انجمن شبانه روزی

[ناشناس!]

بله...دقیقا ناشناس.....جالب بود ....اسمی که انتخاب کردم دقیقا یکی از سابقه دارای کانون بود(سابقه دار در معنای درستش!...خخ).....

البته من ربطی به اون ناشناس که توی افتخارات بود ندارم اما دوست دارم منم یه روزی مثل اون دو ساله بشم و بار خودمو برای همیشه ببندم.

دارم به این فکر میکنم که اگه دوساله بشه ترکم، بازم باید اراده داشته باشم که به صفر نرسم .....اما میدونم اگه دوسال بگذره از امروز ، اونوقت من از هر نظری یه آدم دیگه ای حساب میشم و بهتر میتونم مدیریت کنم احساساتمو.


دارم فکر میکنم توی این دوسال اگه ترک کنم و چند سال بعدش ازدواج کنم ، بازم آلوده ی این کار میشم یا نه!؟.....البته این حرف رو از روی سوال نپرسیدم ...فقط دارم فکرامو مینویسم.


دارم فکر میکنم این فقط یه مشکل پیش اومده به خاطر نبود همسره !؟...یا یک بیماریه که در بودن همسر هم میتونه منو اذیت کنه!؟....گرچه شنیدم بعضی ها در صورت وجود همسر باز هم خود ارضایی میکنن....

شاید اون خود ارضایی با این خود ارضایی فرق بکنه از خیلی نظرا ....و یا شایدم فرقی نکنه و همین علایم رو داشته باشه!........


بگذریم از این حرفا....فقط خواستم با نوشتن حرفام گره های ذهنی خودمو وا کنم.

..............................................................................................................

راستی گفتی معرفی بنمایم.....راستش ترجیح میدم فعلا ننمایم(معرفی!...خخخ)

حقیقتا نمیخوام معماییش کنم چون چیزی برای معمایی کردن وجود نداره....اما الان به خاطر اینکه یه روز از ترکم میگذره اصلا دل و دماغ توضیح خودمو ندارم.

یه قول یه دوستی که میگفت: کاش چیزی برای گفتن از خودم بود تا گوش فلک رو کر میکردم.

اما به هر حال کم کم نوشته هامون باعث معرفی بیشتر خودمون میشه .
.......................................................................................................................

یه چیزی هم یادم اومد بگم شاید بی ربط به جمله ی قبلیم نباشه! و هم یه جورایی معرفی خودم باشه:

من به شخصه اصلا عشق در نگاه اول رو نمیفهمم و فقط توی قصه ها خوندمشون ...البته میدونم دوست داشتن در نگاه اول وجود داره اما من تعریف دیگه ای از عشق و دوست داشتن دارم.

اینکه عشق رو اصلا نمیفهمم و به نظرم کسایی که از این کلمه استفاده میکنن میخوان شدت دوست داشتنشون رو با عالی ترین کیفیت و رزولوشن ممکن نشون شخص یا اشخاص مورد نظر بدن.

و اینکه به ظن من دوست داشتن آدما ، از یه طیف گسترده تشکیل شده که توی این طیف میتونه از دوست داشتن های کم شروع بشه تا دوست داشتن های خیلی زیاد (که خیلی ها به این میگن عشق)

به نظرم عشق اونقدر بار معنایی با ارزش و سنگینی داره که برای من خیلی سخته بگم عاشق شدم یا عشقم فلان چیز یا فلان شخصه!...فعلا با همین دوست داشتن های کم و زیاد در گذر ارتباطات روزمره کارم راه میفته (،در کل گذرم به کلمه ی عشق نیفته بهتره برای کلیه و مجاری کلیویم! .)

تمام اینارم گفتم که بگم :من خودم سعی میکنم توی ارتباطات معمولی به مرور زمان هم معرفی بشم و هم بقیه به من معرفی بشن ....چون فکر میکنم اینطوری رابطه ها عمیق تر میشه

مثل آشی که زمان میبره تا جا بیفته.
..............................................................................................................................................................................




از این حرفا که بگذریم باید بگم که به شدت فشار ذهنی و هورمونی و جسمی ترک روز اول رووم سواره!

...........................................................................................................


از فشار هم که بگذریم خواستم یه فیلمی رو معرفی کنم که خیلی عالیه ....یه فیلم فضاییه مربوط به صد تا نوجوون که از فضا فرستاده میشن به زمین ....و ادامه ماجرا.....THE 100

البته سانسور شده ش انگار توی روبیکا هست...اگه نبود خواهشا دنبال سانسور شده ش برین توی سایتا(برای خودمون بهتره!)..........

.....................................................................................................................................................................

[می توانم]

بابا مهندددددددددددددس
بابا قدیمی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی
!!!!

شما اگر جای سها خانم بودی چی می گفتی؟




آرمین خان
آدم وقتی شام قرمه سبزی می خوره نمی ره بگه آخ جون قرمه سبزی خوردم

دل شکستن هنر نمی باشد


پ.ن خیلی خوش حال شدم از این خبر
چقدر خوبه که این همه پیشرفت کردین یادمه روزایی که می گفتین تازه کارید و از اون مهندسی می گفتید که چقدر هوای تازه کار ها رو داشت

حتما شما هم مثل ایشون شدید



بابا کابوی ها
شماها اگر احساس می کنین خلوته یه دستی بجنبونید و یه کاری کنین

خلاصه شمعی بیافروز و این حرف ها



در ضمن تا جایی که من می دونم اون روز کذایی ربات ها به کانون حمله کرده بودن

[آرمین]

سلام

می دونم باورتون نمیشه.
اما من تا سن 15 سالگی به قرمه سبزی علاقه نداشتم.
قاعدتا خانواده هم کاری به علاقه داشتن من نداشتن. 
هر وقت آگاه میشدم که خورش سبزی داریم، عذابی غیرقابل توصیف در جسم و جان و روانم هویدا میشد.
نمی دونم چی شد که ذائقه ام عوض شد و اکنون بسیار دوست می دارم. 

می توانم خانم بفرمایید:

قرمه سبزیش پرملاته.

نوش جون تون. 

دوستان لطفا دست نزنن. 

غذا مخصوص می توانم خانم هست.

بقیه دسته جمعی بفرمایید پیتزا:

اراده کجایی؟

بپر 2 تا کوکا بگیر برامون. 

[آرمین]

کوکا چه جوری تو یک دقیقه خنک شد؟ 

مرسی ناشناس جان.
ان شاءالله کوکای عروسیت. 

من دو در پپسی خوردم.
جناب خان تو رژیمه سهمش رو داد به من.
خداییش پپسی یه چیز دیگه است. 

[آرمین]

من راستش تو پپسی یه طعم شیرینی خاصی رو حس می کنم که به نظرم فوق العاده است. 
البته کلا اهل نوشابه جات و پپسی جات و این ها نیستم.
در واقع نه می خورم و نه توصیه می کنم.
با این پرهیزات غذایی چقدر هم ماشاءالله سالمم. 

بچه ها
بیاین تصمیم بگیریم هر چیزی که برامون ضرر داره رو ازش پرهیز کنیم. 
یه ذره دو ذره نداره. 
خوردنی و دیدنی و شنیدنی هیچ فرقی نداره. 


دقت کردید کسانی که تو کل سال پرهیز دارن، چه تو ایام رمضان راحت ترن؟ 

[Queen]

سلاااااااام
شب همگی بخیر

منم خیلی اهل نوشابه نیستم می خورم ولی کم
راستش تا حالا دقت نکردم چه تفاوتی بین مزه کوکا و پپسی وجود داره حتما باید سری بعدی به این موضوع توجه کنم

الان یه دم نوش درست کردم توووپ
مقداری چای سبز و چند پر گل محمدی و یه چوب کوچیک دارچین
بفرمایید
من به نیابت از همه می نوشم

[ناشناس!]

کانونی ها احوالتون چطوره!؟( مثل برنامه ی خندوانه بگین :عالی!....).... ( این کارشون مضحک ترین کار ممکنه!...باقی کاراشون قشنگه مثل مسابقاتشون!)....

به هر حال!...




.......................................................

یه چیزی رو من میفهمم شاید بقیه هم اینو فهمیده باشن!.......

شاید جمله م خیلی پیش پا افتاده باشه اما به نظرم دلیل اعتیاد ما سبک زندگیمونه!...اگه مثلا از فردا میگفتن که ناشناس باید از این مسیری که ما تعیین میکنیم حرکت کنه و از این ساعتی که ما میگیم حق خواب و خوراک و استراحت نداشته یا داشته باشه، اونوقت من یه آدم دیگه میشدم!....

خیلی این مطلبو باز نمیکنم و حرفامو طولانی نمیکنم که حوصله ی خوندنش برای شما و حتی نوشتنش برای من باشه!...اما به نظرم این سبک زندگی روزمره مون جای فکر کردن داره که چی میشد اگه من از همین لحظه تمام خواسته هام و تمام عمل هام مثل یه آدم دیگه میشد و نه مثل خودم!!؟

[آرمین]

سلام دوستان

بعدظهر بهاری تون بخیر باشه.

چی میشد اگه من از همین لحظه تمام خواسته هام و تمام عمل هام مثل یه آدم دیگه میشد و نه مثل خودم!!؟ 

قطعا تبدیل به آدم دیگه ای میشدی.   

درسته که ما تیپ شخصیتی مون رو نمی تونیم تغییر بدیم.
همون طور که نیازهای وجودی و اختصاصی مون رو نمی تونیم تغییر بدیم.
همچنان که تو وضعیت ظاهری و جسمی مون خیلی قدرت تغییر نداریم.

اما به نظرم اون قدری امکان تغییر باورها (قلب)، تغییر افکار (مغز) و تغییر اعمال (دست و پا و چشم و گوش و بینی و ...) داشته باشیم که با تغییر اون ها، تبدیل به انسان دیگه ای بشیم.   

چند روزه بد تو کف نیک هستم.
نامرد جای هیچ حرفی باقی نذاشته. 
اگه من احساس محدودیت و ناتوانی می کنم، اون باید چه حسی داشته باشه؟ 

[ناشناس!]

این جمله ی وسطش که میگه : از دیگر مهارت‌های نیک شنا، موج‌سواری، و گلف است"......منو کلی خندوند..........با این که دیدم که این کارارو میکنه اما بازم به کار این انسان خندم میگیره که چطور کارایی رو میکنه که نیاز به دست و پای سالم داره!....(البته منکر این نیستم که این کارارو با همون نیمچه زایده ها انجام میده ......و بیشتر خندم میگیره که خودم با دو دست و دو پا شنا کردن بلد نیستم !)

[آرمین]

از رامین. خواستم مثل جمله ای که خانم سلف مید واریور ازش نقل کردن،
یه دیالوگ مفهومی هم برای من در نظر بگیره تا اون رو تبدیل به امضا کنم.

راضی کردن رامین. کار ساده ای نبود.
اما بالاخره موفق شدم. 

بخونید و بشنوید از زبان رامین نقطه:

الان در حال حاظر تنها دیالوگی که مد نظر دارم از جکی چان هست که خب مسلما قابل پخش نیست 
ولی سانسور شده ش رو بخوام بگم اینچنین فرموندند بزرگوار :

一个巴拉姆拉姆萨萨萨拉姆如何拉明姆如何拉明阿曼
一巴拉姆巴拉姆萨拉姆如何拉明萨萨萨萨拉姆如拉姆如何拉明阿曼
巴拉姆萨一个巴拉姆萨拉姆如何拉明拉姆如何拉明

واقعا سخنانش جای تامل داره ...
بخصوص اونجایی که میگه :
一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明
萨拉姆如

خدا ازت نگذره رامین.
با من چه کردی؟ 

الان یک ساعته که دارم اون جمله پایین جکی چان رو می خونم و اشک می ریزم. 
هی دارم اشک می ریزم و دوباره می خونم.  

دوست دارم سر به کوه و بیابون بذارم با این جمله.
داغونم کردی رامین.
داغونم کردی جکی.
نور به قبرت بباره. 

[ناشناس!]

[Queen]

مگه جکی چان مرده؟

[ناشناس!]

مگه جکی چان مرده؟

اگه مرده بود الان ویکی جان عالم و آدمو خبر کرده بود!....نه ایشون زنده هستن!.....

بعد بروسلی دیگه طاقت مردن این یکی رو ندارم!

[ناشناس!]

اینم ویکی پدیا جان

[New fighter]

چنتا سواله همیشه از خودم میپرسم
هرکی جوابی میدونه نگه ازش نمیگذرم اصن

چجوری خودمو بیشتر کنترل کنم؟
چرا حس میکنم اصلا بزرگ نشدم حداقل همسن خودم نیستم؟
چطور میتونم مفید تر با انگیزه تر و مامان پسند باشم؟

رو زبونمم اصلا کنترل ندارم..مهارت کنترل یه مکالنه معمولی هم ندارم

چجوری میشه با سیاست بود-_-

اومدم حرف بزنم درودل شدا


خودمم نمیدونم چی میگم حقیقتش

سلام
خوبید
اوه بابا چه سوالی سختی یعنی سخت نیستا بخوام کتبا اعلام کنم سخته به قول یه نویسنده که اسمش یادم نیست میگفت با کلمات زمینی نمیشه بیانش کنم
ولی درمورد کنترل که گفتی اگه منظورتون ذهن هست بهتر بگم که از روش گیوتین استفاده کنید یعنی درجا تا فکرتون شروع کرد به فکرای منفی بزنید نابودش کنید
من خودم امروز اینطوری وسوسه را تموم کردم به تا اومد سیر داستان سازی توی ذهنم درست بشه گفتم بسه دیگه تا کی میخوای اینطوری خودتا گول بزنی
و به درس و امتحانای میان ترم فک کردم جطوری ازشون راحت بیرون بیام و موفق هم شدم