1399 شهريور 8، 20:23
ویرایش شده
نقل قول: من..اینجا..از تهِ چاه با شما حرف می زنم.. من ِ تنها..در یک شبِ تنهایی دیگر...
سلام دادش سعید (soshians)
میتونم بگم درکت میکنم و منم کم و بیش با این احساسات و خلق پایین درگیر هستم که دیگه میرم سراغ ....
کمکی که من میتونم بهت کنم معرفی یه کتابه
کتابی که چندسال پیش زمانی که گرفتار روزمرگی و ناامیدی و بی تفاوتی شده بودم (اول جوونی) خوندمش .
زمانی که برا من سرکوب نیازهام بوسیله جامعه و خانواده و خودم مصادف شده بود با احساس دور شدن روز به روز از آرزوهام و دیگه دس و دل هیچ کار و پیشرفتی نداشتم. یه آدم منفعل و بی تفاوت یه افسرده وسواسی
مرداب های روح نوشته ی جیمز هولیس حداقل کاری که برا من کرد این بود که آرامش بهم داد ، یه ثبات و تعادلی منطقی و آگاهانه
ابن کتاب باعث شد تاحدودی از مشکلاتم متمایز بشم و از چرخه روزمرگی هام و بی انگیزگی هام بتونم فرار کنم و دردام رو بپذیرم و بشناسم و برم دنبال ریشه هاشون .
اینم برشی از کتاب :
در بی انگیزگی انرژي هنوز وجود دارد; اما در اعماق
چاه فرونشسته است/ درماندگي, تجربة دلسرد شدن است; تجربة از دست
دادن انرژي براي پيمودن سرزمين هرز/ كيست كه بيرمق, محزون, سرگردان
و بيهدف در چنين مكان بايري گهگاه و حتي سالها ساكن نشده باشد؟
هزاران چيز ممكن است انـرژي روانـي bزم بـراي زنـدگي را بـخشكاند: