اورژانس کانون

**rezvaneh** · 1398 تير 30، 0:32

همه اینا رو بسپرید به خدا بهش توکل کنید کمکتون کنه
پس زودتر برید بخوابید
چندتا صلوات بفرستید قبل خواب

**عاشق فاطمه زهرا** · 1398 تير 30، 0:32

(1398 تير 30، 0:29)آقای اراده نوشته است: فکرم خیلی درگیره
ایمانم خیلی کمه
حجم بالای کارهام خستگی های تجمع شده
عدم اطمینان ب راهی ک دارم میرم ...
خستگی ها
حالمو خراب میکنه
اینبار متعهدم
باید ب روزهای بالا برسم و این اخلاق زشت رو بریزم دور

ما شاء الله داداش ...
صبح که بلند شدی احساس غرور خواهی کرد که نشکستی ...

با خودت تکرار کن.
در حال حاضر بدترین کاری که می تونی بکنی اینه که بشکنی ...

**آقای اراده** · 1398 تير 30، 12:22

ممنونم از همه دوستانی که دیشب کمک رسان بودن
ایشالا که بتونم جبران کنم مهربونیهاتون رو 302

**رَستا** · 1398 تير 30، 21:46

ناراحتم

فاصله خیلی کمی داشتم تا شکست Khansariha (60)

خدایاشکرت

**Tarek110** · 1398 تير 30، 23:10

سلام
یه تشنگی عجیبی تو فکرمه نسبت به سرچ کردن تو اینترنت
اوضاع بدجور اورژانسیه امشب
انگار یه نفر به قدرتمندی خودم، تو جونمه که می گه گناه کن
خیلی حال عجیبیه

**عاشق فاطمه زهرا** · 1398 تير 30، 23:12

(1398 تير 30، 21:46)رَستا نوشته است: ناراحتم

فاصله خیلی کمی داشتم تا شکست

خدایاشکرت

ناراحت نباشید خانم رستا
همین که الان پاکید یعنی خیلییییی خوبه Confetti

**K_1**

(1398 تير 30، 23:10)Tarek110 نوشته است: سلام
یه تشنگی عجیبی تو فکرمه نسبت به سرچ کردن تو اینترنت
اوضاع بدجور اورژانسیه امشب
انگار یه نفر به قدرتمندی خودم، تو جونمه که می گه گناه کن
خیلی حال عجیبیه

تارک عزیزم
با شرح حالی که نوشتی به نظر میرسه منشا وسوسه ات جسمیه و از سر هوس و شهوته؛
ببین .. تو این موقع باید تنت رو به کار بگیری .. اسباب گناه رو دور کنی .. و تصمیم قاطع بگیری که گناه نکنی ..
اگر خوابت نمیاد، تا رفع وسوسه نرو به بستر
اگر خوابت میاد، اسباب گناه رو دور کن و تصمیم جدی بگیر و برو بخواب

خدا بهت اختیار داده .. اختیار خودت رو به دست بگیر .. سرنوشتت به دستت سپرده شده .. با گناه خودت رو ضایع نکن

نمیدونم تشخصیم درست بود یا نه ..
میخوای بیشتر توضیح بدی؟

**K_1** · 1398 تير 31، 0:14

چی شدی تارک؟

**رَستا** · 1398 تير 31، 2:03

تموم نمیشه امشب Khansariha (60)

**K_1** · 1398 تير 31، 4:30

حالتون چطوره خانم رستا؟

یه طرف برنده شدنه و یه طرف یه لذت جهنده شرم آور ..
پناه بر خدا

**Tarek110**

(1398 تير 31، 0:14)مرد مجاهد نوشته است: چی شدی تارک؟

سلام داداش من حالم خوبه
ممنون از راهنمایی دیشبت و مخصوصا چیزی که در مورد اختیار گفتی
خدا نجاتم داد وگرنه اگه به من بود الان شکست خورده بودم
امروز به فکرایی که دیشب اومد تو ذهنم و علت هاش می خوام فکر کنم که دیگه پیش نیاد
خیلی بد بود. خیلی خیلی شیطون رو نزدیک حس کردم و خدا رو فراموش کردم

اما الان خوبه خوبم، عالی ام...
خداروشکر بخاطر داشتن دوستای خوبی مثل شماها.
واقعا دوستتون دارم

**Tarek110** · 1398 تير 31، 7:05

الان یه جوری ام انگار از جنگ برگشتم.
به نظرم همش بخاطر این بود که نمازمو سرسری گرفتم و بدون توجه و فقط از رو رفع تکلیف خوندم.

**رَستا** · 1398 تير 31، 8:44

(1398 تير 31، 4:30)مرد مجاهد نوشته است: حالتون چطوره خانم رستا؟

یه طرف برنده شدنه و یه طرف یه لذت جهنده شرم آور ..
پناه بر خدا

خوبم خداروشکر

تا اذان بیدار موندم قران گوش دادم و پستای اینجا رو خوندم بعد نماز همه وسوسه ها تموم شد تونستم بخوابم

اما واقعا سخت بود تا حالا همچین موردی واسم پیش نیومده بود میخوابیدم کابوس میدیدم بیدار میشدم وسوسه شدید!
الان خیلی حالم خوبه که مقاومت کردم ,گریه کردم ولی تسلیم نشدم!
خداروشکرکه اینجام
وممنون از کمکاتون

**Ghavi** · 1398 مرداد 2، 23:46

اینجا پیام خصوصی نمیشه داد راهنمایی میحام

**Ghavi**

من گند زدم. :(