عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

جواب قبلی رو بده از بعدی بپرس

(1398 ارديبهشت 16، 12:11)ناشناس! نوشته است: سوال قبلی: بدون سرچ در گوگل یه بیت زیبا و تاثیر گذار یا یه جمله ی الهام بخش بنویس .

پاسخ قبلی:بزرگترین انتقام یک موفقیت عظیم است!...



سوال بعدی:به نظرتون همون طوری که یک معتاد به مواد مخدر قیافه ش تابلو میزنه برای بقیه!....اونوقت یک معتاد به خ.ا ،از روی چهره و حالت بدن قابل شناساییه؟.....اگه جواب بله هست، به نظرتون از روی چه چیزهاییش میشه فهمید که معتاد به خ.ا هست!؟....( این سوالو پرسیدم که بچه ها حواسشون به خودشون باشه که اگه علایمی توی صورت یا بدنشون هست، توی فامیل و در و آشنا تابلو نشن!)

یه بدی یا خوبی اعتیاد به خ ا اینه که با هر درجه ای هم که انجامش بدی علایمی نداره(البته میتونی از روی خستگی الکی یا بی حوصلگی های بی دلیل یا ضعیف بودن تن صدایی طرفت تشخیص بدی ولی راحت طرف میتونه بگه کم بود خواب دلیلشه)
[تصویر:  355b0c83-680a-44de-b22b-8fa226123a99-7457402.png]
سوال قبلی: چرا بعضی ها فک میکنن خیلی سر در میارن از یه مسئله ای در حالی که هیچی نمیفهمن!؟

جواب قبلی: خب شاید برداشت ما اینطور باشه که هیچی نمیفهمن!...البته آدمای خود بزرگ بین هم وجود دارن اما خب همونا هم چیزهایی میفهمن!

درکل میدونم میخوای چی بگی اما خب نمیشه با یه چوب همه رو زد!.....هر کسی چوب مناسب خودش رو میطلبه!.....یکی چوب نازک و یکی یه چوب بسی کلفت !.....

اما به نظرم هر کسی که چیزی رو نفهمید یا باید به حساب نفهمیش گذاشت و گذشت و رفت!....یا باید حرف درست رو توی صورتش کوبید و لهید و ماند تا حق مطلب را کف دستش نهاند!




سوال بعدی: خ.ا چقدر توی روابط اجتماعی و تحصیل و شغل شما تاثیر گذاشته!؟(لطفا از در و دیوار و پسر و دختر همسایه که چه بر سرشون اومده نگید ، شاید بهتر باشه از خودمون بگیم که چه کرده بر سر زندگیمون که هم خودمون آگاه تر بشیم و هم به نوعی تدریس و عبرتی باشه برای دوستامون برای آگاهی بیشتر و در نهایت ترک راحت تر!)
 سپاس شده توسط
(1398 ارديبهشت 26، 1:27)ناشناس! نوشته است: سوال بعدی: خ.ا چقدر توی روابط اجتماعی و تحصیل و شغل شما تاثیر گذاشته!؟(لطفا از در و دیوار و پسر و دختر همسایه که چه بر سرشون اومده نگید ، شاید بهتر باشه از خودمون بگیم که چه کرده بر سر زندگیمون که هم خودمون آگاه تر بشیم و هم  به نوعی تدریس و عبرتی باشه برای  دوستامون برای آگاهی بیشتر و در نهایت ترک راحت تر!)

شدید ترین تاثیر منفی ممکن را روی تحصیل ، روابط اجتماعی شغل و ایمان و رفتار ، احساسات ، خانواده و ... برای من به همراه داشته
مثل دومینویی هست که بعد از آسیب به یک شاخصه شاخصه ی دیگه رو هم تحت تاثیر قرار میده مثلا افسردگی تحصیل ، تحصیل شغل ، شغل روابط اجتماعی
 سپاس شده توسط
(1398 ارديبهشت 26، 1:27)ناشناس! نوشته است: سوال قبلی: چرا بعضی ها فک میکنن خیلی سر در میارن از یه مسئله ای در حالی که هیچی نمیفهمن!؟

جواب قبلی: خب شاید برداشت ما اینطور باشه که هیچی نمیفهمن!...البته آدمای خود بزرگ بین هم وجود دارن اما خب همونا هم چیزهایی میفهمن!

درکل میدونم میخوای چی بگی اما خب نمیشه با یه چوب همه رو زد!.....هر کسی چوب مناسب خودش رو میطلبه!.....یکی چوب نازک و یکی یه چوب بسی کلفت !.....

اما به نظرم هر کسی که چیزی رو نفهمید یا باید به حساب نفهمیش گذاشت و گذشت و رفت!....یا باید حرف درست رو توی صورتش کوبید و لهید و ماند تا حق مطلب را کف دستش نهاند!




سوال بعدی: خ.ا چقدر توی روابط اجتماعی و تحصیل و شغل شما تاثیر گذاشته!؟(لطفا از در و دیوار و پسر و دختر همسایه که چه بر سرشون اومده نگید ، شاید بهتر باشه از خودمون بگیم که چه کرده بر سر زندگیمون که هم خودمون آگاه تر بشیم و هم  به نوعی تدریس و عبرتی باشه برای  دوستامون برای آگاهی بیشتر و در نهایت ترک راحت تر!)

داداش خ ا مثل بمب اتمی بود که تو زندگیم زده شد تمرکزم رو عملا از دست دادم و روابط اجتماعیم به شدت ضعیف شد مخصوصا با جنس مخالف یه گوشه گیر تمام عیار شدم
برام خیلی جالبه وقتی امار پاکی میره بالای 20 روز خیلی چیزها تغییر میکنه مخصوصا تمرکز ولی حیف بعد مدتی به ده ها دلیل دوباره تو مرداب خ ا میریم و همه چیز از اول اغاز میشه
[تصویر:  355b0c83-680a-44de-b22b-8fa226123a99-7457402.png]
 سپاس شده توسط
سوال: یه سوال ذهن خودمو درگیر کرده چون خودم رنج سنی دوستام از 19 هست تا 30 سال نظرشون تقریبا نظر خودمه خیلی دوست دارم نظر شما ها رو هم بدونم
با این شرایط کشور ایا به ازدواج فکر میکنید؟
[تصویر:  355b0c83-680a-44de-b22b-8fa226123a99-7457402.png]
 سپاس شده توسط
پاسخ:دوست دارم فکر کنم اما هزینه ها جرات رو ازم گرفته....تا میام حرف بزنم. فورا جناب هزینه میگه حرف نزن تو اول راهی!


سوال : سوال قبلی
 سپاس شده توسط
(1398 خرداد 1، 5:47)ناشناس! نوشته است: پاسخ:دوست دارم فکر کنم اما هزینه ها جرات رو ازم گرفته....تا میام حرف بزنم.  فورا جناب هزینه میگه حرف نزن تو اول راهی!


سوال : سوال قبلی

در گل بمانده پای دل
وز اتش سودای دل ای وای دل ای وای ما
حضرت مولانا بیان فضل نمودند و جواب این سوال را از زبون من گفتند
فکر که اره داداش فکرشا میکنیم ولی تا بیاد عملی بشه و پای ما از این گل و شل ها در بیاد خیلی راه مونده شاید خیلی ها بگن خوب چیزی هم داری(کار،خونه،ماشین) که بخوای بهش فکر کنی ؟
من جوابم اینکه اگه کسیا دوست داشته باشی به هر دری میزنی تا به چیزی که لازم داری تا بهش برسی دست پیدا میکنی
سوال:اگه مشکلات مادی تون حل بشه برای ازدواج بازم مشکلی دارید برای ازدواج یا نه ؟(توضیح دهید)اخرش مثل این سوالای امتحانی شد 4chsmu1
 سپاس شده توسط
جواب: اگه از نظر مادی کامل هم باشم، بازم باید روی چند بعد دیگه از زندگیم کار کنم ( شعار نمیدم اما خب مثل همسرداری یا بچه داری یا روابط اجتماعی و غیره!...که از حوصلم خارجه گفتنش!)....


اولین و ابتدایی ترین و مهم ترین معیار برای شروع یه زندگی پول به اندازه ی کافیه!....اما خب پول فقط یک جنبه از قضیه س!.....باقی قضایا تا به درک خوبی نرسم هیچ وقت کسی رو وارد زندگیم نخواهم کرد.
 سپاس شده توسط
فکر می کنم اولین خاطره م که خیلی واضح باشه اینه که مامامانمینا یه ماشین لباسشویی خریده بودن
دقیقا یادمه لحظه ای که آوردنش دم در و بعد تو خونه

من انقدر قدم کوتاه بود که کل خاطره مربوط به قسمت پایین نرده هاست که من از پشت نرده ها تماشا می کردم که کارگرا دارن ماشین رو میارن بالا و بابام هم راهنمایی می کردن

4chsmu1

احساس خوبی دارم از یادآوری این خاطره



بعدی:اولین خاطره ای که تو ذهنتون هست چیه؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
من هم از این خاطره ها دارم توی ذهنم
اولییییش؟؟؟؟؟

الان این یادم می آد که سوار سه چرخه بودم و سه چرخه از عقب بلند میشه و با مغز می خورم زمین، کلم هم قاچ می خوره و می برندم بیمارستان
البته من فقط قسمت اولش رو یادم می آد 22

بعدی:اولین خاطره ای که تو ذهنتون هست چیه؟
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
درود
یه بار با رفیقم با بچه های محل کناری دعوامون شد بعد نقشه عملیات رو من کشیدم [تصویر:  khansariha%20(66).gif] به این صورت که رفیقهام و خودم رو طعمه قرار دادم  ویه رفیق چاق که داشتم رو روی درخت پنهان کردیم و قرار شد گنده لاتشون [تصویر:  muscular.gif] رو بکشیم اونجا واسه مذاکره وبعد این دوستم از بالا بپره رو سر این  [تصویر:  fly2.gif] و رعب و وحشت رو تو دل حریف ایجاد کنه . این رو زمین گیر کنه و بقیه هم  که بعضی هاشونم پنهان بودن از  جبهه های چپ و راست به و پشت به اینها حمله کنند آقا من رفتم و طرف اومد زیر درخت این دوستمون که بسیار تپل هم بود شاخه از زیر پاش در رفت و افتاد پایین و به این گنده لاته اصابتی نداشت. ولی یارو حسابی شوکه شد  و ما هم  از استراتژی شوک و بهت حریف استفاده کردیم و بقیه ی اهداف عملیات تامین شد  [تصویر:  4fvfcja.gif]
کاملا احساس میکردم خود هاینتس گودریان هستم [تصویر:  bliss.gif] 
اما یک دست و یک پای دوستم شکست [تصویر:  23.gif] [تصویر:  40.gif] [تصویر:  40.gif] 
خودم هم چنان کتکی از بابام خوردم که دیگه هرگز دنبال درگیری فیزیکی نرفتم[تصویر:  22.gif] [تصویر:  4.gif]
بعدی: منظور حضرت امام در این حدیث که فرمودند من ورزشکار نیستم ولی بدنم همیشه رو فورمه چی بوده؟
 سپاس شده توسط
(1398 خرداد 8، 10:29)AufBau نوشته است:
بعدی: منظور حضرت امام در این حدیث که فرمودند من ورزشکار نیستم ولی بدنم همیشه رو فورمه چی بوده؟

فکر کنم منظور امام این بوده که طرفدار تراکتورسازی تبریز هستن 65
اقا نپرسین از این سوالا .. خلاصه اینکه سایت تابع قوانین جمهوری اسلامی و این حرفا دیگه .. بلد نیستم مثل آرمین خوب صحبت کنم ولی منم از همونایی که آرمین میگه 65
 

اولین خاطره ای که یادمه ..
اقا من حتی 3 ؛ 4 سالگیم هم یادمه .. تازه عقب تر هم یادمه زیاد عقب نمیخوام برم که منکراتی نشه .. 65
ولی یادمه گریه کردم مامانم برام ساندیس خرید 4chsmu1 

بعدی: اولین خاطره ای که یادته چی بوده؟
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
(1398 خرداد 8، 12:23)رامین. نوشته است: اولین خاطره ای که یادمه ..
اقا من حتی 3 ؛ 4 سالگیم هم یادمه .. تازه عقب تر هم یادمه زیاد عقب نمیخوام برم که منکراتی نشه .. 65
ولی یادمه گریه کردم مامانم برام ساندیس خرید 4chsmu1 

بعدی: اولین خاطره ای که یادته چی بوده؟
منم یادمه
موقعی که بچه رو از شیر میگیرن یادمه

دو تا از دختر خاله های مامانم خونمون بودن منم مشغول شیر خوردن بودم بعد یکی از اینا گفت اخه پیفه فلانه سرمو چرخونده بودم عقب حرفاشو گوش میکردم
بعدم انگار نه انگار مشغول کارم شدم  Gigglesmile

حتی محل نشستن مامانمم یادمه
بعدی: قبلی
میون این خاطره بازی ها بگم بعضی از خاطراتی که فکر می‌کنیم مال ما هستن در واقع خاطرات بقیه هستن که ما هم توی اونا بودیم و اینقدر که تعریف کردن برامون الان فکر می‌کنیم اون خاطره واسه خودمون بوده. این یه اصله که هر خاطره ای با هربار تعریف کردن تغییر میکنه و از یه نفر به یه نفر دیگه میرسه
مخصوصا اون خاطراتی که خیلی قدیمی یا مربوط به دوران بچگی هستن اینطوری میشن
: )
Just Do "THE RIGHT THING" H
اولین خاطره که یادمه مال 4.5 سالگیمه که خونه پدربزرگم اینا بودیم ازین خونه قدیمیا دیگه........... 

تو حیاط مشغول بازی اینا بقیه هم رو ایوان نشسته بودن داشتن چایی میخوردن در این حد جزییات یادمه 4chsmu1

بعد ازین حفاظ اهنی ها هستن دزگیر پنجره یکی ازون قدیمی هاش تو حیاط بود میخواستن وصلش کنن منتها اون موقع هنوز به جایی وصل نبود همین طوری تکیه داده بودنش رو دیوار.... 

چشم ما هم همونو گرفت رفتم روش شروع کردم بالا رفتن ازش ...ازونجایی که به جایی بند نبود از روش افتادم اون حفاظم برگشت روم دگه بعدشو یادم نیست مثه اینکه تا دم مرگ رفتم برگشتم تو بیمارستانم یه جاهای رو گذری یادمه با اینکه میگن خون سرت لخته شده بود و کاملا بیهوش بودی........

بعدی:خاطره ای از دوران مدرسه Smiley-face-biggrin دبیرستان فک کنم دیگه همه یادشونه...............
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود ............... رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود 


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان