کانون

(1399 آبان 3، 23:20)شادن نوشته است: [ -> ]من ۳۳سالمه ارشدم تو کانون ..کو اون علامت میتی کمان من؟

عزیزم من 35 سالمه

(1399 آبان 3، 23:11)تولد دوباره نوشته است: [ -> ]

(1399 آبان 3، 23:06)شادن نوشته است: [ -> ]الان برا من سوال پیش میاد که وقتی ایده‌آلت نیس و باهم رابطه هم داشتین قصدتونم ازدواج نیس ینی هردوتون اینو پذیرفتید باهم بدون داشتن یک آینده مشخص در رابطه باشید و انتظار هم از همدیگه نداشته باشید که تا ابد باهم بمونید ..من درست متوجه شدم؟

او از ازدواج،از تعهد میترسه،
من هم از این رابطه بی هدف بدم میاد،
دعوای هر دوی ما هر روز سر همین موضوع هست،
او میگه صبور باش،
من میگم تو عرضه نگهداشتن نداری،
من دیگه این رابطه را نمیخام، دوست دارم تموم بشه

نمیخوام نداریم ک . تو فامیل دیگه این حرف ها نیست.
تو فامیل ما بدون استثنا همه عاشق هم میشن اونم از راهنمایی.
نزدیک 60 نوه هستیم همه باهم ازدواج کردن . خدارو شکر من عاشق نشدم .
الان بدبخت شده بودم یعنی.
تو ازدواج فامیلی فکر کن ازدواج میکنی شب عروسی فقط خودتون هستین خودت و فامیل خودت.
بعدشم حرف و حدیث انقدر زیاد میشه دیگه پیر میکنن آدم و .
نمیدونم بعضی ها میگن خب غریبه بده و آدم نمیشنسه ولی من مخالف ی دوستی و رابطه ی فامیلی هستم و اگر چنین چیزی بشه دیگه راه برگشتی نیست. باید تا تهش بری و ازدواج کنی.
چون خراب بشه میگن دختر مقصر بود.

(1399 آبان 3، 23:13)شادن نوشته است: [ -> ]

(1399 آبان 3، 23:08)یاقوت نوشته است: [ -> ]عاغا مبارکه پس ، بیخیال . رابطه دعوا و خوبی و بدی هم داره دیگه.

شادن بانو بیاین بحث و از اینجا ادامه بدیم. 

فارغ از دیدگاه مذهبی. ی دختر از هرکجا نگاه کنی بالاخره بهش پیشنهاد دوستی میشه دیگه . همه تجربش میکنن. ی دختر باید دوست بشه یا نشه؟
این سوال من هست .

کویین بیا ی سوالم از تو دارم . ماسک میذاری رو صورتت؟؟؟؟؟چ ماسکی؟؟؟؟روتین داری برا پوست صورتت؟؟؟

فارغ از دیدگاه مذهبی ، بنظرم به آدم خودش و چارچوبهاش بستگی داره و هدفش
یه رابطه میتونه خیلی هم خوب باشه ولی ی قید مهم داره از نظر من..اونم اینکه ایا هدف از دوستیه ی باهم باشیه بدون مسئولیت طرفینه یا ن هدف ما دونفر اینه طی ی مدت کوتاه و مشخص همو بشناسیم و بسنجیم برای اون هدفه ک عمدتا ازدواجه
.
به آدمش بستگی داره نمیشه ی نسخه عمومی داد باجم

الان تو جامعه از 14ساله ب بالا اکثرا دوست پسر دارن اصلا من میرم کافه یا بیرون مات میمونم.
و اینکه نوجوون ها یا کلا18سال ب پایین سادن پسرها میرن سراغ این دست از دخترها چرا چون دختره خامه نمیفهمه توقع پایین داره حتی ازدواجم میرن سراغ این دخترهای کم سن.
دوستی ها همشون شدن یا تفریحی یا معلوم نیست تهش چیه. وابستگی ک پیش میاد جدایی سخت میشه و ب نظرم آدم دیگه میزنه ب بیخیالی و ادامه میده.
اینطور نیست؟
ب نظر من دوستی بد نیست ولی منطقی باشه خب. 
من دبیرستان درگیر ی دوستی شدم الان یادم میاد خندم میگیره . ی دوستی مازی ک ب نظرم بچه بودم وابسته بودم .الان پیشنهاد اینا ک میشه رل بزنیم من خندم میگیره طرف تو کدوم هوا سیر میکنه.
و نمیتونم منکر این بشم ک ب شدت از این نظر ضعیفم و سعی میکنم کلا جلوی این مواردو بگیرم ک مبادا جایی خودم و پیدا کنم ک وابسته بشم .

ممنون که امشب بودید،
شب خوبی داشته باشید،
خوشحالم که اینجا هستم

وقتی تولد میگه 35 سال 

خاله شاددددددددددن عاشقتم ک بالاخره ی جایی ما دیدیم ارشد نیستین

من مردم از خنده

دلم میخواد قیافه شادن بانو رو الان ببینم ک چ شکلی شده

ب نظرم اینطوری:

(1399 آبان 3، 23:24)تولد دوباره نوشته است: [ -> ]ممنون که امشب بودید،
شب خوبی داشته باشید،
خوشحالم که اینجا هستم

تولد دوباره شب خوبی بود. بیشتر شناختیمتون و خب این خوبه.

مواظب خودتون باشین.

خوشبخت بشین

(1399 آبان 3، 23:26)یاقوت نوشته است: [ -> ]وقتی تولد میگه 35 سال 

خاله شاددددددددددن عاشقتم ک بالاخره ی جایی ما دیدیم ارشد نیستین

من مردم از خنده

دلم میخواد قیافه شادن بانو رو الان ببینم ک چ شکلی شده

ب نظرم اینطوری:

خیلی خوابم میاد ولی از خنده هم روده بر شدم، 
خدا نکشتت

یخورده آروم تر پیام بدین
بزارید قبلی ها رو بخونم

شب همگی بخیر، 
عالی بود،

تلی جون من با جوابای خودت بهت جواب میدم

(1399 آبان 3، 22:50)تولد دوباره نوشته است: [ -> ]تنها موجودی که اگر بتونم از زندگیم حذفش کنم، خیلی چیزها درست میشه،
رابطه ام با خانواده، رابطه ام با خودم، امید و باورهام ، همه برمیگرده،

(1399 آبان 3، 22:52)تولد دوباره نوشته است: [ -> ]یه چیز بگم دعوام نکنید،
بعدازظهری باهم دعوا کردیم، الان با هم حرف میزدیم، 
بهم میگفت بیا فردا ببرمت بیرون،

(1399 آبان 3، 22:54)تولد دوباره نوشته است: [ -> ]رابطه باهاش هیچ جذابیتی برای من نداره، من فقط دوست دارم پیشش بلشم،
یه چیز بدتر ایشون فامیل ما هستن،و خانواده من میدونن من دوسش دارم

(1399 آبان 3، 22:56)تولد دوباره نوشته است: [ -> ]وقتی پیشش نیستم و کارام را انجام میدم ، خیلی ارومم،
دوست ندارم زیاد باهاش حرف بزنم ، چون رو مخه

(1399 آبان 3، 23:11)تولد دوباره نوشته است: [ -> ]او از ازدواج،از تعهد میترسه،من هم از این رابطه بی هدف بدم میاد،دعوای هر دوی ما هر روز سر همین موضوع هست،او میگه صبور باش،من میگم تو عرضه نگهداشتن نداری،من دیگه این رابطه را نمیخام، دوست دارم تموم بشه

(1399 آبان 3، 23:21)تولد دوباره نوشته است: [ -> ]من به هیچ عنوان این اقا را نمیتونم پدر بچه ام ببینم، من عاشق بچه هستم و او از بچه متنفره

برداشت من اینه تو ترس تنها موندن داری وقتی به هزینه‌های انجام شده‌ات فکر میکنی میگی اشکالی نداره بذار بمونیم با هم ولی خودت بهتر از هر کسی میدونی تناسب ندارین ولی ترس از دست دادن داری ..
تصورم اینه بلاتکلیفی ولی طرف مقابلت تکلیفشو با خودش روشن کرده اون بدنبال ساختن زندگی نیست دلیلشم مهم نیس
مسئله مهم اینجاس تو چرا با دونستن واضح این موضوع موندی تو این رابطه ؟ اینو برا خودت عمیق بررسی کن تلی جان این ی نقطه و نکته مهم و تاریکه ک برا خودت باید روشنش کنی و به تصمیم برسی 
و دیگری اینکه فکر میکنم دوستت در کنارت احساس حقارت (شاید) بهش دست میده و شاید از کلامت برداشت میکنه که خیلی از تو کمتره و بودن تو کنارش لطفته ..تا حالا چیزی نگفته در این مورد؟

(1399 آبان 3، 23:26)یاقوت نوشته است: [ -> ]وقتی تولد میگه 35 سال 

خاله شاددددددددددن عاشقتم ک بالاخره ی جایی ما دیدیم ارشد نیستین

من مردم از خنده

دلم میخواد قیافه شادن بانو رو الان ببینم ک چ شکلی شده

ب نظرم اینطوری:

 
نححححح من جایگاهمو میخااام..
ولی شاد شدم ی دهه شصتی اومدددد

(1399 آبان 3، 23:37)شادن نوشته است: [ -> ]

(1399 آبان 3، 23:26)یاقوت نوشته است: [ -> ]وقتی تولد میگه 35 سال 

خاله شاددددددددددن عاشقتم ک بالاخره ی جایی ما دیدیم ارشد نیستین

من مردم از خنده

دلم میخواد قیافه شادن بانو رو الان ببینم ک چ شکلی شده

ب نظرم اینطوری:

 
نححححح من جایگاهمو میخااام..
ولی شاد شدم ی دهه شصتی اومدددد

دیدین 33 ساله بودن عجیب نیست؟؟؟؟؟؟؟
همش میخواین خودتون و معرفی کنین میگین قبلا اسمتون خاله داشت . الان منکه برام خیلی جالب شد.
و ایشون تنها دهه شصتی نیستن بالای 30ساله کانون زیاد داره فقط نمیگن

شب خوبی شدهاااا، از سکوت کویین صرف نظر کنیم و از نبود ساناز کلا خوب بود.

بازم از این دورهمی ها داشته باشیم 

شادن جان از نشتن پای صحبت مشاورها و کارشناس ها به چه نتیجه ای رسیدی
تونستی با اون قضیه کنار بیای؟
الان اوضاع خوبه؟

خوبتر می‌شد اگه بقیه هم بودن .. 
نه عجیب نیس ۳۳ساله بودن.. خاله رو هم دوس داشتم

یاقوت جان
من همیشه صورتم رو می شورم نمی زارم آرایش بمونه یا با آرایش نمی خوابم
الانم یک ماهی هست هر روز یه اسکراب ملایم استفاده می کنم

(1399 آبان 3، 23:47)شادن نوشته است: [ -> ]خوبتر می‌شد اگه بقیه هم بودن .. 
نه عجیب نیس ۳۳ساله بودن.. خاله رو هم دوس داشتم

بیخیال بقیه 
شما خاله ی خواهرزاده هاتون هستین ها  خاله بودن خوبه ولی شادن خالی هم خیلی باکلاس و عالیه 

(1399 آبان 3، 23:49)Queen نوشته است: [ -> ]یاقوت جان
من همیشه صورتم رو می شورم نمی زارم آرایش بمونه یا با آرایش نمی خوابم
الانم یک ماهی هست هر روز یه اسکراب ملایم استفاده می کنم

خب خدارو شکر. 
میخواستم ب حرف بیای و از سپاس زدن صرف نظر کنی ک بالاخره اومدی