عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

#16
یادمه با دوستم مجید سر کوچه نشسته بودیم از بحث دیو و بختک رسیدیم به بحث خود ارضایی اون نشست تعریف کردن و از خود ارضایی منم کنجکاو شدم و این کار رو کردم کاش هیچ وقتاون روز پیشش نبودم تا دوچارش شدم اما امروز 6روز از ترکم میگذره یعنی تا نیم ساعت دیگه میشه 6روز تا الان خوب پیش رفته
هنوز واسادم ته خط اسفند همین ساله اگه بتونم تا اون موقع دووم بیارم همه چیز درست میشه دعام کنید
به وبلاگ استوارم تا اسفند 87 هم سری بزیند
http://www.esfand87.blogfa.com
#17
سلام ..
من اول دبیرستان بودم.که با گرفتن یه سی دی اینطور شدم..و قبل از اون نمیدونستم این عمل چیه
و حتی خود به خود ارضا شدم ....یادمه اولین خیلی لذت داشت که هنوز هم تو ذهنمه..و به تدریج دفعات بعد لذتش کمتر شده ..تا اینکه 1 یا 2 ساله به عادت تبدیل شده تا یه نیاز و الان هدفم ترک عادته..
تقریبا 4 ساله من گیرم...و از اون مدت مشکلات جسمی زیادی به سراغم اومده...و نکته جالب ایننه از لحاظ روحی خیلی بزرگتر و آگاه تر شدم..و من فک میکنم به خاطر اینه خیلی زود تر از یه ادم معمولی خیلی چیزا رو توزندگی فهمیدم..و این واسه همه همینطوره...اما استرس و چیزای دیگه هم بوده...ولی قابل رفع شدنه..
اما از لحاظ جسمی خیلی ضیعف شدم..منی که هر روز میرفتم تو تیمم فوتبال بازی میکردم.الان خیلی بی انگیزه شدم.. و اون کارا خیلی بیهوده میدونم..در حالی که همین عادت بیهوده ترین چیزه ممکنه!..چشمم 2 نمره رفته روش...بدتر از اون اینکه که هفته دیگه کنکور دارم و تا میخوام 1 ساعت بخونم..گردن درد ..امانم نمیده..ونمیدنم رو جلسه چه بلایی سر خودم بیارم..اما میخوام واسه سال آینده ترک کنم...تا اماده باشم..
از نظر درسی منو انداخت پایین اما هنوز هم زیاد پایین نیستم ..شاید چون خیلی بچه ی اهل فکری بودم..و همش با خودمم فکر میکردم . و تجزیه تحلیل میکردم...هم تو درس خوب اومدم جلوو هم چشم داغون شده.!..از یه طرف پی سی از یه طرف درس و از طرف دیگه اون عادت لعنتی ..منو دیوونه کرده.. اما با دیدن این سایت و مطالبه وبلاگ یه الهام قلبی به وجودم راه یافته که امیدوار شدم اونو ترک کنم..اگ چه من فقط 4 ساله گرفتارشم و واقعا شرمنده خدای خودم شدم..اما همین 4 سال خیلی سخت بوده و دفعات زیادی داشتم...
#18
سلام دوستان .

من هی میخوام توی این انجمن فعالیت داشته باشم . ولی نمیدونستم چی بنویسم . بلاخره یه بهونه واسه شروع پیدا کردم 317

متاسفانه من خیلی زود این کار رو شروع کردم .
چندین سال قبل از بلوغ .

شاید باورتون نشه . سال اول ابتدایی داداشم که 4 سال ازم بزرگ تر بود همه چیز رو بهم یاد داد .
البته هنوز خود ارضایی رو خودش هم نمیدونست . بد بختی من این بود که از اون اول بچگیم از خبر چینی بدم میومد و همین باعث می شد که هر کسی هر چی دلش می خواد به من بگه و خاطر جمع بود که من به کسی نمی گم و لوش نمیدم .

خلاصه داداشم اول دبستان تمام چیزهای مربوط به روابط جنسی رو به من یاد داد .
دو سال بعد . سال سوم دبستان . دادشم خودش تازه خود ارضائی رو یاد گرفته بود به منم یاد داد 46
اولین باری که این کار رو کردم دقیقاً یادمه . اون موقع هنوز به بلوغ نرسیده بودم که منی ازم خارج بشه . ولی آخرش تقریباً یه چنین حسی بهم دست میداد .
تقریباً هر هفته یه چیزی بین 2 تا 7 بار این کار رو انجام میدادم .
تا 13 سالگیم . اون موقع میدونستم که یکی دو سال دیگه به بلوغ میرسم و تقریباً از یه سری ضررهاش آگاه شده بودم . البته تا قبل از بلوغ که زیاد ضرری نداشت . ولی میدونستم بعداً که به بلوغ برسم خیلی ضرر داره .

تصمیم به ترک گرفتم . حدود 35 روز خودم رو کنترل کردم ( هنوز هم که هنوزه اون رکوردم رو نتونستم بزنم ) بعد اولین فیلم *** 46
اعصابم خورده از دست داداشم . اون یه فیلم آورد و با هم نشستیم نگاه کردیم .
دوباره .
باز هم چندین بار سعی به ترک گرفتم . نشد که نشد .
از 10 روز بیشتر نمی تونستم کنترل کنم .

سال سوم راهنمایی که شد خدا قسمت کرد که یه سفر مکه بریم . ولی حتی اینقدر به خودم اعتماد نداشتم که میگفتم بعداً بازم شروع می کنم . من قدرتشو ندارم . خدا منو بکشه . هفته اول تو مدینه خیلی خوب بود . هفته دوم توی مکه بودیم که بعد از چند روز خاک بر سرم :(
تو حموم هتل . ای وای بر من . اصلاً یادم نبود کجا هستم .
شکستم .

از مکه که بر گشتیم تا یه هفته بعدش نتونستم تحمل بیارم . دوباره .
دیگه ادامه داشت . و هر بار اومدم ترک کنم از 10 روز یا 15 روز بیشتر نمیشد .
بازم خدا قسمت کرد و این بنده حقیر تابستون سال بعدش یعنی بعد از سال اول دبیرستان حج دانش آموزی رفتیم مکه . چند روز قبلش که بریم تصمیم به ترک گرفتم و تا یک هفته بعد از برگشتمون هم کنترل کردم . حدود 25 روز . این حج با سال قبل خیلی تفاوت داشت . همش هم دعا می کردم که ترک کنم .

راستی 2 / 3 روز قبل از همین حج با دختری که 3 سال عاشقش بودم دوست شده بودم . (من اصلاً به رابطه جنسی با اون فکر نمی کنم . واقعاً عاشقشم . و یکی از دلایل تصمیم به ترکم اونه) خلاصه حتی تو مکه هم دست از تلفنی حرف زدنمون بر نمیداشتیم Smiley-talk002 البته خیلی کم حرف بودم .

از مکه برگشتیم 1 هفته بعد 46 دوباره .

تا به امسال که پیش دانشگاهی هستم چندین بار سعی بر ترک کردم ولی موفق نشدم . باز هم بیشتر از 15 روز نمیشد .

تا جایی که این سال آخری دیگه هیچ تصمیم به ترک نمی گرفتم . پیش خودم می گفتم بیخیال . تو که نمی تونی . پس حالتو ببر .
ولی کاملاً اشتباه بود .
تا اواسط همین اردیبهشت . که تا هفتم هشتم خرداد بیشتر تحمل نکردم و توی 2 روز 3 بار شکستم . متاسفانه .
دوباره سخت تصمیم گرفتم و بعد از چند سال تونستم 24 روز تحمل کنم . که بقیه اش هم میرم .

من رکوردم رو که 35 روز بوده بزنم دیگه عمراً این کار رو بکنم . چون حیفم میاد که این همه زحمت رو خراب کنم .

در ضمن این دو سه روز اخیر خیلی به اعصابم فشار اومده .

از این به بعد هم سعی می کنم فعالیتم رو زیاد کنم در انجمن .
 سپاس شده توسط
#19
ناشناس نوشته است:سلام دوستان .

من هی میخوام توی این انجمن فعالیت داشته باشم . ولی نمیدونستم چی بنویسم . بلاخره یه بهونه واسه شروع پیدا کردم 317
.
.
.


سلام اول تبریک میگم به خاطر این همه قدرت که این همه سال باهاش جنگیدی و هنوز هم از پیروزی نا امید نیستی و می خوای ازش خلاص شی

دوم این که ويليام جيمز میگه :
بزرگترين كشف نسل من اين بود كه آدمي ميتواند با دگرگون كردن طرز فكرش، دنياي خود را دگرگون سازد

اندیشه تو تعیین می کنه که تو چی هستی و به کجا می خوای برسی . اینو یادت نره عزیزم !

راستی ازت دعوت می کنم تو مسابقه تیر ماه با قدرت شرکت کن Khansariha (18)
#20
راستش این اولین یا شایدم دومین پست من تو این فرومه . راستش من 6 سالی هست که میشه اثیر این یارو شدم و راه های مختلفی رو امتحان کردم ولی نشد که نشد . گاهی اوقات خیلی از خودم بدم میاد خیلی . راستش فکر میکردم که دیگه راهی نیست و لی وقتی اینجارو پیدا کردم یکم امیدوارم شدم . بچه ها بهم کمک کنین .
من تصمیم گرفتم اول 10 روز 10 روز شروع کنم و بعد دوره هامو بیشترش کنم . چطوره ؟ الان تو شب چهارمم .
#21
freedom نوشته است:راستش این اولین یا شایدم دومین پست من تو این فرومه . راستش من 6 سالی هست که میشه اثیر این یارو شدم و راه های مختلفی رو امتحان کردم ولی نشد که نشد . گاهی اوقات خیلی از خودم بدم میاد خیلی . راستش فکر میکردم که دیگه راهی نیست و لی وقتی اینجارو پیدا کردم یکم امیدوارم شدم . بچه ها بهم کمک کنین .
من تصمیم گرفتم اول 10 روز 10 روز شروع کنم و بعد دوره هامو بیشترش کنم . چطوره ؟ الان تو شب چهارمم .

سلام ! خوش اومدی.

منم یه مدتی همین کارو کردم ولی نشد . یه انگیزه قوی به خودت بده که دیگه نکنی این کارو. نظرت چیه ؟
#22
منم با میلاد موافقم . اینجوری فایده نداره .

باید یه دفه بزاریش کنار .
#23
منم از 11و12 سالگی شروع کردم و 26مرداد امسال میشه 16 سالم خیلی سعی کردم بذارمش کنار ولی هر دفه شکست خوردم
ولی ایندفه میخوام به کمک شما بذارم کنار
من توی یه موقعیتی هستم که خیلی کارم سخته چون در روز با کلی داف و دختر سرکارم و با خیلی دختر های هم سنم میچرخم و ارتباط دارم
ولی این دفه میخوام چشمم رو ببندم و واقعا بذارم البته با کمک شما دوستان عزیز
متشکرم
#24
باورم نمیشه این منم که روبروی آینه ایستادم باورم نمیشه همون آدمی باشم که پر از شور و شوقو جوونی بوده....
من چه کردم با خودم....من اون چیزی نیستم که باید باشم,چرا باید همچین گناهی وجود داشته باشه که من بهش مبتلا بشم.
تا آخر دنیا حسرت روزهایی رو خواهم خورد که میتونست خوب باشه اما همش بر باد رفت....این حس درد و غربت رو نمیتونم تحمل کنم.دنیا رو سرم آوار میشه...عذاب وجدان منو میکشه...احساس میکنم توی یه بیابون بی آب و علف تک و تنهام....هیچ امیدی به فردا ندارم.هر شب که سر روی بالش میزارم آرزو میکنم این شب آخر عمرم باشه,آرزو میکنم فردا هیچ وقت نرسه...من همه چی داشتم اما خودم زندگیمو تباه کردم...من دردمو به کی بگم حتی شرم دارم با خدا هم دردودل کنم...چه بر سر من اومد...
من نمیتونم این وجود پر از گناه خودمو تحمل کنم.....کاش هیچ وقت طرفش نمیرفتم.وقتی خاطراتمو مرور میکنم زمین دور سرم میچرخه...بهترین روزهای دانشگاه رو هدر دادم.بهترین فرصتها رو........نمیتونم تحمل کنم...قلبم پر از دردو غمه...پر از حسرت و آه و پشیمانی...خدا چه بر من گذشت
 سپاس شده توسط
#25
milad نوشته است:سلام ! خوش اومدی.

منم یه مدتی همین کارو کردم ولی نشد . یه انگیزه قوی به خودت بده که دیگه نکنی این کارو. نظرت چیه ؟



خوبه ولی خب این انگیزه رو چه جوری ایجادش کنم ؟ :(
#26
سلام بچه هاي عزيز303

قرار شده همه از تاريخچه اين كار بگن.منم اشاره اي مي كنم

قصه من از اينجا شروع مشه كه من تو سن 9-10 سالگي خيليييييييييييييييييي نسبت به اين مسائل كنجكاو بودم

بخصوص كه مي خواستم بدنم رو بشناسم

بعضي وقتا با خودم مي گم اگه راجع به مسئله ديگه ،انقدر كنجكاوي نشون مي دادم الان پروفسوري چيزي مي شدم
از شوخي كه بگذريم
وقتي مادرم با فاميل در مورد اينجور حرفا خيلي آهسته حرف مي زدن،گوش من تيزتر مي شد ،من فورا متوجه مي شدم،اين مسئله چون برام قابل هضم نبود
يكي نبود بهم بگه آخه بچه اين حرفا به تو چه
خيلي بهش فكر مي كردم،اين شد كه منم قبل از بلوغ اتفاقي پي به اين لذت بردم
بعد از بلوغ هم كه لذتش 1000 چندان شد

واييييييي حالا كه دارم از گذشته مي گم چقدر شرمنده مي شم

اما بذاريد بگم،بلكه يكم خجالت بكشم،آخه مي دونيد آدم با گذشته زمان خيلي چيزهارو فراموش مي كنه
كه در مورد مشكل ما به نظر من خيلي بده


هر جا كه خلوتي پيدا مي كردم اين كارو مي كردم
البته من تا اونجايي كه يادم مياد يه مدت خيلي كوتاه، افسردگي شديد گرفتم
نمي دونم چرا اينطوري شده بودم شايد خاص سنم بود
افسردگيم به اين شكل بود كه همش اظطراب داشتم
مدام فكر مي كردم مادرم مي خواد بميره خيلي حال و هواييييييييي بدي بود
يادم نمياد كي و چطور برطرف شد
بعضي وقتا مي گم شايد اين كار منو از اين مرض نجات داد شايدم اشتباه محض مي كنم
خلاصه اين كارو با نا آگاهي تمام انجام دادم
تا سن 17-18 سالگي
اصلا تا اون موقع نه فيلم بد ديده بودم نه تمايل به ديدن اينجور چيزها داشتم البته اين مسئله رو مديون خانواده خوب و دوستان خوبم هستم
يه روز با خودم گفتم اين كار چيه من انجام مي دم،گفتم شايد مثل مسائل ديگه اي كه همه انجام مي دن ولي راجع بهش حرفي نمي زنن
اون موقع هنوز به اينترنت وصل نشده بودم
رفتم تو لغت نامه ديدم كه اين كار مخصوص آقايون هستش
من بيچاره ،نه روم مي شد از كسي بپرسم،نه هيچ چيز ديگه،بلاخره از خداي خودم بارها خواهش كردم فقط يه راه پيش روي من بذاره
اون بزرگوارم بهتريننننننننننننننننننننننننننننننننن كمك رو بهم كرد
تا حالا به اتفاقاتي تو زندگيتون برخورديد كه واقعا حس كنيد،خدا خواسته كه اين كار انجام بشه،حالا با همه ي اگرها و اماهايي كه توش هست؟
بعد از اينكه به نت وصل شدم،چت كردم
توي چت كردن ها به يكي برخوردم كه ازم پرسيد تو رابطه اي با كسي داشتي
مي گفتم نه ،باورش نمي شد؟؟؟؟؟؟
ولي گفتم چيكار مي كنم،حتي تا اون موقع يعني 8 سال من نمي دونستم اسم اين عمل چيه؟
اول بهم گفت اين مشكل روحي و روانيه من به شوخي گرفتم
ولي بعدش بهم گفت جدي مي گم،خلاصه منو قانع كرد
منو بگيد انگار دنيا رو روي سرم خراب كردند
خيلي حس و حال بدييييييييييييييييييييييييييي بود
انگار بد جوري مورد غضب خدا قرار گرفتي
بدشم مي ديدم 8 سالم با نا آگاهي تباه شده بود
راستي بچه ها اين وسط كي جواب گو هستش؟
مگه خدا حساب كتابش دقيق نيست؟
من ميام حساب كنم نمي دونم كي مقصره
مي دونم وليييييييييييييييي دلم نمياد كه تقصيرو گردنه پدرومادرم بندازم اون ها هم به نوعي نا آگاه بودن
خلاصه از طريق نت خيلي بهم كمك كرد
بچه ها من وضعيتم از حد اعتيادم گذشته بود
تا جايي كه اين كار ديگه برام لذت نداشت
نيما خودش متاهل بود خيلييييييي بهم كمك كرد
هرروز مراقبم بود
هر روز منو امتحان مي كرد ببينه در چه وضعيتيم
من خيلييييييييييييييييي چيزها رو از اون ياد گرفتم
محبت كردنو
بخششو
اينكه درسته كسي رو نمي شناسي اما مي توني با تمام وجود بهش كمك كني
من معرفت اونو نداشتم
خلاصه اكثر كار توي ادارشو صرف نصيحت وكمك به من مي كرد
بچه ها من واقعا تا حالاآدمي مثل اون نديم
كسي كه واقعا مشكل من براش مهم باشم
همش مراقبم باشه
ولي همش بهش شك داشتم چون اون كه منو نمي شناخت چرا كمكم كرد؟
توي اين دوره زمونه آدم نمي تونه به هيچكي اعتماد كنه
خلاصه اين جرقه اساسي رو نيما زد
طوري كه من از وجود خدا واقعا ترسيدم
قبلانم گفتم من كه اين كارو در روز چندين بار تكرار مي كردم
يكدفعه براي 6 ماه اينكارو نكردم
واقعا باورنكردني بود
تا اون موقع فكر مي كردم فقط مشكل خودمه كه حتما بايد حلش كنم و مثل دوستاي ديگم خوب شم
اما بعدش كه برا نيما يه سري مشكلات بوجود اومد رفتم از كساي ديگه پرسيدم
دكترا كه مي گفتن موردي نداره
بقيم مي گفتم اگه تو حده اعتياد نباشه ايرادي نداره
بازم گرفتاريم شروع شد
اما ديگه نيما رفت الان با خودش فكر مي كنه ليلي كاملا خوب شده
و از اين بابت خوشحال
سرتونو درد نيارم

اما هنوز نتونستم از پس اين مشكل بر بيام

چون يادم رفته اين عمل چقدر زشته
چقدر گناه داره
حتي از س ك س هم بدتره چون از خودت سوء استفاده مي كني البته خيليا قبول ندارن

بچه ها جدا مي گم برام دعا كنيد
چون از دست خودم خيلي ناراحتم
من مي دونم كه حتما مي شه ترك كرد
توي اين دنيا همه چي ممكنه
اما براي كساني كه زودتر اقدام كردن تركش راحت تره
 سپاس شده توسط
#27
ليلي نوشته است:اينكه درسته كسي رو نمي شناسي اما مي توني با تمام وجود بهش كمك كني
.
.
يكدفعه براي 6 ماه اينكارو نكردم
.
.
دكترا كه مي گفتن موردي نداره
.
.
بقيم مي گفتم اگه تو حده اعتياد نباشه ايرادي نداره
.
.
بازم گرفتاريم شروع شد


اما هنوز نتونستم از پس اين مشكل بر بيام


چقدر گناه داره

حتي از س ك س هم بدتره چون از خودت سوء استفاده مي كني البته خيليا قبول ندارن

بچه ها جدا مي گم برام دعا كنيد
چون از دست خودم خيلي ناراحتم
من مي دونم كه حتما مي شه ترك كرد
توي اين دنيا همه چي ممكنه
اما براي كساني كه زودتر اقدام كردن تركش راحت تره

سلام لیلی عزیز

اولا تبریک که اینقدر راحت حرفتو زدی 53

به این چند جمله ای که از حرفات گلچین کردم توجه کن . جمله اول بسیار زیباست ، بابت این دیدگاهی که پیدا کردی صمیمانه تبریک میگم.

تو جمله دوم اومده که تو برا 6 ماه این کارو نکردی ، این یعنی اینکه بازم میتونی

جملات 3 و 4 و 5 و 6 همشون زنجیرهوارن و از همدیگه ناشی میشن .

تو جمله هفتم گفتی که "چه قدر گناه داره" . ببین قبول دارم که این کار گناهه کبیرست ولی اگر بخوای همش اینو به خودت بگی و خودت رو بابت گناه سرزنش کنی روز به روز حالت بدتر میشه . یادت باشه که خداوند متعال اول تمام سوره های کتابش فرموده = بسم الله الرحمن الرحیم ( البته به جز یکی از سوره ها که همه دوستان میدونن چرا)

میتونست بگه بسم الله ، پس حتما میخواسته یه پیغام خیلی خیلی بزرگ رو برسونه که الرحم الرحیم رو هم در همه جا به کار برده .

لیلی جان من برات دعا می کنم که موفق باشی و مطمئنم که میشی ، آخه خودتم یادآوری کردی که " من مي دونم كه حتما مي شه ترك كرد "

قوانين جديد و مهم براي كانون ترك تدوين شده
و ضمن احترام نسبت به اعضاء محترم اين كار
به منظور جلوگيري از وقوع مشكلات احتمالي
انجام گرفته است  

براي ديدن قوانين كليك كنيد
#28
سلام ادمين عزيز303
ممنون كه برام دعا مي كني،وجود دوستان خيلي خوبي مثل شما بهم روحيه مي دهvarzesh

در مورد ارحم الراحمين بودن خدا شكي ندارم.
اما براي ترك كردن اين قسمتو بايد حذف كني.
هر انساني مي دونه چه روحياتي داره،من خرداد ماه كه اين كارو كردم با خودم گفتم عيبي نداره جبران ميكني .
بار دوم اين اشتباهو راحت تروبدون مقاومت انجام دادمTears

به نظر من در اين مورد هرچه بيشتر خودتو سرزنش كني موفق تري،هر چي آدم هاي بالاتر از خودتو ببيني و نه فقط خودت رو سرزنش كني
بلكه عمل هم كني اونوقت موفقي.

مي دوني متوجه يه چيز مهم ديگه اي شدم كه قبلا بهش بها نمي دادم
اينكه همونقدر كه خودمو سرزنش مي كنم ،زماني هم كه روزهاي موفقيت رو سپري ميكنم به خودم جايزه بدمKhansariha (46)

تشويق خيلي توي روحيه من موثره،نميدونم تشويق كدوم ويتاميني بود كه شما گفتيد ؟

نمي دونم شنيدي كلمه انسان به معناي فراموش كاره؟

اگه يه عان كه مي خوايم اين كارو انجام بديم يه سري چيزهارو فراموش نكنيم قطعا راحت تر باهاش مقابله ميكنيم.
مي دوني مسابقه ارديبهشت چقدر كمكم كرد.
چون نفر اول بودم نمي خواستم به هيچ قيمتي اين مقام و به كسي بدم.
تا حالاهم انقدر خوب مقاومت نكرده بودم.cheshmak

به هر حال واقعا ممنون از شما و ميلاد خان عزيز كه چنين محيطي رو فراهم آورديدKhansariha (18)317
 سپاس شده توسط
#29
ليلي نوشته است:.
.
در مورد ارحم الراحمين بودن خدا شكي ندارم.
اما براي ترك كردن اين قسمتو بايد حذف كني.
.
.
.
به نظر من در اين مورد هرچه بيشتر خودتو سرزنش كني موفق تري
.
.

این دو تا حرفت منو خیلی متعجب کرد . اصلا موافق نیستم :smiley-yell:

این خوبه که به تشویق هم اهمیت میدی . خوشحالم که مسابقات ماهانه تونسته برات مفید باشه و کمکت کنه varzesh

لیلی عزیز سرزنش کردن زیادی خیلی اشتباه بزرگیه

قوانين جديد و مهم براي كانون ترك تدوين شده
و ضمن احترام نسبت به اعضاء محترم اين كار
به منظور جلوگيري از وقوع مشكلات احتمالي
انجام گرفته است  

براي ديدن قوانين كليك كنيد
#30
سلام
خب ماجرای من اینه
من از ۱۳-۱۴ سالگی خیالات جنسی داشتم و مدتها وقتم رو می‌گرفت به طوری که حتی شب امتحان فیزیک ۳ دبیرستان به جای درس خوندن مشغول این خیالات بودم و باعث شد نمره خیلی بدی بگیرم. اما انجام دادن این کار به صورت رایجش رو سه ساله که انجام می‌دم. تو این مدت خیلی به درسم ضربه خورده و به این خاطر که از این موضوع برای منحرف کردن فکرم از مسائل و مشکلات استفاده می‌کنم (به جای برخورد جدی با مشکلات) مشکلاتم سرجاشون باقی موندن و حتی بدتر شدن. تو این مدت گاهی اوضاعم اونقدر بد می‌شد که تو کافی‌نت و زیر میز هم این کار رو انجام می‌دادم. الان از قبل بهترم، اما هنوز هم درگیر این مسئله هستم.
خیلی دلم می‌خواد ماه رمضان امسال بتونم همه روزه‌هام رو بگیرم و هیچ کدومشون باطل نشه.
خدا واقعا ستارالعیوب هست


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان