عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اورژانس کانون

به هم زدم چون میخاستم با کسی باشم که دوستم داشته باشه و قدرم رو بدونه. نه کسی که منو یه گزینه میبینه و یه بار ولم کرده. با همه حرفاش منو خورد میکرد میگفت فکر نکن من عاشق چشم و ابروتم، چون شرایطت خوبه باهاتم. شک نکن یکی بهتر از تو بیاد میرم. من خودم این شکلی نبودم. بهتر از اون بود مطمیناا ولی من دیگه نگاشونم نمیکردم طوری که تو ذهنم انگار دیگه بهتر ازون وجود نداره تو دنیا. 
اولین نفر بود که اشتباه هم بود.
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
 دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور 
مجاهد جان نمیدونم داداش الان چند ماهه هنوز فراموش نکردم. هنگ کردم دیگه. خسته شدم. 
تقصیر خودمه همش. نباید بش اعتماد میکردم. 
بدتر از همه اینکه هر کاری هم میکرد از نظر خودش درست بود و همیشه منو مقصر جلوه میداد. بهتر که رفت. کاش یادش هم بره
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
 دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور 
اقای دریل این طبیعی ترین اتفاقه ک شما الان حالتون خوب نباشه.
اول اینکه این اولین تجربه تونه و تا حالا درگیر این مسائل نبودین دوم اینکه ظاهرا مدت این رابطه ب سال نکشیده و شما بیشتر از دوست داشتن و عشق ب نظرمن وابسته شدین و درگیر این حس هستین ک وقتی اون نیست انگار ی چیزی و گم کردین و جای خالیش حس میشه..
من خارج از خ ا میگم ک اول باید این مشکل حل بشه و شما باید ی فعالیتی کنین و حس و ذهنتون درگیر بشه تا با گذر زمان فراموش شه..خودتون چ حس میکنین؟؟اون ک نیست ..ب نظرتون چ کاری میتونین بکنین؟؟
فقط توروخدا عکس و پیام و خاطره و اینارو حتما تو اولین فرصت حذف کنین تا تموم شه بره.
البته همه این ها زمانی اتفاق میوفته ک همه چ واقعا از هردوطرف تموم شه.
 سپاس شده توسط
ممنون دریل عزیز که انقدر خوب مساله رو تحلیل کردی
و موفق شدی از سطح به سمت عمق حرکت کنی ..

درباره صحبتهایی که این فرد محترم به شما کردن، خواهرامون خیلی بهتر میتونن نظر بدن ..
اینکه آیا ازدواج با چنین فردی، میتونه یه زندگی آرامش بخش رو رقم بزنه؟


نقل قول: من بش گفتم فقط به زنم میگم دوست دارم و هر وقت اومدم خاستگاری و همه چی رسمی شد بت میگم دوست دارم چون جمله ی سنگینیه.
بهت افتخار میکنم که انقدر مسئولیت پذیری .. راستش رو بگم این جمله ات برام خیلی آموزنده بود .. یادم باید بمونه این نگاه مسئولانه ات ..

نقل قول: تا یه روز دلم لرزید ..
داداش جون .. ما دوست نداریم چیزی رو تحمیل کنیم به هم .. فایده ای هم نداره ..
به عنوان یه زاویه دید میگم .. به نظر میرسه تو عاشق خوبی خودت شده بودی ..
با توجه به تجربه اولت، حضور این فرد محترم، مثل یک آینه عمل میکرده در زندگیت تا خوبی خودت رو توش ببینی
تونسته بودی با وجود ایشون، قابلیت عمیق محبتت رو ببینی .. بزرگی روحت رو .. جلوه ای از محبتی که بین زن و مرد جاری میشه رو ..

به این جملات نگاه کن:
نقل قول: به هم زدم چون میخاستم با کسی باشم که دوستم داشته باشه و قدرم رو بدونه. نه کسی که منو یه گزینه میبینه و یه بار ولم کرده. با همه حرفاش منو خورد میکرد میگفت فکر نکن من عاشق چشم و ابروتم، چون شرایطت خوبه باهاتم. شک نکن یکی بهتر از تو بیاد میرم. من خودم این شکلی نبودم. بهتر از اون بود مطمیناا ولی من دیگه نگاشونم نمیکردم طوری که تو ذهنم انگار دیگه بهتر ازون وجود نداره تو دنیا. 

اولین نفر بود که اشتباه هم بود.
به نظرت اگر پیش مشاور میرفتی و این جملات رو میگفتی، چه نظری درباره این فرد محترم میداد؟
باید بهت تبریک بگیم .. تو در اوج عاطفه، خودت به این تحلیل رسیدی ..
خودت رو از یه زندگی ای که میتونسته همراه با یه تحقیر نهادینه باشه نجات دادی ..

تازه کلی تجربه هم کسب کردی .. دوست داشتن و چشم پوشیدن از غیر محبوب رو تجربه کردی ..
محبت رو تجربه کردی ..
گذشت رو تجربه کردی ..

این حسها، اصلشون فوق العاده ان ..
اصلن سعی نکن انکارشون کنی ..
فقط، مصداقش اشتباهی بوده ..
اونم عیبی نداره ..
گاهی برای تصمیمهای درستمون، هزینه های موقتی میدیم ..
این خیلی بهتره تا یک عمر افسردگی و تحقیر ..

تو برای خوشبختی، نیاز داری حرفهایی از همسرت بشنوی که نقطه مقابل حرفهای این فرد محترمن ..
اینکه بهت بگه، من نه عاشق چشم و ابروتم نه شرایطت .. من فقط خودت رو دوست دارم .. هر جور که باشی .. تا همیشه ..
هر وقت همچین کسی رو پیدا کردی و خودت هم همچین کسی بودی براش .. خدا رو شکر کن ..

از خدا کمک بخواه ..
حرفهات نشون میده تو یه دل پاک داری که برای رویش عشق بسیار مستعده .. ازش مراقبت کن تا گیاههایی که خودشون رو شبیه عشق جا میزنن توش رشد نکنه ..
 سپاس شده توسط
اتریسا خانم بخدا اینقد برنامه دارم که مونده رو زمین واسه اینکه نمیتونم تمرکز کنم. کلی کار دارم که اگه بشون برسم زندگیم متحول میشه. تو نقطه عطف زندگیم هستم از نظر شغلی و کاری ولی این قضیه ذهنم رو فلج کرده. سر کارم تمرکز کافی ندارم. 
همش میگم اگه اونجوری منو علاقمند نمیکرد الان با رفتنش مشکلی نداشتم. 
بهترین کاری که میتونم بکنم اینه که بچسبم به کار و درسم و پیشرفت کنم چون واقعا موقعیتش برام هست و اگه استفاده نکنم چند سال دیگه حسرتش میخورم. تو حساسترین نقطه زندگیم اومد زدم زمین و رفت.
این حرفا رو بشنوه میگه من کاری نکردم. 
شایدم کاری نکرده و من دارم اشتباه میکنم.  22
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
 دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور 
 سپاس شده توسط
(1398 شهريور 8، 13:58)Deril نوشته است: اتریسا خانم بخدا اینقد برنامه دارم که مونده رو زمین واسه اینکه نمیتونم تمرکز کنم. کلی کار دارم که اگه بشون برسم زندگیم متحول میشه. تو نقطه عطف زندگیم هستم از نظر شغلی و کاری ولی این قضیه ذهنم رو فلج کرده. سر کارم تمرکز کافی ندارم. 
همش میگم اگه اونجوری منو علاقمند نمیکرد الان با رفتنش مشکلی نداشتم. 
بهترین کاری که میتونم بکنم اینه که بچسبم به کار و درسم و پیشرفت کنم چون واقعا موقعیتش برام هست و اگه استفاده نکنم چند سال دیگه حسرتش میخورم. تو حساسترین نقطه زندگیم اومد زدم زمین و رفت.
این حرفا رو بشنوه میگه من کاری نکردم. 
شایدم کاری نکرده و من دارم اشتباه میکنم.  22

اقای دریل مشکل اساسی اینه ک شما حتی تو حرفاتون با ما هم ولش نکردین.نتونستین تمومش کنین .اول تمومش کنین بعد بتونیم حرف بزنیم.
 سپاس شده توسط
مجاهد جان حرفات اروم کننده هستن. خیلی ممنونم ازت.
اتریسا خانم و خانم رستا از شما هم ممنونم که کمکم میکنید. 
حق با شماست. امیدوارم خدا کمکم کنه حالم زود خوب شه. و اونی که منو به خاطر خودم بخاد خدا بیاره تو زندگیم. 
باید احمق باشم که حال بدی که به خاطر اون بوده باعث بشه دست به گناه بزنم. 
بعد از چند ماه بش گفتم یه بار دیگه ببینمت و قبول کرد. نه اینکه باز با هم باشیم نه چون میخاستم دل بکنم ازش. نمیدونم کارم درسته یا نه و این روزا قراره ببینمش. میدونم خیلی احمقانس البته.
باشه اتریسا خانم رهاش میکنم دیگه هم صحبتشو نمیکنم.
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
 دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور 
ممنون از همه دوستانی که کمک کردن حالم خوب بشه. به خصوص داداش گلم مرد مجاهد عزیز.
 از اینکه پاک میمونم امروز رو خیال خودم و شما رو راحت میکنم. خیلی حالم بد بود و ممکن بود هر لحظه بلغزم. 
با اجازتون من برم. بازم سپاسگزارم
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
 دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور 
منم کمک میخام
من از نماز اول در تمامی وعده ها کمک میگیرم و تنها امیدمه. اما در بین وعده ها چی کار کنم؟
 سپاس شده توسط
نيو آسمان پسرتازه نفس كانون بيا از خودت برامون بگو.

ما همه اينجاييم تا نذاريم حتي ي ساعت خوبتو از دست بدي
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
(1398 شهريور 9، 12:20)new Aseman نوشته است: منم کمک میخام
من از نماز اول در تمامی وعده ها کمک میگیرم و تنها امیدمه. اما در بین وعده ها چی کار کنم؟

تلویزیون ببینید
مداحی گوش بدید دیگه محرم اومد
با دوستانتون برید گردش البته اگه دوستای خوبین
خوشنویسی
مطالعه کتابهایی که دوست دارین
تقویت زبان حالا هر زبان خارجی که دوست دارین
ورزش

خلاصه یه برنامه برا خودتون بریزید و طبق اون عمل کنید هوشیارانه
 سپاس شده توسط
من خداروشکر تقریبا همه وعده ها نمازم رو اول وقت میخونم . و خداروشکر خیلی مؤثره. اما در بین وعده ها خصوصا وقتی که تنها میشم وسوسه دارم . تنهایی هم اجتناب ناپذیره. قطعا یه وقتایی آدم خودشه و هیچ کس نیس . من به شدت با این وقتا درگیرم . اصلا شیطان درونم منتظره من یه جایی حتی 10 دقیقه تنها بشم . ااونجاس که مثل کوه آوار میشه سرم. اصلا من موفقیتهای نسبی که در مورد این موضوع بوده فقط بخاطر دوری از تنهایی بوده. احساس میکنم باید با چالش تنهایی جور دیگه ای روبرو بشم .و یه جوری نفسم رو در تنهایی مغلوب کنم که دیگه اینقدر رو اعصابم راه نره .  . آخه اون میدونه که من از تنهایی میترسم و نقطه ضعف بزرگی تو تنهایی دارم . لطفا کمکم کنید چطور با این چالش روبرو بشم.ممنون .
 سپاس شده توسط
(1398 شهريور 9، 14:42)new Aseman نوشته است: من خداروشکر تقریبا همه وعده ها نمازم رو اول وقت میخونم . و خداروشکر خیلی مؤثره. اما در بین وعده ها خصوصا وقتی که تنها میشم وسوسه دارم . تنهایی هم اجتناب ناپذیره. قطعا یه وقتایی آدم خودشه و هیچ کس نیس . من به شدت با این وقتا درگیرم . اصلا شیطان درونم منتظره من یه جایی حتی 10 دقیقه تنها بشم . ااونجاس که مثل کوه آوار میشه سرم. اصلا من موفقیتهای نسبی که در مورد این موضوع بوده فقط بخاطر دوری از تنهایی بوده. احساس میکنم باید با چالش تنهایی جور دیگه ای روبرو بشم .و یه جوری نفسم رو در تنهایی مغلوب کنم که دیگه اینقدر رو اعصابم راه نره .  . آخه اون میدونه که من از تنهایی میترسم و نقطه ضعف بزرگی تو تنهایی دارم . لطفا کمکم کنید چطور با این چالش روبرو بشم.ممنون .

کسی مثل شما که نمازاشو اول وقت میخونه
میتونه حضور خدا رو نادیده بگیره؟؟؟

تنهایی؟
کدوم تنهایی؟
به هر طرف رو کنی خدا هست

چطور جلوی بقیه اینکارو نمی کنید
خدا هم میبینه
 سپاس شده توسط
(1398 شهريور 9، 14:42)new Aseman نوشته است: من خداروشکر تقریبا همه وعده ها نمازم رو اول وقت میخونم . و خداروشکر خیلی مؤثره. اما در بین وعده ها خصوصا وقتی که تنها میشم وسوسه دارم . تنهایی هم اجتناب ناپذیره. قطعا یه وقتایی آدم خودشه و هیچ کس نیس . من به شدت با این وقتا درگیرم . اصلا شیطان درونم منتظره من یه جایی حتی 10 دقیقه تنها بشم . ااونجاس که مثل کوه آوار میشه سرم. اصلا من موفقیتهای نسبی که در مورد این موضوع بوده فقط بخاطر دوری از تنهایی بوده. احساس میکنم باید با چالش تنهایی جور دیگه ای روبرو بشم .و یه جوری نفسم رو در تنهایی مغلوب کنم که دیگه اینقدر رو اعصابم راه نره .  . آخه اون میدونه که من از تنهایی میترسم و نقطه ضعف بزرگی تو تنهایی دارم . لطفا کمکم کنید چطور با این چالش روبرو بشم.ممنون .
قبلا تا تنها میشدیم، انجامش میدادیم و یجورایی انگاری اون بود که کنترل ما رو در اختیار داشت.
ذهنمون شرطی شده بود و فکر میکرد: تنهایی = خ.ا
ولی الان دیگه اوضاع فرق کرده، باید به خودمون ثابت کنیم که کنترل نفسمون رو در اختیار داریم.
وقتی تنهایین و نفستون میگه آره وقتشه، تو روش وایسین و بهش نشون بدین اینجا کی دستور میده [تصویر:  swear1.gif] (یکم خشن شد که ولی حقشه) 
و مهمتر از همه یادمون باشه که ما تنها نیستیم و خدای بزرگ هر لحظه شاهد و ناظر بر اعمال ماست.

أَلَمْ یَعْلَم باَنَّ اللَّهَ یَرَى (14علق) 
آیا انسان نمیداند که خداوند (همه اعمالش را) می‌بیند؟!

خوشبختی همان لحظه ایست که، احساس میکنی خدا کنارت نشسته و تو به احترامش از گناه فاصله میگیری [تصویر:  khansariha%20(63).gif] 
پیشنهاد میکنم این کلیپ استاد رائفی پور(عالم محضر خداست) رو حتما ببینید.
...You were there for me when no one else was

یه روز میاد که همه چی درست میشه
یا درست میشه یا تموم میشه مگه نه؟
 سپاس شده توسط
آقای نیو کم کم این مشکل براتون حل میشه نگران نباشین.تو مسئله ی ترک هر چقدر ک زمان میگذره آدم محتاط تر میشه و بهتر میتونه رو خودش کنترل داشته باشه.انقدر با ذهنتون درگیر نباشین ک تنها باشم خ ا میکنم.زیاد تلقین نکنین و ذهنتون و آزاد کنید.موقع تنهایی خودتون و ب ی فعالیتی سرگرم کنید و بیکار نمونین: )
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان