یعنی اون دوستی ک تا ۴صبح آدم و ب حرف میگیره ها خیلی سخته ،آدم هم از خواب میخواد بیهوش شه هم بحث انقدر شیرینه دلش نمیاد ول کنه بخوابه
سلام همگی، من خوبم .
میخوام بنویسم ها ولی خب از ی طرفم کلمات ردیف نمیشن ک تایپ کنم .
روزهای گذشته لحظات کانونی سخت گذشته برام ،ناراحت شدم و ب طوری درگیری ذهنی ایجاد شده ک شبم فکرم مشغول بوده .این برام اصلا خوب نیست و دلخواه من نیست .
ی مدتی تایم کانون اومدنم و کم میکنم تا بیوفته رو روال . کارهام ب قدری زیاده و من دلم میخواد انجامشون بدم و این حس خوبی داره .
این روزها فقط دوتا مشکل دارم یکی مشکل خواب هست ک کیفیت خوابم اصلا خوب نیست و این خیلی اذیتم میکنه .
مورد دوم د مورد ترکم هست ک من هفته گذشته ی روز رعایت نکردم و وقتی هم امتبازات و دیدم ب قدری ناراحت شدم ک ولش کردم .
متاسفانه این هفته روز دوشنبه شکست داشتم .مشکل اساسی رو هم تو دخترونه نوشتم ک واقعا نمیتونم کنترل کنم و اینم اذیتم میکنه .
دیگه اینکه همه چیز خوبه دیگه
فعلا روزتون خوش.
بچه ها من یه کتاب میخوندم که میگفت هر گناه شش ماه شهادت رو عقب میندازه...و کلی گرفتاری بوجود میاره
حالا ما که در اون حد نیستیم ولی خیلی دوست دارم بدونم این گناه میتونه باعث شده باشه که من دوسال گرفتار ماجرایی بشم که گناهی توش ندارم؟
همون دوسال دادگاه رفتن برای طلاق
کسی اگر میدونه راهنماییم کنه
چون زمان مجردیم این گناه رو داشتم،بعد متاهل شدم و بعد از جدایی با افت و خیز های زیادی در موردش مواجه بودم
من رفتم اومدم بیست روزگیم ثبت شده باشه ها
فعلاااا
این روزها یک عاملی که به شدت به شکستن تشویقم میکنه تنهاییم هست تنهایی بی انتها خسته شدم از تنهاییم،درواقع اون میل طبیعی نیست که اذیتم میکنه بیشتر مشکلات روح منه
میدونید یه تحربه خیلی معجزه آسا دارم که اگر نگم حیف میشه
من بهار امسال بعد از سالها عشقم رو دیدم با اینکه فقط در حد چند جمله معمولی باهاش حرف زدم اما این باعث شد تا هفتاد روز پاک بمونم
کاش بود،کاش داشتمش،وقتی چند جملش میتونه هفتاد روز خوب بهم بده بودنش دنیامو عوض میکنه قطعا
کاش این غم و تنهایی تموم بشه
(1399 آذر 12، 11:37)یاقوت نوشته است: [ -> ]یعنی اون دوستی ک تا ۴صبح آدم و ب حرف میگیره ها خیلی سخته ،آدم هم از خواب میخواد بیهوش شه هم بحث انقدر شیرینه دلش نمیاد ول کنه بخوابه
سلام همگی، من خوبم .
میخوام بنویسم ها ولی خب از ی طرفم کلمات ردیف نمیشن ک تایپ کنم .
روزهای گذشته لحظات کانونی سخت گذشته برام ،ناراحت شدم و ب طوری درگیری ذهنی ایجاد شده ک شبم فکرم مشغول بوده .این برام اصلا خوب نیست و دلخواه من نیست .
ی مدتی تایم کانون اومدنم و کم میکنم تا بیوفته رو روال . کارهام ب قدری زیاده و من دلم میخواد انجامشون بدم و این حس خوبی داره .
این روزها فقط دوتا مشکل دارم یکی مشکل خواب هست ک کیفیت خوابم اصلا خوب نیست و این خیلی اذیتم میکنه .
مورد دوم د مورد ترکم هست ک من هفته گذشته ی روز رعایت نکردم و وقتی هم امتبازات و دیدم ب قدری ناراحت شدم ک ولش کردم .
متاسفانه این هفته روز دوشنبه شکست داشتم .مشکل اساسی رو هم تو دخترونه نوشتم ک واقعا نمیتونم کنترل کنم و اینم اذیتم میکنه .
دیگه اینکه همه چیز خوبه دیگه
فعلا روزتون خوش.
اخه یاقوت جانم جالبی ماجرا اینجا بود که من داشتم از خواب بیهوش میشدم و نمیذاشت بخوابم بخثشم ن تنها جذابیتی نداشت که خیلی رو اعصابمم بود فکر کنم وسطای حرف زدنش من ی نیم ساعت خوابم برد بیدار شدم دیدم گوشی تو دستمه بهش پیام دادم ببخشید خوابم برد خ خسته ام دیدم انلاینه باز شروع کرد
بریم دخترونه ببینیم یاقوت جون چی نوشتن واسمون
(1399 آذر 12، 11:37)Raha99 نوشته است: [ -> ]بچه ها من یه کتاب میخوندم که میگفت هر گناه شش ماه شهادت رو عقب میندازه...و کلی گرفتاری بوجود میاره
حالا ما که در اون حد نیستیم ولی خیلی دوست دارم بدونم این گناه میتونه باعث شده باشه که من دوسال گرفتار ماجرایی بشم که گناهی توش ندارم؟
همون دوسال دادگاه رفتن برای طلاق
کسی اگر میدونه راهنماییم کنه
چون زمان مجردیم این گناه رو داشتم،بعد متاهل شدم و بعد از جدایی با افت و خیز های زیادی در موردش مواجه بودم
رهاجون زندگی ما براساس اختیارمون چیده میشه و خدا هم مثه بنده هاش نیس ک ی گناه رو بکنه چوب و هی بزنه تو سرمون
طلاق هم ی اتفاقه مثه ازدواج با این تفاوت ک تو ازدواج دونفر بهم میرسن کلی شنگولن خودشون تصمیم ب بودن باهم گرفتن و تو طلاص هم همون دونفر میبینن بودنشون باهم جنگ اعصابه تصمیم میگیرن تمومش کنن
این طولانی شدن پروسه طلاقت بخشیش بخاطر شرایط اقتصادی کشورمونه ک شاید هزینه مهریه رو برا همسر سابقت زیاد کرده و بخشیشم میتونه کار همسرت باشه ک میخاد اینقد معطلت کنه ک خودت کوتاه بیای از حقت
زندگی حاصل انتخابای ماست ..سخت نگیر ب خودت
گزارش ۱۲ آذر :
از شب قبل مشخص کرده بودم ک ۴شنبه و ۵شنبه باید چیکار کنم نماز صبحمو اول وقت خوندم بعدش ی کم اینستامو چک کردم
صبحونه درست کردم و رادیو آوا گوش دادم
کانون رو چک کردم و بعدش کارای پروژمو شروع کردم
لنزمو گذاشتم و قول دادم برش ندارم تا وقت خواب
کوییز بچهها رو تنظیم کردم
برای کلاس عصر آماده شدم
ناهار رو دور از بقیه خوردم که بتونم شهوت خوردنمو کنترل کنم
استراحت نیم روزی انجام ندادم چون میخواستم شب زود خوابم ببره و فرصتی برای تخیل نباشه
نماز ظهر و مغربمو اول وقت خوندم
اما نرسیدم قرآن بخونم چون همون دوست محترم باز بعد کلاسم اومد و منو به حرف گرفت
بخاطر اینکه بتونم مدیریت زمان بهتری داشته باشم پیج شخصیمو دی اکتیو کردم تلگرامم که خیلی وقته ندارم و با ی شماره ایرانسل ی واتس اپ دارم که اونم فقط دانشجوهام دارن
ساعت ۱۱ و نیم آماده خواب شدم طبق معمول کانون رو چک کردم قبل از خواب و بعدش هم به خواب رفتم ی خواب عمیق که با صدای بارونم بیدار نشدم تا اذان صبح.
خلاصه با اینکه باز تایم استفاده از گوشیم بیشتر از ۵ ساعت شد ولی راضی بودم
اینم از ۱۲مین روز آذر من
این روزا خوب نیستم
ببخشید اگر نمیام و حرف نمیزنم
فکر کنم ۳ روزی شده که ساعت خواب را درست کردم
شب ساعتای ۱۱ میخوابم
صبح بعد نماز بیدارم
حدودا ۶ دیگه پاشدم صبحانه میخورم
چقدر روز طولانی شده
من قبلا بیدار میشدم ناهار میخوردم
الان باید دو تا صبحانه بخورم تا برسم به ناهار
دو روز قبل روزم را با آهنگ و بازی کردن شروع کردم خیلی از وقتمو دادم به این دوتا
امروز با تمرین درسی شروع کردم
ولی هنوز بعد چندین و چند روز تموم نشده
امیدوارم دیگه امروز تموم بشه
رابطه ام با خدا خوب نیست
افتصاحه
دیروز بابام میگفت راه میری سرت را بالا بگیر
دلش خوشه
من سرم را پایین میگیرم که نه کسی را ببینم و نه کسی منو بیینه
این چند روز اصلا با کسی حرف نزدم
فقط سکوت
الانم نمیخواستم حرف بزنم
اتفاقی افتاد و دیدم بد جوری دارم نابود میشم
الانم دوست ندارم حرف بزنم
همین دیروز دو تا اتفاق بد افتاد که قاعدتا باید عصبانی میشدم
ولی سکوت کردم و هیچی نگفتم
من سکوت را دوست ندارم
ولی فکر کنم بهترین راهه
ایندفعه دیگه مسابقه گروهی نیست؟؟
سلام همگی ،
آدم وقتی ی چیزهایی رو مشخص میکنه خود ب خود ذهن آروم میشه . امروز تونستم چیزی رو ک مدنظرمه درست کنم . دوست داشتم عکسش و بذارم براتون ولی الان دم دستم نیست
خستم الان ، رور خیلی طولانیه و البت کارها زیاد . صبح دیر بیدار شدم ولی خوبم و تونستم برسم و تایمم و از دست ندادم زیاد .
دوباره برگشتم ب استفاده از کرنومتر و مثل همیشه ک زیاد مینویسم دستم کلا خودکاریه ،انگار ب جای کاغذ رو دستم نوشتم : )
شادن بانو منم تازگی ها عادت کردم تی وی همش رو رادیو هست الانم رادیو آوا داره میخونه .
چندتا ویس آموزشی گوش دادم ک خیلی زیاد ب کارم اومدن ، دیروز چیزی رو ک اذیتم میکرد ب استادم پی ام دادم خدارو شکر قبول کرد و راحت شدم .
ی چیزی بگم ، صدای بعضی ها انقدرخوبه وقتی حرف میزنن آدم میگه کاش این فقط حرف بزنه من گوش بدم ، ب ذهنم رسید بگم
چاوشی دیرور چندتا استوری گذاشته بود در رابطه با بازی زندگی گرچه تکراری بود اما ی چیزی رو خیلی خوشم اومد ،اینکه نوشته بود خیال پردازی نکنین و واقعا راست میگه ، خیال پردازی و این فانتزی ها آدم و از کارهاش میندازه .
من تلگرام و ب خاطر فیلم هایی ک نیاز دارم و اینکه تایم های کلاس هارو اونجا میذارن فقط رو لپ تاب دارم ک اونم فقط میرسم ی نگاهی بندازم بهش .
فقط واتساپ دارم اونم واجبه چون مجدد نصب کردم .
----------------
ساناز ی چیزی بگم ، خیلی زیاد دوست داری تو این حس و حال باشی و همش چشم ب راهی یکی بیاد و تو ور همراهی کنه و بهت بگه ک اینکارو بکن اونکارو نکن و تو بگی چشم و وابسته باشی ، این خوب نیست . سخته ولی یاد بگیر تنها باشی .از تنهایی هات استفاده کن و رشد کن .
کمتر تو این حس دپرس باش ،برعکس عمل کن و تلقین کن ک خوبی حتی ب دروغ حتی الکی .
سکوت نکن،چرا سکوت؟!حرف بزن ،عصبانی شو ، ولی ب خودت احترام بذار . ببین چ چیزی ب نفع تو هست برای تو خوب هست .
این روزها دارن ب سرعت میگذرن ،کاری نکن ک پشیمون بشی.
سعی نکن بقیه رو راضی نگه داری ، سعی کن ببینی چ چیزی ب نفع خودت و همه هست
همه جانبه شرایط و نگاه کن و عمل کن
دختر دیدین گروه طوفان و؟؟؟
مدیر کل طوفان کردن چندتا پست پشت سرهم درباره ی برنامه داشتن و روتین های صبحگاهی و شبانه ، خیلی بحث جذابی هست .
خیلی دلم میخواد در موردش حرف بزنیم .
شما روتین خاصی دارین؟یا همینطوری دلبخواهی و هرمدلی ک شد عمل میکنین؟!
برنامه شون و کپی کنیم تو گروه ماهم تایم بذاریم براش؟خودمونم در موردش حرف بزنیم؟
پاشین تنبلی و بذارین کنار ،ساناز دپرس نباش ،رها ناراحت نباش ،کویین زود باش بیاین ک میخوایم مفید بحث کنیم و پیشرفت کنیم .
شادن بانو رو نگفتم چون پایه ترین هستش و خیلی عشقه
بیاین اول ی بحثی کنیم د موردش ،شاید کسی روتین خاصی نداره بعدش میرسیم ب همشون و حتی ژورنال نویسی رو هم میاریم تو برنامه و خودمون و ارزیابی میکنیم
نظرتون؟
امشب بیایم در موردش حرف بزنیم؟
(1399 آذر 13، 17:40)یاقوت نوشته است: [ -> ]دختر دیدین گروه طوفان و؟؟؟
مدیر کل طوفان کردن چندتا پست پشت سرهم درباره ی برنامه داشتن و روتین های صبحگاهی و شبانه ، خیلی بحث جذابی هست .
خیلی دلم میخواد در موردش حرف بزنیم .
شما روتین خاصی دارین؟یا همینطوری دلبخواهی و هرمدلی ک شد عمل میکنین؟!
برنامه شون و کپی کنیم تو گروه ماهم تایم بذاریم براش؟خودمونم در موردش حرف بزنیم؟
پاشین تنبلی و بذارین کنار ،ساناز دپرس نباش ،رها ناراحت نباش ،کویین زود باش بیاین ک میخوایم مفید بحث کنیم و پیشرفت کنیم .
شادن بانو رو نگفتم چون پایه ترین هستش و خیلی عشقه
بیاین اول ی بحثی کنیم د موردش ،شاید کسی روتین خاصی نداره بعدش میرسیم ب همشون و حتی ژورنال نویسی رو هم میاریم تو برنامه و خودمون و ارزیابی میکنیم
نظرتون؟
من یه ذره خواندم اولش را
حقیقتا من خیلی خوشم نمیاد
آدم احساس میکنه داره محدود میشه
انگار دیگه قرار نیست هیچ اتفاقی تو زندگی بیفته
ولی میدونم اگر برنامه ریزی دقیق داشته باشی حتما موفق میشی
ولی من عصبی میشم
نمیتونم برنامه ریزی این مدلی داشته باشم
نمیدونم همیشه همین مدلی زندگی کردم
شاید اشتباه میگم
این بود نظر من
انگار قرار نیست هیچ اتفاقی تو زندگیش بیوفته؟!!
میدونی با همین روتین ی اتفاق تو زندگی میوفته اما اون ی اتفاق انقدر عظیم هست ک نیازی ب اتفاقات دیگه نیست .
موفقیت با همین روتین و برنامه ریزی ها ب دست میاد.
تو صبح از خواب بیدار میشی چیکار میکنی؟ چقدر طول میکشه اصلا از جات جدا بشی؟ی ربع نیم ساعت؟فکر و خیال میکنی یا میری سراغ گوشی؟
با روتین وقتی چشمهات و سرتایم معین باز میکنی کامل دستته ک چیکار باید کنی.
مثلا من زمانی ک بیکارم وقتی بیدار میشم حتی حوصلم نمیشه برم دست و صورتم و کامل بشورم ی آب میزنم و تمام و گیره ب موهای ژولیده ک ممکنه چندروز متوالی هم همینطوری بگذره و اینطوری کسل تر میشم و مزخرفه .
ولی وقتی سرساعت بیدار میشم دست و صورت و بشور ،مسواک ، موهارو شونه بزن ، صبحانه آماده کن ،و بعد از این کارهای ثابت برو سراغ کاری ک از شب قبل تعیین کزدی ک انجام بدی .
این بده؟محدودیت نیست ک ،نظمه این.
شبم قبل از خواب باز کارهای ثابتی ک مشخص کردی انجام میدی و میتونی ارزیابی کنی ک روزت چقدر مفید بود و اینکه ببینی کارهایی ک قرار بود انجام بدی ب نتیجه رسیده حس رضایت از خودت و داری و این خیلی خوبه .
میشه ی روز مشخصت و بنویسی؟همینطوری هرجوری اومد عمل میکنی؟از پیش تعیین نمیکنی ؟
سلامممم
راستش با اینکه منم خیلی خوشم نمیاد برنامه ریزی زیاد و دقیق بهم استرس میده ولی خیلی دوس دارم در موردش صحبت کنیم
منم احتمالا هستم امشب