عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

#46
سلام داداش نئو حالت چطوره ؟ ما که کمی سرما خوردیم و در حال شلغم خوردن هستیم.
کاری هست که شده بهتره که خوب فکر کنی ببینی کجای کارت میلنگه و علت شکست هات را ریشه یابی کنی البته وقتی حالت بهتر شد.
در ضمن این سختی را به اول به خاطر خودت تحمل می کنی و با این کار ما را هم خوشحال میکنی و باعث دلگرمی ما میشی.
گل نیلوفر در مرداب می روید، تا همه بدانند
در سختی ها باید زیبایی آفرید

مراحل نه گانه ترک اعتیاد خود ارضایی

#47
من روز چهارم شکستم این احمقانس اما نشد باز از نو باس شروع کرد من خیلی هاتم باس چیکار کنم یه آه و دم و این همه نیاز جنسی.
ای داد بر باد رفت.
#48
tanha نوشته است:من از امروز دوباره از نو اراده می کنم
می توانیم ...............
مگه نه؟؟؟؟

سلام عزیزم تنها جانKhansariha (18) البته که می تونیم 41

تا حالا یه کاغذ به درد نخور را مچاله کردی ؟
تو دستهات می گیریش و کم کم مچالش می کنی صدای له شدنش را می شنوی و بعد از مچاله شدن یه تریپ ماتریکسی به خودت میگری و می اندازیش تو سطل اشغالSmiley-face-cool-2

خب حالا دوست دارید خودتون باشید با یک اراده قوی و مسلط به افکار
و یا یک کاغذ ؟ این قدرت اراده است که شما را به انچه می خواهید می رسونه
والسلام
گل نیلوفر در مرداب می روید، تا همه بدانند
در سختی ها باید زیبایی آفرید

مراحل نه گانه ترک اعتیاد خود ارضایی

#49
سلام تنها جان53

چطوري؟

توهمون تنهاي قديمي هستي؟

چرا يكدفعه گذاشتي رفتي،چند وقت يش خيلي دلم گرفت وقتي پست هاي قبليتو مي خوندم.

به هر حال خيلي خوشحاليم كه دوباره برگشتيKhansariha (8)
 سپاس شده توسط
#50
سلام تنها خوش اومدی
تو همون تنهای قدیمی هستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!
ما به وسیله ی افکارمان کسی را به نام خود می سازیم.اگر می خواهیم این خود را اصلاح کنیم باید افکارمان را اصلاح کنیم.
#51
خوب آره دیگه همون تنهای قدیمی هستش!! مگه تاریخ ثبت نام رو نمی بینید که زده فروردین 1387 پس همونه
این رو گفتم تا خانواده رو از نگرانی در بیارم!!!
#52
سلام
منم از10-11 سالگی این کارو میکنم. منم مثل بعضیاتون تقریبا از برادرم یاد گرفتم من اون موقع ها با برادرم حموم میرفتم این شد که............
من تو9 -10 سالگی یه چیزایی در مورد س/کس میدنستم به خاطر همین به یکی از دختر بچه های فامیل که 6-7 سالش می شد خودمو مالوندم که عین خواهرم میشد چون خواهر زادم بود.
من بعضی وقتا که خواهرام دراز کشیدن یا نشستن چون شلوارشون یه کم میاد ÷ایین ÷شتشون معلوم میشه بخاطر اونا میزدم ولی از هفته ÷یش که این سایت دیدم وداستان اون ÷سره و امام حسین(ع) و چندتا حدیث خوندم خیلی از خودم بدم اومد.انشا... بتونم به یاری خدا و دوستان خوبم ترک کنم.

#53
نفخ روحی شد و روحم به خدا گفت سلام
و خدا پاسخ زیبای علیکم را داد
و از آنجا که سر آغاز دلم آدم بود
و سر آغاز دل آدم نیز
خوردن از میوه ی ممنوعه آن باغ
به فرمان دل شیطان بود
وسوسه گوهر پنهان دل بابا را
بی حیا گونه ز منزلگه تکبیر ربود
و دل کودک من نیز ،
سرانجام وجودش این بود:
اهبطو را که شنید
بی صدا بال گرفت
طیران کرد و پرید
اندکی بعد دل نازک من
پا به سیاره ی جادوگر پر دغدغه ی خاک گذاشت
و خدا خنده ی شیرین عسلی داشت به لب
و به هفتاد هزار ملکش فخر فروخت
همه (سبحانک لا علم لنا ) را گفتند
و چنین شد که وجودی چون من
گل دردانه ی مسئولی شد
و خدا پشت سرش قران بود
چهارده نور و یک حوض پر از کوثر آب
همگی حافظ این گل بودند
و دلم سر کج کرد
زخدا قول گرفت
تا زمانی که دلم بر گردد
مثل آن اول ها
تک و تنها باشد
و خدا فکر کنم این جا بود
که به این بنده ی بی شرم و حیایش خندید:
من که واحد هستم
تو مبادا دل کم طاقت بی معرفتت
وسط راه مرا بفروشد
و به جایش هیزم
از سر کوچه ی سوزان جهنم بخرد
و فراموش کند
آسمان منتظر رجعت آدیینه ی اوست
نه زمینی که قسم خورد به خاک
جنسی از روح امانت نپذیرد از کس
و جسد معنی خاکش باشد
دل من گریان شد
وقتی از خواب خدا گونه ی دنیا ی رحم بر می خواست
و تو گویی که همه آنهایی که
پشت دیوار زمین
در پی جقجقه ای بهر تسلای دل من بودند
هیچ در باغ نبودند که من
راه را گم کردم
و همان وقت که بیچاره دل نازک من
راه ما بین سراب و حق را
با کمک های پر از خنده ی شک طی میکرد
چهارده نور ،هوادار دل من بودند
و خدا خواسته بود
تا هوادار دل من باشند
و هنوزم که هنوز است دلم
با همین نور به دنبال خدا می گردد
و قرار است که حتما روزی با همین نور به آغوش خدا برگردد.

ن.کریمی
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#54
به خدا از خودم متنفرم .

مثل سگ پشیمونم . میخوام دوباره شروع کنم .

منو میبخشین ؟
اجازه میدین دوباره بیام تو جمعتون ؟؟

از روی همتون خجالت می کشم .
کاشکی امروز ترک می کردم ، فردا هم خدا منو می کشت که دوباره تن به این ذلت ندم .
[تصویر:  rh3crl.jpg]

:exclamation: :: آن کس که از اول می داند کجا می رود خیلی دور نخواهد رفت ... . [ناپلئون] ::
#55
سلام به همه من تازه واردم 17 سالمه
از 12یا 13 سالگیم شروع شد از رویه ماهواره از این جور مزخرفات
دیگه با هاش جور شدم تا حالا که 17 سالمه میخوام ترک کنم ولی کم کم چون میگن (توبه گرگ مرگه )
#56
یه سر به وب من بزن. http://www.a30re63.blogfa.com
#57
سلام به همهKhansariha (48) خصوصا تازه واردها ( انگار خودم پیر این تالارم303)
به نقل از وبلاگ توبه http://tobeh-tobeh.blogsky.com/
تا اون جایی که یادم میاد اولین باری بود که اینهمه نفسم رو کنترل کرده بودم و میشه گفت رکوردم بوده. قبلش تصمیم جدی گرفته بودم که این بار کاملا استمناء رو ترک کنم (جدی تر از همیشه). خیلی خوب جلو رفتم خیلی سخت هم بود ولی با هر سختی بود جلوی خودمو گرفتم.

آخه آدمی که سالها گرفتار این مرض بوده باشه خیلی سخته بخواد یه باره کنار بزاره. هر روزی که می گذشت بیشتر به خودم مغرور می شدم و خدا رو بیشتر فراموش می کردم. یادم می رفت که اگه اراده ای هم تو وجودم شکل گرفته با خواست خدا شکل گرفته.

40 روز که تموم شد، خیال کردم دیگه ترک کردم و شیطون هم نمی تونه حریفم شه. اما غافل بودم که من بدون توکل بر خدا هیچی نیستم! روز 43ام فرا رسید و تمام زحماتم به باد رفت، به خاطر غفلت و غرور خودم.

همینه که میگم هیچ وقت این موضوع رو فراموش نمی کنم چون برام تجربه ای شد که به امید خدا اگه این بار تونستم ترک کنم تا آخر عمر بترسم از ثانیه ای که غرور من رو بگیره، بترسم از لحظه ای که خدا رو شاکر نباشم.

خدایا ما را به حال خود وامگذار
گل نیلوفر در مرداب می روید، تا همه بدانند
در سختی ها باید زیبایی آفرید

مراحل نه گانه ترک اعتیاد خود ارضایی

#58
davoodgt نوشته است:سلام به همهKhansariha (48) خصوصا تازه واردها ( انگار خودم پیر این تالارم303)
به نقل از وبلاگ توبه http://tobeh-tobeh.blogsky.com/
تا اون جایی که یادم میاد اولین باری بود که اینهمه نفسم رو کنترل کرده بودم و میشه گفت رکوردم بوده. قبلش تصمیم جدی گرفته بودم که این بار کاملا استمناء رو ترک کنم (جدی تر از همیشه). خیلی خوب جلو رفتم خیلی سخت هم بود ولی با هر سختی بود جلوی خودمو گرفتم.

آخه آدمی که سالها گرفتار این مرض بوده باشه خیلی سخته بخواد یه باره کنار بزاره. هر روزی که می گذشت بیشتر به خودم مغرور می شدم و خدا رو بیشتر فراموش می کردم. یادم می رفت که اگه اراده ای هم تو وجودم شکل گرفته با خواست خدا شکل گرفته.

40 روز که تموم شد، خیال کردم دیگه ترک کردم و شیطون هم نمی تونه حریفم شه. اما غافل بودم که من بدون توکل بر خدا هیچی نیستم! روز 43ام فرا رسید و تمام زحماتم به باد رفت، به خاطر غفلت و غرور خودم.

همینه که میگم هیچ وقت این موضوع رو فراموش نمی کنم چون برام تجربه ای شد که به امید خدا اگه این بار تونستم ترک کنم تا آخر عمر بترسم از ثانیه ای که غرور من رو بگیره، بترسم از لحظه ای که خدا رو شاکر نباشم.

خدایا ما را به حال خود وامگذار

من بدبخت با کمک این سایت 90 روز تحمل کردم . روز 90 ام شکست خوردم و کاملاً از خودم نا امید شدم ، طوری که طی این 2 ماه بعضی وقتها روزی 2 بار این کار رو میکردم . همش به خاطر غرور لعنتی بود .

میخوام دوباره شروع کنم . ولی انگار همه قدیمی ها باهام قهرن .
من یه یار بی وفا ، بی شعور و بی اراده بودم براشون .

امیدوارم منو ببخشن تا دوباره بهشون بپیوندم .
از روی ادمین ، یک بار برای همیشه و ... خجالت می کشم 1276746pa51mbeg8j

ببخشید Tears
[تصویر:  rh3crl.jpg]

:exclamation: :: آن کس که از اول می داند کجا می رود خیلی دور نخواهد رفت ... . [ناپلئون] ::
#59
ناشناس نوشته است:...
میخوام دوباره شروع کنم . ولی انگار همه قدیمی ها باهام قهرن .
من یه یار بی وفا ، بی شعور و بی اراده بودم براشون .
اوه بی ادب نشو!!!
ناشناس نوشته است:امیدوارم منو ببخشن تا دوباره بهشون بپیوندم .
از روی ادمین ، یک بار برای همیشه و ... خجالت می کشم 1276746pa51mbeg8j
ببخشید Tears

سلام بر ناشناس دوست عزیز. خیلی خوش اومدی.من خیلی دنبالت گشتم نبودی.
خوب تو تجربه ی خوبی داشتی که هم می تونه برا خودت و هم برا ما قابل استفاده باشه. بهتره از خودت خجالت بکشی و از خودت معذرت بخای. چون ما که نمیشناسیمت جناب "ناشناس"!cheshmak به نظر من" هر کاری که لازمه بکن" تا دیگه این احساس گناه لعنتی و معذرت خواهی رو تجربه نکنی
303
یک لحظه تفکر بهتر از 70 سال عبادت است.
#60
سلام .

خیلی دلم تنگ شده بود . ولی با وضعی که داشتم روم نمی شد سر بزنم .

میبینم که شما و پرواز پرچم دار کانون هستین .
دمتون گرم .

یادش بخیر یه زمانی منم جزو بالایی ها بودم . الان حسرت اون روزها رو میخورم . خدایا من چجوری 90 روز نحمل کردم ؟؟ اگر تحمل کرده بودم امروز از 170 روز هم گذرونده بودم . تصمیم گرفتم عید نوروز آینده بهترین عیدم باشه . میخوام اولین عیدی باشه که قبلش من بیشتر از 100 روز هست که چنین غلطی نکردم . البته بگذریم از دوران خردسالی که پاک بودم .

خدایا کمکم کن .
الان دلم میخواد به حال خودم گریه کنم ، فریاد بزنم .
[تصویر:  rh3crl.jpg]

:exclamation: :: آن کس که از اول می داند کجا می رود خیلی دور نخواهد رفت ... . [ناپلئون] ::
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان