امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

چطور موفق شدم از دام شیطان رها بشم ....

#76
سلاملیکم بر جمع دوستانی که تصمیم به ترک گرفتن چه اون قدیمیاش چه اون جدیدیاش ما اومدیم تو این مسابقه درس حسابی نفهمیدیم شرایط مسابقتون چیه ولی ما میگیم هر چی شد شد دیگه مونتها یه مقدار صبر پیشه کنید و تا تهشو بوخونید.
قصه زندگیمون از اینجا شرو میشه که سال اول راهنمایی رفته بودیم ذوق کرده بودیم که آره از دبستان اومدیم بالاهو دیگه واسه خودمون مردی شدیم تو اونجایی که ما بودیم همه با هم رفیق بودنو هوای همو داشتن منم با یکی از همکلاسیام رفیق شدم که بنظر بچه خوبی میومدو بعد از نیم سال دوم یعنی همون نیم ترم دوم باهاش خیلی صمیمی شدیم تا اینکه اومدو روش انجام دادن این کارو بهمون یاد داد منه ساده ام گوش کردمو گفتم بزار حالا بریم یه بارم شده اینکارو انجام بدیم خلاصه رفتیمو انجام دادیم کمکم واسم عادی شد هر روز هفته ایی سه بار خلاصه بعد از اینکه یه دو سه سالی گذشتو رسیدیم به اول دبیرستان خدا خواستو از زبون چنتا از رفیقامون شنیدیم که یه سری ضرر هایی داره مثل بچه دار نشدن اولش من فک کردم فقط همینه ضررش ولی بعد ها که بیشتر دربارش مطالعه کردمو اومدم تو سایتو اینها گشتم تازه فهمیدم تو چه منجلابی افتادم با خودم عهدی بستم که دیگه ترکش کنم ولی نشد چون بهش خیلی عادت کرده بودم اولین استارتم شد ترک اون رفیق پستم و لا اله الا الله وللش دومین کارمو گفتم بزار توکلم به خدا باشه و سومیشم گفتم راه هایی که تو این سایتها رو کتابها گفتن انجام میدم ترک میکنم دیگه یه دو سه سال دیگه هم گذشت شدم سوم هنرستان رشته حسابداری دیگه یه حس بدی از خودم داشتم حسابی افسرده شده بودم حسابی بدنم از داخل ریخته بود بهم . سال دوم هنرستان دقیق یادمه هر زمستونی که میشد من سرمای سختی میخوردم تا که تو چن جای دیگه خوندم این کار موجب ضعیف شدن دستگاه دفاعی بدنم میشه خلاصه خداخواستو قبول شدیم اومدیم دانشگاه با چنتا از اینهمکلاسیامون رفیق شدیم که وقتی ازشون می پرسیدم چطور ترک کردید میگفتن ما یه دخترو دوس داشتیم یه جورایی عاشقش بودیم که بخواطر اون این کارو ترک کردیم خلاصه اومدیم نشستیم یه جا تنهایی با خودم حرف زدم دقیقو خوب به کارهایی که تو این شیش و هفت سال انجام داده بودم دقیق فکر کردم دقیق تر که فکر کردم دیدم این کارم خوبه برا من که داره اگه خدا بخواد عملی میشه منم به این دوستان یه پیشنهاد میدم دوس داشتیم گوش کنید نخواستیندم که نخواستین دیگه برید و بایه دختر هم سنو سالتون تو این چت روما یا همسایتون یا در کوچه ما چت رومو پیشنهاد میکنیم چون خودمون از اونجا انتخاب کردیم مشکل خودتونو خواستید بگید نخواستینم نگید من یه چیزیو در رابطه با این مرد ها یا پسر ها فهمیدم که دخترها یه حسی دارن که پسرها خیلی فکرشون بهش مشغوله بیشتر توضیح میدم مثلا اگه پسری که از این جور کارا میکنه با دختری رفیق شه که واقعا هم همدیگرو دوس داشته باشن فکر پسر در مورد اون دختر خیلی مشغول میشه طوری میشه که پسر دیگه بخواطر اونم که شده این کارشو میزاره کنار خلاصه اینم تجربه ما بود
موفق باشین دوستان
 سپاس شده توسط
#77
سلام من هم می خوام شرکت کنم.
دو سه روز پیش بود یه فیلم نیمه بود داشتم میدیدم یه دفعه میانه های فیلم بود که به سرم زد برم سمت خودارضایی وقتی می خواستم عملیش کنم یه دفعه دیدم تلفنم زنگ می زنه . دیدم دوستمه که چند ماه بود باهاش حرف نزده بودم .حدودا"یه ربعی باهاش حرف زدم.وقتی تلفن و قطع کردم دیگه هیچ عطشی برای خودارضایی نداشتم.
بله این طوری شد که اون روز از مهلکه نجات پیدا کردم.
یه کف مرتب به افتخار خودتون4141414141
گوهر خویش را مزن بر سنگ هر ناقابلی صبر کن گوهر شناس قابلی پیدا شودcheshmak
 سپاس شده توسط
#78
سلام منم تصمیم گرفتم شروع کنم 317
تو خونه تنها بودم و یه حسی اومد سراغم که برم سمتش
نشستم پشت کامپیوتر و رفتم سراغ عکس و فیلم .....
ماه محرم بود
جدی میگم به نظرم امام حسین کمکم کرد
دست از کار کشیدم نشستم
نشستم با خودم دو دو تا چهار تا کردم
از اونجایی که ماه محرم هم بود یه سی دی نوحه گرفته بودم
چند تا گوش دادم و یکم گریه کردم
از اون به بعد تا 2 ماه پاک بودم
اما بعدش دوباره روز از نو.................
اما امروز که با انجمن آشنا شدم تصمیم جدی گرفتم ترک کنم cheshmak
#79
TearsTearsTears

یک ساعت پیش تو سایت های..... بودم

ف##ل##ت..*شکنش طوری بود که بعد از یه مدت از کار میفتاد و دیگه نمیتونستی جایی بری... بعد از یه مدت خوب میشد

گفتم تو این مدت که کار نمیکنه، یه سر بیام کانون.........(وضع کاملا اورژانسی.... ولی میخواستم اون کارو بکنم)

ارسال های جدید رو جستجو کردم

یه سر هم به تاپیک تعجیل در ظهور آقا زدم ببینم چه خبره

اون مداحی اجرا شد TearsTearsTearsTearsTears

اصلا فکرشو نمیکردم پست دیروزم، امروز نجاتم بده 13

مرسی آقا Tears
بازم دستمو گرفتی Tears
مرسی .........

TearsTears

(پوریا از تو هم ممنونم.... از رو کدای تو تقلب کردم 4fvfcja)


Tears
#80
سلام.
ديشب سخت ترين مبارزه رو داشتم.آخراي شب با دوستم حرف ميزدم خيلي وسوسم كرده بود فقط يه ذره مونده بود دوباره... حسابي رو ذهنم كار ميكرد يه لحظه ياد قولي افتادم كه به دوستام دادم(مخصوصا سها و آي ساينو) بدون توجه به حرفاي دوستم موبايلمو خاموش كردم رفتم تو حياط.بارون ميباريد. خيس بارون شدم.حس عجيبي بود.زير بارون احساس پاك شدن ميكردم.احساس غرور.باور كنيد خيلي واسم سخت بود.
دوباره قول ميدم محكمتر باشم.دوستون دارم
حرف بزن
ابر مرا باز کن
دیر زمانیست که بارانی
ام............
 سپاس شده توسط
#81
دوستتون 42
نمی دونم چی بگم 42
پس چرا پست زدم
یکی یه چیزی بگه
به نظر شما این رابطه درسته؟
#82
پونه خانم/آقا (نمی دونم آقا هستید یا خانم1744337bve7cd1t81) خیلی عجیبه1744337bve7cd1t811744337bve7cd1t81

یعنی شما اینقدر با دستتون روتون بازه که یک جوری صحبت میکنه که شما رو تحریک می کنه؟؟؟1744337bve7cd1t81
البته شاید لغت اشتباهی به کار بردم. روتون بازه خیلی درست نیست. چون من خودمم هم بعضی وقتها درباره ی مسائل جنسی صحبت می کنم با دوستام ولی خب بیشتر بحث می کنیم نه تحریک همدیگر.

در مورد دوستیتون و دوستتون بیشتر فکر کنید.

هر دوستی شایسته ی دوستی نیست. اکثر کسایی که اینجا هستند از دوستی های بی جا و بی مورد لطمه خورده اند.

حداقل روابطتون را باهاش کم کنید
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
[تصویر:  87267819991958480523.jpg]

حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما

 سپاس شده توسط
#83
سلام .
فکر نمیکردم کانون وجود داشته باشه اما فوق العاده خوشحال شدم .
سلام
دوستان عزیزم فکر نکنم کسی از من بدتر اعتیاد به ... داشته باشه ولی به راحتی پاک بودم ( میگم راحتی چون واقعا راحت بود ) . از سوم راهنمایی گرفتار شدم اون موقع هنوز بالغ نشده بودم ... . تا 24 سالگی یعنی همین پارسال که تموم کردم چون دلم خواست و خسته شدم . هر جور حساب کردم دیدم ضرر میکنم .
با ترک کردنش زندگیم بعد چند ماه کلا عوض شد .
نوروز جاتون خالی رفتم تایلند حال و حول ( با اینکه سالهای قبلم میتونستم برم اما اصلا و ابدا فکرشم نبودم ) نگام فوق العاده تغییر کرد . افسوس خوردم که چه ساده زمان رو از دست دادم . اما خوشحال بودم که خودمو پیدا کردم .
ترک راحته فقط کافیه بخوای تا بتونی .
دنبال فیلم و داستان و غیره نری در واقع خودت دنبال تحریک کردن خودت نباش .
 سپاس شده توسط
#84
4141414141

منم با این جمله ی آخر کراس کاملا موافقم..
خودت خودت و تحریک نکن
خوشا باران و وصف بی مثالش
#85
چندروز پیش بدجور بهم فشار اومد.دلیل خاصی هم نداشت.بالاخره بدن آدم نیاز داره
دعا گوش دادم...نشد.با بچه های سایت چتیدم...نشد.توی خونه راه رفتم...نشد.تو نت چرخیدم...نشد!
رفتم روی مبل جایی که تو دید باشم دراز کشیدم...چشمامو بستم...خودمو تصور کردم که رفتم پای پی سی نشستم...فایلهای .....رو باز کردم شکستم احساس بدی که همیشه بعدش سراغم میومد رو حس کردم،گریه های بعدش،احساس شکست...خجالت از خدا...به باد رفتن روزهای پاکیم...
چشمامو باز کردم،انگار واقعا اتفاق افتاده بود...حسش تاحد زیادی پرید...خداروشکر کردم
این مبارزه به حدی سخت بود که بعد از گذشت 4 روز هنوز افسردگیش باهامه
ولی پیروز شدمKhansariha (46)
کنفوسیوس:
به جای اینکه به تاریکی لعنت بفرستید...یک شمع روشن کنید...



#86
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست.
پس هنرمند باشید و یه روح پاک به خداتون تحویل بدید.
#87
سلام starlit !

چه مبارزه خوبي كردي ! ايول !

اين روش تا به حال به ذهن من خطور نكرده بود . اين كه وقتي فكرت داره تحريك ميشه ، چشمهاتو ببندي و تصور كني كه شكستي و به وضعيت اسف بار بعدش فكر كني ، به گريه هاي بعدش،احساس شکست...خجالت از خدا...به باد رفتن روزهای پاکی ...

فكر كنم كه روش بسيار خوبي باشه براي فرار كردن از گناه !!!!!!!!!!

حتما روي اين موضوع جدي فكر كنيد !

در پناه خدا !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#88
آفرین ستاره خانم
خدایی به ذهن من یکی که نمی رسید 4fvfcja
اونم تو اون شرایط سخت
واقعا بااراده ای Khansariha (46)
#89
ای ول سجاد خان Khansariha (46)
کرتیم به مولا Khansariha (48)
#90
من نمی خواستم برم سمت خودارضایی ولی حالا می نویسم، البته این یکی از راه های پاک موندنه :

می خواستم یه سایت باز کنم که تو هیستوری بود، اشتباهی یه سایت دیگه رو باز کردم که از اونا بود، صفحه اش رو که دیدم نفهمیدم از کجا اومده، کل صفحه لود شده بود، انگار دارم یه مرد رو می بینم ، به عکس هاش نگاه کردم، یعنی نگاه نه، همین جوری به دید اول طبیعی انگار یه صفحه ی عادی باز شده، بعد از چند ثانیه صفحه رو بستم و سایتی که می خواستم رفتم 1744337bve7cd1t81

خیلی جالبه برام !!!
اصلا چنین حسی نداشتم تا حالا، که این طور نگاه کنم، فکر می کنم اگه تا اینجا اومدم، جایی که فکر می کنم از بهمن نیومدم، به خاطر این بی خیالی بوده، شده که در حال دیدن عکس ها با لذت باشم، ولی با بی خیالی بستمشون، این دفعه که معرکه و خیلی عجیب بود، اصلا برام جذابیت نداشت 171744337bve7cd1t81

الحمد لله
امیدوارم تا آخر عمرم به اندازه ای که باید، به مسائل جنسی توجه کنم ...
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان