عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اگه می خوای اجتماعی بشی بیا اینجا

#46
به یا حق جان بحث که همچین مردونه نیست مثه اینکه دخترها این تاپیک رو تحویل نمیگیرن 4fvfcjaهمونطور هم که خودت گفتی به دلیل اینکه دختری نظر شما شاید بیشتر به آرشام کمک کنه تا من یا...
آرشام از چیزهایی که گفتی اینطور میشه استنباط کرد که روابط تو در حد یه همکلاسیه فقط ، پس نمیتونی رو یه آشنایی خاص حساب باز کنی
پس همه چی بر میگرده به همون چراغ سبزی که گفتم ، در مورد سوالت که چطور میشه فهمید یه دختر داره چراغ نشون میده یا نه باید بگم که اگه جوابش به این واضحی بود که قابل بیان بود دیگه بحث جواب گرفتن و خواستگاری و اینا که دیگه هیجانی نداشت!!!
اما خوب بعضی وقتا به وضوح علاقه طرف معلومه مثلا من یکی بود که گیر داده بود به من هر وقت از کنارش رد میشدم خیلی گرم سلام میکرد ، منو به دوستاش نشون میداد ، موقعی که جلوی من بود کلی با دوستاش حرف میزد سعی میکرد جلب توجه کنه ، بقیه میگن خبریه ، یا یکی دیگه (من بعضی وقتا میرم مغازه بابام کار میکنم) با اینکه دست بقیه خالی بود اما کارشو میداد به من (خیلی تابلو که موجب خنده ی حضار میشه!!!)
این ها نمونه هایی از چراغ سبز های تابلو بودن که احتمالا برای تو و سایرین هم پیش اومده نکته ی مهم تو این قضیه اینه که اولا علاقه یه طرفه ست ، یعنی چون من به اون علاقه ندارم در ثانی فقط عقلم حکم می کنه ، سه سوته می فهمم از جانب طرف یه خبریه ، واسه همین اون پسرایی که کلی دوست دختر دارن پیشنهاد دادن واسشون مثه آب خوردنه ، چون احساس خاصی بهش ندارن ، فقط هوسه راحت میتونن باهاش کنار بیان ، اشارات طرف رو هم راحت میفهمن
اما خوب تو به اون دختر علاقه داری و خوب قصدت هم ازدواجه ، یعنی دو مسئله بسیار حساس باعث میشن که احساس هم کنار عقل بیاد من خودم از عاشقای در حد مجنون یا فرهاد بودم! می فهمم چه حسی داری ، واقعا جلوی یکی که دوسش داری ، کودن محض میشی17 ، شرمنده رک میگما ، من خودم اصلا نمیتونستم تحلیل کنم که آیا این رفتاری که از اون سر زد علاقه بود یا نه
تمام فکر و ذکرت میره پیش اون یا یه چیزی میگی یا کاری میکنی که فکر میکنی به نظر اون جالب نیومده ، کلی اعصابت خورد میشه که آیا اون ناراحت شده یا نه و هزارتا دردسر دیگه13
اما نکته ی مهم دیگه ای که وجود داره اینه که باید توجه کنی حرفه ای ترین آنالیزورهای دنیا دختر ها هستند اینو واقعا میگم ، وقتی حواست نیست آروم تو رو میپاد تمام حرکاتتو زیر نظر میگیره و تا متوجه ش میشی سرشو برمیگردونه ، بعضی وقتا که فکر میکنی اصلا حواسش به تو نبوده ، کاملا داشته تو رو تحلیل میکرده ولی به طور کاملا غیرمحسوس و نکته آخر اینکه حافظه بلند مدت وحشتناکی دارن ، یعنی وقتی تو تحلیل و آنالیز شدی اگه 6 ماهه دیگه هم که تو کاملا یادت رفته اون موقع چه اتفاقی افتاده بود ، به طور دقیق بیان میکنن واست ، برای من به طور عملی ثابت شده که این طور با قاطعیت دارم بهت میگم ممکنه از این سوراخ گزیده بشی! برای همینه که میگم هر حرکتی که میکنی رو مد نظر داشته باش ، البته نمیخوام حساسیت موضوع رو زیادش کنم ، منظورم اینه که در رصد اون قرار گرفتی ، ضایع بازی و خجالت خفن نکشی(من یه بار فکر کردم همون طرف منو ندیده سریع مسیرمو عوض کردم تا منو نبینه ، با سر پایین رد شد بدون هیچ عکس العملی ، ما هم آهی با خیال راحت کشیدیمو رفتیم ... بعدا بدبخت شدم!!!)
آرشام جان این تجربیات رو به زبون خودمونی بهت گفتم که بیشتر بتونی درک کنی ، وگرنه فکر نکنی خدانکرده ما آدم هیزی هستیما!
به نظر من باید سعی کنی که از دختری که بهش علاقه داری عکس العمل های بیشتری بگیری ، مثلا بحثی پیش میاد ، قرار توری میگذارین ، واسه شام دسته جمعی با بچه ها میرین بیرون ، اینجوری میشه هم غیرمستقیم تو بهش ابراز علاقه کنی و هم بفهمی چراغی که اون بهت نشون میده چه رنگیه!
من نمیدونستم روابط تو تا چه حدیه ، همونطور هم که خودت اذعان داری رک و صریح گفتن ریسک بسیار بالایی هست
من همونطور که به یاد حق خانوم گفت شاید ده ها بار خودم جلوی آینه تمرین کردم که چی بگم ، اما به دلیل علاقه بسیار زیاد به هیچ عنوان جلوی اضطراب رو نمیشه گرفت ، بازم کم آوردم Khansariha (8)(تا حدی که اون فهمید و از حالتم خندش گرفت) و سر یه موضوع دیگه رو باز کردم
بازم میگم بهتره بیشتر از طرف مقابلت عکس العمل بگیری ، به هر بهانه ای ، طوری که تابلو نباشه که همه بفهمن تو به اون علاقه داری (وگرنه این حالت هم فرقی با رک گفتن نمیکنه) اینطوری اگه خدای نکرده ، خدای نکرده ، زبونم لال 17، ایشون با کارهاش به شما چراغ قرمز نشون داد بتونی راحت و بدون هیچ آبروریزی از این موضوع بگذری ، اگه من هم قرار بود با اونی که بهش علاقه داشتم ابراز علاقه کنم اینطوری پیش میرفتم ، حیف که دیگه بیخیال عشق و عاشقی و اینجور چیزا شدم و روابطمو در حد دوستانه با بقیه نگه داشتم...53258zu2qvp1d9v
به هر حال موفق باشیdaghighan
به یاد حق خانوم راستش من فکر میکردم اکثرا جواب نهایی تو خواستگاری با دختره ، خوب پس حرفم رو تصحیح میکنم به نظر من بهتره که از اخلاقیات و وضع تفاهم و اینجور چیزا قبل از خواستگاری مطلع شد ، البته با اطلاع پدر و مادر طرفین ، چون حداقل چیزی که مطمئنم اینه که دوران نامزدی واقعا کنار کشیدن خیلی آبروریزیه ، اینطور که تو جامعه ما از نامزدی برداشت غلط شده
پسرهایی رو میشناسم که به خاطر اینکه گیر کرده بودن دیگه راه چاره ای واسه انصراف نداشتن! و ازدواج کردن و دخترهایی رو هم میشناسم که وقتی بعد از ازدواج با پسرها تو دوران نامزدی به هم میزنن باعث حقارت و آبروریزی بین دوستان و اقوام شده
کل بحث اینه که در انتخاب همسر باید نهایت دقت رو کرد به نظر من تفاهم کامل داشتن باعث پیشرفت طرفین و تفاهم نداشتن باعث جوون مرگ شدن دختر و پسر میشه! ، طلاق گرفتن و یه عمر نساختن و کنار اومدن با همسر جفتش وحشتناکه46wacko2
!...Nobody's perfect
#47
از «به یاد حق» خانم ممنونم!varzesh یه کمک عالی بود!
و آقا پرشان و همینطور آقا مجتبی!Khansariha (48)

همه رو خوندم! ولی وقت نوشتن ندارم... میخواستم چیزایی که یاد گرفتم رو جمع بندیش کنم... بعدا انشالله!4fvfcja

من یه مطلب هم در راستای همون حرف آقا پرشان پیدا کردم که بد نیست!
اینجا پیداش کردم گویا از جای دیگه منبع داشته ولی خود اصلیش رو پیدا نکردم!

میزارمش اینجا تا اگه یه وقت وبسایتش پایین اومد در دسترس باشه:

نقل قول: شـنیدن جواب رد از طـرف یـک زن بـرای مـردان اصـلا" مسئله خوشایندی نمی باشد. هیچ چیـز بـه انـدازه اینکه زن رویاهایتان تقاضای ازدواج شمـا را نـپـذیـرد، براییـتـان گـران تـمـام نـمی شود. پـیـش خـود تـصـور میکردید که او به شما علاقه مند است ولی احتمالا" برداشتتان از علائم علاقمندی او اشتباه بوده است.

از نقطه نظر مردان، زنان هنگام ابراز علایق رومانتیک خود بصورتی زیرکانه و پیچیده عمل میکنند(مگراینکه طرف مقابلشان خوش تیپ و پول دار باشد آنجوری که خودشان اظهار می کنند) و اکثر آنها جوابهای ضـد و نقیضی میـدهـند چون خودشان مطمئن نیستند که چـه چیزی در سرشان میگذرد.

بنابراین آنچه که اغلب آقایان به دنبالش هستند، یک سری علائم و نشانه هایی اسـت که بوسیله آنها متوجه علاقمندی حقیقی طرف مقابلشان شوند.
در زیر برخـی از نـشـانه هـای کـه می تـواند نـشانه علاقمندی یک زن باشد را مشاهده میکنید:

علائم علاقه مندی زنان :

1- او همگام با شما استناگهان متوجه میشوید که او همه جا حضور دارد. او "بطور اتفاقی" هر کجا شما هستید پیدایش می شود، یا در راه روی محل کارتان مرتب جلوی شما قدم میزند، یا "تصادفی" به شما برخورد میکند، یا در میهمانی در اطراف شما مانور می دهد.

آنچه که او انجام میدهد تلاش برای جلب توجه شما است، و بـرای این اسـت که خود را در موقعیتی قرار دهد تا شما "قدم اول" را بردارید. مسئله اینـجا اسـت کــه بـسـیـاری از مردان نسبت به این عمل زنان بیتوجه هستند و به همین دلیـل بسیاری از فرصت ها را از دست میدهند. مردان مستقیم عمل می کنند، زنان غیر مستقیم. بنابرایـن اگر زنـی مکررا" شروع به قـرار گـرفـتـن سـر راه شـما نـمود، احتمال اینکه او اینکار را عمدا" انـجام میدهد زیاد است.

2- او حرکاتی بخصوص انجام می دهدیک جمله قدیمی می گوید:"جسم دروغ نمی گوید." طبیعت بشر را جوری برنامه ریزی نموده که هنـگام ابـراز عـلاقه بـی اخـتیـار شـروع بـه انـجام یـک سـری حرکات جسمانی مشخص میکند. این اعمال غیر شفاهـی از گـشاد شـدن چشم هنگام نظاره به چیزی جالب گرفته تا لبخند زدن و لمس کردن، متغیر است.

در اینجا برخی از علائم زبان جسمانی را مشاهده میکنید:
اشاره نمودن در جهت شما با پاها یا شانه ها
خم شدن به طرف شما هنگام صحبت
چشم برنداشتن از شما هنگام صحبت و گفتگو
تقلید از حرکات شما ( مثلا" اگر دست خود را روی میز بگذارید او هم همین کار را میکند.)
لبخند زدن هنگامیکه شما او را برانداز میکنید.

اگر برخی از این علائم را هنگام حضور طرف مقابل مشاهده نمودید، تقریبا" می توانید مطمئن شوید که او چراغ سبز شروع رابطه برای ازدواج را دارد به شما نشان میدهد.

3- او هیچگاه برای شما سرش شلوغ نیستاین اصلی ترین قانون بازی عشق است. اگر زنی علاقه به برقراری رابـطـه و بـیرون رفتن با شما داشته باشد، همیشه خودش را در دسترس قرار میدهد. یـعنـی او یـک شـمـاره تلفن کاری یا آدرس ایمیل به شما خواهد داد. او در اسرع وقت به تلفـن یا ایـمیـل شـما جواب خواهد داد. او دعوت شما را برای با هم بودن خواهد پذیرفت - و اگر او در روزی که شما تعیـین کرده اید وقت نداشت، چیزی شبیـه این خواهد گفت: "خوب، این پنجشنبه نمیتونم، اما اگر اشکال نداره بندازیم برای پنجشنبه دیگه، باشه؟ "


شـمـا هـرگـز از یـک زن عـلاقـمـند چـنین جملاتی را نخواهید شنید: " الان واقـعـا" سـرم شلوغه"، یا "بذار بینم وقت دارم"، یا "نمیدونم بتونم بیام یا نه"

4- او در مورد شما کنجکاو استزنی که به شما علاقمند است دوست دارد همه چیزتان را بداند ( تا بتواند در این مـورد با دوستان دخترش صحبت کند). او درمورد خانواده،پیشینه،سلیقه غذایی، موسیقی، فیلم و مسائل گوناگون شما پرسش خواهد کرد. انگیزه اصلی او این اسـت کـه عـلایـق شما را بشناسد تا بتواند خود را دارای علایق مشــتـرک بــا شما نموده و پـیـوسـتـگـی بیشتری با شما ایجاد کند- اگر از قایق سواری خوشتان نمیآید، او نیز ناگهان از این کار متنفر می شود.

5- او وضعیت مالی شما را می سنجدزن علاقمند دوست دارد منابع و بنیه مالی همسر آینده خود را مورد سنجش قرار دهد. سؤالاتی مانند: "کجا زندگی میکنی؟"، "چه ماشینی داری؟" و "شغلت چیه؟" مـیتواند نشانه علاقمندی وی باشد. اگر پاسخ این سؤالات مطابق با "استانداردهای" او باشــد، علائم بعدی ظاهر خواهند شد وگرنه او در غباری از مه فرو خواهد رفت.
توجه :
البته پیشنهاد ما این است که اگر دیدید دختری خیلی چشم به مال و اموال شما دوخته، اصلا وقت خود را برای چنین دختری صرف نکنید زیرا او همسر خوبی برای شما نخواهد شد بلکه در موقع دارایی همدم پول شما خواهد بود و در موقع تنگدستی مته ای بر اعصاب شما.


6- او در مورد آینده صحبت میکندیک زن علاقمند همیشه دوست دارد در مورد نقشه های آینده و کارهایی که میتوانید با هم انجام دهید اشتیاق نشـان مـی دهد. درواقع او اغلب چیزی شـبـیـه ایـن میـگـویـد: "وای... تـو هـم از پارک خوشت میاد؟ باید یه بار با هم بریم ." اگر او چنین عمل نمود، شک نکنید که دوست دارد ازش بخواهید با شما بیرون برود.

7- او بیقراری و بی تابی میکنداگر او واقعا" علاقمند باشد، همانند یک گربه دور و بر شما دستپاچه و بیقرار خواهد بود، بخصوص هنگامیکه شما نتوانید متوجه علائم اشتیاق او شوید. البته ممکن است که ذاتا" یک شخص خجالتی نرمال باشد - اگر او فقط پیش شما بی قراری میکند، احتمالا در سرش فکر ازدواج دارد.

8- او نسبت به زنان دیگر، حسادت می ورزدیک زن سعی می کـند از مـرد مـورد علاقه خود همانند یک عقاب مراقبت نموده و او را با چنگ و دندان حفظ کند.

نشانه های فوق ممکن است لزوما" دلیل بر علاقـمـندی یک زن نـبـاشد چـون بـرخـی از زنان کلا" با دیگران حالتی دوستانه دارند اما اگر تـعـداد زیـادی از ایـن عـلائم را در فـردی مشاهده نمودید میتوانید به خود امیدواری دهید و به دلتان صابون بزنید
مسئله این نیست که چقدر می‌تونی مشت بزنی؛
مسئله اینکه چقدر می‌تونی مشت بخوری و باز ادامه بدی.
چقدر زمین بخوری و باز پاشی وایسی.
آدم اینجوری برنده میشه!
 

[تصویر:  05_blue.png]
#48
ها
من یه چیزی بگم؟
من با این قضیه ی چراغ سبز موافق نیستم
چون همه ی دخترا اینجوری نیستن
مثلا خودمن
اصلا به هیچ کس چراغ سبز نشون نمیدم
یعنی اگر یه روزی از یه نفر هم خوشم بیاد (که نمیاد ..)چراغ سبز نشون نمیدم تا فبل از اینکه اون بیاد خواستگاری و مطمئن ببببشم
به نظر من چراغ و اینا مال حرفه ای هاست4fvfcja

اصل امن که به کل با ازدواج این مدلی مخالفم
ازدواج فقط سنتی
این عشقا بدرد بخور نیست317
البته بگما من اصلا کل مطالبی که نوشته بودینو نخوندم
نه از دخترایی که چراغ نشون میدن خوشم میاد نه پسرا
مثلا اگه یه روز یه پسرس بیاد بگه من از شما خوشم اومده می خوامبیام خواستگاریتون4fvfcja4fvfcja خیلی ناراحت میشم
نمیدونم چرا
ولی ناراحت میشم
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
#49
(1389 مهر 25، 14:53)حسن یوسف نوشته است: اصل امن که به کل با ازدواج این مدلی مخالفم
ازدواج فقط سنتی
این عشقا بدرد بخور نیست317

نه از دخترایی که چراغ نشون میدن خوشم میاد نه پسرا
مثلا اگه یه روز یه پسرس بیاد بگه من از شما خوشم اومده می خوامبیام خواستگاریتون4fvfcja4fvfcja خیلی ناراحت میشم
نمیدونم چرا
ولی ناراحت میشم

موافقم.

نوشته های آرشام خیلی خارجی بود. از جمله هاش معلوم بود. ایشالا اگه رفتی خارج ممکنه به دردت بخوره.
4fvfcja




(1389 مرداد 11، 21:06)مجتبی نوشته است: راهشم اینه که بد نیست یه جاهایی غرور شکنی کنی ،
شروع کن توی موقعیت هایی که ترس داری ، ترس هایی از قضاوت و یا فکر بقیه ، توی اون موقعیت ها وارد شو و حرف و نظر و فکر خودت رو در نظر بگیر . اعمال کن

هر جور احساس فراری از شکسته شدن بعضی از غرور هاون وجود داره ، اصلن اون غرور ها رو بشکن که اصلن نداشته باشی !
یه جاهایی که کوتاه میومدی کوتاه نیا ، و یه جاهایی که پافشاری میکردی کوتاه بیا
تعادلش رو خودت بوجود بیار اون طور که خودت واقعا هستی
با خدا، تا خدا

ترک من
#50
آها! پیدا کردم:
کمی خلاصش کردم:

(1389 تير 30، 10:36)مجتبی نوشته است: ریشه اش بر میگرده به تصویری که از خودمون می سازیم
توقعات متناسب با ایده ال شخص به دو صورت میشکنه :
یکی توسط خودش
یکی توسط دیگران

اولی باعث احساس بی تفاوتی با شرایط (غیر عادی ) و دومی باعث احساس حقارت میشه .

در واقع احساساتش عمق نداره . چون نتونسته از درون "به خود واقعیش برسه " سعی میکنه با انواع این غرور ها ، یک تصویر ایده الی که دوست داره رو از خودش بسازه ، من اسمش رو میذارم غرور ها و احساس ارزش های "تو خالی "

، در صورتی که احساسات واقعی ناشی از باید های او نیست ، بلکه خیلی طبیعی و عادی و با رضایت خاطر عمیق ظهور پیدا میکنه ، شخص برای انجام اون ها احساس زور و فشار نمیکنه ، عمیق و اساسیه

کم کم اینقدر پیشرفت میکنه ، که شخص بسختی میتونه امیال و احساسات اصیل و واقعیش رو بشناسه ، برای همین توی خیلی از کار ها دچار تردید میشه.
با خدا، تا خدا

ترک من
#51
سلام

خیلی سخته که آدم بتونه یه تصویر واقعی رو از خودش بسازه توی ذهنش !!!

راهش چیه که بتونیم درباره خودمون واقعیت رو ببینیم ؟؟؟
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#52
(1389 مهر 25، 14:53)حسن یوسف نوشته است: ها
من یه چیزی بگم؟
من با این قضیه ی چراغ سبز موافق نیستم
...
اصلا من که به کل با ازدواج این مدلی مخالفم
ازدواج فقط سنتی
این عشقا بدرد بخور نیستhey_happy
...
مثلا اگه یه روز یه پسری بیاد بگه من از شما خوشم اومده می خوام بیام خواستگاریتون4fvfcja4fvfcja خیلی ناراحت میشم
نمیدونم چرا
ولی ناراحت میشم

خب چه خوبه که نظرتون رو میگین چون من نظری ندارم فقط سوال دارم!!!!4fvfcja
اینکه بعضی از دخترا مثل شما فکر میکنن واسه من یه حقیقت غیر قابل انکاره!
دوست دارم همینو بدونم اینکه چی درسته...

چندین بار این داستان رو تکرار کردم تو کانون ولی باز بگم اگه نمی دونید من به یه دختر که علاقه پیدا کردم حدود یه سال خ.ا رو ترک کردم و بعد به توصیه همه ی دوستام و حتی مامانم بهش گفتم و خب اون رد کرد و ضربه ی روحی بهانه ای شد برای شکستنم.
پس این مسئله واسم مهمه!

تقریبا مطمئنم که اون دختر هم مثل شما فکر میکرده چون اونم میشه گفت «خیلی ناراحت شد» و حتی دیگه سلام و احوالپرسی هم با من نکرد.

ولی اگه بخوام سوالم رو دقیق بپرسم اینه که برای شما خود پسر مهمه یا نوع خواستگاری کردنش؟!
یعنی اگه همون پسری که رو در رو به شما علاقه ش رو ابراز کرده همون بیاد به روش سنتی خواستگاری، اون وقت تو جواب شما تاثیر میزاره؟! جواب منفیتون مثبت میشه؟

تاکید کنم نمی دونم کدوم راه درسته! ولی می تونم بفهمم هر کدوم ایرادایی دارن...

بزارید راحت بگم واقعا ابراز علاقه کار آسونی نیست!!!
خواستگاری رفتن و جواب منفی گرفتن بیشتر!
اول اون متنم همین رو میگه:
«هیچ چیـز بـه انـدازه اینکه زن رویاهایتان تقاضای ازدواج شمـا را نـپـذیـرد، براییـتـان گـران تـمـام نـمی شود!»
می دونین فقط یه خواستگاری رفتن چقدر کار داره... و وقتی در شرایط سابق من طرف خونوادش توی یه شهر دیگه باشه دیگه... باید بابا مامان رو راضی کرد و برداشت سوار ماشین کرد و برد یه شهر دیگه شب رو توی هتل خوابید؟!... و بعد جواب منفی گرفت!(به همه دردسراش اشاره نمی کنم)

نمی دونم من واقعا نمی دونم!
اما خوبه ببینیم که سنت ها اکثراً بی عیب نبودن
اینترنت و فضای اجتماعی که الان توش بحث میکنیم کاملا غیر سنتی حتی ضد سنتین!


ازدواج «این مدلی» با «اون مدلی» چه فرقی داره که باعث مخالفتتون شده؟ جدا میپرسم؟ واسم سواله؟!


فکر میکنم کمی تند رویه که بگید این عشقا بدرد نمیخوره!
کل احساسات و عواطف شاعرانه ی ادبیات ما تا 90% زیر سوال میره
نمی دونم! ولی بین نزدیکای من هستن کسایی که از «این عشقا بدرد بخور» به خوشبختی هم رسیدن...
شخصا از اینکه زندگی رو بدون علاقه و بر حسب نیاز شروع کنم خوشم نمیاد...

به هر حال شدیداً از کمکتون ممنونم چون دنبال این حرف بودم که بشنوم. میخواستم بدونم تو طرز تفکر شما انقدر نوع درخواست مهمه؟! و چرا اینقدر گستاخانه به نظرتون میاد ابراز علاقه رو در رو؟!

ببخشید طولانی شد!4fvfcja
بازم ممنون...


(1389 مهر 25، 23:21)سلام نوشته است: نوشته های آرشام خیلی خارجی بود. از جمله هاش معلوم بود. ایشالا اگه رفتی خارج ممکنه به دردت بخوره.
4fvfcja

(1389 مرداد 11، 21:06)مجتبی نوشته است: راهشم اینه که بد نیست یه جاهایی غرور شکنی کنی ،
....
کم کم اینقدر پیشرفت میکنه ، که شخص بسختی میتونه امیال و احساسات اصیل و واقعیش رو بشناسه ، برای همین توی خیلی از کار ها دچار تردید میشه.

سلام آقا سلام!
خیلی از تریپ پستای شما خوشم میاد از این تغییراتی که احتملا اخیرا با کمک شما ایجاد شده!

خارج؟! همین بقل گوش من بیشتر ازدواجا همین مدلی هستن! الان 3 تا از دوستای من که ازدواج کردن به همین روش(بیان علاقه نه چراغ سبز) اول علاقه شون رو مستقیم بیان کردن بعد خواستگاری رسمی!

من در مورد اون چراغ سبز چیزی نمی دونم فقط این متن رو کپی پیست کردم...گرچه دلیلی نیست که فکر کنم غلط باشه
مسئله سر چراغ نشون دادن نیست مسئله سر اینه که من هر پنج دقیقه عاشق نمیشم نمی دونم اصلا ممکنه دوباره این احساس رو داشته باشم یا نه... ولی میدونم احساس بی مثالیه! واقعا میخوام یا با عشق ازدواج کنم یا ازدواج نکنم...
نمی خوام هر بار که یه نفر رو نسبتا مناسب دیدم پاشم برم خواستگاری و بعد یه لیست دراز از کسایی که رفتم خواستگاریشون داشته باشم برای وقتی که قراره همه ی حقایق رو تحویل همسر آیندم بدم...


بزارید یادآور بشم که اینترنت و فرومم خارجی هستنا!


اون متنای نقل قول شده رو خوندم فکر کنم مربوط به اعتماد بنفس بود. آره؟
کاش دقیق‌تر می گقتین هدف از اونا چیه؟!

منونم از راهنماییتون! از همش!
چون دوست دارم این مشکلام و احتمالا افکار نادرستم تصحیح بشه! بازم اگه تونستید راهنماییم کنید.


خیلی طولانی شد شرمندمKhansariha (8)
مسئله این نیست که چقدر می‌تونی مشت بزنی؛
مسئله اینکه چقدر می‌تونی مشت بخوری و باز ادامه بدی.
چقدر زمین بخوری و باز پاشی وایسی.
آدم اینجوری برنده میشه!
 

[تصویر:  05_blue.png]
#53
4fvfcja

ببین آرشام جان ، این چیز ها که میگیم بحث کلی و منطقی و چارچوب اجراست ،
به طور کلی تجربه و همین طور علم ثابت کرده که خواستگاری از طریق خانواده آرامش و امنیت و آسودگی خاطر بیشتری داره ، و ضریب موفقیت رو توی انتخاب بالاتر میبره ...

حالا من یه سوال دارم ؟

چرا از طریق خانواده علاقت رو مطرح نکنی ؟ حتما باید رسما بری خواستگاری و پایشین بلیط بگیرین و یه شب توی هتل بخوابین ؟ خیلی راهکار دیگه هست ، میتونه مادرت به مادرش زنگ بزنه و اولین بار اون این موضوع رو مطرح کنه ، یا یه جلسه خانوادگی باشه هر جور برای طرفین میسره ، مثلن مامان یا پدر و مادر اون بیان این وور یا شما برین اون ور 4fvfcja هر جور بهتر میدونین ، یا حتی این اجازه رو از خانوده و خانوادشون بگیری طوری که بتونین این موضوع رو تو و اون دختر توی چندجلسه توی دانشگاه یا محیط های دیگه با هم بررسی کنه ، اصل اینه که اگه از ابتدای این فرایند تحت نظر و نظارت و کنترل خانواده باشین برای هم تو و هم خانوادت عالیتره ...

کلا به نظر من هر تلاشی بکنی مفید واقع میشه البته با این شرط " تحت لوای نظر و نظارت خانواده !" 4fvfcja ...

عکسش هم نتایج خوبی به بار نمیاره ، و ریسک ها و خطراتی داره ... .
دقیقا یه احساس عاشقانه تا حد زیادی جلوی "سالم انتخاب " کردنت رو میگیرن و توی این شرایط نظر و بررسی بقیه اعضای خانواده هم بسیار مهمه ...
با این احساس تویه محیط تجربه و اشنایی شخصی با اون دختر بری ، بسیار وابسته تر و انتخابت هم تحت تاثیر اون قرار میگیره ، هر چند ممکنه پیش بیاد که پیشمون بشی و نظرت توی این آشنایی نسبت بهش برگرده ولی از اون طرف هم این حسی وابستگی و احساس عاشقانه هم ممکنه باعث بشه خیلی چیز ها رو نبینی یا اگه ببینی هم به سادگی ازش رد بشی ...
42

همیشه قبل از پسندیدن و وابسته شدن و احساس عاشقانه پیدا کردن ، خوبه که ادم بتونه تویه فضای متطقی و عقلی تصمیم بگیره ، برای همین خیلی ها اول میرن خواستگاری که فضا و محیط پیرامون طرف رو ببینن ، و فرهنگ و اعتقادات وو اصل و ریشه و نصب و ارتباطات اجتماعی و سطح فرهنگیشون رو بررسی میکنن

این میشه سطح اول شناخت

بعد توی سطح های بعدی شناخت میرن سراغ خود طرف ، و جلسات بررسی و آشنایی شخصی شروع میشه

که اصلن طرف رو میپسنده ؟ اگه پسندید از نظر ظاهری اخلاقش چطووره ؟ آیا مثل خانوادش خوب و همون سطح فکر فرهنگی رو دارده یا بالاتر یا پایین تره ؟

بعد ها جلو تر که میره این موضوع ها مطرح میشه ؟ که درون گراست یا برون گرا ؟ زبان عشقش چیه ؟ آیا آدم بلقوه عاطفی هست ؟ چقدر شبیه توه و چقدر میتونه مکمل تو باشه و ...

.....................
17
البته میشه این مسیر رو عکسش رو هم طی کرد ، ولی وقتی بخوان به کسی نقشه بدن از مسیر و در وردویش میدن ، از دیوار هم میشه بالا رفت ، قیف رو هم میشه سر و ته گرفت و حتی ازش رد شد و سالم هم رد شد ، ... ولی مشکلات و پیامد ها و دردسر های بعدی و بعدی "احتمال " داره رخ بده ،

تو اول درون دختره رو بشناسی شاید راضی باشی که با این دختر عالی و مثال نزدنی بخوای یک عمر زندگی کنی ، اما ممکنه مثلن توی مراحل بالاتر (که داری عکس طی میکنی ) کلن خانوادت با این وصلت مخالف بشن یا کلن از نظر فرهنگی به هم نخورین ، یا خیلی نقص های دیگه که اگه قرار بود تو مسیر رو از راه عادی پیش بری ( و بلفرض نداشتن علاقه ) اگه به همون مراحل توی اول مسیر میگذشتی اصلن از خیر شناخت اون دختر هم میگذشتی ....
این ها همه فرض و مثال هست ...

ما داریم درباره احتمال ، حرف میزیم وضریب بهتر بودن ، و امنیت بالا داشتن ، و مسیر امن تر رو معرفی میکنیم ..
.................................
اما دلی که عاشق شده رو چیکار باید بکنی cheshmak
.............؟
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#54
سلا م من تازه وارد هستم .

من با حرف مریم گلی موافقم ، که میگه وقتی می خواهی به یکی زنگ بزنی با خودت میگی نکنه کار داشته باشه یا مزاحمش بشی ، مثلا من خودم خیلی آشنا و دوست دارم که حتی بعضی هاشون رو اصلا اسمشون هم نمی دونم ولی تقریبا با هیچکدومشون رفیق نیستم و بیشتر اوقات تنها بیرون میروم چون اصلا طرز آشنایی درست را با بقیه را درست نمی دونم .
#55
سلام

جواب MKMSH136 مربوط میشه به این پست در صفحه اول !!!

(1388 آبان 6، 2:03)مريم گلى نوشته است: ریشه مشکل شاید حس غریبه گی هست..
من خودم گاهي اجتماعي ميشم گاهي(اغلب) هم نه..
اجتماعي شدن گاهي خيلي سخته.. مثلا دلت گرفته.. به هر کي زنگ ميزني حس ميکني وقت نداره زود قطع می کنی.. یادت باشه اغلب این یک حسه..
مخصوصا تو تهران که آدم گاهی یادش میره انسانه، دل داره..
راستی اجتماعی بودن یعنی چی؟ برای من اجتماعی بودن یعنی وقتی سوار تاکسی میشم بلند یک سلاااااااااااااام بشاش بگم.. اگر تو خیابون با یکی چشم تو چشم شدم بگم سلام.. نگم این یارو چی رو بر و بر نگاه میکرد و با خشم یا شرم رو برگردونم.. حیف که نمیشه..
برای دعوت دوستانم برای نوشیدن یک چای یا قهوه یا حتی صرف شام با دل خودم کلی کلنجار نرم.. همه اینا در گرو یک لحظه اراده هست..
خلاصه نباید کوچیکترین لحظه ها رو از دست داد..

در پناه خدا !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#56
MKMSH136جان عزیز به خدا قسم من از تو بدترم تنهای تنها همین تنهایی باعث میشه که من خود.....کنم .میفهمی که چه میگم همیشه دنبال یکی مثل خودم میگردم که از تنهایی درم بیاره...من فقط.شما هارا این جادارم ولی چه فایده.که خودتونو نمیبینم ...
#57
(1389 مهر 26، 20:56)امیرعلی نوشته است: سلام

خیلی سخته که آدم بتونه یه تصویر واقعی رو از خودش بسازه توی ذهنش !!!

راهش چیه که بتونیم درباره خودمون واقعیت رو ببینیم ؟؟؟

باید همه این آفات فکر و عصبی که گفتم بشناسی و حذفشون کنی ، در واقع اینا یه چرخه هستن ، تصویر غیر واقعی ، اون آفات رو بوجود میاره ، تصویر اصیل و واقعی از بینشون میبره ، تو هرچی خودت رو بیشتر از این آفات صاف کنی خود ت رو بیشتر میشناسی ، تعادل بهتری بر مبنای اون شناخت پیدا میکنی ، انتظارات ، اهداف ، خواسته ها و توقعاتت متناسب با اون میشن

خویش را صافی کن از اوصاف خویش .. تا ببینی ذات پاک صاف خویش


.....
(1389 مهر 8، 9:56)caliail نوشته است: نمی دونم این کارم درسته یا نه ولی سوالیه بیشتر اوقات از خودم می پرسم

چه چیزی وجود داره یا نداره که من نمی تونم توی اجتماع راحت باشم و همیشه احساس بد دارم اما خیلی ها هستند چنین احساسی رو ندارند چطور این افراد ندارند و من دارم

این مشکل بد ترین مشکل هر کسی توی زندگی می تونه باشه، زندگی امروزی اجتماعی هستش پس اجتماعی بودن یک نیاز اساسی هستش

شغل،زندگی ،نمی دونم امروز دیگه بیشتر چیز ها رو باید از توی اجتماع بدست بیاریم

کلن کسایی دچار این آفات میشن (در حد زیادش که توضیح دادم ، و البته همه معمولن تا در صد های کمیش رو دارن ) ، که توی زندگیشون ، بر مبنای نگرش و دیدشون دچار احساس کمبود و خفت یا تحقیر باشن ، این ها ایجابشون کرده که این فاصله رو با :

1) دید غیر واقعی که از خودشون ساختن
2) دیدی که بقیه نسبت بشون دوست دارن داشته باشن

پر کنن ، چون نمی خواستن خودشون رو ببینن


بله ... بله یه عمر با دید بقیه زندگی کردن

..... حالا میکن چرا من با بقیه مشکل دارم ؟

خودت رو ببین ، خودت رو بشناس ،




خود شکن ..آیینه شکستن خطاست

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد ... آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد

(1389 آبان 3، 12:21)baris manco نوشته است: MKMSH136جان عزیز به خدا قسم من از تو بدترم تنهای تنها همین تنهایی باعث میشه که من خود.....کنم .میفهمی که چه میگم همیشه دنبال یکی مثل خودم میگردم که از تنهایی درم بیاره...من فقط.شما هارا این جادارم ولی چه فایده.که خودتونو نمیبینم ...


اگه خواستی من بات دوست میشم 4fvfcja


شروع کن کسایی رو دوست داشته باش و بشون محبت کن ، بخاطر خودشون ، نه بخاطر خودت ،
قبلش باید خودت رو قبول کنی ، وبپذیری ، با هر کمی و نقص و کاستی ، خودت رو نه خیلی بد ببین نه خیلی ایده آل و خوب ، همونی که هستی ، ارتباطت با بقیه ، هیچ تاثیری توی شخصیت تو نمیذاره

چرا ، اگه شخصیتت رو با اون ها میسنجی و مورد نظر و پسند اون ها بودن ، ممکنه در هم بشکنه


اگه اینطوریه بذار واقعا بیاد پایین و بشکنه ! با همچین چیزی ، اگه بالا ترین احساس ها رو بتو بده پوج و تو خالی و بیخودی و مایه ترس و دلهرست ...

توی روابط اجتماعی از چی میترسیم ؟

از این که گند بزنیم ؟ بلفرض گند زدیم ؟ شخصیتت برای اون میره زیر سوال؟ خوب بره ؟ مگه تو خودت رو از اون داری ؟ تو اعتمادت و شخصیتت رو برای خودت بساز ، خودت رو برای خودت ثابت کن ،

برعکسشم هست ، یکی خودش رو خیلی با انصاف و با گذشت و مهربون و خوب تلقی میکنه ، از اونور طرف تا بش دستور بده کوتاه میاد ، چرا چون میترسه یوقت با این تصویر ایدهآلش کشمکش پیدا نکنه ، در صورتی که اگه طرف سالم باشه و خودش باشه بش میگه :smiley-yell: خودت برو ! یا شرمنده من نمیتونم ! کاریم به طرز فکر اون طرف نداره که چی فکر کنه در بارش !!

عکسشم یه جا تو انتظار غیر منطقی از کسی داری (در جهت همین غرور ها ) ، مثلن انتظار داری چون دانشجوی مثلن دکترای برق هستی ، بات فلان رفتار رو بکنن ، حالا تا بر آورده نشه ،:smiley-yell: تو بدت میاد ، در واقع چسبیدی به این غرور عصبی و انتظار بیخود ، در واقع شخصیتت رو باش پیوند زدی ، شخصیتت لطمه میخوره ، در صورتی که اینجا باید کوتاه بیای 4fvfcja
(1389 مهر 30، 21:21)MKMSH136 نوشته است: من با حرف مریم گلی موافقم ، که میگه وقتی می خواهی به یکی زنگ بزنی با خودت میگی نکنه کار داشته باشه یا مزاحمش بشی ، مثلا من خودم خیلی آشنا و دوست دارم که حتی بعضی هاشون رو اصلا اسمشون هم نمی دونم ولی تقریبا با هیچکدومشون رفیق نیستم و بیشتر اوقات تنها بیرون میروم چون اصلا طرز آشنایی درست را با بقیه را درست نمی دونم .

این تعکیس منفیه ، بهانه سازی ذهنی ، در واقع شاید ناشی از یه غرور باشه یا یه انتظار عصبی :

انتظار عصبی:

مثلن من" نباید " به هیچ وجه مزاحم دوستان و آشنایان شوم

یه غرور یا ایده آل از خیلی خوب بودن ، یا انسان .واقعا متوجه به احوال دیگران بودن!

غرور عصبی : غرور به این که : من شخصی هستم که هیچ وقت مزاحم کسی نمی شوم

یا باید عصبی:

من نباید مزاحم هیچ کس بشوم (به طور کلی! )

تامیمش میدم برای مثالهای دیگه مثلن :


من باید همیشه مهربان باشم ..

من باید همه رو دوست داشته باشم ...

من باید با گذشت و انصاف باشم (حالا یارو رو حقش رو خوردن..ولی بازم کوتاه ااومده...)
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#58
سلام بچه ها من چند تا راه کار و پیشنهاد در مورد اجتماعی شدن میخواهم . اگه مطلب یا راه کاری دارید ، میشه به من پیام خصوصی یا ایمیل بدهید باتشکر از همه شما دوستان
#59
(1389 آبان 14، 23:45)مسعود تنها نوشته است: سلام بچه ها من چند تا راه کار و پیشنهاد در مورد اجتماعی شدن میخواهم . اگه مطلب یا راه کاری دارید ، میشه به من پیام خصوصی یا ایمیل بدهید باتشکر از همه شما دوستان

مسعود تنهای عزیز

توی این تاپیک درباره این مطلب چیزای زیادی نوشته شده. مخصوصا مجتبی چندتا پست خیلی فنی و کامل نوشته. مثل یه متخصص. نظر شخصی خودم توی یک جمله اینه که باید تغییر رو کم کم ایجاد کرد و به شکل واقعی نه تلقینهای الکی و ظاهری.
پیشنهاد من اینه که مطالب به درد بخور از نظر خودت از توی این هفت تا صفحه رو گلچین کنی و همین جا بنویسی. این طوری نفرهای بعدی هم میتونن استفاده کنن.
بعد از اون اگه مشکلی احساس کردی همینجا مطرح کن.
با خدا، تا خدا

ترک من
#60
حرف اقا سلام درسته
ولی من با یه قسمتش مخالفم
فکر میکنم تلقین های الکی هم میتونه به ادم کمک کنه
وقتی چیز های خوب رو به خودمون تلقین کنیم حتی اگر اول به نظرمون الکی باشه کم کم خودمون هم باورمون میشه
مثلا یک تکنیک اینه که هر روز بریم جلوی اینه و بگیم
من خودمو دوست دارم
من انسان خیلی خوبی و با استعدادی هستم
من هرکاری که میکنم موفق میشم
همه به شخصیت من علاقه دارند
من دست به هرکاری میزنم موفق می شوم
خدا همه ی چیز هایی که برای رسیدن من به موفقیت لازم است را سر راهم قرار میدهد
من به فرایند زندگی اعتماد دارم
من شغلمو دوست دارم
یا منشغلمو با محبت عوض میکنم و میدهم به نفر بعدی که قراره به جای من سر این پست بیاد و خودم شغل جدیدم رو در نهایت عشق و شوق قبول میکنم

و تلقین اینجور جملات مثبت

مثلا می خواییم امتحان بدیم
فکر میکنیم نمی رسیم درسمونو کامل بخونیم
میتونیم به خودمون تلقین کنیم : من میدونم که خیلی با هوش هستم و می تونم بهتر از همه درس رو بفهممو هر درسی رو که می خونم خیلی خوب میفهمم و مطمئنم که بهترین نمره رو میگیرم
واینجور تلقین ها میتونه خیلی مفید باشه
من خودم امتحان کردم
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان