1398 تير 6، 19:09
ویرایش شده
(1398 خرداد 31، 10:08)cornrose نوشته است: سلام
یه سوالی هست ک همیشه ته ذهن منه
جواب منطقی هم براش ندارم راستش گفتم از شماها هم بپرسم
چرا اونایی ک روابط ازاد دارن خیلی موفق ترن؟
مثلا من میشناسم کسیو که دقیقا از لحاظ هوشی یا هرچیز دیگه با من یکی بود اما اون رفت تو روابط ازاد تا اونجایی ک میدونم یعنی تا اون زمان ک میشناختمش با ۵۰نفر رابطه داشت
ولی از نطر علمی و درس و نوفقیت شغلی حتی از من بهترم شده
سلام
خانم کورن رز
این سوال رو چون قول داده بودم بعداً که سردردم خوب بشه و وقت کنم براتون می نویسم دارم جواب میدم.
وگرنه به عنوان جمع بندی نیست و صاحب نظر این حوزه هم نیستم.
دو حالت داره:
الف) شخصی که از شما ازش صحبت می کنید واقعاً خیر و برکت تو زندگیش جاری شده و لبخند خدا تو زندگیش جریان داره.
نکته ی اول: ما تصور می کنیم اخلاق مدارتر بودیم؛ در صورتی که واقعیت برعکسه.
شخصی که شما ازش صحبت می کنید، هفته ای یه بار رابطه داشته. من هم روزی 3 بار گناه کبیره خودارضایی انجام می دادم.
اون مدام فکر می کرد که می تونه از این مسیر برگرده. اما من افسرده بودم و با اصرار بر خودارضایی، هفته ای 100 بار به گناه کبیره یاس و ناامیدی از رحمت خدا هم مبتلا بودم.
من به درد لای جرز دیوار هم نمی خوردم و اون با تلاش و کوشش و زحمت، صدها توانمندی داشته و داره.
کدوم در نزد خدا جایگاه بالاتری داره؟ حقش نیست الان خیر و برکت تو زندگیش جاری باشه؟
نکته ی دوم: ما از بک گراند و گذشته اون شخص اطلاع نداریم.
شاید همین آدمی که میگید برکت تو زندگیش جاری شده، چندین بار تو بچگی مورد تجاوز واقع شده بوده. پدر و مادرش آدم های ناسالمی بودن. اجتماع و دوستانی که سر راهش بودن همه آدم های مریض و بیماری بودن.
چنین آدمی انتظار دارید بعداً چی بشه؟
شاید اگه از واقعیت گذشته طرف مطلع بشیم، بگیم واو! چنین آدمی با چنین گذشته ای چه امتحانات سختی رو گذرونده. فقط 50 تا رابطه داشته؟ چه انسان فوق العاده ای.
نکته ی سوم: ما از تصمیمات یا توبه شخص مقابل اطلاع نداریم.
شاید تو ارتباط پنجاه و یکم جوری مسیر رو برگشت که نه تنها آدم های بیمار، آدم های سالم هم چنین اراده ای ندارن.
شاید توبه کرده و خدا در قبال این توبه حقیقی، برکت رو به زندگیش آورده.
ب) شخصی که از شما ازش صحبت می کنید خیر و برکت تو زندگیش جاری نشده و این صرفاً یه تصوره.
نکته ی چهارم: ما ظاهر زندگی اون شخص رو می بینیم؛ نه باطنش رو.
تو مراوداتی که داریم، میگیم عجب بچه و شوهر و پولی دارن. خوش به سعادت شون.
اما اگه از درد و مصیبت هایی که همین الان باهاش رو به رو هستن اطلاع داشتیم هیچ موقع آرزو نمی کردیم جاشون باشیم.
نکته ی پنجم: ظاهر امروز چنین آدمی عالیه. اما آیا فردا و عاقبتش هم همین جوره؟
شنیدید فلانی بچه اش مرد؟ شنیدید فلانی ورشکست شد؟ شنیدید میگن فلانی زندگیش از هم پاشید؟
تا امروز همه می گفتن عجب بچه ای. خوش به حالش چه مایه دار. غبطه داره داشتن همچین شوهری.
اما از فردا این ها نقش بر آب میشه.
(چقدر این عاقبت ب خیر باشینی که سها خانم برام می نویسن رو دوست دارم. یعنی امروز ظاهرا در راه خیر قدم برمی داری. امیدوارم عاقبتت به خیر باشه.)
نکته ی ششم: خیلی چیزها رو از خیلی روش ها میشه به دست آورد؛ اما همه این روش ها انسانی و اخلاقی نیستن.
من برای اینکه پول دار بشم، می تونم برم بانک رو بزنم و یک شبه پولدار بشم.
شما هم پول من رو ببینید و بگید خوش به حالم.
اما آیا واقعاً خوش به حالم؟
اون دنیا پوست من رو نمی کنن؟
تو همین دنیا هم پوستم کنده است. همین که تو همه سایت ها تا قیام قیامت اسمم ثبت بشه که آرمین دزد بود و بعد از دزدیش به کانادا فرار کرد و تا پایان عمر در همون جا مخفیانه زندگی کرد، بدترین بدبختیه.
شاید شما بگید آبرو و اعتبار مهم نیست. اینکه مردم چی بگن هم مهم نیست. مهم داشتن پوله. خب این یک تصمیم شخصی هست.
و در پایان اینکه خدا عادله.
اگه من حساب کتاب خدا رو نمی فهمم و نمی دونم، دلیل نمیشه که به عدالتش شک کنم.