عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

دو روز تنفس 22
 سپاس شده توسط
سلام ای شیفتگان پاکی  317
ای برادران در راه
ای دوستداران راه خدا

(1398 تير 23، 22:36)chakavak نوشته است: سلام،راستش دارم به این فکر میکنم که کلمه ترک برای خودارضایی خوب نیست،ما چی رو داریم ترک می کنیم،غریزه مون رو،احساسمون رو،طبیعتمون رو،من احساس میکنم که همین فکر ترک خودارضایی خودش عامل خ.ا هستش،نظر شما دوستان چیه؟(خواهش میکنم از نگاه یه فرد خارجی(مثلا روانشناس و ...) به موضوع نگاه نکنین،کاملا واقع بینانه و از دیدگاه آدمی که داره با این مسئله دست و پنجه نرم میکنه برخورد کنین).
پ.ن1:فکرم آشفته است و به همین ترتیب جملاتم هم جالب نیست،امیدوارم منظورم رو رسونده باشم،دوستان هر جور صلاح دونستن برا خودشون اصلاحش کنن.
پ.ن2:از مدیران عزیز خواهش میکنم اگه به هر دلیلی پست من تو مسیر دوستان خللی وارد میکنه یا اگه کلا مشکلی ایجاد میکنه،پاکش کنن.


چکاوک جان
به نظر من
خب ما می خوایم انجام عمل تکرارشونده ی خودارضایی رو ترک کنیم.
به این معنی که دیگه نمی خوایم دست به این کار بزنیم.
مثل کسی که مواد مخدر رو ترک می کنه و دیگه سمتش نمیره.

تا اینجاش مشکلی نیست.
اما اینکه حالا ما کل زندگی مون رو میذاریم برای ترک خودارضایی و همه چیز رو ربط میدیم به ترک خودارضایی و هر کس ازمون سوال می پرسه داری چی کار می کنی؟ ما در جواب میگیم: دارم خودارضایی رو ترک می کنم؛ دیگه منطقی نیست.

در واقع ما صرفاً تصمیم به ترک خودارضایی می گیریم
و در ادامه، شروع به ساخت یه زندگی درست و سالم مبتنی بر ارزش ها همراه با یادگیری مهارت های لازم می کنیم.

اینکه کتاب بخونیم تا خودارضایی رو ترک کنیم.
نماز بخونیم تا خودارضایی رو ترک کنیم.
تفریح کنیم تا خودارضایی رو ترک کنیم.
نفس بکشیم تا خودارضایی رو ترک کنیم.  17
همش باعث میشه ما بیشتر و بیشتر یاد خودارضایی بیافتیم.

این همون جاییه که آقای اراده میگه:

(1398 تير 23، 23:47)آقای اراده نوشته است: اگر بخوایم  عادتی رو ترک کنیم بالاخره یه روز از ترکش خسته میشیم 
اما اگر خودارزشی ایجاد کنیم هیچ وقت ازش خسته نمیشیم

به خودمون ارزش بدیم و بگیم ارزشمندی من چیزی فراتر از خودارضایی هست.
نه اینکه تمام فکر و ذکر من این باشه که خودارضایی بده و من صبح تا شب باید بدوم تا خودارضایی رو ترک کنم.

به فرض هم دویدیم و دویدیم.
تا کجا می خوایم بدویم؟
تا کجا می خوایم ازش فرار کنیم؟

به جای اینکه نماز بخونیم تا خودارضایی رو ترک کنیم، به خود نماز و جایگاه نماز «ارزش» بدیم.
وگرنه پس فردا با اولین لغزش، نماز رو هم ترک کنیم. چون نماز، فلسفه اش برامون «ترک خودارضایی» بود. حالا که این فلسفه به نتیجه نرسید، چرا باید دوباره نماز بخونم؟

البته
اینکه هر شب یه تایم کوچیک رو اختصاص بدیم به این موضوع که من روزی درگیر خودارضایی بودم و آیا به اندازه ی کافی مراقب خودم هستم و ... چیز بدی نیست.
حتی شده در حد یه اعلام وضعیت مسابقات که ناخودآگاه ذهن مون رو درگیر کنه.
حداقل تا یه مدت اولیه، ما لازم داریم که حواس مون به خودمون جمع باشه.  53258zu2qvp1d9v
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

(1398 تير 24، 15:13)مرد مجاهد نوشته است: راستی بچه ها من انگار فعلا در اون وضعیتی که آرمین گفت هستم22
حاج آرمینمون گفتن که باید با خودمون مهربون باشیم ..
ما هم با توکل بر خدا سعی میکنیم همینجوری باشیم1

درود بر تو ای مرد مجاهد.  Khansariha (18) 

به پیشنهاد حاج مجاهدمون موضوع این هفته گفتگومون مشخص شد.  4chsmu1

موضوع گفتگو: مهربانی با خود

سرفصل صحبت ها:
- مهربانی با خود یعنی چی؟
- مهربانی با خود چه مصداق هایی داره؟ مثلا میگن فلانی با خودش مهربونه.
- نامهربانی با خود چه مصداق هایی داره؟ مثلا میگن فلانی با خودش نامهربونه.
- ریشه های نامهربانی با خود چیه؟ ریشه های مهربانی با خود چیه؟
- مهربانی و نامهربانی آیا به صورت مطلقه؟ به صورت صفر و یک؟ یا دربرگیرنده یه طیف از سفید تا سیاه هست که هر کس جایی از این طیف قرار داره؟
- نامهربانی با خود چه اثراتی در ما میذاره؟ مهربانی با خود چه اثراتی در ما داره؟
- کدوم نامهربانی ها پاکی ما رو تهدید می کنه و کدوم مهربانی ها پاکی ما رو تقویت؟
- این مهربانی یا نامهربانی، ژنتیکیه یا اکتسابی؟
- اگه با خودمون نامهربانیم، آیا قابل تغییره؟ اگه آره، چطور؟
- مهربانی و نامهربانی آیا سلیقه ایه؟ یا متر و معیار مشخص داره؟ مثلا ممکنه فلانی از نظر من با خودش مهربان باشه، اما از نظر یکی دیگه نه؟ 
.
.
.
قرار نیست در مورد این سوال ها بنویسید. هر چیزی که دوست داشتید بنویسید. 1
قرار نیست یک باره تمام حرف هاتون رو بنویسید. چند جمله امروز بنویسید. بیشتر فکر کنید. فردا دوباره چند جمله. چند تجربه کسب کنید. پس فردا هم دو جمله دیگه. هیچ کس با تند رفتن و سریع تموم کردن چیزی به جایی نرسیده. این تامل و دقت نظر هست که فعالیت های ما رو ثمربخش می کنه. لذا عجله ای برای پایان دادن به این بحث نداریم. حتی اگه یک ماه هم این بحث به درازا بکشه و هر روز یکی از دوستان بیاد یه جمله جدید بنویسه و یه تجربه جدید یا مصداق جدید از مهربانی پیدا کنه و برامون تعریف کنه، فکر می کنم بسیار ارزشمنده. cheshmak

توجه: حتما نباید تو گفتگوی ما صد نفر شرکت کننده داشته باشیم که بگیم چه گفتگوی خوب و داغی. گفتگوی خوب اونیه که صحبت های خوب توش انجام بشه؛ حتی اگه 2 نفر گفتگوکننده داشته باشه.  128fs318181  

نکته مهم: مشارکت های روزانه در این بین فراموش نشه. هر روزی که حوصله اش رو داشتیم، از خودمون و حال و هوامون بنویسیم. به همدیگه اطلاع بدیم از شرایط مون. قرار نیست کسی برامون پاسخی بنویسه. خودمون رو از دغدغه های ذهنی مون رها کنیم. به نظرم این «آزادسازی ها» خودش یکی از بهترین مهربانی ها با خودمونه. 128fs318181
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
مشارکت روزانه:
به قدری سردرد دارم که دوست دارم سرم رو به محکم ترین دیوار پیش رو یا تیزترین نقطه میز بکوبم و راحت شم.  Khansariha (60)

دوست دارم اون قدر قوی باشم که هیچ دردی نتونه من رو از راه درست باز داره.
اما واقعیت اینه که همیشه این جور نیستم.
همیشه یه جایی کم میارم.
بعضی وقت ها این کم آوردنه همون جاییه که باعث میشه تو پاکی هم تسلیم بشم.  Hanghead

من روز به روز قوی و قوی تر میشم.  53
--------------------------------------------------------------
در خصوص بحث مهربانی با خود:

میگن ما آدم ها به 4 نوع ارتباط نیاز داریم.
ارتباط با خود - ارتباط با خدا - ارتباط با مردم - ارتباط با عالم (حیوانات، دریا، طبیعت و ...)

در عین حال که ما به همه این ارتباط ها نیاز داریم و حق نداریم هیچ کدوم شون رو حذف کنیم و اگه حذف کنیم، جای خالی شون باقی می مونه و دچار آسیب میشیم، اما پایه ای ترین ارتباط، ارتباط با خود هست.
تا زمانی که ما نتونیم با خودمون ارتباط خوب برقرار کنیم، تو بقیه ارتباط ها هم قطعا خوب عمل نمی کنیم.

به نظرم تو مهربانی هم چنین چیزی صادقه.
ما اول از همه باید مهربانی با خودمون رو یاد بگیریم.  53258zu2qvp1d9v
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

سلام

اول مشارکت روزانه
یه روز از پر از تلاش، پر از پاکی، پر از اتفاقات خوب
و البته خیلی هم گرم، الان هم حسابی خوابم می آد.  Khab

*******

در مورد بحث مهربانی:

به نظرم بحث مهمیه.
ما هر کاری که می کنیم باید از سر مهربانی با خودمون باشه.
اگر ترک می کنیم، چون خ.ا کاری هست که ضرر می رسونه بهمون.
اما بعضی ها وقتی ضعف هاشون رو می بینن، اراده ی ضعیفشون رو می بینن.
اشتباهات، نقص ها و شکست هاشون رو که می بینن

از خودشون بدشون می آد، با خودشون خشمگین برخورد می کنن.
این خشم می تونه خودش رو به صورت خودآزاری نشون بده یا می تونه خودش رو توی کار زیاد و استراحت ندادن نشون بده.
بعضی وقتی ها ما از خودمون بیگاری می کشیم.
بدون توجه به این که ارزش خود ما خیلی بیشتر از کاری هست که می کنیم، مدرکی هست که می گیریم.
موفیقتی که کسب می کنیم، تشویقی که می شیم.
کلا وقتی ارزش خودمون رو فارغ از چیزی که دیگران فکر می کنند، بفهمیم.
با خودمون مهربون خواهیم شد.

فکر می کنم خیلی فرق می کنه که از سر لجبازی با خودمون زیاد کار کنیم
یا به خاطر یه ارزش واقعی زیاد کار کنیم.
مثل پزشکی که یه شب نمی خوابه تا مریضی رو از مرگ نجات بده. این به خاطر یه ارزش واقعی کار می کنه.
اما اون پزشکی که سه شیفت کار می کنه به خاطر پول بیشتر، داره از خود واقعیش فرار می کنه.

***********

چکاوک جان ...

من با این جمله ات تا حدودی مخالفم
نقل قول: (روانپزشکم می گفت حرف که آدم رو خوب نمی کنه،راستم میگفت،حرف تا یه جایی رو آدم تاثیر داره تا جایی که کار از کار نگذره،تا وقتی که مغز آسیب نبینه)
حرف خالی آدم رو خوب نمی کنه.
اما گاهی یه حرف خود زندگی آدم رو می تونه عوض کنه.
و اگر این منجر به این بشه که آدم زندگیش (سبک زندگیش)‌رو عوض کنه.
این اتفاق در بلند مدت می تونه مغز آدم رو هم عوض کنه.
البته دارو خوردن شاید به عنوان یه راه حل موقتی قابل پذیرش باشه ...
اما در بلند مدت، باید آدم دست بکار بشه.
اگر حتی ۱۰۰۰ مسیر رفتی و نشده، ۱۰۰۱ مسیر رو امتحان کنی.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
سلام . 

دیروز برام روز خوبی بود. همه چیز سر موقع انجام شد و برنامه های روزانه ام پیش رفت. شب موقعی که میخواستم بخوابم خوابم نمی برد و به همین دلیل میخواستم از تخت بیام بیرون و برم توی اتاق پذیرایی پای لپ تاپ. ولی یادم اومد که یکی از اتفاق هایی که آدم رو سوق میده به سمت خ . ا اینه که شب پای کامپیوتر بشینم. یه لحظه به کاری که میخواستم بکنم شک کردم و برای همین موندم تو تخت. به جاش تبلت رو در آوردم و یک ساعتی فایل صوتی مفید گوش دادم. بعدم خوابیدم. روز چهارم بود و میخواستم هر جور شده پاکی ام رو نگه دارم. خدا رو شکر که به خیر گذشت.
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
سلام

مشارکت روزانه:
امروز حال و احوال توپ. در حد تیم ملی.  4chsmu1  شاید هم المپیک و لیگ جهانی.  4chsmu1
تو تاکسی چند صفحه ای مطالعه داشتم. سر کار چند تا کار مهم رو پیگیری کردم. کلاس قرآن به خوبی برگزار شد.
چند تا کار کانونی رو تونستم رسیدگی کنم. یک ساعتی هم ورزش کردم و دویدم. 
خدا رو شکر.  53
اوضاع پاکی هم عالی.  Khansariha (69)

------------------------
گفتگوی مهربانی:

1-
فکر کنید دیروز اولین چیزی که نظرم رو جلب کرد چی بود؟ 
فکرش رو هم نمی تونید کنید.  4chsmu1

یه لحظه به خودم اومدم و دیدم دارم بد به خودم می پییچم.
دیدم با به موقع دستشویی نرفتن و نگه داشتن ادرار دارم خودم رو آزار میدم.
بعد فکر کردم من که در نهایت می خوام برم دستشویی. چرا اصرار دارم 20 دقیقه دیگه که کارم تموم شد بعد برم دستشویی؟  17

امروز هم همین اتفاق افتاد.
فهمیدم رو این موضوع من مشکل دارم.
فکر می کنم اولویت این موضوع رو زیادی تو زندگیم پایین آوردم و دچار نامهربانی مداوم به خودم میشم.  53258zu2qvp1d9v

2-
دیروز با سردردی که داشتم در حین رفتن به کلاس، فکر کردم که چیزی می تونه حالم رو کمی بهتر کنه؟ حتی شده 5 درصد؟
دیدم یه ذرت مکزیکی واقعا می چسبه.  128fs318181
خداییش هم خوب مهربانی بود و واقعا راضی بودم ازش. 
یه روز سخت و تلخ رو شاید نشه شیرین کرد؛ اما میشه کمی از تلخیش کم کرد.  cheshmak
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
امروز در راستای مهربانی با خودم زیاد به خودم فشار نیاوردم و شب توی خونه هم فیلم دیدم.
فردا هم در همین راستا قراره برم مسافرت دیدم خانواده Khansariha (69) 

برای ساعت شیش و چهل و پنج دقیقه صبح بلیط گرفتم wacko2

*********

نمی دونم چرا چند وقته همه گیر دادن که من برم و ازدواج کنم. 22
یعنی سال پیش من باید خودم رو می کشتم تا حرف ازدواج رو پیش بکشم.
الان هر کی من رو می بینه بهم کیس معرفی می کنه. 22

یکی از اقوام یه دختر ۱۵ ساله معرفی کرده بود بهم چند وقت پیشا. 22
آخه ۱۵ ساله؟؟؟؟؟؟

این دفعه بابام بهم زنگ زده می پرسه ممد ازدواج کردی؟ Khansariha (116) 
آخه بابا جان مگه این جوریه ازدواج؟ 22

********


(1398 تير 25، 13:13)soshians نوشته است: سلام . 

دیروز برام روز خوبی بود. همه چیز سر موقع انجام شد و برنامه های روزانه ام پیش رفت. شب موقعی که میخواستم بخوابم خوابم نمی برد و به همین دلیل میخواستم از تخت بیام بیرون و برم توی اتاق پذیرایی پای لپ تاپ. ولی یادم اومد که یکی از اتفاق هایی که آدم رو سوق میده به سمت خ . ا اینه که شب پای کامپیوتر بشینم. یه لحظه به کاری که میخواستم بکنم شک کردم و برای همین موندم تو تخت. به جاش تبلت رو در آوردم و یک ساعتی فایل صوتی مفید گوش دادم. بعدم خوابیدم. روز چهارم بود و میخواستم هر جور شده پاکی ام رو نگه دارم. خدا رو شکر که به خیر گذشت.

آفرین داداش.
تو عالی بودی ....
با همین دست فرمون حرکت کن. Khansariha (69)
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
سلام بچه ها.


نقل قول: اعتیاد جنسی شامل یک سری اختصاصات می باشد مانند اشتغال و وسواس فکری، یعنی شخص بصورت مداوم در رابطه با موقعیت ها و حوادث جنسی دارای اشتغال ذهنی است و تمرکز مداوم فرد با مسائل جنسی باعث سطح بالای تحریک پذیری جنسی در او می گردد.

خصیصه دوم در اعتیاد جنسی تکراری شدن رفتار است به عبارتی شخص به رفتار جنسی خود برای ارضاء ادامه نمی دهد بلکه هدف تحریک شدن هرچه بیشتر است و بدین شکل این اعتیاد به تداخل با برنامه های روزانه می انجامد و عملکرد اجتماعی و فردی را مختل می کند ولی با وجود این عوارض رفتار تداوم پیدا می کند .

بنابراین خصیصه سوم ، از دست دادن کنترل (اجبار) شخص با وجود مشکلات حاصل است که کماکان به رفتارهای تکراری خود شامل تحریک پذیری بالا بدون احساس رضایت،... ادامه می دهد و نمی تواند رفتار را متوقف کند با اینکه هر روز وقت بیشتری را برای متوقف کردنش اختصاص می دهد.

خستگی خصیصه چهارم اعتیاد جنسی است . شخص که دچار احساس گناه و شرمساری از رفتار شدید و غیر قابل کنترل خود و آسیب هائی که به دیگران می زند است، کاملا خسته وسرخورده می شود.

فکر کنم این روزها خصیصه چهارم رو خیلی در خودم میبینم.

نقل قول: در کل برای معتادان جنسی تجربه‌ی اعتیاد به واسطه‌ی یک چرخه‌ی چهار مرحله‌ای رشد می‌کند که با هر دور تکرار آن شدیدتر می‌شود:

مشغولیت ذهنی: ذهن معتاد کاملا لبریز از افکار جنسی است. این حالت ذهنی موجب تلاش وسواسی برای تحریک جنسی می‌شود.

آداب و عادت سازی : همان روال کار همیشگی هر معتاد است که منتهی به رفتار جنسی می‌شود . آداب عمل معتاد موجب تشدید مشغولیت ذهنی گردیده و باعث بیداری و تحریک جنسی می‌شود.

رفتار جنسی وسواس گونه : ارتکاب فعل جنسی، که غرض نهایی مشغولیت ذهنی و آداب سازی‌ها است برای معتاد قابل کنترل یا توقف نیست .

یأس و ملالت : احساس شدید نومیدی که معتاد در رابطه با رفتار و عجز و ناتوانی خود دارد.احساس درد و رنجی که معتاد در پایان هر دور از چرخه‌ی اعتیاد متحمل می‌شود، ممکن است با مشغولیت ذهنی مجدد که چرخه‌ی اعتیاد را از نو به کار می‌اندازد، تسکین یافته یا فراموش گردد.
می توان گفت ، مشکل اساسی این است که شخص این برداشت را دارد که خیلی با مردم عادی متفاوت نیست ؛چون معتادان نمی توانند بر یک دسته از رفتارها ثابت قدم بمانند پس گمان می‌کنند که چون رفتارشان همیشگی نیست قادر به کنترل خود هستند و این‌کار اثر بدی بر زندگی‌آنها نمی‌گذارد.
این افراداغلب دارای سیکل زیاده‌روی جنسی دوره ای (موقعیتی) همراه با وقفه هفتگی وماهیانه هستند مثلا در شهر خود زندگی ظاهرا« طبیعی» دارد اما دنیایی پنهان برای خود ساخته است. این افراد با خود زیادعهد و قرار می بندند اما دست از این‌کار نمی‌کشند، چون اصلاً نمی‌توانند . به شکلی می توان گفت اعتیاد دغدغه‌ی محوری زندگی معتاد می شود.
یکی از ابزارهای مورد استفاده در این حیطه اینترنت است زیرا در اعتیاد جنسی مجازی شخص در یک محیط کاملا ایزوله (بدون احتمال دستگیری ومشکلات قانونی)در گیر است و از طرف دیگر تنوع بسیار زیاد انتخاب ها هم از نظر نوع ،هم مکان وهم زمان وجود دارد .
بسیاری از افرادی که بعلل مختلف در برقراری ارتباط سالم مشکل دارند با استفاده از این نوع رویا پردازی ها ساعت ها خود را ارضاء می کنند. بعلت همین عوامل سرعت رشد اعتیاد جنسی به اینترنت بسیار بالا است . افراد وقت زیادی را صرف اینترنت می کنند و دچار مشکلات مرتبط می شوند.

از نظر متخصصان ، اعتیاد به پورنو یکی از شدیدترین اعتیاد های جنسی ومعادل اعتیاد به کوکایین محسوب می گردد در یک بررسی در سال 2003 نشان دا ده شد که :
• 90% بچه ها ی 8 تا 19 ساله سری به سایت های پورنو زده اند
• بیشترین سن این مشکل 12 تا 17 سال است
• 12% کل سایت های اینترنت مربوط به پورنو هستند
• 25%کل موتور های جستجو در رابطه با پورنو فعالیت می کنند
مشکلات رفتاری و روانی که در اثر اعتیاد جنسی شکل می گیرد بسیار پیچیده می باشد مانند ایزوله شدن فرد که در ادامه این رفتار بوجود می آید .
بسیاری از این افراد از افسردگی واضطراب شدید (بخصوص در رابطه با کشف شدن) در رنج هستند . افکار وسواسی خود کشی حدود 72% ، اقدام به خود کشی17%،در این افراد دیده می شود. اقدام به خود کشی در افرادی که کنترل خود را از دست داده اند بسیار شایع است اعتماد به نفس پائین، شرمساری، نا امیدی وسرخوردگی در این افراد بسیار زیاد است؛ همچنین نداشتن اعتماد در ارتباطات به وفور دیده می شود .
ارتباطات ضعیف زناشویی و ضعف در تعهد و صمیمیت با همسر به جهت حالت اجبار موجود در اعتیاد در بین این افراد ایجاد مشکل می نماید. بسیاری از وظائف و مسئولیت های خانوادگی مانند ارتباط، عملکرد خانوادگی وزندگی جنسی خانواده تحت تاثیر قرار می گیرد حتی ارتباط با فرزندان نیز تحت شعاع قرار گرفته و معمولا بسیار محدود می شود.
گاهی از اوقات ایجاد محدودیت موقت در اینگونه افراد با افزایش بسیار شدید بعدی همراه خواهد بود و با وجود اینکه اینگونه افراد از نظر جنسی بسیار فعال می باشند اما اطلاعات جنسی بسیار ضعیفی دارند .

خیلی شباهت به متن نوشته شده دارم.

برای درمان این اعتیاد اول از همه باید بیشتر و بیشتر بشناسمش و بعدش برای بهبودی تلاش کنم.

منبع مطلب
 سپاس شده توسط
دیوار جان خیلی مطلب جالبی آوردی.

به نظر من همین که ما می ریم دنبال این مطالب،
نشون می ده که با تمام وجود دوست داریم ترک کنیم دیگه ...

یه لحظه فرض کن داداش‌، چشم هات رو ببند و تصور که الان دوسال پاکی داری ...
ذهنت کلا از خ.ا و پ-و-ر-ن و ... پاک شده و می خوای به زودی زود ازدواج کنی ...

بهش یه مقداری فکر کن.
چقدر جذابه ... برای من که فکرش هم لذت بخشه ...
اگر رسیدن به این نقطه برای تو هم جذابه ...
پس دست روی دست گذاشتن چرا؟

این شدنیه به خدا قسم ...


اما اگر شدنیه، چرا ما نتونستیم؟ مشکل ما چی بوده؟
به نظرت چی بوده مشکل دیوار جان؟

من یادم می آد شما رو داداش.
زمانی که سرپرست یکی از مسابقات هم بودی.
این قدر حالت خوب و بود و انرژی داشتی که بهت حسودیم می شد....

مطمئنا می تونی برگردی به اون روزا ... دیوار واقعی در نگاه من، همون دیوار پر قدرته ...
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
نقل قول: به نظر من همین که ما می ریم دنبال این مطالب،

نشون می ده که با تمام وجود دوست داریم ترک کنیم دیگه ...

عاشق ما قبلا یه همسایه داشتیم معتاد بود، سنش بالا بود، زنش جا گذاشته بودش، و همچنین داماد هم داشت؛
یه مغازه داشت بغل خونه مامانش، مامانش بخاطر اعتیادش تو خونه راهش نمیداد و این آقا شب ها تو اوج گرما تو یه مغازه 6 متری میخوابید. شواهد هم معلوم بود که توزیع کننده هم هست. چندین باری مامانش لوش داده بود و اینو برده بودن تا ترک کنه. هی پاک میشد هی دوباره برمیگشت، اونموقع این به فکرت اومد که این بنده خدا خودش نمیخواد ترک کنه. وگرنه اوج بدبختی خودش رو که دیده، خانواده اش که حمایت ازش کردن تا ترک کنه. رفته از بقیه هم کمک گرفته ولی بازم معتاده، شاید هم میخواست ترک کنه و نمیتونست. بگذریم.
-- حالا در مورد خودم اینو مطمئنم که تو چند سال اخیر واقعا خواستم ترک کنم و نتونستم. این که واقعا تلاشم و کردم و نشده. نه این که نخوام. حتی با تموم وجودم تلاش کردم ولی بازم سراغ این اعتیاد رفتم.


نقل قول: اما اگر شدنیه، چرا ما نتونستیم؟ مشکل ما چی بوده؟

به نظرت چی بوده مشکل دیوار جان؟

عاشق اعتیاد به پورن خیلی خطرناکه. شاید هنوز تو دنیا یا حداقل تو ایران اونقدر این اعتیاد جدی گرفته نشه ولی من که درگیرشم میدونم چقدر وحشتناکه.
نمیدونم مشکل اصلی کجاست عاشق. واقعا نمیدونم. هر بار یه جور ضربه میخورم و خسته شدم از این اوضاع.
لپ تاپ رو بلاکر نصب کردم و نمیشه باهاش پورن رو دنبال کرد.
گوشی رو هم خیلی از امکاناتش رو پاک کردم برای دسترسی یه پورن چندین و چند مرحله باید پیش رفت.
با این حال اینبار توسط گوشی یکی از اعضای خانواده اسیر پورن شدم. یه لحظه دیدن پورن چنان آتشی تو درونم به وجود میاد که دیگه احساس میکنم هیچ اراده ای ندارم.

عاشق من خیلی چیزا رو بی خیال شدم.
من نه تو شبکه های اجتماعی فعالیت چندانی دارم. اینستا که کلا نیستم. تلگرامم شاید در حد یه چت و یه چند تا کانال مفید.
فیلم و سریال که کلا نمیبینم.
همه ی این کارها رو دارم میکنم که مبادا با صحنه ای مواجه بشم که پورن برام یادآوری بشه.

با این حال بازم ضربه میخورم.
عاشق من کارم مرتبط با کامپیوتر و اینترنت هست وگرنه فاتحه اینترنت رو هم میخوندم.
با این حال با اینکه از گوشی و سیستمم این قدر محتاطانه استفاده میکنم، اینبار از یه جای دیگه ضربه خورم.

مقالاتی که در رابطه با پورن خوندم شاید حدو 60 70 درصد از مشکلاتی که بیان شده رو تو خودم دیدم. با این حال بازم میرم سراغ این اعتیاد.
شاید نیاز باشه به یه متخصص مسائل جنسی سر بزنم.
یا بخوام بهتر بگم تنهایی و بدون کمک احساس میکنم نمیتونم از این اعتیاد رهایی پیدا کنم.

شهر ما زیاد بزرگ نیست ولی با این حال پا رو ترسم گذاشتم و یه ماهی تو sa بودم. اکثر کسایی که اونجا بودم سنشون از من خیلی بالاتر بود و همچنین قبل مشکل اعتیاد داشتن و پاکی بالا تو na بودن و از اونجا با sa هم آشنا شدن. راستش نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم و همین باعث شد که اومدم بیرون. شاید باید دوباره برم sa.
نمیدونم...
 سپاس شده توسط
دیوار جان تمام این ها رو که گفتی،
انگار که داشتی از طرف من صحبت می کردی.

من خودم شاید سه چهار سال قبل از  این که بدونم خ.ا چیه، با پ-و-ر-ن و عکس و داستان جنسی درگیر بودم.
اولین فیلمی که دیدم رو هم یادم می آد، دومی و سومی رو هم.

در هر صورت ....

من هم خودم کم تلاش نکردم برای پاکی ...
اما اگر همین سطح از تلاش هامون نبود
الان احتمالا باید گوشه ی زندان به جرم تجاوز منتظرم حکم اعدام می نشستیم
یا ایدز گرفته بودیم و روی تخت بیمارستان منتظر مرگ می بودیم.
هیچ دور نیست اینها داداش، هیچ دور نیست از ما....
شما فکر کردی، شهوت به خ.ا و فیلم دیدن راضی می شه؟ فکر می کنی شهوت انتها داره؟


اینها به کنار

بنده با وجود این که سال ۹۳ اومدم اینجا
از لحاظ واقعی تقریبا با شما هم سن هستم.


می خوام این رو بگم ...
اگر ما بخوایم جا بزنیم، مردمجاهد چی بگه؟
مردمجاهدی که هم عمر واقعیش از ما بیشتره، هم عمر کانونیش ...

من نمی خواستم سوالهای مرد مجاهد رو تکرار کنم، وگرنه خیلی سوالهای جدی و مهمی پرسیده.
اصلا همین سوال و جواب ها، اگر به عمل منتهی بشه، می تونه خودش استارت جدی ای باشه برای ترک.
این که sa رو دوباره جدی بگیری، می تونه شروع باشه

اما یه جمله بگم و تمام ...
این دفعه سر کلاس دانش آموزام یه سوالی مطرح کرده بودن و کلی از وقت کلاس درگیر اون سوال بودیم.
آخر سر خیلی از بچه ها ناامید شده بودن.
و اصلا می خواستن ول کنن و برن ...

بهشون گفتم: این سوال سخت ترین سوالی هست که شما می تونید حل کنید.
این قدر سخت که من معلمتون هم توش گیر کرده ام. و گرنه همون اول حل می کردم براتون.
اصلا همین که شما به این سطح رسیدید که می تونید به این سوال حمله کنه، یعنی خیلی رشد کرده این.

دیوار جان، شرایط سخته ... این رو باید حواسمون باشه ...
سوال سخته، و گرنه ما اونقدرا هم ضعیف نیستیم ... اینترنت خود به خود انسان سالم رو گرفتار می کنه ...
حالا شما فرض کن ...
جوونی که نیاز جنسیش غلیان کرده، ازدواج هم نکرده، هزار و یکی مشکل اقتصادی و غیر اقتصادی هم داره، توی دور و زمونه ای که وضع حجاب اینه، به لطف اینترنت هم توی پنج ثانیه می رسه به پ-و-ر-ن.
بعدش در نظر بگیر که ما ها به این موضوع اعتیاد هم پیدا کرده ایم.

خب اگر این اسمش امتحان سخت نیست، امتحان سخت چیه؟

اون رویایی که من گفتم، چیزی فراتر از انگیزه هست.
این که گفتم شما چشمت رو ببند، خود رو تصور کن توی این آشوب و اوضاع آخر الزمانی
که فاصله ی شما تا گناه پنج ثانیه است.
تونستی خود رو از منجلاب بکشی بیرون و داری توی بهشت خودساخته ی خودت زندگی می کنی...
این فراتر از یه انگیزه ی ساده است ...

این می تونه تک تک سلول های آدم رو تشویق کنه به پاکییییییی
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1398 تير 28، 17:51)مرد مجاهد نوشته است: یه سوال دارم؛
اقدامات تهاجمی چی کار کردی؟

در پستت بیشتر به اقدامات در راستای حذف یه سری موارد و موقعیتها اشاره کردی
میشه درباره موارد جایگزینی که اضافه کردی هم صحبت کنی؟

چه لذتهایی، مطالعاتی، فعالیتهای مثبت و حال خوب کن و ... برای خودت تعریف کردی؟

پیشاپیش از اشتراک تجربیاتت ممنونم

سلام مرد مجاهد.

آره درسته ؛ من خیلی خیلی بیشتر به اقدامات دفاعی و حذف و اینا توجه کردم تا اضافه نمودن موارد جایگزینی.

اهل تفریح و گردش خیلی کم هستم؛ البته قبلا بهم لذت میداد اما الان لذتش خیلی کمتر شده.
البته یه سری تفریحات رو هم بخاطر این اعتیاد حذف کردم.
چند مدت پیش رفیقم یه گروهی بهم معرفی کرد که پاکسازی محیط از زباله و همچنین تفریح و اینجور چیزا تو برنامشون بود.
قبلش گفتم خو اینا 2 الی 3 بار در ماه میرن بیرون با همینا مچ میشم. اولین بار رفتیم، قرار بود یه منطقه ای بریم که تو دامنه بود تقریبا.
دو تا پیچ رو رد کردیم دیدم دخترا همه تغییر قیافه دادن، حالا من هم داشتم با خودم مبارزه میکردم. که نگاه نکن و نباید نگاه کنی و اینجور چیزا. کلا بی خیال گروه شدم. گفتم حذف بشه بهتره تا این طوری بخوام اذیت بشم. گفتم من که جنبه اینجور چیزا رو ندارم بی خیالش شدم.
همچنین همین مسئله کنترل نگاه باعث شده تو بعضی از جمع های فامیلی سعی کنم کمتر حضور پیدا کنم؛
فاصله خونه ما تا دریا نیم ساعته؛ با اینحال خیلی کم میرم دریا ، دلیلشم معلومه چرا.

نمیدونم چرا اینا رو دارم مینوسیم. راستیتش گاهی اوقات از حذف و سرکوب یه سری چیزا خسته میشم. ولش.

ورزش هم یه روز در میون دو یا دوچرخه یا پیاده روی سعی میکنم انجام بدم البته وقتی شروع به پاکی کردم نه مواقعی که شکست میخوردم یا مدتی بعد از شکست که سردرگم هستم.
مطالعه هم کم. اما یادگیری مسائلی که تو زمینه کارم هستن رو دنبال میکنم.

وقت و میشه پر کرد مجاهد؛ یعنی میتونم کاری کنم که بیکار نباشم و روزم رو با برنامه بگذرونم.

ولی تو حالت کلی بخوام بگم درسته دفاعیاتم و حذفیاتم خیلی بیشتر و بیشتر هست نسبت به اضافه نمودن و جایگزینی یه سری موارد.
 سپاس شده توسط
نقل قول: الان احتمالا باید گوشه ی زندان به جرم تجاوز منتظرم حکم اعدام می نشستیم
یا ایدز گرفته بودیم و روی تخت بیمارستان منتظر مرگ می بودیم.
هیچ دور نیست اینها داداش، هیچ دور نیست از ما....
شما فکر کردی، شهوت به خ.ا و فیلم دیدن راضی می شه؟ فکر می کنی شهوت انتها داره؟

درسته عاشق، شهوت پایان نداره. تا نابود کردن کامل آدم میتونه پیش بره. حق با تو اگه همینقدر هم احتیاط نمیکردم معلوم نبود وضعم چقدر بدتر از این میتونست باشه.
همون مدت که تو sa بودم شنیدم مشارکت کسایی که از رابطه های زیاد عاصی بودن و برای این مشکل اومده بودن sa.


نقل قول: دیوار جان، شرایط سخته ... این رو باید حواسمون باشه ...
سوال سخته، و گرنه ما اونقدرا هم ضعیف نیستیم ... اینترنت خود به خود انسان سالم رو گرفتار می کنه ...
حالا شما فرض کن ...
جوونی که نیاز جنسیش غلیان کرده، ازدواج هم نکرده، هزار و یکی مشکل اقتصادی و غیر اقتصادی هم داره، توی دور و زمونه ای که وضع حجاب اینه، به لطف اینترنت هم توی پنج ثانیه می رسه به پ-و-ر-ن.
بعدش در نظر بگیر که ما ها به این موضوع اعتیاد هم پیدا کرده ایم.


عاشق واقعا عذاب هست.
یکی از بدترین چیز تو زندگیم این زندگی دوگانه ام هست.
پست قبل واسه مرد مجاهد گفتم که یه چند تا تفریح رو حذف کردم.
ولی حالا از حذفیات بگذریم این دو گانگیه عصبانیم میکنه.
به همون رفیقم گفتم که کار دارم نمیرسم بیام با شما تو گروه. نمیتونم بگم که مشکل خ.ا دارم و تو اون جمع ها احساس نا خوشایندی دارم.
یا گفتم دریا نمیرم . واسه همین مشکلم هست که ترجیح میدم نرم.
یا خیلی از مسائل دیگه که باعث میشه زندگی دوگانه داشته باشم.
این اعتیاد یه طرف.
این مخفی کاری و پنهان کاری از دیگران که هیچ چیزت نیست و اوکی هستی یه طرف.

---
عاشق باید شروع کنم. راهی ندارم. میدونم که امکانش هست دوباره شکست بخورم حتی بدتر از این شکست ها .
ولی خوب چیزی گفتی  ؛ اگه به فکر بهبودی نباشم معلوم نیست این شهوت چیکارای دیگه ای با من می خواد کنه.
 سپاس شده توسط
به قول مجاهد خیلی مباحث مهمی رو دیوار مطرح کرده ...

داداش این دوگانگی رو که گفتی، من رو هم خیلی اذیت کرده.
مخصوصا این که جدیدا همه گیر داده ان که باید ازدواج کنی ...

یکی از رفقام که تازه ازدواج کرده و زیاد می بینمش، هر دفعه یه کیس بهم معرفی می کنه از آشناهای خانمش.
من شیش هفت ماه پیش استقبال می کردم و حتی چند تا کیس رو هم دنبال کردم.


اما الان چند ماهی هست که بی خیال شدم و دست به سرش می کنم.
تغییرم برای اون هم محسوس بوده ...

می ترسم نکنه شصتش خبردار شه که من گرفتار اینم.

من فقط این بخش وجودم رو توی کانون تونستم بروزش بدم ...


*************

بحث مهربانی با خود آرمین ...

من اومدم مسافرت پیش خانواده.
بعد اکثر زمانم رو دارم گیم بازی می کنم 22
فکر می کنم این بدترین شکنجه ای هست که دارم خودم رو می کنم.

فردا باید کل زمان رو با خانواده باشم ... Khansariha (69)
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان