عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مذهبی از همه نوع

#46
با سلام
ديدم توي ميزگرد كانون بحث حجاب پيش اومد گفتم اين مقاله رو از سايت رشد اينجا بذارم :

در قرآن مجید بیش از ده آیه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد.
یکی از این آیات، آیه 59 سوره احزاب است:« یا ایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما» (ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز به زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند. و خداوند بخشنده مهربان است.)
جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛ یعنی زن باید همه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد.
در سوره نور آیه 31 نیز مفصلا در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به میان آمده است.

مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن :
حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیش‎تر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‎دهد که پرده، وسیله‎ی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده می‎شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت ‎گیرد.
حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمی‎توان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب می‎تواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که می‎تواند از لغزش‎ها و گناه‎های روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی می‎کند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شده‎اند.

هدف و فلسفه حجاب :
هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیله‌ی تزکیه‌ی نفس و تقوا به دست می‎آید:
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات؛13) بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.
-=هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛
اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمی‎دانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطه‌ی جهالت و گمراهی بودند.=-
از قرآن کریم استفاده می‎شود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دست‌یابی به تزکیه‌ی نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است. آیاتی هم‎چون:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشم‎ها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.

حجاب چشم :
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30) ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.
قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ(نور؛31) ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.

حجاب در گفتار :
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ(احزاب؛32) پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.

حجاب رفتاری :
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونه‎ای راه نروند که با نشان دادن زینت‎های خود باعث جلب توجه نامحرم شوند
وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ(نور؛31) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.
از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده می‎شود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوه‌ی پوشش، نگاه، ‌حرف زدن و راه ‎رفتن است.
بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزله‌ی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشه‌ی لغوی عفت نیز وجود دارد؛

حجاب و عفت :
دو واژه‌ی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترک‎اند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی‌های عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه‌ی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیش‌تری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر در مواجهه با نامحرم می‎گردد.

حجاب زنان سالمند :
قرآن مجید به شکل ظریفی به این تأثیر و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه می‎دهد که بدون قصد تبرّج و خودنمایی، لباس‎های رویی خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولی در نهایت می‎گوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباس‎هایی مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.(نور؛60)

علاوه بر رابطه‌ی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطه‌ی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانه‎ای از مرحله‌ی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همه‌ی مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.

آیا حجاب مانع همه بزهکاری های اجتماعی است؟

با توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال و شبهه‌ی افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار می‎دهند آشکار می‎گردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از مهم‌ترین و اساسی‏ترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار می‌کند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزله‎ی سنگ بنای دیگر حجاب‎ها، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهنده‌ی رفتارهای اوست.

البته، همان‎گونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همه‌ی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمی‎توان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می‎شود عفیف دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامت‎ها و نشانه‎های عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطه‌ی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد. بعضی نیز رابطه‌ی عفاف و حجاب را از نوع رابطه‌ی ریشه و میوه دانسته‌اند؛ با این تعبیر که حجاب، میوه‌ی عفاف، و عفاف، ریشه‌ی حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته‌ و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلب‌ها کار دارد»، خود را سرگرم می‌کنند؛ چنین انسان‎هایی باید در قاموس اندیشه‌ی خود این نکته‌ی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک می‌پروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوه‌ی ناپاکِ بی‌حجابی نخواهد شد.
منبع:roshd.ir

ياحق !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#47
از آثاری که گناه کردن در دل انسان پدید می آورد "از بین بردن بیداری و هوشیاری دل" است.
هر معصیتی که از بنده ای سر می زند،نقصانی در نفس او پدیدار می شود و ظلمتی بر دل او راه می یابد.
چون بر معصیت اصرار ورزد،آن ظلمت و سیاهی افزایش یافته و به تدریج دل را فرا می گیرد،
امام محمد باقر(ع) فرمود:
در قلب هر انسانی نقطه ی سفیدی هست که چون گناهی مرتکب شود،نقطه ی سیاهی بر آن عارض می شود.
اگر بر گناه خود ادامه دهد و از آن برنگردد،آن سیاهی غالب می گردد و سفیدی از بین می رود،
در این صورت،چنان کسی هرگز به سوی خیر بر نمیگردد.
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
#48
با سلام

تحقیقات جالب یک غیرمسلمان درمورد تاثیرات "الله" بر انسان!!

یک پژوهشگر هلندی غیرمسلمان اخیرا تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داده و به این نتیجه رسیده که ذکر کلمه جلاله "الله" و تکرار آن، موجب آرامش روحی می‌شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می‌کند.
این پژوهشگر غیرمسلمان هلند می‌گوید: پس از انجام تحقیقاتی سه ساله که بر روی تعداد زیادی مسلمان که قرآن می‌خوانند، به این نتیجه رسیدم که ذکر کلمه جلاله "الله" و تکرار آن، موجب آرامش روحی می‌شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می‌کند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب می‌دهد.

وی در ادامه افزود: بسیاری از این مسلمان که روی آنان تحقیق می‌کردم از بیماری‌های مختلف روحی و روانی رنج می‌بردند. من حتی در تحقیقاتم از افراد غیرمسلمان نیز استفاده کرده و آنان را مجبور به خواندن قرآن و گفتن ذکر "الله" کردم و نتیجه باز هم همان بود. خودم نیز از این نتیجه به شدت غافلگیر شدم زیرا تأثیر آن بر روی افراد افسرده، ناامید و نگران، تأثیری چشمگیر و عجیب بود.

این پژوهشگر هلندی همچنین گفت: از نظر پزشکی برایم ثابت شد که حرف الف که کلمه "الله" با آن شروع می‌شود، از بخش بالایی سینه انسان خارج شده و باعث تنظیم تنفس می‌شود، به ویژه اگر تکرار شود و این تنظیم تنفس به انسان آرامش روحی می‌دهد. حرف لام که حرف دوم "الله" است نیز باعث برخورد سطح زبان با سطح فوقانی دهان می‌شود. تکرار شدن این حرکت که در کلمه "الله" تشدید دارد نیز در تنظیم و ترتیب تنفس تأثیرگذار است. اما حرف هاء حرکتی به ریه می‌دهد و بر دستگاه تنفسی و در نتیجه قلب تأثیر بسیار خوبی دارد و موجب تنظیم ضربان قلب می‌شود.

به راستی که قرآن کریم در آیه‌ای کریمه می‌فرماید: "الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذكر الله ألا بذكر الله تطمئن القلوب". با توجه به اینکه در ماه شعبان و در آستانه ماه مبارک رمضان به سر می‌بریم، نیک است ذکر نام جلاله را فراموش نکنیم.

در پناه خدا !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#49
با سلام

در رمضان میهمان خدا باشیم

مسلمانان زیادی وجود دارند که به دلایل مختلف مانند بیماری، شرایط شغلی یا هر مورد دیگری موفق به گرفتن روزه به ویژه در این فصل سال نمی شوند، اغلب آن ها نگران این وضعیت هستند و به نوعی احساس شرم و گناه در پیشگاه حضرت حق دارند و فکر می کنند که از دیگران در محضر خداوند عقب افتاده اند از او دور شده اند.

اما به نظر من آنها از این موضوع غافل شده اند که در رمضان می توان رفتاری رمضانی داشت و با هرچه بهتر کردن اعمال و اخلاق خود در این ماه مبارک، تمایزی بین این ماه با سایر ماه های سال در زندگی خود ایجاد نمود.

درست است که ما در تمام ماه های سال موظفیم تا رفتاری خداپسندانه و نیکو داشته باشیم ولی به احترام این ماه پربرکت و عزیز بهتر است تا کمی بیشتر از وجود و حضور خود برای دیگران مایه بگذاریم و لطف و محبت خود را به آن ها دوچندان کنیم. یقینا با تمایز رفتاری خود در ماه رمضان می توانیم تاثیر این ماه بزرگ را بر دیگران آشکار کنیم و خودمان از لحظات عرفانی و روحانی آن کمال استفاده را ببریم.

خیلی زیباست که بتوانیم در کنار نماز و روزه ای که به جا می آوریم، دل دردمندی را به دست آوریم، گناه کاری را ببخشیم و مستمندی را حمایت کنیم، شاید برخی بگویند که در تمام سال این اعمال را به جا می آورند و به آن توجه دارند ولی آن ها باید بدانند که در ماه رمضان باید بیش از پیش به این اعمال روی آورند و تعداد و مقدار اعمال و رفتار نیک خود را افزایش دهند. هر کسی از هر راهی که می تواندباید به آفریده های خدا نیکی کند و آن ها را مورد لطف و عنایت خود قرار دهد، با این کار می توانیم به خود و دیگران ثابت کنیم که رمضان با سایر ماه های سال فرق دارد، برکت دارد و هدیه ای از سوی خداوند است.

علاوه بر این، با انجام اعمال نیک در این ماه، مقدمه ای معنوی در زندگی خود به وجود می آوریم و با ادامه رفتار و اعمال زیبای خود طی ماه های آینده تا رمضان سال بعد عابد تر و زاهد تر می‌گردیم. مهربان تر و بخشنده تر می شویم و به خدا و خواسته های او نزدیک تر می گردیم.

همان طور که هر روز با شروع اذان صبح تا پایان اذان مغرب از خوردن دست می کشیم بهتر است که به همان گونه سعی بر انجام کارهای خداپسندانه و نیک داشته باشیم. نباید زیاد سخت بگیریم و شرایط و موقعیت محدود خود را بهانه کنیم. حتی یک لبخند زیبا به یک پسرک گل فروش سر چها راه می تواند موهبت الهی این ماه را در دل او روشن کند و روح ما را به واسطه شاد کردن دل او صیقل دهد. پیشکش نمودن مقداری از غذای افطار خود به زحمت کشانی که ساعات افطار را مشغول انجام وظیفه هستند باعث می شود تا با روحیه ای شاداب و پرنشاط و قدرتی مظاعف به ادامه کار خود بپردازند و دیگران از خدمت رسانی کامل خود بهره مند سازند. ارزان تر نمودن اجرت یا قیمت اجناس در این ماه از جمله کارهای بسیار پسندیده و زیباست که تنها بزرگ مردان و یاران نزدیک خداوند توان انجام آن را دارند. چرا که با کم تر نمودن منفعت خود، مخفیانه قدرت خرید افراد مستمند و بی بظاعت را بالا می برند و برکت را به سفره محقر آن ها می رسانند بدون این که "بوق و کرنا " کرده باشد و دیگران را از انجام کار خیر خود مطلع نموده باشند. ملاقات از بیماران و کودکان بی سرپرست، دعوت از پدر و مادر خود یا همسرمان یا رفتن به منزل آن ها و خوردن افطاری درکنارشان، پایان دادن به شکواییه هایی که در آن شاکی هستیم، بخشیدن مطالباتی که از مستمندان داریم، نگرفتن اجاره ماه رمضان از مستاجران نیازمند و بهتر نمودن رفتار و اخلاق و خلق و خوی خود در این ماه، می تواند نمونه ای از هدایای ما به خداوند در ماه میهمانی او باشد.

ماه رمضان ماهی است که خداوند نعمت و برکت خود را توسط سایرین بر همگان ارزانی می دارد، پس خوش به حال آنان که در این ماه از سوی خداوند وسیله فیض و بهره‌مندی دیگران می شوند.
منبع: mardoman.net

امیر دشتکیان
ABTIN.KIAN@YAHOO.COM
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#50
عید غدیر خم


«غدير» در زبان عربي به معني گودال و «خم» نام محلي نزديك منطقة «جحفه» است. كه در آن روزگار چشمه‌اي روان و درختاني كهنسال داشت. به دليل موقعيت سوق الجيشي «غدير خم» حاجيان شهرها و سرزمين‌هاي مختلف عربستان پس از انجام مناسك حج و هنگام بازگشت به شهر و ديارشان در اين منطقه از هم جدا مي شدند. آنچه نام اين محل را در تاريخ اسلام مهم و به يادماندني كرده است به سال دهم هجري و تصميم پيامبر اسلام (ص) براي زيارت خانه خدا و به جا آوردن مراسم حج و اعلام ايشان مبني بر اينكه امسال آخرين حج ايشان خواهد بود، برمي‌گردد. لذا مردم شهرها و مناطق مختلف عربستان به وسيله قاصداني از اين امر مطلع شدند.
در پي اين فراخوان پيامبر اسلام(ص) با اجتماع عظيمي از مردم، مدينه را به قصد مكه ترك فرمودند. اجتماع باشكوهي از مسلمانان آن سال در مراسم حج شركت كردند؛ كه آن سال حجه الوداع پيامبر(ص) بود. پس از پايان مراسم حج پيامبر(ص) دستور دادند كه حجاج بايد حركت كنند تا در غدير خم حاضر باشند. همچنين پيامبر به 12 هزار نفر از حجاج يمن – كه مسيرشان متفاوت بود – دستور دادند همراه حجاج به غدير خم بيايند. در مسير بازگشت حجاج، جبرئيل بر پيامبر وارد و اين آيه را نازل كرد: «هان! اي پيامبر! آنچه را كه از سوي پروردگارت به تو نازل شده است تبليغ كن و اگر چنان نكني پيام رسالت را انجام نداده اي و خداوند تو را از مردم حفظ مي فرمايد.» ( سوره مائده، آيه 67 )
در پي ابلاغ اين دستور پيامبر دستور توقف كاروان حجاج را در منطقه غدير خم دادند و امر فرمودند كساني كه جلوتر هستند بازگردند و كساني كه عقب مانده اند به اجتماع حجاج در غدير خم برسند. اجتماعي كه تعداد آن را بين نود تا صد و بيست هزار نفر ذكر كرده‌اند. پيامبر اسلام (ص) در آن روز گرم سوزان بر بالاي منبري از جهاز شتران در حالي كه حضرت علي (ع) در كنار ايشان قرار داشت خطبه اي ايراد فرمودند. پيامبر(ص) در اين خطبه با ستايش و حمد خدا شروع و حديث ثقلين را بيان فرمودند سپس در حالي كه دست حضرت علي (ع) را بلند نمودند تا همه مردم ايشان را دركنار رسول خدا مشاهده نمايند، از مردم پرسيدند: «اي مردم آيا من از خود شما بر شما اولي و مقدم‌ نيستم؟» مردم پاسخ دادند: «بله اي رسول خدا.» حضرت در ادامه فرمودند: « خداوند ولي من است و من ولي مؤمنين هستم و من نسبت به آنان از خودشان اولي و مقدم مي باشم.» آنگاه فرمودند: «پس هر كس كه من مولاي او هستم علي مولاي اوست.» سه بار اين جمله را بيان كردند و فرمودند: « خداوندا، دوست بدار و سرپرستي كن، هر كسي كه علي را دوست و سرپرست خود بداند و دشمن بدار هر كسي كه او را دشمن دارد و ياري نما هر كسي كه او را ياري مي نمايد و به حال خود رها كن، هر كس كه او را وا مي گذارد.» پس خطاب به حجاج فرمودند: «اي مردم حاضرين به غايبين اين پيام را برسانند.» هنوز اجتماع متفرق نشده بود كه بار ديگر جبرئيل بر پيامبر وارد و اين آيه را نازل كرد: «امروز دين شما را به كمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام كردم و دين اسلام را بر شما پسنديدم.» ( سوره مائده، آيه 3 )
سپس پيامبر دستور داد كه مردم با حضرت علي (ع) بيعت كنند. مردم دسته دسته به خيمه پيامبر(ص) كه حضرت علي (ع) در آن بود وارد و با حضرت علي(ع) بيعت كردند و به ايشان تبريك مي‌گفتند. ابوبكر، عمر، طلحه و زبير جزو اولين بيعت كنندگان بودند و عمر، خطاب به حضرت علي (ع) گفت: «بر تو گوارا باد اي پسر ابي طالب، تو مولاي من و مولاي هر مرد و زن با ايمان گشتي.» مراسم بيعت با حضرت علي (ع) سه روز به طول انجاميد. حسان بن ثابت انصاري در آن روز دربارة اين انتخاب و امامت و جانشيني حضرت علي (ع) ابياتي را سرود.
حديث غدير توسط 110 تن از صحابه مثل ابوبكر، عمر، عثمان، عمار ياسر، ام سلمه، ابوهريره، سلمان، زبير، زيدبن ارقم، ابوذر، عباس بن عبدالمطلب، جابر عبدالله انصاري و 83 تن از تابعين مثل سعيد بن جبير و عمربن عبدالعزيز نقل شده است. پس از تابعين نيز 360 تن از محدثان، حديث غديررا در آثار خويش نقل نموده اند كه سه تن از آنان صاحبان «صحاح سته» ( ششگانه ) هستند.
علماي شيعه همگي غدير را حديثي متواتر دانسته اند. مورخي مثل يعقوبي كه اولين كتاب تاريخ عمومي را در جهان اسلام نوشته نيز واقعه غدير را ذكر كرده است. همچنين مورخاني مثل محمد بن جرير طبري، ابن اثير، سيوطي، شهرستاني، ابونعيم اصفهاني اين واقعه را بيان كرده اند و حتي برخي از آنان كتاب هاي مستقل در باب غدير تأليف كرده‌اند مثل «الولايه في طرق حديث الغدير» اثر محمد بن جرير طبري.
عيد غدير خم بزرگترين عيد در نزد ائمه (ع) و شيعيان آنان بوده است و در طول تاريخ همواره آن را گرامي داشته‌اند.
«در كتاب ثوب الاعمال شيخ صدوق باسندش به حسن بن راشد آمده كه گفته است: به امام صادق (ع) گفتم: آيا براي مؤمنان عيد ديگري جز جمعه و فطر و قربان وجود دارد؟ فرمودند: آري. روزي و عيدي كه از همه بزرگتر است و آن روزي است كه امير المؤمنين علي (ع) را بر پا داشتند و رسول خدا (ص) پيمان ولايت او را بر عهده زن و مرد مسلمان در محل غدير خم نهاد، پرسيدم كدام روز هفته بوده است؟ فرمودند: روز در سال ها تغيير مي كند، آن روز، روز هجدهم ذي الحجه است....»
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#51
چهل حديث درباره غدير


حجم: 80 KB
پسوند فایل: doc

دانلود
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#52
ازدواج پدر با دختر حلال است!!


بر اساس فتوایی عجیب از امام مالک و شافعی، ازدواج پدر با دخترش اگر از طریق غیر مشروع یعنی زنا به دنیا آمده باشد، حلال است.



فتواى امام مالك و به تبع او شافعى در حلال بودن ازدواج پدر با دخترش كه از طريق غير مشروع يعنى زنا به دنيا آمده باشد و همچنين با خواهر و دختر پسر و دختر دخترش كه به همين روش به دنيا آمده باشند از فتواهاى نادر روزگار است و دليلى كه بر جواز آن نيز آورده است نادر تر از خود حكم و شنيدنى است.



وى مى‌گويد: به اين دليل نكاح جايز است كه اين پدر و دختر شرعاً با يكديگر نسبتى ندارند و بيگانه هستند و چون از راه غير مشروع متولّد شده است ارث نمى برد و نفقه او هم واجب نيست
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#53
10 حدیث درمورد نماز

پسوند فایل: doc
حجم: 386 KB


دانلود
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#54
توبه از گناه کلیدی از درمان- قسمت اول


بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده*اید از رحمت خداوند نومید نشوید که خداوند گناهان را می*آمرزد خداوند آمرزنده و مهربان است. (1)
شخصی را در نظر بگیرید که بر اثر خطاهایی که انجام داده، احساس گناه کرده، از دست خود عصبانی است و خود را با دیگران مقایسه و احساس حقارت می*کند. از طرف دیگر بارها شنیده و خود شاهد بوده که باید تاوان پس دهد و در اثر این اعتقاد به شدت احساس اضطراب می*کند. واضح است که این فرد بیش از همیشه نیاز به پناهگاهی مطمئن دارد. اما احساس گناه ارتباط او را با خداوند ( امن*ترین پناهگاه) قطع کرده است ...همۀ این تجربیات ناهماهنگ مقدمۀ ابتلا شخص به بیماریهای روحی و جسمی متعدد می*شود.
بدیهی است هر انسانی در معرض ارتکاب گناه و خطا قرار دارد. گناهان و خطاها، تبعات گوناگونی دارد که می*توان در یک نگاه کلی آن را به دو دسته تقسیم کرد.
تبعات پنهان گناهان:
گناه، دعاهای انسان را بی اثر می*کند زیرا ارتباط انسان را با بعد خلاق الهی*اش قطع کرده و لذت و آرامش نیایش را که هر انسانی سخت به آن نیازمند است از او می*گیرد و خلا ایجاد شده جایگزینی ندارد.
باز گردید که روح شما پاک است این پانیققا آلوده نکنید که شما را ترک می کند. (2)
تبعات آشکار گناهان:
نمونه* آن بیماریهایی است که شخص گناهکار به آن مبتلا می*شود.
ای بیماران پرهیز کنید از آنچه مرگ شما در آن است از گناهان بپرهیزید.. (3)
زمانیکه فردی مرتکب گناهی می*شود و نافرمانی حق می*کند، بر خلاف فطرتش عمل کرده است. در واقع گناه ظلمی است که انسان به خود میکند. این حرکت متعارض با سرشت طبیعی*اش، او را در معرض احساس گناه، اضطراب و ناامیدی قرار داد ه، ریشه و علت بیماریهای بسیاری در فرد می*شود.
بیماری*ها علل مختلفی دارند و بیماری*های بسیاری نتیجه گناهان و شرارت*ها و بدیهای انسانند . ... ( 4)
البته گناه تنها یکی از علل ایجاد بیماری است و بسیاری از افراد خوب و متعالی از جمله پیامبران و اولیاء حق نیز در مقاطعی از زندگی رنج بیماری را تجربه نموده*اند .
اما اگر بیمار، خودش دریابد که ریشه بیماری*اش گناه بوده، برای درمان در ابتدا باید اضطراب ناشی از گناه را که ریشه*ی بیماری اوست درمان کند و آرامش، استقرار و امنیت از دست رفته را باز یابد.
همانطور که ذکر شد گناه نافرمانی خداست و لازمه رهایی از آن رجوع دوباره به فرمان برداری از خدا است.همان که توبه نامیده می*شود. اعتقاد به اينكه خداوند متعال، توبه پذير و آمرزنده گناهان است و هرگز خلف وعده نمي كند، انسان را به توبه و استغفار و پرهيز از گناه ترغیب و او را به مغفرت و رضايت الهي اميدوار و تشويق مي*كند. هنگامي كه فرد، خالصانه توبه كند و به طاعت و عبادت خداوند ملتزم شود، خاطرش آسوده و نفسش آرام مي*گيرد و در نتيجه، احساس گناهي كه سبب نگراني، اضطراب و نهایتاً بیماری او شده است، از بين مي*رود.
خداوند متعال در قران کریم می*فرمایند: توبه کننده از گناه مانند کسی است که گناهی ندارد ( 5)
در ادامه مطلب بیشتر درباره توبه و بازگشت به حضور الهی سخن خواهیم گفت .

1- (زمر آیه 53)
2- تعالیم عمومی ا. م
3- تعالیم عمومی ا. م
4- برگرفته از تعالیم درمان هماهنگ
5- سوره نور آیه 31
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#55
توبه از گناه کلیدی از درمان - قسمت دوم


در بخش بالا درباره گناهان و تبعات ظاهری و باطنی آنها صحبت کردیم حال که طبیعت انسان به گونه*ای است که گاهی دچار گناه می*شود تکلیف چیست؟ نا امیدی؟ و*رود به حیطه*های گناه آلود دیگر؟ و یا بازگشت به زندگی سالم و حضور شفابخش الهی؟ در دین مبین اسلام چنانچه فردی دچار گناه شد راه بازگشت و توبه بر او باز است اما این بازگشت شرایطی دارد که به برخی از آنها در این مبحث اشاره می*کنیم. پیداست که همانطور که گناه تبعات منفی آشکار و پنهانی بر روح و جسم دارد توبه و بازگشت از گناه نیز می*تواند راهی برای دریافت نور و برکت و شفا باشد.
شرایط توبه :
پشیمانی قلبی
در آیه 8 سوره*ی تحریم در قران کریم صفت نصوح را آورده است. در تفسیر گفته*اند یعنی توبه*ای که خالصانه برای رضای خداست.
این مهم به دست نمی*آید مگر آنکه انسان زشتی و عیب کار خود را ببیند و پشیمان شود. از حضرت علی (ع) روایت شده است که: بزرگترین گناه آدمی عدم آگاهی او از عیوب خویش است.
پوزش خواهی:
گناهان خود را نزد خداوند به زبان آورده و آمرزش بطلبید. تضرع راستین موجب رهایی از گناه است.(البته باید توجه داشته باشیم بیان گناه نزد بندگان دیگر خدا توصیه نمی*شود و خود گناه محسوب می*شود)
برکنده شدن گناه با عمل خود:
پشیمانی کافی نیست بلکه باید به عمل بیانجامد و به جد و جهد از گناه فاصله بگیرد.
پیامبر (ص) در معنی توبه نصوح می*فرمایند :
اینکه توبه کننده توبه*ای کند و از آن پس به سوی هیچ گناهی باز نگردد چنانکه شیری که از پستان دوشیده می*شود به آن باز نگردد.
حقیقت توبه :
بزرگ داشتن گناه :
حقیقت توبه آن است که انسان گناه خود را بزرگ داند چرا که هر گناهی نافرمانی*است و هر نافرمانی، گناهی بزرگ. تا بزرگی نافرمانی را نبینیم برای بازگشت عزم جزم نمی*کنیم. ملاک کبیره یا صغیره بودن گناه را فقط خدا می*داند. آنچه برای انسان سودمند است بزرگ شمردن گناهان است.
حضرت علی (ع) می*فرمایند :
بزرگترین گناه ان است که صاحبش آن را کوچک شمارد.
ناچیز شمردن توبه فرد:
ناچیز شمردن توبه باعث مراقبت از توبه میشود. در توبه نباید دچار غرور شد و باید دانست که توبه و پذیرش آن، رحمت حق است. هر کس به توبه خود مغرور و دیگران را به جهت گناهشان تحقیر کند به گناه کبیره خود بینی دچار شده است.
طلب عفو و بخشش از انسانها :
انسان باید از هر کس که در حق او ستمی روا داشته پوزش خواسته و در عمل در صدد جبران گناه خود برآید.
نتایج توبه :
حسن استفاده از توبه (کیمیای توبه) :
در این توبه فرد به نقاط ضعف خود که مجاری ورود برای فریب و لغزاندنش است پی می*برد و به مراقبت از خود می*پردازد. بدنبال این توبه است که باب محبت و توجه الهی را گشوده و در واقع گناه سکوی پرتاب فرد می*شود.
یک لحظه داغم میکشی یک دم به باغم میکشی
پیش چراغم میکشی تا وا شود چشمان من
سوء استفاده از توبه :
در این توبه فرد توبه را مجوز گناه خود می*داند و در گناهان خود غرق می*شود.
سبحه بر کف، توبه بر لب، دل پر از شوق گناه معصیت را خنده می*آید ز استغفار ما
واضح است آن توبه*ای باعث درمان بیماری ناشی از گناه می*شود که خالص و راستین باشد. در واقع کسی که در اثر گناهان بیمار می*شود بروز علائم برای او حکم زنگ خطری دارد که از مسیر حقیقی منحرف شده است و فرد تا پیام بیماری را دریافت نکند و با توبه حقیقی در صدد جبران بر نیاید، هر چند از روشهای متعارف پزشکی استفاده کند، برای او سودی ندارد حتی اگر علائم ظاهری بیماری از بین برود درمان حقیقی صورت نگرفته است و چه بسا شدیدتر از قبل، از جای دیگر بروز کند چرا که بیماری حکم آموزگاری را دارد که تا شاگرد درس را نیاموزد باقی می*ماند. به امید آنکه تمامی درسهای آموختنی*مان را بیاموزیم و مشمول رحمت الهی قرار گیریم که به درگاه او ناامیدی راه ندارد.
آری باب توجه و محبت الهی برای توبه کنندگان حقیقی باز است.
ای توبه کنندگان بشارت خداوند بر شما که بخشوده شده*اید و بدانید که درود خداوند و سلام ملکوتیان هم اینک بر شماست. ( ا. م . ر )
منابع:
راه و رسم منزلها( شرح منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری) دکتر علی شیخ الاسلامی
نشان از بی*نشانها مولف: علی مقدادی اصفهانی
جریان هدایت الهی
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#56
راه ریزش گناهان


راه ریزش گناهان
‏علماى اسلامى به استناد آیات و روایات، بحثى را تحت عنوان "احباط و تکفیر" مطرح کرده‏اند.
"احباط" از واژه "حبط" به این معنا است که برخى گناهان چنان سنگین است و آثار منفى و تخریبى دارد که موجب باطل شدن و بى اثر گشتن تمام یا برخى اعمال صالح و کارهاى خوب مى گردد، مانند آتشى که جنگل زیبا و پر درخت را مى سوزاند. بر عکس، برخى امور و کارها نزد خدا از چنان ارزشى و فضیلتى برخوردارند که باعث ریزش همه یا برخى گناهان مى گردد که به آن "تکفیر" مى گویند.
به بیان دیگر: خداوند به خاطر انجام آن کارهاى نیک، آثار تشریعى گناهان را مى پوشاند.
این عمل را "تکفیر" (پوشانیدن آثار گناه به وسیله اعمال صالح) مى گویند.
در ذیل به برخى از کارهایى که باعث تکفیر (پوشش یا ریزش) گناهان مى گردد، اشاره مى کنیم:
1- ایمان به خدا و وحى و آن چه از جانب خداوند بر حضرت محمد(ص) نازل شده است همراه با عمل صالح.
قرآن کریم مى فرماید: "هر کس که به خدا ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، خداوند گناهان او را مى پوشاند و محو مى کند و او را در باغ هایى که نهرها در پایین آن جارى است، وارد مى سازد و براى همیشه در آن جا خواهد بود و این رستگارى بزرگى است".(1)
2- توبه و پشیمانى از گناهان: توبه حقیقى تنها گفتن استغفراللَّه نیست، بلکه پشیمانى واقعى که همراه با سوز و آه و حسرت از خطاها و گناهان گذشته و تصمیم بر ترک و جبران آن است. قرآن مجید مى فرماید:
"اى افرادى که ایمان آورده‏اید، صادقانه به سوى خدا توبه کنید. امید است خداوند گناهان شما را بپوشاند و ببخشد و در بهشت هایى که از پایین آن‏ها نهرها جارى است، داخل نماید".(2)
3- پیوسته با وضو بودن و اقامه نماز با حضور قلب و در اوّل وقت. سلمان فارسى مى گوید: روزى در خدمت پیامبر اکرم(ص) زیر درختى نشسته بودیم. پیامبر شاخه خشک درختى را گرفت و تکان داد تا تمام برگ هایش فرو ریخت. بعد از من پرسید: از علت این کار سؤال نکردى، عرض کردم: خودتان بفرمایید، فرمود: "وقتى که مسلمانى وضو مى گیرد، و خوب وضو مى گیرد، سپس نمازهاى پنج گانه را به جا مى آورد، گناهان او فرو مى ریزد، همان گونه که برگ‏هاى این شاخه فرو ریخت".(3)
4- اجتناب از گناهان به خصوص گناهان کبیره.
گناهان را از دو منظر مى توان مورد مطالعه قرار داد: یکى از آن جهت که "گناه" نافرمانى خدا است که در این صورت، همه گناهان کبیره‏اند و هیچ گناه صغیره‏اى وجود ندارد. در نگاه دوم، برخى از آن‏ها را با برخى دیگر مقایسه کنیم، که در این صورت به دو نوع صغیره کبیره تقسیم مى شوند.
قرآن کریم مى فرماید: "اگر از گناهان بزرگ اجتناب نمایید، گناهان کوچک شما را مى پوشانیم و شما را در جایگاه ارجمندى وارد مى سازیم".(4)
5- هجرت در راه خدا و تحمّل سختى‏ها و اذیت‏ها براى خدا:
اگر چه هجرت، در زمان پیامبر(ص) با دست کشیدن از مال و زندگى و وطن، و کوچ کردن از مکّه به مدینه تحقق مى یافت، امّا منحصر به آن نیست، بلکه در هر کشور یا شهرى و حتى جمعى و جلسه‏اى که معصیت خدا مى شود و انسان توانایى ندارد با نهى از منکر تأثیر گذار باشد، لازم است از آن مکان هجرت کند و دور شود.
جهاد در راه خدا، شهادت، صدقه و انفاق پنهانى، پرداختن مالیات‏هاى دینى چون خمس و زکات، قرض الحسنه دادن، عفو و گذشتن از خطاى دیگران، براى حفظ دین و مقدّسات آن به استقبال خطر رفتن، قرائت قرآن به خصوص در شب و بعد از نماز صبح و تقیّد به نماز شب... از امورى هستند که باعث ریزش گناهان مى گردند. براى مطالعه بیشتر به کتاب منشور جاوید، جلد 8 از آیةاللَّه جعفر سبحانى مراجعه فرمایید.
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#57
تهیه آتش گناه کاران در جهنم با چیست؟


آگاهی ما درباره امور بهشت و جهنم و مانند اینها كه از سنخ امور غیبی هستند ،تنها وتنها از طریق وحی امكانپذیر خواهد بود قرآن كریم در این مورد می فرماید : بترسید از آتشی كه هیزم آن مردم و سنگها هستند (24 بقره) بر این اساس انسانها خود حكم كبریت دارند و در آیه ای دیگر می فرماید :نار الله الموقده التی تطلع علی الأفئده (6و7 همزه) آتش افروخته كه از دلها سر میزند .
معلوم می شود كه انسان در آتشی معذب می شود كه خودش افروخته و در برخی تفاسیر مقصود از حجارة (سنگها) در سوره بقره را بتهایی كه انسان خود ساخته دانسته است .
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#58
خیز و جامه نیلی کن، روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد نوبت محرم شد

نبض جاده بیدار از بوی خون خورشیدست
کوفه رفتن مسلم گوئیا مسلم شد

ماه خون گواه آمد جوش اشک و آه آمد
رایت سیاه آمد کربلا مجسم شد

پای خون دل واکن دست موج پیدا کن
رو به سوی دریا کن ساحلی فراهم شد

گریه کن! گلاب افشان! گل به خاک می‌افتد
باد مهرگان آمد، قامت علی خم شد



قاسم و تپیدن‌ها، لاله و دمیدن‌ها
مجتبی و چیدن‌ها، گل دوباره خرّم شد

تشنه اضطراب آورد، آب می‌شود عباس
گو فرات، خیبر شو! مرتضی مصمم شد

خادم برادر بود از ره پرستاری
در قدم مؤخر بود، از وفا مقدم شد

نوبت حسین آمد کآورد به میدان رو
نُه فلک به جوش آمد، منقلب دو عالم شد

چرخ در خروش آمد، خاک شعله‌پوش آمد
آسمان به جوش آمد، کشته اسم اعظم شد

بر سر از غم زهرا خاک می‌کند مریم
با مصیبت خاتم تازه داغ آدم شد

گرچه عقده‌ی دل بود آبروی بی‌دل بود
کز هجوم فرصت‌ها این فغان فراهم شد
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#59
روشهایی برای کنترل نگاه خوداز گناه


براى کنترل نگاه از گناه راهکارهایى وجود دارد که مهم‏ترین آن‏ها عبارتند از:
1- خداباورى:
اعتقاد به خدا و یقین داشتن به این که انسان در محضر خدا است و خدا ناظر بر تمام احوال و درون آدمى است، به انسان کمک مى‏کند نگاه خود را کنترل نماید. امام صادق(ع) مى‏فرماید: «فروبستن چشم از گناه میسّر نیست مگر این که انسان عظمت و جلال پروردگار را در قلبش مشاهده کرده باشد».
از امام على(ع) سؤال شد: توانایى بر کنترل چشم چگونه حاصل مى‏شود؟ حضرت فرمود: «این که خود را تحت قلمرو سلطان آگاه از همه مسائل بدانى و تسلیم او باشى».(1)
2- توجه به آثار فروبستن چشم:
اگر انسان بداند کنترل نگاه چه آثار و برکاتى دارد، قطعاً بر ادامه آن تشویق خواهد شد. آثار و فوائدى که بر چشم پوشى مترتب است، عبارتند از:
الف) راحتى دل: کسى که چشمش را فرو بندد، دلش را آرام کرده است.
با چشم چرانى انسان احساس آرامش نمى‏کند، زیرا احساسات و غرایز شهوانى تمام ناشدنى و سیرى‏ناپذیر است و نفس اماره انسان را به بدى و زشتى هر چه بیشتر وادار مى‏کند.
امام على(ع) مى‏فرماید: «کسى که چشم فرو بندد، دلش را صفا داده است».(2)
ب) کشف حقایق: رسول اکرم(ص) مى‏فرماید: «چشمتان را فرو بندد تا عجائبى را ببینید».(3)
ج) شیرینى عبادت را حس کردن: پیامبر اسلام(ص) مى‏فرماید: «مسلمانى چشم خود را از زن نامحرم فرو نمى‏بندد مگر آن که خداوند شیرینى عبادتش را در دل او ایجاد مى‏کند».(4)
د) تزویج حور العین: امام صادق(ع) مى‏فرماید: «کسى که نگاهش به زن نامحرمى بیفتد، پس چشمش را به سوى آسمان افکند و یا نگاهش را فرو بندد، خداوند حورالعین را به ازدواج او در مى‏آورد».(5)
3- توجه به عواقب چشم چرانى:
کسى که بداند چشم چرانى چه پیامدهاى ناگوارى دارد، قطعاً به ضرر خود اقدام نخواهد کرد و نگاهش را کنتزل خواهد کرد. رسول اکرم(ص) مى‏فرماید: «کسى که چشمش را از حرام پر کند، خداوند روز قیامت چشمش را از آتش پر خواهد کرد، مگر آن که توبه کند و برگردد».(6)
در روایت دیگر مى‏فرماید: «نگاه تیرى از تیرهاى مسموم شیطان است».(7)
حضرت مسیح فرمود: «از نگاه به نامحرم بپرهیزید که بذر شهوت و رشد دهنده فسق است».(8)
4- طرد افکار شیطانى:
براى کنترل نگاه، باید اندیشه را از نفوذ افکار شیطانى دور نگه داشت، زیرا گام نخست در انحراف، فکر کردن درباره آن است. امام على(ع) مى‏فرماید: «کسى که در اطراف گناه بسیار بیندیشد، سرانجام به آن گناه کشیده خواهد شد».(9)
5- پرهیز از عوامل تحریک زا:
تخیّلات تحریک کننده، رفت و آمد در جاهایى که نامحرم است، گفت و گو با نامحرم، دیدن فیلم‏ها و عکس‏هاى مبتدل، زمینه را براى چشم چرانى فراهم مى‏کند.
6- دقت در دوست یابى:
بررسى‏ها نشان مى‏دهد که نوجوانان، اوّلین قدم‏هاى انحراف و تباهى را به کمک دوستان ناباب برداشته، سپس در سراشیبى سقوط قرار گرفته‏اند.(10) آلودگى و انحراف، به سرعت از طریق دوستان نا اهل به افراد پاک و سالم سرایت مى‏کند و چشم چرانى از این قاعده مستثنا نیست.
امام على(ع) مى‏فرماید: «از معاشرت با مردم فاسد بپرهیز که طبیعت تو، ناخودآگاه ناپاکى را از طبع آن‏ها سرقت مى‏کند».(11)
7- ازدواج:
یکى از راه‏هاى مؤثر در کنترل نگاه، ارضاى صحیح غریزه جنسى از طریق ازدواج است. رسول خدا(ص) مى‏فرماید: «اى گروه جوانان! هر یک از شما که قدرت ازدواج دارد، حتماً اقدام کند، زیرا این بهترین وسیله است که چشم را از نگاه‏هاى آلوده و عورت را از بى عفّتى محافظت مى‏کند».(12)
8- تقویت اراده:
چشم چرانى اگر به صورت عادت در آمده باشد، همچون خصایص طبیعى و ذاتى، دامنه دار و پر نفوذ مى‏گردد و به منزله طبیعت دوم در مى‏آید. در این حال رهایى از این عادت ناپسند، نیاز به تصمیم و عزمى راسخ دارد. آن چه در شروع کار مهمّ است، خواستن و انگیزه داشتن است. براى مبارزه با چشم چرانى باید دو کار انجام گیرد:
الف) به خواسته نفس پاسخ مثبت داده نشود،
ب) عادت پسندیده‏اى جایگزین گردد و خود را به کارهاى پسندیده مانند مطالعه کتاب و ورزش مشغول سازد.

پى نوشت‏ها:
1. بحارالأنوار، ج 101، ص 41.
2. میزان الحکمة، ج 4، ص 3289.
3. بحارالأنوار، ج 101.
4. میزان الحکمة، همان، ص 3292.
5. همان.
6. بحارالأنوار، ج 73، ص 334.
7. همان، ج 101، ص 38.
8. همان، ص 42.
9. غررالحکم، ج 5، ص 321.
10. محمد على سادات، راهنماى پدران و مادران، ج 1، ص 99.
11. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 272.
12. مکارم الاخلاق، ص 100.
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#60
توبه عنايتي از جانب خدا

- حضرت آدم (ع) به خدا عرض کرد : خداوندا ، شيطان را به من مسلط ساختي و مثل جريان خون در رگها ( در من جريان دارد ) ، او را هم قادر کردي که به بدن من داخل شود. خداوند فرمود : اي آدم ، در قبال اين کار اين امتياز را به تو و فرزندانت دادم که هرکس فکر عمل بد کند به حساب او نوشته نشود ، ولي اگر آن عمل بد را انجام داد فقط يک جرم حساب شود ( يک گناه به حسابش نوشته ميشود ) لکن اگر کسي نيت به انجام عمل خوب کرد ، ولي انجام نداد ، يک ثواب براي آن نيت نوشته و اگر آن نيت خوب را عمل کرد ، ده ثواب به وي داده ميشود. آدم عرض کرد : خداوندا ، اين عنايت را درباره من و فرزندانم زيادتر کن. خداوند فرمود : اگر کسي از فرزندانت گناهي را مرتکب شد و بعد از آن توبه کرد ، من آن گناه را مي بخشم. باز هم آدم گفت : خداوندا ، بيشتر از اين عنايت فرما ، خداوند فرمود : من مهلت توبه را تا دم مرگ به آنها دادم.آدم عرض کرد : خداوندا ، لطفت بسيار است و کافي ميباشد. کليات حديث قدسي صفحه 23
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان