عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

§ سوتی های بچه ها § خاطرات خنده دار §

#46
یه بار سر کلاس خواستم بگم استاد هفته بعد عاشورا تاسوا ست ، تعطیله.
گفتم: استاد هفته بعد تاشورا عاسوا ست، تعطیله.1276746pa51mbeg8j
یه روز یکی از دو تا میز عقب تر سر به سر یکی از بچه ها می زاشتیم4fvfcja4fvfcja
تو نگو حسابی عصبانی شده:smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell:
بلند شد و برگشت گفت:بچه...میام اونجا می...1744337bve7cd1t81.
من در جا چشام چپ شده بود.Khansariha (134)wacko2
حلا فکرشو کنید توی کلاس 100 نفره یکی بلندشه داد بزنه بچه...میام اونجا می...
من دانشجوی پیام نورم1276746pa51mbeg8j1276746pa51mbeg8j1276746pa51mbeg8j1276746pa51mbeg8j

سر جلسه امتحان میان ترم فیزیک 1 استاد خودمون سوالی داده بود که تو اون sin 37 درجه رو لازم داشت ولی تو برگه نداده بود و یه استاد دیگه فیزیک داشت از ما امتحان می گرفت .
بچه ها از استاده پرسیدن استاد sin 37 چنده؟
استاده گفت 0.8 17
بعد از یه ربع که همه با 0.8 حساب کردن یکی از بچه فهمیده بود که sin 37 یکمی از sin 30 بیشتره و باید 0.6 باشه نه 0.8 به استاد گفت استاد sin 37 0.6 نمیشه؟
استاد که همید بد سوتی داده گفت مهم نیست به این جزییات زیاد توجه نکنید:exclamation:مهم راه حله بهدش هم از کلاس گزاشت رفت و یکی دیگه اومد برگه ها رو جمع کرد.
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

 سپاس شده توسط
#47
تو پیشدانشگاهی یه معلم داشتیم خیلی حساس بود.سره کلاسش هم اصلا نمیشد حرف زد.

معلم پایه تخته داشت یه چیزی مینوشت

طبق معمول کلاس ساکت بود . یکی از بچه ها برگشت به نفره پشتی سریع یه چیزی بگه .....

باورتون نمیشه چنان آرررروغ بلـــندی زد که بقیه کلاس ها هم صداشو شنیدن hahahahahaha

کلاس هم ساکت ساکت .... میتونم بگم صدایه آروغش تویه کلاس پیچید haha

دیگه از خنده ، همه منفجر شده بودیم haha

اونی که جلویه روش آروغ زده شد مگه میتونست قهقهه هاش رو کنترل کنه
از کلاس دوید رفت بیرون haha

جالبیش میدونین چیه؟

معلممون نفهمید موضوع چیه!!!1744337bve7cd1t81

فقط دید که یه نفر داره قهقهه میزنه و از کلاس میدوه میره بیرون !

بقیه هم دارن میخندن !

معلمم که حساس!!! فکر کردش داریم به اون میخندیم !! haha
خیلی شاکی شده بود !haha

تا مدتها هم از دسته اونی که دویده بود بیرون شاکی بود

بعدا معلممون گفت فکر کردم اون صدایه آروغ ، صدایه پایه صندلی بوده haha
 سپاس شده توسط
#48
این سوتی رو یکی از دوستام برام تعریف کرده.

میگفت: چند سال پیش که می رفتم کلاس زبان سر یکی از کلاس ها معلم از یکی از بچه ها که از روستایی می اومد که زبان محلی اون روستا ترکی بود، سوالی به انگلیسی پرسی پرسید ولی حواس طرف نبود که معلم ازش سوال پرسیده و توی یه باغ دیگه ای بود.
معلم زبانه که دید حواس زبان آموزه به کلاس نیست با صدای بلند ازش پرسید:Are you here اون بدبختم که تو یه باغ دیگه بود ناگهان به خودش اومد و خاست بگه yes منتهی حول شد بجاش گفت یو، یو (به ترکی یعنی نه).hahahahahahahahahaha
می گفت انگار که تو کلاس بمبhahahahahaha ترکیده طوریکه رییس آموزشگاه اومد در کلاس رو زد و گفت Come on.:smiley-yell:303

اگه خوشتون اومد بگید تا بعدا براتون دوباره بگم.
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

 سپاس شده توسط
#49
پلن جان من الان 1 ساعته که دارم میخندم!hahahahahahahaha
قبلش توضیح بدم که من هیچ وقت بلد نبودم قرآن رو با قرائت بخونم هروقتم که میخونم معمولی میخونم
یه بار 4 ابتدایی بودیم یه معلم پرورشی داشتیم که خیلی با من و لباس فرمم مشکل داشت چون از اول سال تا آخر سال 3 سایز کوچیک میشد!4fvfcja
خلاصه چش نداشت مارو ببینه بعد یه روز برا برنامه ی صبحگاه لنگ مونده بود کسی نمیومد قرآن بخونه!برنامه هارم روز قبلش تنظیم میکرد درو واکرد اومد تو کلاس و مستقیم به من برگشت گفت فردا باید سر صف تو قرآن بخونی!
کلاس رفت رو هوا از خنده!4fvfcja
خوددم آتیش گرفتم رفتم خونه به مامانم گفتم گفت خوب مامان جان تمرین کن یه سوره ی کوتاهم بخون زود تمومش کن این که دیگه استرس نداره!
من اون شب غلط غلوط چند تا سوره با قرائت تمرین کردم!
فردا صبحش از بخت بد ما قرآن دم دست نبود گفتن از حفظ بخون!4fvfcja
منم با کمال اعتماد به نفس رفتم میکرفون رو گرفتم تو دستم بسم ا.. و اعوذ و بالله رو گفتم و دیگه هرچی فکر کردم که چه سوره ای رو بخونم یادم نمیومد نزدیک 5 دقیقه تمام بچه ها داشتن به من نگاه میکردن که ادامشو بخونم و من ساکت مونده بودم!1744337bve7cd1t81
خلاصه بعد از 5 دقیقه همون معلم اومد میکروفون رو از دستم گرفت و بلند گفت فکر کنم دوستتون حول(هول)شده!4fvfcja
خلاصه اون سال تا پاین سال تحصیلی ما شدیم سوژه ی مدرسه!317
سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدنش پول می گیرد
 سپاس شده توسط
#50
haha 4fvfcja تایرد جان ! منم از این نوع سوتی سر صف دادم اما نه به این تابلویی!
منم این حس رو داشتم ، تا اخر سال بچه ها تا میدیدنم میخندیدن !

هورا جان ، : نه چیز مهمی نبود ، از این مسابقه علمی ها بود ، تازه از بس تابلو شده بود ، خود مدیر هم خیلی خندش گرفته بود .


یادم افتاد که یه بار سر صف مسابقه خوندن شعرو اینها برگزار شده بود منم رفتم بالا ،

میکرفن رو که بم دادن خواستم شعر شبانگاهان رو بخونم ،

گفتم : شبانگاهان تا حریم فلک چون زبانه کشد سو... یه لحظه هول شدم و یادم رفت دوباره از نو شروع کردم بلکه یادم بیاد 4fvfcja ...شبانگاهان تا حریم فلک چون زبانه کشد سو...

دیدم بچه ها دارن میخندن و زمزمه میکردن : سوسک اومد ....!!
4fvfcja

هر کاری کردم یادم نیومد !
4fvfcja
منم این چند تا که گفتم یادم نبود ولی وقتی سوتی بچه ها رو خوندم یادم اومد ، تازه سوتی صفحه قبل" پلن" رو که خوندم یاد یه سوتی تابلو از این دست هم در مورد خودم افتادم که بعد میگم 4fvfcja
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
 سپاس شده توسط
#51
4fvfcja

یه بار میخواستم نیمرو درست کنم ،

اول روغن ریختم ، منتها ، انگار چسبیده بود کف ماهی تابه(املاش درسته؟) 17

وارونش کردم دیدم همچنان چسبیده ، 17 گفتم چقدر این سری روغن غلیظ شده ، نکنه فاسد شده یا موندست یا یه چیز دیگست ؟

42 بیشتر دقت کردم دیدم ریکا ریختم haha

آخه اونم قوطیش زرد بود!!
..........................................................................................

یه بار دوستم زنگ زد گفت فلان کتاب رو احتیاج داره ، گفتم باشه ، ساعت 5 بیا دم انقلاب تا بت بدم ،

میخواستم سر وقت بیام ، آماده شدم و رفتم و به موقع هم رسیدم ، منتها دیدم دوستم داره بم چپ نگاه میکنه 17

گفتم خوبی ! .. گفت تو واقعا برا چی اومدی الان ساعت 5 دم انقلاب ..

یادم رفته بود کتاب رو ببرم 4fvfcja

.........................................................................
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
 سپاس شده توسط
#52
این تکیه کلام هم بد چیزیه ها...

به شکل متواتر نقل شده که استادی توی دانشکده ریاضی یه مدت عادت کرده بود برای صمیمیت بیشتر میگفت این مساله رو باید انگول کنیم تا به جواب برسیم-اون رابطه داره این قضیه رو انگول میکنه و قس علی هذا.
یه دفعه استاد توی حال و هوای درس بوده که یه دختره یه سوال می پرسه و استاد یه همچین جوابی میده: ... بله و همین مساله س که شما رو انگول می کنه تا از یه روش بهتر استفاده کنید...
بعد دیگه نتونست درستش کنه.
با خدا، تا خدا

ترک من
#53
چندسال پیش بود. میخواستیم انتخاب واحد کنیم.
دو سه روز قبل از شروع انتخاب واحد این درس توی برنامه سایت دانشگاه بود:

درس ......................... توضیحات......................جنسیت
ریاضی ۱..................... شنای خواهران..................... مختلط

حیف شد بعدا ورش داشتن...
با خدا، تا خدا

ترک من
#54
بچه ها من یه سوتی می گم از یک از استاد
اخه نه که خودم اصلا سوتی نمید م..........

یه بار یه خانوم دکتری که استاد بهداشت بوده میاد سر کلاس
این خانم دکتره بهداشت درس می داده
و به یکی از پسر هام که خیلی حرف میزده خیلی گیر میداده
همش بهش میگفته بیا ردیف جلو بشین
این بارم تا میاد میگه اقای فلانی بیا جلو بشین ببینم
و شروع می کنه درس دادن
وسطای درسش داشته درباره ی شاخص های سلامت و اینکه روم به دیوار مدفوع یکی از اون هاست صحبت میکرده
خلاصه میگفته:
مثلا حجم مدفوع یه نشونه ی شاخص سلامتیه
اقای فلانی خب شما بگید تو کدوم شهر زندگی میکنید
اون پسره هم میگه اصفهان بعد
استاده دستشو یه طوری مثل کاسه میگیره که گویی مقداری از شی مذکور هم اکنون در دستهای ایشان می باشد ومیگه
خب تو شهر شما مثلا حجم مدفوع چطوریه
بعد پسره یه خورده فکر میکنه و میگه : بد نیست
MuscularMuscularMuscular وای خیلی خنده دار بود نههههههههههههه؟
لحن گفتنش خیلی خنده دار بوده که نمی شه نوشت
حالا اگرم فکر می کنید مناسب نیست پاکش کنید
ولی اول کلی بخندید
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
#55
منم درس بهداشت عمومی رو پاس کردم(با این که رشتم مهندسیه!)
الآن یاد اون کلاس افتادم
یادش بخیر53258zu2qvp1d9v
و اتفاقا استادمونم یه خانوم بود
ایشونم ما یه خورده سره کلاسش شیطونی میکردیم
ولی ما که والا خدارو شکر برامون این شاخص ها رو ذکر نمیکردن!!!!!!!!!!!haha
احتمالا استاده خیلی دلش از دانشجوش پر بوده, میخواسته حالشو بگیره!!
سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
#56
خودمم سوتی داشتم ولی الان یادم نمیاد. یه سوتی بگم از یه دانشجو تو کلاس فیزیک.
استادمون که یه خانمه بود سر کلاس داشت با یه پسره صحبت میکرد راجع به اینکه پسره مال این کلاس هست یا نه.
پسره هم گفتش نه مال این کلاس نیستم. بعد ازش پرسید اسم استادتون چیه.
پسره بجای اینکه فامیلی طرف رو بگه یه ذره فکرد و گفت: ... نمیدونم ... فکر کنم سارا خانم بود!
یه دفعه کلاس منفجر شد از خنده. هم برای اینکه اسم کوچیک خانمه رو گفته هم واسه اینکه اسم کوچیک استاد ما هم سارا بود.
 سپاس شده توسط
#57
سلام بچه ها
نه سلام
استاده نمی خواست حالشو بگیره
فقط یه کمی کاراش و حرفاش ضایعه
مواظب حرف زدنش نیست

فکر می کنه چون استاده بهداشته میتونه هر چیزی بگه4fvfcja
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
#58
.

ترم یک بودم ، اولین جلسه درس "زبان" بود ، ...

استاد که اومد سر کلاس از اول کلی حرف زد تا به اینجا رسید :

" بچه ها از چند لحظه دیگه میخواییم تا پایان کلاس این درس فقط انگلیسی صحبت کنیم .."

هنوز جمله رو تموم نکرده بود

که یکی از دوست ام با یه لحن خاصی بلند گفت :? what
haha
................................................................
من هر وقت یاد این خاطره میفتم خندم میگیره ،..خیلی با حال گفت ..کلی خندیدیم..
...............................................................


4fvfcja
بحث بهداشت و تنظیم خانواده شد یاد این سوتی افتادم ...
با چند تا از بچه های فامیل رفته بودیم یه گلخونه ی بزرگ رو ببینیم ، اکثرا تاهلی اومده بودن و تازه ازدواج کردن ....

یکی گفت اسم این درخت چیه(شبیه کاکتوس بزرگ ها بود)...پسر عمم گفت فکر کنم کاکتوس باشه ...نه ولی یادمه اولش "ک" داشت

یه هو من حدسی که به ذهنم اومد رو گفتم ، گفتم کلیتوریس!! 1276746pa51mbeg8j

1744337bve7cd1t81 1744337bve7cd1t81 ..13

..............................
اخه اول فکر کردم حدس درستی درباره اسم یه درخت گفتم ...اما چند لحظه بعد یادم اومد انگار این کلمه یه معنی دیگه داشت ، خیلیم ضایع...


......................................................................................................
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#59
سلام

یه استادی داشتیم ..ادعا مییکرد همه جای دنیا رو دیده..
خیلی فخر میفروخت..

یه بار یکی از بچه ها مثلا خواست پارازیت بندازه..

یهو از استاد پرسید :استاد تا حالا آمازون هم رفتین؟
استادمون هم کم نیاورد..گفت :پس فکر کردی اینجا کجاست؟؟؟!!!!!

haha
__________________________________________________

یه بار داشتم تو کانون پست مینوشتم برادر زاده ام (سه سالشه) اصرار کرد که بغلش کنم..
و گفت فقط نگاه میکنه..
یه کم که به صفحه نگاه کرد گفت: عمه صداشو زیاد میکنی؟
گفتم: عمه جون چیزی نمیخونه که صدا داشته باشه...

اشاره کرد به شکلکا و گفت : اونا چیزی نمیگن اما ( :smiley-yell: )این داره یه چیزی میگه...
من این شکلی شدم1744337bve7cd1t81

موندم به بچه بگم این چی میگه..!!!!

یاعلی.53258zu2qvp1d9v
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

 سپاس شده توسط
#60
بچه ها فکر نمی کردم اینقدر از اون سوتی قبلی که نوشتم استقبال بشه
به خاطر استقبال شما منم سر شوق اومدمو کم کم داره سوتی ها یادم میاد
یه اصلی تو روانشناسی هست که میگه تشویق کردن باعث تشدید رفتار می شه ها Smiley-face-cool-24fvfcja حالا بی خیال بریم سر سوتی

یه بار عقد خواهرم بود ... خب؟؟؟؟؟؟/
بعدش عاقد هنوز نرفته بود نشسته بود یه گوشه
البته عاقدش خیلی روحانی با حالی بود
یه ادم خیلی جالب
بعدش همینطور که نشسته بود... خب؟؟؟؟؟؟؟؟/Smiley-face-cool-2
خیلی ساکت بود
مامانم حواسش نبود یه لحظه فکر کرد که اقا رفته بعد یه دفعه بلند گفت خب پس نوار و روشن کنین دیگه

یه هو عاقد از اون گوشه ای که بود گفت نوار نه
حالا نوار نمی خواد بذارین
نوار بعدا
Smiley-face-cool-2varzesh
کلی به مامانم خندیدیم
تا سال ها تو فامیل سوژه خنده شده بودvarzesh
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان