1392 دي 8، 22:01
رکی و علیرضا رو هم اضافه کنید به زنجیر
خوشا باران و وصف بی مثالش
رکی و علیرضا رو هم اضافه کنید به زنجیر
1392 دي 9، 0:20
صبح باز باید با جیغ بیدارشون کنم
ما رفتیم
شب همگی بخیــــــــــــــــــر
خواب دراکولا ببینید
خوشا باران و وصف بی مثالش
![[تصویر: nasimhayat.png]](http://www.ktark.com/nasimhayat.png)
1392 دي 9، 10:19
ویرایش شده
نه باباااا
دیشب 2 و نیم گذشته بود خوابیدم 6 و نیم صبحم بیدار شدم
تازه ورزشم کردم
یه رایتینگ از مشقای زبانمم وشتم
غذا درست کردم
جواب ایمیلای شونصد روز قبل و هم دادم
الانم منتظر استادمم که خبر بده برم پیشش که فکر کنم خواب مونده
یعنی در این حد
.gif "Khansariha (46)")
الانم میرم باقی مشقام رو مینوسیم..
چه میکنه این باران
خوشا باران و وصف بی مثالش
1392 دي 9، 21:44
ویرایش شده
ما دوتا ضمیر داریم ناخوداگاه ک چیزایی ک باب میلمونه اونجاست و خودآگاه که چیزایی ک دوست داریم بشیم
اونجاست.خ ا.تو ضمیرناخودآهگاهمونه وترکش تو ضمیر خودآگاه .حتمأ دیدین ک همه ما دوست داریم ب عنوان مثال
درس بخونیم ولی راحت طلبی تو ضمیرناخداگاه مانع میشه باید با تمرین چیزی رو ک میخوایم ببریم تو
ضمیرناخوداگاه ک فرمان دهنده هستش .ضمیر خودآگاه کاری نمیتونه انجام بده .باید ب این باور برسیم ک ترک
1392 دي 10، 12:34
نقل قول: راستیپیام پروفایل من هر 13 سال یکبار مصادف با یک خورشید گرفتگی باز میشه اگه زرنگ باشین میتونین پیام بذارین
ای تو ای که پیام پروفایلت رو برای دوستات فقط باز گذاشتی
منهدم شی
موارد کشف شده -رضا ایکسپریا و - روزبه
![[تصویر: 22.gif]](http://www.ktark.com/images/yahoo/22.gif)
نقل قول: بچه‌ها میشه در خواست کنم لطف کنید این دوستانی که پ.پ هاشونو بستن رو با طناب ببندید و ردیف بخوابونیدشون جلوی این غلطک؟صدام معدوم هم ازین کارا نمیکرد
پ.ن: تا دیروز که پ.پ مون باز بود که هیچکی پیام نمیذاشت حالا همه مشتاق شدید
إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!
********
بگذار ابر سرنوشت هرچقدر که میخواهد ببارد؛
ما..
چترمان خداست!
********
(: Ты перед скрытой камерой, пожалуйста, улыбаться
1392 دي 10، 14:13
خوبين؟؟؟؟
عاقا ما بعد از يك جنوب گردي طولاني دوباره برگشتيم.
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
1392 دي 10، 14:19
خوش برگشتی داش مهدی
1392 دي 10، 15:06
(1392 دي 10، 14:13)mahdi نوشته است: سلام،امکانات و وضعیت رسیدگی هتل خوب بود دادا؟
خوبين؟؟؟؟
عاقا ما بعد از يك جنوب گردي طولاني دوباره برگشتيم.
رضایت داشتین؟ شنیدم یه سریا از کوچیک بودن جکوزیش شکایت داشتن و میگفتن بیف استیک هاش هم نیم پزه.
مسئله این نیست که چقدر می‌تونی مشت بزنی؛
مسئله اینکه چقدر می‌تونی مشت بخوری و باز ادامه بدی.
چقدر زمین بخوری و باز پاشی وایسی.
آدم اینجوری برنده میشه!
![[تصویر: 05_blue.png]](http://www.ktark.com/05_blue.png)
1392 دي 10، 15:20
----------
بابا كدوم هتل؟ پادگان ما وسط كوه بود، يخ زديم،
يك هفته نگهمون داشتن،
سه چهار نفر خوزستاني پيش هم بوديم كه اونا هم كفايتي بودن، اذيتشون ميكردمو ميگفتم، همتون ميوفتين بندرعباس ( فاصله بندر عباس تا اهواز 20 ساعته)، به يكيشون ميگفتم علي جاسكي.
خلاصه روز موعود فرا رسيد، همه دوستام افتادن ماهشهر، من افتادم بندر عباس
همون روز از شيراز رفتيم بندر عباس،
اين قسمتش خوبه يكم: صبح رسيديم بندر عباس، اونجا هم دوباره تقسيم شديم، و مارو فرستادن بوشهر،
فاصله بوشهر تا اهواز هم 6 ساعته، حالا هفته ديگه دوشنبه بايد بوشهر باشم، ميترسم اونجا هم دوباره شوتم كنن جاي ديگه
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
1392 دي 10، 22:00
xperia منهدم شی
خوشا باران و وصف بی مثالش
1392 دي 11، 1:22
ببینید کی اومدهههههه
داداش خودمممممممممممممممم
رسیدن بخییییییییییییییییییر
حاجی من نبودم وقتی رفتی
اینقد غصه خوردم آش پشت پاتو نخوردم
دستت درد نکنه
شنیدم منو زن دادی
![[تصویر: final%204.png]](http://ktark.com/final%204.png)
![[تصویر: 05_blue.png]](http://darse-emruz.persiangig.com/image/ktark/logo/Rahrovan_paki/05_blue.png){kind=logo}
1392 دي 11، 1:48
(1392 دي 11، 1:22)حسین چار دو دو نوشته است: دستت درد نکنههمچین نامحسوس خواستی القا کنی که زن نگرفتیا! ای شیطون!
شنیدم منو زن دادی
خب بگو به بچه‌ها حقیقت رو! انقد آخه پنهان کاری؟!
مسئله این نیست که چقدر می‌تونی مشت بزنی؛
مسئله اینکه چقدر می‌تونی مشت بخوری و باز ادامه بدی.
چقدر زمین بخوری و باز پاشی وایسی.
آدم اینجوری برنده میشه!