوه بودنش خوشم اومد. 

خیلی برام دعا کنید خواهریا.

من حسابی سفت همه درها رو بستم اما چاره ای ندارم جز این که برای ازدواج به خودم و او فرصت بدم تا از هم خوشمون بیاد. بلاخره اجتناب ناپذیره این مسئله.

و آسیب هم می بینم وقتی طرف جواب رد میده.
خیلی تلاش می کنم واقع بین باشم. سعی می کنم اول امکانات موجود رو بسنجم ببینم اصلا به درد هم می خوریم‌ یا نه بعد او رو وارد احساسات و زندگی خودم بکنم. خلاصه چالش بزرگیه برام.

خدا همه همه شما و همه کانونی ها رو قسمت و روزی آدم های خوب و خودساخته و پاک بکنه و بهتون توفیق بده تا جای ممکن قبل ازدواج به ورژن بهتری از خودتون تبدیل بشید 

یه وقت ازدواج کردی نری از پیشمون 

من برات دعا میکنم 

نقل قول: یه وقت ازدواج کردی نری از پیشمون  

من برات دعا میکنم  

اووو حالا کو تا ازدواج 

از وقتی شناخت ها مثل قبل نیست و معرف ها معرفی می کنن کلا جلسه آشنایی یعنی کشک. بی تعارف 


خیلی خیلی از این جلسات آشنایی ادامه دار نمیشه و در همون مرحله تمام میشه.
اصلا از نظر من جزو خواستگاری حساب نمیشه.
حتی اگه ظاهراً به نظر برسه طرف خوشش اومده.
این رو به تجربه چند ساله م میگم.

حالا باید دید خدا چی می خواد. من که لیستمو بهش دادم، دیگه نگران نیستم. خودش ایشالا به موقع جور میشه. هرچند در کنارش کارهای لازم رو می کنم و سعی می کنم با بالا بردن ایمانم وابسته به نتایج نباشم.


ممنون مهربونم 

نقل قول: اووو حالا کو تا ازدواج 

حالا هرچی ...

شیرینی هم یادت نره 

نقل قول: از وقتی شناخت ها مثل قبل نیست و معرف ها معرفی می کنن کلا جلسه آشنایی یعنی کشک. بی تعارف 


خیلی خیلی از این جلسات آشنایی ادامه دار نمیشه و در همون مرحله تمام میشه.

 چه جالب 

من تا حالا تجربشو نداشتم ولی به نظر هیجان انگیزه   

نقل قول: من که لیستمو بهش دادم

به خدا لیست دادی ؟؟
بسی باحال تشریف داری 
دمت گرم 

انشاءالله هرچی خیره پیش بیاد   البته با شیرینی 

سنا جان . عزیز،بسی ممنون. 
سوال را پاک کردم. چون وقتی این سوال را پرسیده بودم امیدی داشتم. وقتی برگشتم امید نداشتم پاکش کردم. بسی ممنونم

بحث ازدواج شد. یه چی خواستم بگم. 
شما میدونستین وقتی یا یه نفر ازدواج میکنی اگر بیماری لاعلاج بگیره میتونی طلاقش بدی؟ اینو وقتی قبول میکنی که داری اون امضاها را میزنی تو دفترخانه. قبل خواندن صیغه عقد.
دیروز پرسیدم بچه دار نشدن هم جز بیماری های لا علاج؟ گفتن احتمالا!
اینو میدونستین؟
بعد میدونین خ.ا چقدر رو توانایی بچه دار شدن تاثیر داره؟ فکر کنم خیلی.

حرفام را گفتم واسه اونایی که نوشته بودن همش یک ماه مبتلا شدن. امیدوارم ببینید. 
قشنگم من هم سن تو که بودم میگفتم ازدواج و بچه برام مسخره است هیچ وقت بهش تن نمیدم مخصوصا بچه را.
خواستم بگم اگر زبونم لال از این نظرات داری از نظرت صرف نظر کن. وقتی بزرگتر بشی میبینی بخش مهمی از زندگیت ازدواجه . میتونی. و شاید به تبع اون بچه
پس اندکی به فکر آینده اتم باش 

میدونم بچه های اینجا کم پیش میاد مثل من اون موقع من،فکر کنن . همتون احتمالا ازدواج،را دوست دارین. فقط خواستم بگم من این چیا را تازه یاد گرفتم همین.

نماز روزه،هاتون قبول

سلام بچه ها
بسیار امشب به دعاهاتون نیاز دارم 

منو یادتون میمونه دیگه    


این چند روز عجیب بود خطر در کمین  
تجربه بهم میگه، شبهای مهم و روزای مهم مذهبی حواسمو باس جمع تر کنم.
 

امیدوارم دعاها و خواسته های مهمتونو از دستای امام علی  بگیرین .که ایشالا ایشون برای خواسته هامون دعا کنن.
شب خوش

(1400 ارديبهشت 11، 11:54)عارفه نوشته است: [ -> ]خیلی برام دعا کنید خواهریا.

خدا همه همه شما و همه کانونی ها رو قسمت و روزی آدم های خوب و خودساخته و پاک بکنه و بهتون توفیق بده تا جای ممکن قبل ازدواج به ورژن بهتری از خودتون تبدیل بشید 

انشالله همه چی خوب پیش میره
حتما دعا میکنم عزیزم

(1400 ارديبهشت 11، 19:38)نور الزهرا نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها
بسیار امشب به دعاهاتون نیاز دارم 

منو یادتون میمونه دیگه    


این چند روز عجیب بود خطر در کمین  
تجربه بهم میگه، شبهای مهم و روزای مهم مذهبی حواسمو باس جمع تر کنم.
 

امیدوارم دعاها و خواسته های مهمتونو از دستای امام علی  بگیرین .که ایشالا ایشون برای خواسته هامون دعا کنن.
شب خوش

سلام گلم 

منم حس میکنم این روزا خطر در کمین شدم
چون درگیر تحویل دادن کنفرانس و اینام که خیلی برام استرس میاره 

چشم دعا میکنم عزیزم 
تو هم لطفا واسه من دعا کن 

(1400 ارديبهشت 11، 19:38)نور الزهرا نوشته است: [ -> ]این چند روز عجیب بود خطر در کمین  
تجربه بهم میگه، شبهای مهم و روزای مهم مذهبی حواسمو باس جمع تر کنم.
 

سلام زهرا جونم 

آره آره واقعا 
برا منم پیش اومده

سلام دخترا 
یه خواهش ازتون داشتم
میشه حلالم کنید ؟ 
التماس دعا

(1400 ارديبهشت 11، 10:58)سنــا نوشته است: [ -> ]سلام

صبحتون بخیر

نقل قول: خواهش می کنم خواهری
خوشحالیم که یک پیشکسوت به ما پیوسته،
به قول رعنا بسی احساس غرور می کنیم  
شاد و سلامت باشی

کوچیک شماییم آبجی

نقل قول: سنا جان اگه دلت خواست این سوالامو اینجا یا داخل پروفایل خودم جواب بده، سوالام جوری هستن که آزاردهندن و عذر میخوام  ولی خب حقیقتا ذهن من درگیره بابت این موضوع

الان چند سالته؟ چه مدت هست پاکی؟ قبل از ازدواجت چند روز پاک بودی؟ قبل از ترکت چه مدت درگیر خ.ا بودی؟ به جز خ.ا تا چه اندازه درگیر پ و ر ن  بودی؟ آیا بعد از ازدواجت تاثیرات منفی خ.ا وجود داشت یا نه

الان 30 سالمه نزدیک 31
از چند ماه قبل ازدواج پاکم دقیق یادم نیست چند ماه بود
شاید بیشتر از 10 سال درگیر بودم
و سال های آخرش درگیر سایت های بد متاسفانه


ازدواج خیلی موثره تو ترک ، به شرطی که قبلش شیرینی این گناه رو از روح و جسممون بیرون کرده باشیم
من همیشه فکر میکردم میل جنسیم زیاده ولی بعد از ازدواج متوجه شدم که خیلی هم کمه ،  خ.ا صرفا یه عادت بده و ربطی به میل جنسی نداره
(شاید هم تا حدودی تاثیر خ.ا باشه که درآینده توان جنسی کم میشه)

اوایل ازدواج هم چند باری وسوسه شدم ولی خیلی میترسیدم عواقب گناهش بزرگش روی زندگیمون تاثیر بد بذاره یا روی  روح و جسم بچم تاثیر بدی بذاره
و خداروشکر پاک موندم  و الان هم دیگه اصلا دلم نمیخواد خداروشکر
ولی همیشه باید مراقب بود ، خدا  هممون رو حفظ کنه ان شاء الله

نقل قول: میبینم سناجووون برگشته ..دختررررر کجا بودی بی ما؟ زود تند سریع بیا بگو از خودت
اووه سنا انگار همین دیروز بود اومدی گفتی ازدواج کردی چه زود 4سال گذشت

سلام شادن جان

درگیر کار و زندگی
آره خیلی زود گذشت
راستش چون مدتی بود از برنامه ریزی فاصله گرفته بودم یاد روزای کانونیم افتادم که چقدر اینجا بابرنامه بودم و  زندگی بهتری داشتم
تصمیم گرفتم برگردم و به جای استفاده از فضاهای مجازی بیهوده بیام کانون  و ان شاء الله هم در خدمت دوستام باشم و هم خودم پیشرفت کنم

ممنونم که جواب دادی سنا جان امیدوارم زندگی بسیااار پرخیر و برکتی داشته باشی  

(1400 ارديبهشت 11، 11:46)عارفه نوشته است: [ -> ]بچه ها من دیشب شب سختی رو پشت سر گذاشتم.
کلا هر وقت یه خواستگار به دلم میشینه، فوج فوج در معرض تخیل عاطفی جنسی باهاش قرار می گیرم، دست خودم نیست.

کلا تو همه چیز همینجوریم. وقتی بخوایم بریم مسافرت، تخیل می کنم فلان جا داریم میریم، خوش می گذره، بخوام همایش مورد علاقه مو برم همینطور،
لباس خریدن، عروسی، همه چی.  


دیشب قبل خواب کلی با خدا حرف زدم و گفتم ممنونم که دونه دونه این نعمت ها رو بهم دادی. اصلا همینکه تو رو دارم موقع این تخیلات باهات حرف می زنم نجاتم میدی یه نعمته.

با این حال خیلی مقاومت کردم. تحریک هم شدم اما نذاشتم ادامه دار بشه.

چالشیه خواستگاری تا به ازدواج برسه خدا رحمم کنه...این که تازه جلسه آشنایی بود و طرف هم اونقدر خوشگل نبود
منتها من از شخصیت و ایمان و شیوه بودنش خوشم اومد. 

خیلی برام دعا کنید خواهریا.

من حسابی سفت همه درها رو بستم اما چاره ای ندارم جز این که برای ازدواج به خودم و او فرصت بدم تا از هم خوشمون بیاد. بلاخره اجتناب ناپذیره این مسئله.

و آسیب هم می بینم وقتی طرف جواب رد میده.
خیلی تلاش می کنم واقع بین باشم. سعی می کنم اول امکانات موجود رو بسنجم ببینم اصلا به درد هم می خوریم‌ یا نه بعد او رو وارد احساسات و زندگی خودم بکنم. خلاصه چالش بزرگیه برام.

خدا همه همه شما و همه کانونی ها رو قسمت و روزی آدم های خوب و خودساخته و پاک بکنه و بهتون توفیق بده تا جای ممکن قبل ازدواج به ورژن بهتری از خودتون تبدیل بشید 

واااای چه شباهتی!  منم از این تصورات زیاااد دارم. با یه تفاوت اونم اینکه خیلی خیلی کم بوده جلسه آشنایی با کسی برای من. و من کلا با آدمی که نیست هم رویاپردازی میکنم  و به این نتیجه رسیدم که واسم مثل سمه و دارم ذهنمو در این مورد کنترل میکنم این چند روز. امیدوارم خیلی زود کسی که بقیه ی مسیر رو میتونی باهاش به بهترین نحو طی کنی پیدا بشه و حقیقت رابطتون از تموم تخیلاتت شیرینتر باشه عزیزم

(1400 ارديبهشت 11، 19:38)نور الزهرا نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها
بسیار امشب به دعاهاتون نیاز دارم 

منو یادتون میمونه دیگه    


این چند روز عجیب بود خطر در کمین  
تجربه بهم میگه، شبهای مهم و روزای مهم مذهبی حواسمو باس جمع تر کنم.
 

امیدوارم دعاها و خواسته های مهمتونو از دستای امام علی  بگیرین .که ایشالا ایشون برای خواسته هامون دعا کنن.
شب خوش

زهرا جانم حتما واسه تک تک بچه ها و شما دعا میکنم ان شاء الله

(1400 ارديبهشت 11، 19:47)رها Y نوشته است: [ -> ]

(1400 ارديبهشت 11، 19:38)نور الزهرا نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها
بسیار امشب به دعاهاتون نیاز دارم 

منو یادتون میمونه دیگه    


این چند روز عجیب بود خطر در کمین  
تجربه بهم میگه، شبهای مهم و روزای مهم مذهبی حواسمو باس جمع تر کنم.
 

امیدوارم دعاها و خواسته های مهمتونو از دستای امام علی  بگیرین .که ایشالا ایشون برای خواسته هامون دعا کنن.
شب خوش

سلام گلم 

منم حس میکنم این روزا خطر در کمین شدم
چون درگیر تحویل دادن کنفرانس و اینام که خیلی برام استرس میاره 

چشم دعا میکنم عزیزم 
تو هم لطفا واسه من دعا کن 

رها جون 

اتفاقا منم امروز بسی عصبانی بودم 
میخواستم انجامش بدم که یهو به خودم گفتم اش  
قطعا میشه کار بهتری هم انجام داد 
چون بعد از خ ا آدم داغون میشه و فقط یه لحظه حس آرامش رو داره ...
هیچی دیگه رفتم فیلم طنز ببینم

---

می دونی منظورم چیه ؟؟

شما هم الان چند تا کار واسه کاهش استرس درنظر داشته بقبل از اینکه شرایط بحرانی بشه ...
مثلا چند تا آهنگ بی کلام تو گوشیت داشته باش ...
یا چیزیا که باهاشون آروم میشی 

---

ایشالا همه مون موفق شیم

Roza_r/ سوم اردیبهشت/ 8 روز خوب
التماس دعا دارم از همه ی دوستای قشنگم

آسمان جان نگفتی چطور باید به روزام نمره بدم؟ بر چه اساسی؟

(1400 ارديبهشت 11، 20:00)Roza_r نوشته است: [ -> ]Roza_r/ سوم اردیبهشت/ 8 روز خوب
التماس دعا دارم از همه ی دوستای قشنگم

آسمان جان نگفتی چطور باید به روزام نمره بدم؟ بر چه اساسی؟

سلام عزیز دل 

ببخش اصلا حواسم نبود 

ببین من میگم نباید ذهنمون روی خ ا و مسائل جنسی بچرخه خو ؟؟
به خاطر همین باید حسابی خودتو مشغول کنی
حالا اگه مقلوب این افکار شدی باید از خودت امتیاز کم کنی 
امتیاز هر روز 10 تاس 
خودت به خودت نمره میدی

(1400 ارديبهشت 11، 12:10)آبی آسمانی نوشته است: [ -> ]

نقل قول: اووو حالا کو تا ازدواج 

حالا هرچی ...

شیرینی هم یادت نره 

نقل قول: از وقتی شناخت ها مثل قبل نیست و معرف ها معرفی می کنن کلا جلسه آشنایی یعنی کشک. بی تعارف 


خیلی خیلی از این جلسات آشنایی ادامه دار نمیشه و در همون مرحله تمام میشه.

 چه جالب 

من تا حالا تجربشو نداشتم ولی به نظر هیجان انگیزه   

نقل قول: من که لیستمو بهش دادم

به خدا لیست دادی ؟؟
بسی باحال تشریف داری 
دمت گرم 

انشاءالله هرچی خیره پیش بیاد   البته با شیرینی 

آره، تاثیر سی دی های ازدواج دکتر فرهنگه 
توش میگه لیست بده به خدا. بعد هم خوبی ها رو زندگی کن اون فرد رو جذب می کنی.
 من بهش اعتقاد دارم.

چشم شیرینی هم میدیم، خدا اون نیمه گور به گور شده رو بیاره شیرینی که چیزی نیست شامم میدیم


ایشالا به موقعش پیش میاد تجربه می کنی 

راستی دخترا!
هر کی دانشجوئه یا دانشجو بوده می‌تونه از طریق دانشگاه معرفی بشه. معرفی برای ازدواج.
من خودم ثبت نام کردم و چند نفر رو هم دیدم.‌ 
یکی از دوستام همین چند وقت پیش از این راه همسرشو پیدا کرد.
اسمش طرح هدا ست.
کد معرف رو ۲۱۹۲۷ بزنید.

(1400 ارديبهشت 11، 19:44)رها Y نوشته است: [ -> ]

(1400 ارديبهشت 11، 11:54)عارفه نوشته است: [ -> ]خیلی برام دعا کنید خواهریا.

خدا همه همه شما و همه کانونی ها رو قسمت و روزی آدم های خوب و خودساخته و پاک بکنه و بهتون توفیق بده تا جای ممکن قبل ازدواج به ورژن بهتری از خودتون تبدیل بشید 

انشالله همه چی خوب پیش میره
حتما دعا میکنم عزیزم

مرسی عزیزم

(1400 ارديبهشت 11، 19:58)Roza_r نوشته است: [ -> ]واااای چه شباهتی!  منم از این تصورات زیاااد دارم. با یه تفاوت اونم اینکه خیلی خیلی کم بوده جلسه آشنایی با کسی برای من. و من کلا با آدمی که نیست هم رویاپردازی میکنم  و به این نتیجه رسیدم که واسم مثل سمه و دارم ذهنمو در این مورد کنترل میکنم این چند روز. امیدوارم خیلی زود کسی که بقیه ی مسیر رو میتونی باهاش به بهترین نحو طی کنی پیدا بشه و حقیقت رابطتون از تموم تخیلاتت شیرینتر باشه عزیزم

چه شاعرانه. ان شاء الله برای همه. ممنون عزیزم.
 باید کنترل این موضوع رو به دست بگیرم. کار ساده ای ولی نیست.