عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عاشقانه های خداوند

[تصویر:  screenshot_۲۰۲۲۰۸۲۸-۱۸۴۸۲۰_instagram_3whg.jpg]

به قول یه نفر
 زندگی فقط صد سال اولش سخت می گذره
بعدش آسونیه 4chsmu1

#۵۹
امیرالمومنین (ع):

جاهِدوا فی ‌سَبیلِ‌‌‌اللهِ بأَیدیكُم فَإنْ لَمْ تَقدِروُا فَجاهِدُوا بِألْسِنَتِكُم فَاِنْ لَم تَقِدروُا فَجاهدوُا بِقُلوبِكُم.

در راه خدا با دستها (و جوارحتان) جهاد و مقابله کنید
و اگر نتوانستید با زبانتان و اگر نتوانستید(لااقل) با دلهایتان مجاهده نمائید✌☘

°•مستدرک، ج ١۱، ص ١٦•°
____

اون کسی ک باید ببینه میبنه ، دلسرد نشو رفیق✌
در سرم تویی..
.
در چشمم تویی‌‌‌..
.
در قلبم
「 تو 
.
.
.
من
عکس دسته جمعی توام :‌)♥️

 #جلیل_صفربیگی 


پ.ن: خدا جون ما رو به برسون به این مرحله...
امیرالمومنین (ع):

جاهِدوا فی ‌سَبیلِ‌‌‌اللهِ بأَیدیكُم فَإنْ لَمْ تَقدِروُا فَجاهِدُوا بِألْسِنَتِكُم فَاِنْ لَم تَقِدروُا فَجاهدوُا بِقُلوبِكُم.

در راه خدا با دستها (و جوارحتان) جهاد و مقابله کنید
و اگر نتوانستید با زبانتان و اگر نتوانستید(لااقل) با دلهایتان مجاهده نمائید✌☘

°•مستدرک، ج ١۱، ص ١٦•°
____

اون کسی ک باید ببینه میبنه ، دلسرد نشو رفیق✌
بگو اگر دعای شما  نباشد،


پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی کند ...

سوره فرقان /آیه ۷۷
بيگنهي نزد شهي محتشم
گشت به قتل چو خودي متّهم
گفت كه تا پرده زكارش كشند
بر سر بازار به دارش كشند
چون سخن از دار و رسن شاه گفت
مرد «توكّلت علي الله» گفت
با لب خندان چو گل نوبهار
گشت روان رقص كنان سوي دار
گفت در آن ره زرفيقان كسي
كاي شده بازيچه‌ي طفلان بسي
دار نگر خنده‌ي بسيار چيست؟
يار كدام است و وفادار كيست؟
چرخ كه رسم ستم از سر گرفت
خواهدت از خاك چنين برگرفت
گفت كه اي غافل از انجام كار
محنت دنيا نبود پايدار
در دهد از جام فنا ساقيم
يك نفس از عمر بود باقيم

اين نفسي را كه نيابم دگر
حيف بود گر به غم آرم به سر

در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتری




                ✈        ✈      ✈     ✈   ✈    ✈    

[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
نازنینم آدم 

با تو رازی دارم 
اندکی پیشتر آی 

آدم آرام و نجیب ، آمد پیش 
زیر چشمی به خدا می نگریست 
محو لبخند غم آلود خدا دلش انگار گریست 

نازنینم آدم
قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید 
یاد من باش که بس تنهایم 

بغض آدم ترکید ، گونه هایش لرزید 
به خدا گفت
من به اندازه ی گلهای بهشت  نه 
به اندازه عرش نه... نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من  دوستدارت هستم 

آدم 
کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر می داشت 
راهی ظلمت پر شور زمین
طفلکی بنده غمگین ، آدم

در میان لحظه ی جانکاه هبوط 
زیر لبهای خدا باز شنید

نازنینم آدم

 نه به اندازه ی تنهایی من 
نه به اندازه ی عرش
 نه به اندازه ی گلهای بهشت 
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش 
نازنینم آدم نبری از یادم ...
کبوتر هوایی شدم
ببین عجب گدایی شدم 
دعای مادرم بوده که 
منم امام رضایی شدم 
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان