عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آوای دوست (شعر و داستان صوتی)

#16
دکلمه زیبای
سن یاریمین قاصیدی سن(تو قاصد یار من هستی)
به زبان ترکی با صدای

استاد شهریار

دانلود
1.14 MB


متن:
سن ياريمين قاصيدي ســـن، ايلش سنه چاي دئمـــــــيشم
تو قاصد یارمن هستی بنشین برات چای اماده کرده ام

خيالينـــــــي گؤندريـــــب دي
، بس كي من آخ واي دئميشم
خیالش را فرستاده بس که من اخ و وای گفته ام


آخ گئجه لر ياتماميشــــــام، من سنه لاي ـ لاي دئميشم
ای چه شبها که نخوابیدم و به تولالایی گفته ام


سن ياتالي من گؤزومــــه
اولدوزلاري ساي دئميشـم
و وقتی خوابیدی من به چشم هایم گفتم که ستاره ها را بشمارند


هركس سنه اولدوز دئيـــه
، اؤزوم سنه آي دئــــــميشم
هرکس به توستاره بگوید خودم به تو ماه گفته ام


سندن سونرا حيــــــاته من
، شيرين ديسه زاي دئميشـم
هرکس زندگی را شیرین بداند، بعد از تو من زندگی را تلخ می دانم

هر گؤزلدن بير گول آليــب
،سن گؤزله پاي دئميشــــــم
از هر زیبا روی شاخه ای گل گرفته و به تو زیبا روی هدیه داده ام

سنين گون تك باتمــاغيني
، آي باتانا تـــــاي دئمــــــيشم
غروب خورشید وار تو را من مثل غروب ماه می دانم


ايندي يايـــا قـــيش دئييــــرم
، سابيق قيشــا ياي دئمــــيشم
سابق زمستان را چو تابستان می دانستم ولی حالا تابستان را زمستان می دانم ( کنایه از پیر شدن است)


گاه تويونو يـــــاده ســـــاليب، من دلي نــاي ـ نــاي دئميشم
گاها عروسی تو را به خاطر اورده و من دیوانه نای نای کفته ام

سونـرا يئنه ياســــــــه باتيب، آغلاري هاي ـ هاي دئمـيشم
بعدا دوباره غمگین شده و های های گریه کرده ام


اتك دولـــــو دريــــا كيمــــي، گؤز ياشيما ، چاي دئمـــيشم
من سیاه بخت که عمر سپری می کنم آخ و و ای گفته ام

عؤمره سورن من قارا گون، آخ دئميشم ، واي دئميشم
#17
(1390 دي 22، 14:06)Amirhossein18 نوشته است:
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
شعری از مرحوم شهریار با صدای خود شاعر [font]
[تصویر:  shahriar.jpg]
حجم: 1 مگ
لینک دانلود مستقیم دانلود

[/size]

متن:

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین
سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق
می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین
سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما،یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین
بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشکست و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
#18
.

سلام



دو تا آوای شنیدنی، از مولانا ... 

با صدای دکتر عبدالکریم سروش 


Khansariha (8)

در هوایت بی قرارم روز و شب ...

هیچ می دانی چه می گوید رباب؟ ... 



مخلصیم ... 


53





پایداری، تا رستگاری ...




[تصویر:  05_blue.png]
#19
داشتم دو تا فایل بالایی رو گوش میدادم
سرعتش زیاد بود،
آرومش کردم،
سروش معتاد شد 4fvfcja
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------




در اطراف خانه ی من
آن کس که به دیوارفکر می کند ، آزاد است !
آن کس که به پنجره.... غمگین !
و آن کس که به جستجوی آزادی است ،
میان چار دیواری
نشسته

می ایستد .... چندقدم راه می رود !
نشسته .... میایستد
چند قدم راه می رود!
نشسته .... میایستد .... چند قدم راه می رود !
نشسته
می ایستد .... چندقدم راه می رود !
نشسته .... میایستد
چند قدم ....
حتی تو هم خسته شدی از این شعر
حالا چه برسد به اوکه .... نشسته
می ایستد ....
نه ! .... افتاد !
.
#20
نامه احمد شاملو به ایدا . دکلمه از رضا پیربادیان



            [تصویر:  nasimhayat.png]                           
 سپاس شده توسط
#21
برگ سبزی برای مظلومه حسین(ع)،رقیه خاتون❤️

پا به پای سنگ های جاده خورد بر زمین
دختر سه ساله ای که تازه پا گرفته بود

خواهش نگاه عمه را چه خوب می شناخت
بغض خسته،در گلو چه خوب جا گرفته بود

اشک های ساکتی به گونه داشت،گرچه باز
نیزه ها از او همین دو قطره را گرفته بود

پای خسته،راه را به جاده یاد داده بود
دست زخم بسته رنگ ربنا گرفته بود

تا پدر بیاید از سفر،امید بسته بود
با زبان خسته اش دم دعا گرفته بود

چند روز بعد،زیر نور ماه،ناگهان
دختری چه زود از خدا شفا گرفته بود

زینب سادات جلادتی
کنیز رقیه بانو
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان