عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

خانوم شادن
شما اصلا پلیس خوبی نمی شوید و نه سیاست مدار خوبی
با سیاست برید جلو تا نقشه های خود را عملی کنید
یواش یواش
آمریکا هم برای راه انداختن همین جنگ های فرهنگی بالای سی سال تو ایران زحمت کشید
کتابخانه مسجد ما را میخواستند بگیرند به دلیل اختلاف بین هیئت امنای مسجد چون که عده ای می ترسیدند جوانان دور هم جمع بشوند بیشتر از این نمیتونم بگم که چه دلایلی داشت ولی من و دوستام با سیاست کنار گذاشتیم آن افراد را .
من و دوستانم برای گرفتن حق.خودمان فقط صبر کردیم .
شما هم برای برادرت نگران نباش حس.تنهایی ازش بگیر کمکش کنید تا به شما اعتماد کنه نه غریبه ها .
یواش یواش خودش همه چی.میگه من پسر ها را خوب می شناسم .
یه خورده هم سیاست داشته باشید بد نیست
[تصویر:  sms-rooz-pedar.jpg]
 سپاس شده توسط
ببخشید خیلی رو راست میگم. ذهن برادرت تا الان بسته بوده
الانم با دوستاش افتاده . تا حدی میتونه جلو خودشو بگیره بخاطر ضمیر ناخوداگاهش که درگیر نماز و پاکی بوده ولی با خودشم کلنجار میره وقتی میبینه و به خودش نگه چرا من نتونم
رفاقت طوریه که سعی میکنی ذهنا نزدیک به هم باشه تا لذت بخش تر بشه . پیروی و تایید خیلی تو رفاقت پیش میاد . اگه موافقی چرا انجام نمیدی. این بحث و توقع تو رفاقتا وجود داره
ت. رفاقت موضوع و حرف خیلی زیاده . پرحرفی میشه بخوام همشو بگم
ولی اینو بدونین ذهنش به این موضوعات باز شده. بشه ادم سابق باز این افکار مغزشو میخوره
اگه بهش راجبش حرف بزنی روتون به هم راجب این موضوع باز میشه. برگشت نداره
من پیش خواهرم درد و دل کنم حرفاش خرم میکنه خیلی رک بگم دور از جون.برادر شما رو نمیدونم
بازم سعی کن از یه مشاور بپرسی
 سپاس شده توسط
سلام

من اصلا و ابدا هیچ تخصصی ندارم که در این رابطه نظر بدم.
فقط از سر تجربه ی شخصی (مساله ی میل جوانی) و یه مقداری فکر و مشاهده
به نظرم میرسه
بعضی وقتا در این مورد خاص اتفاقا برخورد تند (یه سیلی روانی) هم بد نباشه
و شاید مفید هم باشه.

چون مساله، مساله ی عاطفی و غریزیه
و نیاز هست که فرد مقداری تنبیه بشه.

من اصلا نمیخوام نسخه ای بپیچم
یا فک نکنید میگم باید بولدوزر برداریم جوونا رو صاف کنیم

فقط میگم که در این مورد خاص، یه تلنگر هم میتونه راه حلی باشه
 سپاس شده توسط
من یه برادر کوچکتر دارم البته نمی دونم ولی گمان می کنم دچار خ.ا شده باشه . چون قبلاها خیلی کمتر می رفت حتی به زور باید می فرستادیش حموم ولی الان خیلی زود به زود حموم می ره حالا کاری که به این که گمانم درسته یا نه ندارم چطور باید اون را آگاه کنم تا اگه مبتلا نیست مبتلا نشه و اگه شده تو فکر ترکش بره Shy
 ( 0+) - (0 -) Khab
 (0+)  - (0-)        23 
 (0+) - (0-)       65
        
  THANKS GOD : [ACII[II]AE]
  
 سپاس شده توسط
سلام به همه دوستانم در مسیربهبودی
ممنونم  از همه برادرانم خوبم ک منت گذاشتند راهنمایی کردند
برادر عاشق ! میدونید داداشم به من میگه زورو 4chsmu1 دو سه شب پیش میگفت من نمی خوام ی زورو بگیرم مثه تو نمیخوام چادر بپوشه گفتم زهرا دختر چادری هست ولیبه روزه میخوره بهت اصن جوابمو نداد تا ی مدت پیش اسم زهرا میومد گل از گلش میشکفت Shy
اصن خونه نیست ک ببرمش مسجد با خودم باشه خونه هم با من نمیاد مسجد..خیلی وقته نرفته مسجد قبلنا مسافرکشی میکرد نماز ظهرشو تو مسجدی ک تو مسیرش بود میخوند ولیالانه راحت قضا میشه نمازش کک ش هم نمیگزه
پس بنظرتون برم تو تلگرام باهاش حرف بزنم؟ میخوام بگم منو باهاش اشنا کن ببینم چطور خانمیه شاید دوست شدیم (الکی مثلا تریپ روشنفکری بردارم  Shy )
خوبه اینکارم؟
دسترسی به مشاور خانواده درست درمون ندارم اقا مهدیار هر چی اینجا گفته بشه اونو عمل میکنم ینی بعد جمعبندی البته
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
(1395 بهمن 15، 22:29)خاله شادن نوشته است: سلام دوستان شب سرد برفی تون بخیر
من ی سوال دارم روی صحبتم بیشتر با اقایونه ممنون میشم برادری کنید و کمکم کنید
من ی برادر دارم 24 سالشه خیلی اروم و سر به زیره اهل نماز روزه و محرم نامحرمه ولی مدتیه تغییر پیدا کرده ینی دیگه مثه قبل نیس قبلنا اگر ی نمازش قضا میشد اینقده ناراحت می شد اینقده خودشو سرزنش میکرد
ولی الان متاسفانه دیدم براحتی نمازش قضا میشه دیگه مثه قبل رو محرم نامحرم و این چیزا حساس نیستو ی سری رفتارای مشکوک داره
البته تا حدی میدونم دلیلش چیه
تازگیا زیاد با پسرخاله هام و دوستایی مثه اونا ارتباط داره اونام در قید و بند دین و این چیزا نیستن کلا خانواده مادریم و پدریم زیاد توقید و بند دین و این مباحث نیستند
دوست نداشتم با اینا دم خور بشه چون بقول معروف دوتا دوست اگر هم شکل نشن هم خو میشن ..
حالا موضوعی ک منو خییییلی ناراحت و نگران کرده اینه ک امروز عکس خودشو با ی دختر خانم کنار هم دیدم ک سلفی گرفته بودن
تو گوشیش داشت عکس خودمو نشونم میداد فکر کردم دوتا گرفته زدم عکس بعدی ک دیدم خودشه با ی خانمه 
به روش نیوردم هیچی نگفتم اونم متوجه نشد ک من دیدم 
نمیتونم ب پدر یا مادرم بگم چون بد برخورد میکنن و این مباحثو کلا نمی گم بهشون 
نمیدونم اصن لازمه من نگران باشم؟اصن لازمه باهاش حرف بزنم؟ اگه اره چی باید بگم؟
حرف شنوی نداره ازم میترسم بگم و بعد بدتر روش وا بشه
از طرف دیگه م این دوستیش برام چندان چیز عجیبی نیس چون اینقده دور و برم دیدم که متاسفانه عادی شده برام 
فقط ی حس بد دارم از این تغییراتش از این چیزایی ک داره براش رخ میده
قبلا ی مدتم دیدم ک تو نت میرفته سایتای مستهجن ولی به روش نیوردم هیچی نگفتم
خودم گاهی باهاش حرف میزنم مثلا میگم داداش ی خاستگار دارم اینطوریه اونطوریه بنظرت چیکار کنم؟ یا در مورد بقیه چیزام گهگاه باهاش مشورت میکنم ولی خب زیاد صمیمی نیستیم
دیروز بهم گفت ابجی من زن میخوام گفتم من حامی توام هر وقت بخوای خودم میرم با طرف صحبت میکنم فقط تو برو ی کار پیدا کن اگه شده پاره وقت باشه من خودم استین بالا میزنم برات
گفت هر کی ک خودم خواستم؟ گفتم اره..گفت اگه چادری نباشه هم قبول میکنی؟گفتم اره تو میخوای زندگی کنی باهاش..
اینو تو پرانتز بگم ک قبلا خواهر دوستمو براش در نظر گرفته بودم ک هم خانواده خیلی خوبی داشت هم شناخت داشتیم ازشون هم میدونستم سخت گیر نیستن و باهاش راه میان 
یکی دوسال پیش بهش گفته بودم زهرا رو برات در نظر گرفتم خوششم اومده بود ولی دیروز دیدم داره از یکی دیگه حرف میزنه 
حالا موندم باید چیکار کنم؟ ب هیچکدوم از خواهر برادرام اعم از متاهل و مجرد هم نمیتونم بگم چون میدونم بد برخورد میکنن و بدترش میکنن
برادرام مذهبی نیستن خبر دارم تو مجردی شون اونام بلللله ولی این فرق داشت با اونا اگه بگم بهشون برخورد خیلی بدی میکنن باهاش اینم مظلومه میدونم له میشه بدتر عقده ای میشه 
تنهاست سرگرمی جز نت نداره (تلگرام و واتساپ و اینستا)خیلی هم تو خودشه خیلی هم بچه خوبیه 
بنظرتون باید چیکار کنم؟اینم بگم زیاد با خانواده دم خور نیست بیشتر کنار پسرخاله ها و پسردایی هامه نمیشه ک دورش بکنم از اونا بچه ک نیس ک بگم نرو اونم بگه چشم 
دور و بری هاش ادمای درستی نیستند دیدم اهل دوست دختر و این چیزا هستند در قید و بند دین هم نیستن 
من نگرانشم ولی نمیدونم این نگرانی من به جا هست یا ن؟ یا اصن ربطی داره ب من یا ن؟ من نیاز عاطفیش رو درک میکنم و حق میدم بدنبال رفع این نیاز باشه منتهی کاش می شد ازدواج کنح و به خودش و ی دختر دیگه ضربه نزنه 
ممنون میشم بچه ها لطف کنید منو راهنمایی کنید بگید چیکار کنم 
ببخشید ک طولانی شد

من 26 سالمه تا حالا رابطه دوستی با دخترها نداشتم ولی خیلی کشش دارم به رابطه دوستی با دخترها فقط هم نیاز عاطفی باعث این کشش شده ولی خب من روی مسائل اعتقادی خیلی حساسم و پیشنهاد دوستی دخترها را هم رد کردم علارغم اینکه خیلی به رابطه عاطفی احساس نیاز می کنم خدا با جوون ها رحم کنه با این وضع ازدواج  Shy
 ( 0+) - (0 -) Khab
 (0+)  - (0-)        23 
 (0+) - (0-)       65
        
  THANKS GOD : [ACII[II]AE]
  
 سپاس شده توسط
سلام دوستان
شب زمستانی تون بخیر
امیدوارم هوای دل هاتون گرم گرم باشه

خانم خاله شادن
شما وقی رودررو می تونید صحبت کنید؛ چرا تلگرام؟!
با صداقت و از روی خیرخواهی جلو برید.

بهش بگید حس می کنم قبلاها به نماز و یه سری چیزا پایبندتر بودی. اشتباه می کنم داداش؟ چیزی شده؟
بعدتر بپرسید احیانا با دختری دوست شدی؟
اگه پرسید از کجا می دونی؟ بگید عکسش رو تصادفا تو گوشی دیدید.

اگه نگرانید و می خواید کمکش کنید، صادق باشید باهاش. نیاز به نقش بازی کردن و یه دستی زدن هم نداره.
-------------------
داداش پیروز
من با پست اول رایز موافقم که باهاش شخصا صحبت کنی. وقتی اطلاعات درست رو برادر بزرگ می تونه به آدم بده، چرا باید بره این ور اون ور؟

ازش بپرس در مورد بلوغ چی می دونی؟ در مورد بزرگ شدن براش حرف بزن. اتفاقاتی که واسه آقا پسرها رخ میده و ...
ازش بپرس چیزی هست که ذهنت رو درگیر کرده باشه؟
بینابین صحبت ها متوجه میشی که در مورد خ.ا تا چه حد باید باهاش صحبت کنی.

از تو این ها رو نشنوه، معلوم نیست از چه کسایی و از چه طریقی به چه اطلاعاتی برسه.
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
چند روز پیشتر، meep عزیز و تعدادی از دوستان، صحبت های خیلی خوبی رو انجام داده بودن
که من نتونستم مشارکت کنم.

با توجه به اینکه مدتی گذشته
می خواستم پست ندم
اما دیدم کمی بی انصافیه در برابر لطفی که این عزیزان داشتن

این جور پست ها از یه طرف من رو خوشحال می کنه
که دوستانی به این خوبی اینجا داریم. این قدر دلسوزانه وقت میذارن و فکر می کنن و به دنبال تغییر هستن.
برای من دلگرم کننده است. ارزشمنده و من هم ممنونم ازشون.

از یه طرف من رو ناراحت می کنه
که چرا با وجود درست بودن صحبت ها و اذعان اون ها، هنوز نتونستیم به جایی که باید برسیم، خودمون رو برسونیم.

توضیح اینکه
مدیران کانون هم مثل شما خیلی دوست دارن کار تخصصی تر، تاپیک های غنی تر و آموزش های بهتری داشته باشیم

اینکه تا الان نشده
به این معنا نیست که شما اشتباه فکر می کنید
یا به این معنا نیست که ما این رو نمی دونیم

به این معناست
که تا به حال نتونستیم
قدم هایی برداشته شده اما کامل نشده
راه هم دراز

اینکه تو انجمن تغذیه فقط یک تاپیک آشپزی هست
به این معنا نیست که گروهی کارشناس نشستن و فکر کردن و از بین تمام تاپیک های ممکن، تاپیک آشپزی رو مناسب دونستن و افتتاح کردن.
به این معناست که تو این انجمن چندین تاپیک می تونه قرار بگیره و جای اون ها خالی گذاشته شده تا بالاخره روزی پر شه.

موقع تقسیم بندی انجمن ها به این فکر نکردیم که چه چیزی در حال حاضر داریم.
به این فکر کردیم که چه چیزهایی باید داشته باشیم.
خالی بودن انجمن ها، دغدغه ی رشد بهتری رو به وجود میاره.

ضمنا
قرار نیست تک تک پست ها و تاپیک های اینجا به خ.ا ربط داشته باشه.
قراره ما آدم های نرمال و سالمی بشیم. آدم نرمال و سالم هم به خیلی چیزا نیاز داره. چیزهایی که مستقیما مربوط به خ.ا نیست. اما نبودنش ما رو به خ.ا می کشونه.

همون طور که خانم خاله شادن هم چند بار اشاره کردن (که گویا از دل ما خبر داشتن)
دوستانی که می تونن کمک کنن، بسم الله.

فقط به یه نکته توجه داشته باشید
نهایت کاری که از دست من نوعی برمیاد این هست که دو تا اعتبار به شما بدم. پست های شما رو لایک کنم. اونم اگه برسم. اگه حالم خوب باشه. اگه بتونم. اگه یادم نره.
کار به عهده خود شما هست.
کسی که متعهد میشه در مورد یه موضوعی مطلبی گردآوری کنه یا تاپیکی رو هدایت کنه، خودش هست و خدای خودش.

اینکه فرصت و فضا داده میشه و بعد هیچ کاری صورت نمی گیره، فقط من رو شرمنده می کنه بابت رایزنی هایی که کرده بودم.
در اغلب موارد هم به این نتیجه رسیدیم که لاک پشتی هم شده حرکت کنیم؛ اما خودمون کارها رو انجام بدیم.

rise عزیز
اگه در مورد مدیریت تغذیه و مسائل مشابه اون می تونی به ما کمک کنی، قطعا خوشحال میشیم.
پاسخ مثبتی اگه تا به حال از کسی نگرفتی، به خاطر تمام مسائلیه که بالا گفتم. Khansariha (18)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
به نام خدا
خاله شادن من راجع به سست شدن اعتقاداتشون و این حرفا که راستش نظری ندارم
ولی راجع به عکسی که دیدین شما کاملا مسئولید
برادر حیوونکیتون اومده گفته من زن میخوام بعد شما بهش گفتین کار پیدا کن؟؟
یعنی فکر کردین یه جوون 24 ساله خودش نمیدونه بدون کار نمیشه زن گرفت؟
اومده به شما گفته که شما حمایتش کنید بگید آره وقته ازدواجت شده دیگه آره تو میتونی یه زندگی رو بچرخونی آره خیلی خوشحال شدم که اینجوری  گفتی و میخای تشکیل خونواده بدی آره وقتی یه پسر و دختر جووون قصد میگیرن ازدواج کنن خدا لبخند میزنه....
وقتی کار پیدا کرد و شرایطش ردیف شد دیگه چه نیازی به شما داره که آستین بالا بزنید؟حمایت شما رو میخواد چکار؟
.................
به نظرم برادرتون ترسیده که جلو بره نیاز به پشت گرمی داره اونم نه در حد حرف!!!!اگه میخواین آستین بالا بزنید همین الان بزنید.در ضمن ضروریه والدینتون همه چیز رو بدونن. من نمیدونم چطوری ولی باید پدر و ملادرتون هر چه سریعتر در جریان قرار بگیرند
..........................
راستی همش از دید و نظر خودم بود ببخشید اگه حالت امری داشت جملاتم.چون منم اولین نفر به خواهرم گفتم و اونم  هیچ کاری برام نکرد
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
سلام آقا همساده برادر خوب ممنون ک محبت کردید و راهنمایی کردید 
والا من خیلی حمایتش میکنم بخاطر همینم ب من گفت منتهی خونواده من سخت گیرن بنظرشون بچه اس این 
ولی من خودم دیدم تو هیستوری پی سی چ چیزایی سرچ کرده جوونه و من کاااااملا درکش میکنم بخدا
منتهی کسی گوش نمیده ب حرف من 
اگر بگم ب بابامامانم واویلااااااااااا میکنن و  اونو مرتد میدونن معمولا کم پیش میاد بخوام مسائلی از این دست رو بهشون بگم
حالا موندم چیکار کنم؟
شاید امشب تو تلگرام بهش پیام دادم ی کم باهاش حرف زدم از این چیزایی ک شما گفتید میگم بهش ببینم چی میگه
زهرا رو دوس داشت من با دوستمم حرف زده بودم خونواده دوستم خیلی خونواده خوبی بودن از اونا ک واقعا اسلامی عمل میکنن ن ک فقط حرفشو بزنن
شاید این ی تلنگری بشه ک ب خونوادم بگم بیان جدی با خونواده زهرا حرف بزنن اینم دلش بند شه ی جا 
خوبه اینطوری؟
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
(1395 بهمن 17، 20:22)smwarrior نوشته است: 24 ساله بچه اس؟22
شاید نظرم اشتباه باشه هر پدر و مادری وقتی بچه شون رو بزرگ خطاب میکنند که بچه شون بتونه اون تفکری که راجب بزرگ شدن بچه دارند .بچه شون تونسته باشه . وگرنه ۳۰ سالتم باشه طبق ذهنیتشون نباشی میگن هنوز بچه ایی
جدا ازین حرفا. پدر و مادر ادم هر طور باشن و تصمیماتشون ضربه زد بهتون یا سر ندانستن اتفاقاتی افتاد . دلگیر نشین. اونا همینطور بزرگ شدن ما هم مثل اونا بچه دار میشیم . جامعه اوضاعش تغییر کرده همینطور که جامعه دوران پدر و مادر بودن خودمان عوض میشه. یک واقعیت غیرانکاره. دنیای اطلاعات اجتماعی و فرهنگی داشته باشی بازم این مسایل برا خودمون پیش میاد شاید کمتر

Sent via Tapatalk
 سپاس شده توسط
(1395 بهمن 17، 19:32)خاله شادن نوشته است: سلام آقا همساده برادر خوب ممنون ک محبت کردید و راهنمایی کردید 
والا من خیلی حمایتش میکنم بخاطر همینم ب من گفت منتهی خونواده من سخت گیرن بنظرشون بچه اس این 
ولی من خودم دیدم تو هیستوری پی سی چ چیزایی سرچ کرده جوونه و من کاااااملا درکش میکنم بخدا
منتهی کسی گوش نمیده ب حرف من 
اگر بگم ب بابامامانم واویلااااااااااا میکنن و  اونو مرتد میدونن معمولا کم پیش میاد بخوام مسائلی از این دست رو بهشون بگم
حالا موندم چیکار کنم؟
شاید امشب تو تلگرام بهش پیام دادم ی کم باهاش حرف زدم از این چیزایی ک شما گفتید میگم بهش ببینم چی میگه
زهرا رو دوس داشت من با دوستمم حرف زده بودم خونواده دوستم خیلی خونواده خوبی بودن از اونا ک واقعا اسلامی عمل میکنن ن ک فقط حرفشو بزنن
شاید این ی تلنگری بشه ک ب خونوادم بگم بیان جدی با خونواده زهرا حرف بزنن اینم دلش بند شه ی جا 
خوبه اینطوری؟
چه خواهر خوب و دلسوزی 
ای کاش منم چنین خواهری داشتم ...
همین افکرات بجه ست و نمی فهمه و اینا خیلی از جوونارو به باد داد ...
یکیش خود من 
من کم از روزگار و خانواده و جامعه ضربه نخوردم ؛ کمک کنید برادرتون به بیراهه نره و گرفتار نشه ... 
می خواستم دعایی بنویسم اینجا دیدم روسیاه تر از این حرفام
یا علی
خیلی ممنون اقا تواب مهربانی کردید برادر خوب
تو رو خدا اینطوری نگید به خودتون..همه ما گرفتاریم و اومدیم اینجا ک ترک کنیم مهمترین دلیلی ک نشون میده خدا از ما ناامید نیست تو کانون بودنمون هست
خدای ما هم کریمه بالاخره ی روزی ما هم کشف میکنیم پاشنه اشیل ما کجاست و چیه ک اینطوری زمینمون میزنه 
علی یارتون
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
سلام به همه دوستانم در مسیر بهبودی 
حالتون خوبه ؟
خیلی خوشحالم از اینکه دوباره دارم باهاتون حرف میزنم… میخوام تو این پست کمی درمورد اراده حرف بزنم و بگم که چجوری میشه اراده رو تقویت کرد
انصافا خودت چی فکر میکنی ؟ به نظرت چجوری میشه آدم ارادشو پولادین کنه ؟
اگه بخوایم کمی ریز بینانه تر به این مسئله نگاه کنیم…متوجه میشیم که اراده چیزی نیست جز یه بازویی که باید تقویت بشه و خیلی مسائل هست که در بالا بردن اراده تاثیر گذاره…
اما اگه بخوام ساده تر بگم …اینو میگم که : اراده یعنی بتونی به خودت دستور بدی ! و بعدشم بتونی از این دستور پیروی کنی…
مثلا اراده میکنی که قرمه سبزی کمتر بخوری..حالا اگه بتونی این کارو بکنی یعنی با اراده هستی…
من خیلی هارو دیدم که مثلا دکتر بهشون گفته فلان چیزو نخورید اما هی میخورن..چرا ؟ چون نمیتونه به خودش نه بگه!‍‍ اراده نداره..
میدونی اراده چجوری تقویت میشه ؟
اراده اینجوری تقویت میشه که تو به خودت کم کم دستور بدی! مثلا بگی من میخوام سر سفره نوشابه نخورم….
یابه خودت بگی میخوام به جای 9 ساعت 8 ساعت بخوابم..خلاصه کم کم از خودت کار بکشی و خودتو تو زحمت بندازی…
ادامه مطلب
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
حجت السلام زائری در روزنامه صبح نو نوشت: ازدواج موقت یک نیاز طبیعی است مثل رستوران در زندگی امروز و همان طور که غذای سریع و مراکز تهیه غذا حتى از زیرزمین مساجد سر درآورده‌اند، باید برای تسهیل ازدواج موقت هم فکر کرد.

البته ازدواج دائم اصل است (همان طور که هیچ چیزی جای آشپزی خانگی را نمی‌گیرد) اما همان طور که الآن به هزار و یک دلیل نمی‌شود روی آشپزی خانگی اصرار کرد، به همان ترتیب نمی‌توان انحصاراً روی ازدواج دائم اصرار داشت. اقتضای جهانی شدن و سرعت و تحولات اجتماعی و ... این است و اگر برایش چاره جویی و تدبیر نکنیم ازدواج سفید و روابط بی ضابطه رایج می‌شود. کسی که حابس بول است نمازش کراهت دارد چون نمی‌فهمد چه می‌گوید: "لاتقربوا الصلوة و أنتم سکارى" و نمی‌شود پیام دین را به کسی که آرامش و استقرار روانی و جنسی ندارد منتقل کرد بلکه بالاتر از این احساس رضایت از خدا نمی‌کند و با خود فکر می‌کند این چه خدایی است که فشار جنسی را بر او تحمیل کرده ولی می‌گوید به راست و چپ نگاه نکن، از سر جایت تکان نخور، خودارضایی نکن ! در حالی که خدا نگفته و ما داریم می گوییم!

بر عکس، خدا گفته چون حلالش را برایت به اندازه رفع نیاز گذاشته‌ام به محدوده حرام وارد نشو، چون خودت زن داری به نامحرم نگاه نکن!

مثل این که می‌گوید:"کلوا من الطیبات" چون اصل برجواز و حلیت است و حلالش را داری پس سراغ حرام نرو ! اگر اسلام را پذیرفته‌ایم، باید همه چیزش را بپذیریم و اگر نظام غرب را، همه چیزش را! غرب یک نظام یکپارچه است بر اساس لیبرالیسم که مبنای فکری و پیشینه تمدنی دارد، روابط جنسی آزاد دارد و...اگر هم اسلام را می‌پذیریم، ازدواج موقت دارد و ... یعنی نمی‌شود هم راه ازدواج موقت را ببندیم و هم زمینه ازدواج دائم نباشد!

ما وظیفه داریم زمینه حلال را چنان فراهم کنیم که جز اندکی به سراغ حرام نروند.وقتی عواملی چون تبلیغات بازرگانی تلویزیون سطح توقع مردم را چنان بالا ببرد و ازدواج را آن قدر سخت کند که هیچ کس نتواند زن بگیرد و از طرف دیگر زمینه ازدواج موقت را این گونه محدود کنیم، جوانان که مخاطب اصلی دین هستند نسبت به کارآمدی دین مشکل پیدا می‌کنند و فاصله می‌گیرند و از روحانیتی که واقعیت‌های زندگی را درک نکند و از فضای غیر عینی و نامحسوس حرف بزند، بیزار می‌شوند.

یادمان باشد گزینه مقابل ازدواج موقت، ازدواج دائم نیست که اگر چنین باشد هر عاقلی قطعاً ازدواج دائم را ترجیح می‌دهد. متأسفانه گزینه مقابل ازدواج موقت، فحشا و فساد است که روز به روز بیشتر و گسترده‌تر، فراگیر می‌شود!
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان