1395 دي 13، 20:21
نمیدونم این خوبه یا نه
(1388 دي 13، 9:26)مجتبی نوشته است: 1)
حضرت علی (ع) :
آنچه را که مردگان ديدند اگر شما مىديديد، ناشکيبا بوديد، و مىترسيديد، و مىشنيديد و فرمان مىبرديد، ولى آنچه آنها مشاهده کردند بر شما پوشيده است، و نزديک است که پردهها فرو افتد. گر چه حقيقت را به شما نيز نشان دادند، اگر بدرستى بنگريد، و نداى حق را به شما شنواندند. اگر به خوبى بشنويد، و به راه راست هدايتتان کردند. اگر هدايت بپذيريد، راست مىگويم، مطالب عبرتآموز اندرزدهنده را آشکارا ديديد، و از حرام الهى نهى شديد، و پس از فرشتگان آسمانى، هيچ کس جز انسان، فرمان خداوند را ابلاغ نمىکند.
حضرت علی (ع) :
پرهيز از دنياى حرام
آيا شما چنين دنيايى را بر همه چيز مقدم مىداريد؟ و بدان اطمينان مىکنيد؟ يا در آرزوى آن به سر مىبريد؟ پس دنيا بد خانهاى است براى کسى که خوشبين باشد، و يا از خطرات آن نترسد، پس بدانيد!- و مىدانيد- که آن را ترک مىکنيد و از آن رخت برمىبنديد، و پند گيريد از آنها که گفتند: (چه کسى از ما نيرومندتر است؟)
سپس آنان را به گورهايشان سپردند بى آنکه سوارهکارانشان خوانند، و در قبرها فرود آوردند بى آنکه همسايگان ناميده شوند، از سطح زمين، قبرها، و از خاک کفنها، و از استخوانهاى پوسيده همسايگانى پديد آمدند، که هيچ خوانندهاى را پاسخ نمىدهند، و هيچ ستمى را باز نمىدارند، و نه به نوحهگرى توجهى دارند، نه از باران خوشحال و نه از قحطسالى نوميد مىگردند،
گرد هم قرار دارند و تنهايند، همسايه يکديگرند اما از هم دورند، فاصلهاى با هم ندارند ولى هيچگاه به ديدار يکديگر نمىروند، نزديکان از هم دورند، بردبارانى هستند که کينهها از دل آنان رفته، بىخبرانى که حسد در دلشان فرومرده است، نه از زيان آنها ترسى، و نه به دفاع آنها اميدى وجود دارد، درون زمين را به جاى سطح آن براى ماندن انتخاب کردند و خانههاى تنگ و تاريک را به جاى خانههاى وسيع برگزيدند، بجاى زندگى با خويشاوندان، غربت را، و به جاى نور، ظلمت را را برگزيدند، به زمين بازگشتند چونان که در آغاز آن را پابرهنه و عريان ترک گفتند، و با اعمال خود به سوى زندگى جاويدان و خانه هميشگى کوچ کردند، آنان که خداى سبحان فرمود: (چنانکه آفرينش را آغاز کرديم، آن را باز مىگردانيم، و عدهاى برماست و همانا اين کار را انجام خواهيم داد).
نقل قول: حضرت علی (ع)
عبرت از مرگ
(بخشی از خطبه 83 معروف به غراء)
هر روز به سختى درد مىکشد، و هر شب رنج و بيمارى به سراغش مىرود، در ميان برادرى غمخوار، و پدرى مهربان و نالهکنندهاى بىطاقت و بر سينه کوبندهاى گريان افتاده است،
اما او در حالت بيهوشى و سکرات مرگ، و غم و اندوه بسيار، و ناله دردناک، و درد جان کندن، با انتظارى رنجآور، دست به گريبان است،
پس از مرگ او را مايوسوار در کفن پيچانده، در حالى که تسليم و آرام است، برمىدارند، و بر تابوت مىگذراند.
خسته و لاغر به سفر آخرت مىرود، که فرزندان و برادران او را بدوش کشيده تا سرمنزل غربت، آنجا که ديگر او را نمىبينند، و آنجا که جايگاه وحشت است، پيش مىبرند.
اما هنگامى که تشييعکنندگان بروند و مصيبتزدگان باز گردند، در گودال قبر نشانده، براى پرستش حيرتآور، و امتحان لغزشزا، زمزمه غمآلود دارد.
و بزرگترين بلاى آنجا، فرود آمدن در آتش سوزان دوزخ و برافروختگى شعلهها و نعرههاى آتش است، که نه يک لحظه آرام گيرد تا استراحت کند، و نه آرامشى وجود داد که از درد او بکاهد، و نه قدرتى که مانع کيفر او شود، نه مرگى که او را از اين همه ناراحتى برهاند، و نه خوابى که اندوهش را برطرف سازد، در ميان انواع مرگها و ساعتها مجازات گوناگون گرفتار است، به خدا پناه مىبريم