عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

توی دانشکده مون یه وندیگ ماشین آوردن برای قهوه.
از اینا.

[تصویر:  ada9a09acea936d776a6f55c82778c43_L.jpg]
خیلی عطر قهوه اش خوبه.
آدم مست می شه از کنارش رد می شه.

نکردن ماه رمضون خاموشش کنن.
ما هم با دهن روزه و تشنه از کنار این رد می شیم.
می خوام اون لحظه فقط وایستم و نگاه کنم.

حالا این به کنار، بعضی از خدا بی خبرا، میان و قهوه می خرن و می خورن. 22 
من که نمی گذرم ازشون.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
اقا اگه روزی دو دونه لغت اینطوری بیاییم به بچه ها معرفی کنیم ، دیگه اصلا لازم نیست نه کتاب بخونیم نه دانشگاه بریم!! 4chsmu1

از اونجایی که فکر میکردم دوستان هم مثل من با تعریف "وندینگ ماشین" بیگانه باشن ، خدمتشون این متن از ویکی پدیا رو تقدیم میکنم!..عکسشم که خود عاشق جان مرحمت فرمودن!

باشد که دانا شویم!
.......

دستگاه فروش خودکار یا «وندینگ ماشین» (به انگلیسی: vending machine) دستگاهی است که در ازای دریافت وجه نقد یا اعتبار اقلامی مانند خوراکی، نوشیدنی، سیگار، کاندوم، سرنگ، بلیت بخت آزمایی یا کتاب را به صورت خودکار به مشتری تحویل می‌دهد. در مقایسه با فروشگاه‌های سنتی که توسط انسان اداره می‌شود، عدم نیاز به نیروی انسانی و دسترسی ۲۴ ساعته از مزایای استفاده از این دستگاه‌ها و امکان خرابی، اتمام محصولات در زمان نامناسب یا سرقت از معایب آن است.[۱]


یک ماشین خودکار خدمات دهنده ساخته شده در سال ۱۹۵۲
تاریخچه
اولین منبع مستند در مورد ماشین خودکار خدمات‌دهنده مربوط به اختراع هرون اسکندرانی مهندس و ریاضی‌دان سده ۱ (میلادی) است.[۲] ماشینی که او ساخته بود مکانیسم عملکرد ساده‌ای داشت. این ماشین سکه دریافت می‌کرد و آب مقدس تحویل می‌داد. در این دستگاه وقتی سکه وارد می‌شد، روی یک بشقابک می‌افتاد که به اهرمی متصل بود. اهرم شیری را باز می‌کرد که باعث روان شدن آب به بیرون از دستگاه می‌شد. بر اثر وزن سکه بشقابک چند لحظه در حالت مایل قرار می‌گرفت تا اینکه سکه به پایین می‌افتاد و در این زمان نیروی عکس‌العمل موجب هل دادن اهرم به بالا و نتیجتاً باعث بسته شدن شیر آب می‌شد.
ماشین‌های سکه‌ای که تنباکو تحویل می‌دادند در سال ۱۶۱۵ در انگلستان راه اندازی شدند. این ماشین قابل حمل و جابجایی بود و از آلیاژ برنج ساخته شده بود.[۳]
ریچارد چارلی کتاب‌فروش انگلیسی در سال ۱۸۲۲ ماشین خودکاری برای فروش روزنامه طراحی و ابداع کرد.[۴]
سایمون دنهام در سال ۱۸۶۷ موفق به ثبت اختراعی برای ماشین فروشنده تمبر کاملاً خودکار شد.[۴]
(1398 ارديبهشت 30، 1:13)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: حالا این به کنار، بعضی از خدا بی خبرا، میان و قهوه می خرن و می خورن. 22 
من که نمی گذرم ازشون.


داداش حالا یکی دوست نداره روزه بگیره ؛ انقدر سخت نگیر 22

من نظر خودم رو بخوام بگم شخصا بخاطر خاموش نکردن اون دستگاه از رئیس اون دانشکده بسیار بسیار ممنونم  128fs318181
یادمه دورانی که میرفتم دانشگاه بوفه رو که میبستن هیچ ؛ حتی آبسردکن ها رو هم میبستن.  دانشگاه قشنگ تبدیل میشد به دشت کربلا ...
چی بشه واقعا؟ با این کار کسی که دوست نداره روزه بگیره به دین مشتاق میشه و میاد روزه میگیره؟
کلا چند درصد جامعه روزه میگیرن؟ نهایت 20 درصد
این امار هر سال هم داره کمتر میشه 
ولی جامعه رو نگاه میکنی یدونه غذاخوری حق نداره باز باشه . مثلا واقعا غذاخوری باز باشه من تحریک میشم؟ 
اون بدبختی که داره ماهانه حداقل 5 ؛ 6 میلیون کرایه میده باید 16 ساعت مغازه ش بسته باشه از کجا کار کنه اون پول رو دربیاره؟
یا ساندویچی ها حق ندارن باز باشن ؛ مگر اینکه برن کلانتری محل یه پولی پرداخت کنن که مجوز بگیرن بتونن فقط غذای سرد بفروشن
تا پارسال مبلغش 250 تومن بود امسال نمیدونم چقدره
خب الان واقعا انصافه؟ 250 هزار تومن رو پرداخت کنن دیگه حلال میشه این موضوع؟ مشکل شرعیش برطرف میشه؟

فقط با این کارها دین زدگی داریم بوجود میاریم
چه کسی که روزه میگیره چه کسی که روزه نمیگیره باید کار خودمون رو کنیم 
کسی که روزه میگیره نباید دید خاصی به فردی که نمیگیره داشته باشه .
کسی هم که روزه نمیگیره همینطور . اینقدر به روزه دارها  نیایین بگین چرا روزه میگیری 22
من پسرخاله م روزه نمیگیره ؛ زیاد میاد خونه ی ما . من خودم براش چای میارم ؛ میوه میارم و میشینم پیشش . 
بعد شروع میکنه به نصیحت که چرا روزه میگیری که چی بشه
اخرش برای اینکه بحث تموم شه باید بهش بگم اقا به تو چه 22
من خودم دوست دارم روزه بگیرم . این کار بهم ارامش میده
تو هم دوست نداری بگیری چون اینجور راحت تری

هرکسی مسئول کار خودشه . 
نمیدونم تو دانشگاه ها الان اجازه میدن بوفه باز باشه یا نه
ولی چندسال پیش یادمه تا یک ماه بوفه رو میبستن
حتی تو مدرسه هم که بودبم همینطور بود ؛ بوفه و ابخوری ها رو میبستن
کسی که بوفه رو اجاره کرده اگه حتی ازش تو اون یک ماه کرایه هم نگیرن ؛ اون بنده خدا یک ماه از کجا بیاره خرج خانواده ش رو بده؟
این وسط کسایی که روزه نمیگیرن چرا باید به پای بقیه بسوزن؟
من نظرم اینه اینجور کارها فقط دین زدگی بوجود میاره


پی نوشت:
این متن صرفا از ذهن پلید نویسنده نشأت میگیره و هر کسی میتونه برداشت شخصی خودش رو به موضوع روزه داری داشته باشه 
من به نظرم باید تو قوانین جامعه در مورد اجبار هایی که تو این ماه وضع میشه یکم تجدید نظر کنیم
شما هم نظرتون رو بگین در مورد این موضوع تا به یه دیدگاه جامع تری برسیم .
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
سلام عزیزانم در مسیر بهبودی

مبارکتون باشه بچه ها این فرصت ارزشمند و عالی که ی جورایی بنظر من ذخیره سازی واسه اخرت و جبران گناهامونه
خوب باشید ان شاالله 302
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
سلام به همه دوستا 
کاش خدا یکم ازون بالا نازمون کنه بخدا دلمون پوسید  consoling2
در مورد ماه رمضان و دیگر قوانین نانوشته فرهنگیمون دقیقا نظرم با رامین مشابهه ... 
همیشه اجبار بدترین گزینه برای جا انداختن یه کار فرهنگیه 
مهربونی بزرگترین نیرو  برای پیش بردن اهدافه 
فقط کاش زمان اینقدر کوبنده رد نمیشد 
خیلی ثانیه ها زود میگذره 
انگار همین دیروز بود که ماه رمضان شروع شد 
14 روز رفت و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
Khab
رامین هر کسی که می تونه روزه نگیره، به من هم هیچ ربطی نداره ...
اما روزه نگرفتن فرق داره با روزه خواری در انظار عمومی ...
اصلا یکی شاید بیماری داشته باشه و روزه نگیره. ولی همین شخص هم نباید روزه خواری کنه.

امسال دانشگاه ما آبخوری ها رو نبستن، اما جلوش یه چیزی گذاشتن هر کسی می تونه بره اون ورش در خفا آب بخوره که به نظرم ایده ی خوبیه.



نقل قول: کلا چند درصد جامعه روزه میگیرن؟ نهایت 20 درصد

این امار هر سال هم داره کمتر میشه

این آمار از کجا در اومده دقیقا؟
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
بحث قهوه بود این رو یادم رفت بگم.

من بهترین قهوه روی اربعین توی جاده ی نجف-کربلا خوردم.

این عراقی ها قهوه هاشون حرف نداشت Khansariha (69)
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
وضعیت ترک من اصلا جالب نیست
لطفاً برام بنویسید از راه های نجات
 سپاس شده توسط
اگه نخوام این اخر شبی شعار بدم ، راه نجات به تعداد آدماس.

البته من خودم رو کوچیکتر از این میبینم که توصیه ای به کسی بکنم !...چون هر کسی اندازه ی خودش اطلاعات کسب کرده که نخواد من راهی جلوی پاش بزارم.....

اما چون شما درخواست دادی باید بگم که : من فعلا چند تا چیز رو علت اصلی ترکم میدونم....البته ترک که فعلا نمیشه گفت اما خب فکر میکنم راه نجاتمن!

اولش باید آدم بخواد ترک کنه ، یعنی یه دلیل داشته باشه!....یا از روی اختیار و خسته شدن یا از روی اجبار زمان و دنیا!......فعلا من از روی اختیار و کمی هم اجباره.

دوم اینکه فضای اطراف رو باید عوض کرد!...وقتی من هنوز با امکانات و وسایل و حال و هوای این چند سال اعتیادم دارم زندگی میکنم خب مسلمه که تغییری احساس نمیکنم.

سوم اینکه باید خطر کرد....دیگه آدم سابق نباید بود!...ما ها اکثرا چسبیدیم به یه گوشی یا مانیتور و میخوام چیزی تغییر کنه!...خب دقیقا همون گذشتمون تکرار میشه! (خودمو عرض میکنم!)

چهارم باید یه سری  کارها برای این تغییرانجام داد، توی یه سری تجربه ها برخوردم به تجربه های کاربری به اسم دکتر آرش!...اونجا خداییش راه کار های عملی نوشته بود!...حتی خودمم توی رهروان برای پسرا یه چیزی نوشتم چند پست قبلی!

پنجم هم به نظرم باید آدم به خود شناسی برسه در مورد انجام ندادن این کار...یعنی من ناشناس بدونم که چی ها لذت بخش تر از خ.ا هستش!....اونوقت سعی کنم به جای خ.ا انجامش بدم!

باقی چیزها هم خود به خود تغییر میکنه!......

راستی یه چیزی ، تا اونجایی که متوجه شدم راه خارج شدن از اعتیاد به خ.ا ازدواج نیست!....اینم گفتم بگم یاد اوری بشه برای خودم!.....

در ضمن کمک خواستن هم چیز خوبیه!.....پایبند بودن به اصول اخلاقی و صداقت توی اعلام وضعیت ها هم توی کانون به درد میخوره  ولی به شرطی که بعد از مدتی نخواییم بی خیالی طی کنیم!

الان من خودم به شدت تحریکم از نظر ذهنی که برم سمت اون سایتا اما خب راهشو یاد گرفتم که نوشتن برای بچه ها میتونه حداقل چند ساعتی این فکرو ازم دور کنه یا حتی چندین دقیقه!....
(1398 ارديبهشت 31، 1:32)تـــواب نوشته است: وضعیت ترک من اصلا جالب نیست
لطفاً برام بنویسید از راه های نجات

من چیزی فهمیدم هیچکس جز خودش نمیتونه برای خودش راه نجاتی پیدا کنه
کانون و بچه ها وسیله ن برای ترک
اولین چیز و مهمترین چیز برای شروع یه انگیزه ی قویه . یه اشتیاقی که برای رسیدن بهش تلاش کنی و پاک بمونی
اول اون انگیزه رو باید تو خودت پیدا کنی
هر روز حتی شده 5 دقیقه برای رسیدن بهش وقت بذاری
تو اینده برای خودت یه هدفی رو متصور باشی و هیچ چیز تورو از رسیدن به اون هدف ناامید نکنه
وقتی این قدم اول رو برداشتی اون موقع است که کانون میتونه راه گشا باشه
اون موقع میتونی از تاپیک های تجربیات کمک بگیری و پاک موندن برات ارزشمند بشه
یه کاغذ بردار و در مورد اینده بنویس
نه اینده ی خیلی دور ..
از هدف های کوچیک شروع کن . اول یه هدف 10 روزه برای خودت تصور کن .
مثلا تو میخوایی تا 10 روز دیگه هر روز روزانه نیم ساعت ورزش کنی و کنترل ذهن و فکرت رو داشته باشی . این باید برات یه هدف باشه . برای رسیدن بهش باید اشتیاق داشته باشی
اینها میشن اهداف کوتاه مدت
هدف بلند مدت هم میشه پاکی یکساله و ازدواج .
برای رسیدن به نقطه ی اخر باید خورد خورد برنامه بریزی و بهش عمل کنی
اگه وسط راه شکست خوردی ناامید نشی و ادامه ی راه رو پرقدرت ادامه بدی
اول این برنامه رو برای خودت تنظیم کن . بعد تازه میفهمی تو چه مسیری قرار داری
اون موقع است که برای رسیدن به مقصدی که براش برنامه ریختی میتونی از کانون کمک بگیری
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
من فکر می کنم تواب نوعی
در قدم اول باید تمام تجربیات تلخ شکست های قبلیش رو کنار بذاره

من جای تواب باشم وقتی پستای شما رو بخونم به خودم می گم
که ای بابا این چیزایی رو که شما می گید رو من سال پیش امتحان کردم و نشد

تواب جان نوک قله رو نگاه کن، جلو رو نگاه کن، آینده رو نگاه کن.
هر فکری که بخواد تو رو ناامید و افسرده کنه رو روش یه خط قرمز گنده بکش ....

این قدم اول،

اگر این قدم رو برداری، اون وقت هر چیزی برای تو راه نجات می شه.
اما الان هر چی بگیم و بهترین راه رو هم پیشنهاد کنیم فایده ای نداره
چون یه بار حتما تو اون رو امتحان کردی و جواب نگرفتی ازش
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
تواب ....هرچقدر هم که پیشمون باشی و باهامون راه بیای بازم کمه....داداش عزیزم...نمیدونم چند سالته و توی چه موقعیتی هستی اما با تمام کم و کاستی ها دایمی بینمون باش ...اینو گفتم چون خیلی وقتا نمیبینم پست بزاری یا چیزی بگی...

بچه های اینجا اگه وقتی همدرد هم باشن ، حالشون کمی بهتر از تنهاییشونه.


وقتی میگم تنهایی منظورم این نیست که خودتو توی خونه حبس کردی و کسی رو نمیبینی،..تنهایی یعنی دردی رو که داری نتونی به اطرافیانت بگی!.

وقتی اینجاییم خوبیش اینه تنها نیستیم توی این درد مشترکمون...

....
.....
......
 سپاس شده توسط
نقل قول: بحث قهوه بود این رو یادم رفت بگم.

من بهترین قهوه روی اربعین توی جاده ی نجف-کربلا خوردم.


بحث قهوه شد ... از اونجایی که ما به اندازه ی شما لاکچری نیستیم و فقط چای مصرف میکنیم لازم دونستم یه خاطره ای در مورد چای بگم 4chsmu1

تو خوابگاه بودیم ؛ 8 نفر همگی شبیه به هم تو یه اتاق .
الان که فکر میکنم مریض بودیم به خدا
سنمون هم زیاد نبود ؛ 18 ساله و 19 ساله
مثلا تفریحاتمون این بود که شب همیشه تا صبح بیدار بودیم ؛ شبیخون میزدیم به اتاق های دیگه
یه اتاق روبروی ما بود هم رشته ی ما  ؛اینا زود میخوایدن شبا مثل راه زن میرفتیم کمد و یخچال رو خالی میکردیم هر چی پیدا میکردیم میاوردیم میخوردیم
کلا جو شوخ و شادی داشت خوابگاه هیچکس ناراحت نمیشد . حداقل که ناراحت نشون نمیدادن 65

یه کاری دیگه ای که میکردیم این بود که صبح زود موقع خوردن صبحونه همه ی اتاق ها یه کتری میذاشتن رو گاز که جوش بیاد ؛ چای دم کنن صبحونه بخورن و برن سر کلاس
ما عادت داشتیم هر سری میرفتیم هر کتری که جوش بود خالی میکردیم تو کتری خودمون و اون کتری رو از اول آب پر میکردیم میذاشتیم رو اجاق
خداییش من منصف بودم هر سری این کار رو میکردم کتری رو با آب شیرین پر میکردم
ولی یکی از بچه ها تنبلیش میشد تا منبع آب شیرین بره پر کنه ؛ همینجور از شیر آب شور پر میکرد میذاشت رو اجاق  65

همه دیگه فهمیده بودن این کار ماست ؛ شاکی شده بودن
یه روز صبح همین کار رو کردیم ..
نگو نامردا تله گذاشته بودن
یه کتری گذاشته بودن جوشیده بود توش رو پر کرده بودن از شربت اسهال آور 65
طبق معمول ته کتری خودمون چای خشک ریختیم و رفتیم که پر کنیم
دیدیم که یه کتری جوشیده
سریع خالی کردیم تو کتری خودمون و با آب پر کردیم گذاشتیم رو اجاق

چای رو که خوردیم به ده دقیقه نکشید ... یعنی کل روز رو  تو صف دستشویی خوابگاه بودیم
کلاس رو که کلا نتونستیم بریم
قشنگ اون روز من 5 - 6 کیلو وزن کم کردم 22
ولی این داستان یه خوبی که داشت این بود که مسئولین خوابگاه برای اینکه جلوی همچین کار زشت و نکوهیده ای رو بگیرن تصمیم گرفتم یه سماور بزرگ بخرن بذارن تو اشپزخونه که همیشه اب جوش داشته باشیم

ولی روز اخر که ترم تموم شده بود و داشتیم از خوابگاه خداحافظی میکردیم که بیاییم رفتیم تو سماور شربت اسهال اور ریختیم 65 
اون موقع که اونا شربت ریخته بودن ما 8 نفر بودیم دستشویی برای ما به تعداد کافی بود 
ولی اینسری که ما ریختیم جمعیت کل خوابگاه 250 نفر بود  و خب مسلما دستشویی به اون تعداد نداشتیم 65

ترم بعد بهمون دیگه خوابگاه ندادن 22 تازه سلفمون رو هم بستن بهمون غذا هم نمیدادن 22 یه هفته تو پارک و حرم میخوابیدیم و جز فلافل چیزی دیگه ای نمیخوردیم 22  
بعد از یه هفته خود بچه ها اومدن وساطت کردن و بازم برگشتیم خوابگاه 65
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
 سپاس شده توسط
خواستم بگم خیلی خوبی رامین ...همین طوری ادامه بده Khansariha (13)



فقط این کارا از خودت بر میاد و بس!...البته اگه من در کنارت باشم خب میتونیم یه شهر رو مسموم کنیم !.. 4chsmu1
 سپاس شده توسط
در ضمن جان من دیگه به اعتبارام دست نزنین ، یه مریضی خاصی دارم به اسم سندرم عدد رند!....الان که سی و سه تاس انگار که همه چی منظمه!....دم شما گرم که حرف گوش میکنین Khansariha (96)
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 8 مهمان