عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اگر می خوای بخندی بیا تو این تاپیک!!!!

#46
[تصویر:  Toyota.jpg]
من از عهد آدم تو را دوست دارم ---------از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح--------سروديم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطي، نه خالي! نه خواب و خيالي!-- من اي حس مبهم تو را دوست دارم
سلامي صميمي تر از غم نديدم ---------به اندازه ي غم تو را دوست دارم
بيا تا صدا از دل سنگ خيزد --------------بگوييم با هم: تو را دوست دارم
جهان يك دهان شد هماواز با ما: ---------تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
[تصویر:  hosein.jpg]
#47
الو سلام. خواهش ميكنم شركت كننده عزيز خودشونو معرفي كنن.

سونیتا ساندیس نژاد هستم، 28 ساله و دكتراي فيزيك اتمي گرايش اسب دواني دارم 1744337bve7cd1t81

كارشناس مسائل خاورميانه هم هستم 1744337bve7cd1t811744337bve7cd1t81

خب اگه موافقين مسابقه رو شروع كنيم. كدوم شماره رو انتخاب ميكنيد؟

من به نيت 14 معصوم شماره 22 رو انتخاب ميكنم. 17

و ميريم شماره 22 رو كه بله خانه بازيها هست. كدوم بازي رو انتخاب ميكنيد؟

من بازي تصوير شناسي رو انتخاب ميكنم

خب خانوم حسن پور تصويري كه ميبينيد مربوط به كدام يك از گزينه هاي زيره؟

الف - پرتره اي از عيسي ترا اوره.

ب - دندانهاي كرسي كروكوديل.

ج - کودکي آنجلينا جولي .

د - تصويري از شيخ پشم الدين آقايي.

فكر ميكنم گزينه اول درسته.

جوابتون اشتباست چون تمام گزينه ها غلط بود و جواب درست تصويري از

يك دبه خيار شور بود و شما 15 ثانيه رو از دست داديد. خب حالا چه شماره اي

رو انتخاب خواهيد كرد؟ 17

آقای مجری خواهش میکنم شما هم کمک کنید.

چشم خانوم ما تا حدی که بتونیم سعیمونو میکنیم. خب حالا چه شماره ای

رو انتخاب میکنید؟

شماره 17.

بله خانه 17 مربوط به سئوالات مربوط به معارف اسلامیه. و اما سئوال:

13 رجب چه روزی است؟

الف - تولد حضرت علی (ع)

ب - تولد حضرت عیسی ترا اوره (ع)

ج - روز جهانی مبارزه با موات مخدر

د - روز ملی شدن صنعت نفت

امممم. سخته یه کم کمک کنید خواهش میکنم.

ببینید از بین الف و ج یکی رو انتخاب کنید.

الف... نه جیم درسته. جیم.

میریم که ببینیم پاسخ درست رو و بله اشتباست گزینه الف درست بود

و شما 30 ثانیه رو از دست دادید. خوب حالا 10 ثانیه فرصت دارید. ادامه میدید

یا 2750 تومن رو از ما هدیه قبول میکنید؟

اااااااممممممم ... آقای مجری کمک کنید ...17

در این مرحله نمیتونم کمکی بکنم ... مــــــــــــــــــي فروشيد يا ادامه مسابقه ؟؟

ادامه ميدم ... بخاطر شبکه سه شماره پنج ...1744337bve7cd1t81

و میریم که آخرین شانس این شرکت کننده رو ببینیم. و بعلللللللله ...

بلللللللللللللللللللله ... خانه جایزه. شما برنده کمک هزينه عمل دماغ شديد.

امیدوارم دماغ جدیدتون مبارکتون باشه !!!Khansariha (48)
 سپاس شده توسط
#48
ضد حال يعني . . .


یه فایل ZIP دانلود می کنی به جز آنفولانزای مرغی تمام ویروس ها توش هستند !



جستجوگر عکس گوگل تایپ میکنی کرگدن عکس خودت رو پیدا می کنه !1744337bve7cd1t81



بعد از کلی کار و خستگی میری اینترنت می بینی یاهو و گوگل هم فیلتر شدن !17



داری واسه استادت ایمیل ( التماس واسه نمره ) می زنی یهو کارتت تموم میشه !13



میری تو یه سایتی انقدر دنبال یه لینک می کنی تا آخرش مخت هنگ می کنه !



سایتت رو با هزار بدبختی تو گوگل ثبت می کنی وقت جستجو میافته صفحه 400!!! 4fvfcja


میری تو کافی نت دانشگاه میبینی فقط سایت LABAIK.COM بازه !!!! 4fvfcja


سه ساعت یه فایل و دانلود می کنی ( بدون DAP ) به 99% که میرسی یهو
RESET میشی !13



رو لینک فقط بالای 18 سال کلیک میکنی میری تو سایت عمو پورنگ !Khansariha (48)
#49
با سلام

فرق دخترها و پسرها براي کشيدن پول از عابر بانک :

پسرها

با ماشين ميرن به بانک، پارک ميکنن، ميرن دم دستگاه عابر بانک
کارت رو داخل دستگاه ميذارن
کد رمز رو ميزنن، مبلغ درخواستی رو وارد ميکنن
پول و کارت رو ميگيرن و ميرن


دخترها

با ماشين ميرن دم بانک
در آينه آرايششون رو چک ميکنن
به خودشون عطر ميزنن
احتمالاً موهاشون رو هم چک ميکنن
در پارک کردن ماشين مشکل پيدا ميکنن
در پارک کردن ماشين خيلی مشکل پيدا ميکنن
بلاخره ماشين رو پارک ميکنن
توی کيفشون دنبال کارتشون ميگردن
کارت رو داخل دستگاه ميذارن، کارت توسط ماشين پذيرفته نميشه
کارت تلفن رو ميندازن توی کيفشون
دنبال کارت عابربانکشون ميگردن
کارت رو وارد دستگاه ميکنن
توی کيفشون دنبال تيکه کاغذی که کد رمز رو روش ياداشت کردن ميگردن
کد رمز رو وارد ميکنن
۲دقيقه قسمت راهنمای دستگاه رو ميخونن
کنسل ميکنن
دوباره کد رمز رو ميزنن
کنسل ميکنن
دوست پسرشون رو صدا ميزنن که کد صحيح رو براشون وارد کنه
مبلغ درخواستی رو ميزنن
دستگاه ارور (خطا) ميده
مبلغ بيشتری رو درخواست ميکنن
دستگاه ارور (خطا) ميده
بيشترين مبلغ ممکن در خواست ميکنن
انگشتاشون رو برای شانس رو هم ميذارن
پول رو ميگيرن
برميگردن به ماشين
آرايششون رو توی آينه عقب چک ميکنن
توی کيفشون دنبال سويچ ماشين ميگردن
استارت ميزنن
پنجاه متر ميرن جلو
ماشين رو نگه ميدارن
دوباره برميگردن جلوی بانک
از ماشين پياده ميشن
کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر ميدارن. (حواس نمی‌ذار برای آدم
سوار ماشين ميشن
کارت رو پرت ميکنن روی صندلی کنار راننده
آرايششون رو توی آينه چک ميکنن
احتمالاً يه نگاهی هم به موهاشون ميندازن
مندازن توی خيابون اشتباه.(پخش از چیترز)
برميگردن
ميندازن توی خيابون درست
پنج کيلومتر ميرن جلو
ترمز دستی رو آزاد ميکنن. (ميگم چرا انقدر يواش ميره)

يا حق !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#50
کارهايي که مي شه تو آسانسور انجام داد
وقتي در آسانسور بسته ميشه با صداي بلند بگين :نترسين.. نگران نباشين ..لازم نيست خونواده هاتون رو خبر کنين چند لحظه ديگه در باز ميشه
وقتي از آسانسور پياده ميشين دگمه همه طبقات رو بزنين…مخصوصا اگه يه عده هنوز تو آسانسور هستن:s:
يه دوست خيالي تون رو جوري که انگار همراه شما هست به همه معرفي کنين و شروع کنين الکي باهاش حرف زدن

رو به ديوار آسانسور در حالي که پشت تون به همه هست بايستين…اگه شما نفر اولي باشيد که سوار شدين به احتمال زياد بقيه هم همين کارو ميکنن 4fvfcja
توي يه دستمال فين کنين سپس به بقيه نشون بدين:smiley-yell:
در کيفتون رو باز کنين و انگار يکي اون تو هست يواش بگين ..هواي کافي داري؟؟؟1744337bve7cd1t81
هر کسي که وارد ميشه باهاش دست بدين و يه سلام عليک حسابي بکنين و بگين ميتونه شما رو جناب تيمسار صدا کنه17

هر از چند گاهي صداي گربه در بيارينTears
به يکي از مسافر ها خيره بشين بعد يه دفعه بگين ..اوه تو که يکي از اون هايي…بعد تا ميتونين ازش فاصله بگيرين42
یه عروسک خيمه شب بازي دستتون بکنين و با بقيه مسافر‌ها از طرف اون حرف بزنين1744337bve7cd1t81
هر طبفه که ميرسين ..صداي دينگ در بيارين..بعد به يکي از مسافر‌ها بگين نوبت تو هست …خدا بيامرزتت
يه صندلي (تا شو) با خودتون بيارين يه دوربين با خودتون بيارين و از بقيه مسافر ها عکس بگيرين17

البته اگه ديدين همون پايين تحويلتون دادن به تيمارستان از من به دل نگيري 4fvfcja
#51
جوابیه ای به پست حمام کردن فرق دختر ها وپسر هاicon_biggrin:

چرا میگن بچه ننه؟ نمیگن بچه بابا؟
مامان
بعله ؟
من شیر می خوام
باشه
مامان
بعله ؟
من جیش دارم
خب
مامان
بعله ؟
من سوپ خرچنگ می خوام
چشم

مامان
بعله ؟
من ازون لباس خلبانیا می خوام
باشه
مامان
بعله؟
من بوس می خوام
قربونت بشم
مامان
جونم ؟
من شوكولات آناناسی می خوام
باشه
مامان
بعله ؟
من دوست می خوام
خب
مامان
بعله ؟
من یه خط موبایل می خوام با گوشی سونی
چشم
مامان
بعله ؟
من یه مهمونی باحال می خوام
باشه عزیزم
مامان
بعله ؟
من زن می خوام
باشه عزیز دلم
مامان
بعله ؟
من دیگه زن نمی خوام
اوا ... باشه
مامان
.. بعله
من كوفته تبریزی می خوام
چشم
مامان
بعله ؟
من بغل می خوام
بیا عزیزم
مامان
بعله ؟
مامان
بعله
مامان
.... جونم ؟
مامان حالت خوبه
آره
مامان ؟
چی می خوای عزیزم
تو رو می خوام .. خیلی
....

بابا
هان؟
من شیر می خوام
لا اله الا الله
بابا
چته ؟
من ازون ماشین كوكی های قرمز می خوام
آروم بگیر بچه
بابا
اههههه
من پول می خوام
چی ؟؟؟؟ !!!
بابا
اوهوم ؟
منو می بری پارك ؟
من ماشینمو نمی برم تو پارك تو رو ببرم ؟
بابا
هان ؟
من زن می خوام
ای بچه پررو .. دهنت بو شیر می ده هنوز
بابا
.....
من جیش دارم
پوففف
بابا
درد
من زن نمی خوام
به درك
بابا
بلا
تقصیر تو بود كه من به دنیا اومدم یا مامان
تقصیر عمه ات
بابا
زهرمار
من یه اتاق شخصی می خوام
بشین بچه
بابا
مرض
منو دوس داری
ها ؟
بابا
....
بابا
خررر پفففف
بابا
خفه
بابا
دیگه چته ؟
من مامانمو می خوام
از اول همینو بگو ...
#52
امروز تو شرکت مردم از خنده یه اتفاق جالبی افتاد که تا حالا انقدر نخندیده بودم[تصویر:  122.gif]
یه خانومی اومد تو دفتر و به من گفت پدرت هست گفتم: نه! رفته بیرون![تصویر:  127.gif]
گفت بهش زنگ بزن بگو خانومه سلیمی از تهرام اومدن!(عین همین حرف و زد) منم فکر کردم این بنده خدا حسابدار شرکت پاکشوماست! انقدر محکم حرف میزنه که آره بگو خانومه سلیمی از تهران اومده!(آخه با شرکت پاکشوما همکاریم و در رابطه هستیم)[تصویر:  112.gif]
بعدش من رفتن تو دفتر پدرم!(چون دفتر حسابدار و اینا جداست و زنه اونجا نشسته بود)
زنگ زدم گفتم بابا خانومه سلیمی از تهران اومدن با شما کار دارن!
بابام گفت:خانومه سلیمی کیه؟[تصویر:  31.gif]
بهش بگو کارتون چیه؟[تصویر:  60.gif]
منم گفتم: زنه گفت بزار بیام خودم باهاش حرف بزنم! دفتر پدرم از این کفپوشا داشت!خلاصه چشمتون روز بد نبینه! این میخواست بیاد! یه دفعه حسابدارمون گفت خانوم بفرمایید تو نمیخواد دمپاییاتونو در بیارید برید تو دفتر! اولش من فکر کردم حسابدارمون داره یه حرفی میزنه ولی دیدم پابرهنه اومد پیش من!(آخه به طرز لباس پوشیدنش نمیخورد اینجوری باشه منم که اولش دقت نکرده بودم ببینیم چی پاشه!)[تصویر:  17.gif]
خلاصه تا این وضعو دیدم سریع به یکی از بچه ها گفتم هواشو داشته بشه از دفتر زدم بیرون انقدر خندیدم داشتم میمردم از خنده![تصویر:  122.gif]
بعدا فهمیدم بنده خدا کمک مالی میخواست![تصویر:  149.gif]
الان من یه چیزی مینویسم!شما هم یه چیزی میخونید! باید خودتون با چشم خودتون می دیدید![تصویر:  154.gif]
#53
غضنفر نگاه میکرده به موبایلش و میخندید بهش میگن چیه؟میگه smsاومده.میگن بگو ما هم بخندیم.میگه نمیدونم کیه هی میفرسته:low battery!
 سپاس شده توسط
#54
سلام

تفاوت زن و مرد

سبيل:
بعضي از مردان مانند هركول پوآرو با سيبيل خوش تيپ ميشوند. هيچ زني وجود ندارد كه با سبيل زيبا بنظر برسد.

اسامي مستعار:
اگر سارا، نازنين، عسل و رويا با هم بيرون بروند، همديگر را سارا، نازنين، عسل و رويا صدا خواهند زند. اگر بابك، سامان، آرش و مهرداد با هم بيرون بروند، همديگر را گودزيلا، بادام زميني، تانكر و لاك پشت صدا خواهند زد.

پرداخت صورتحساب ميز:
وقتي صورتحساب را مي آورند، با اينكه كلا 15هزار تومان شده، بابك، سامان، آرش و مهرداد هر كدام 10 هزار تومان روي ميز ميگذارند. وقتي دختران صورتحساب را دريافت ميكنند، ماشين حسابهاي جيبي خود را بيرون مي آورند.

پول:
يك مرد 2000 هزار تومان براي يك جنس 1000 توماني مورد نيازش مي پردازد. يك زن 1000 تومان براي يك جنس 2000 توماني كه نيازي به آن ندارد مي پردازد.

بگو مگوها:
حرف آخر را در جر و بحث ها زنان ميزنند. هر چيزي كه يك مرد بعد از آن بگويد، شروع يك بگو مگوي ديگر خواهد بود

آينده:
يـك زن تــا زمانيكه ازدواج نكرده نگران آينده است. يك مرد تا زمانيـكـه ازدواج نـــكرده هــــرگز نگران آينده نخواهد بود.

موفقيت:
يــك مرد موفق كسي است كه بيشتر از آنچه هـمــسرش خرج ميكند درآمد داشته باشد. يك زن موفق كسي است كه بتواند چنين مردي را پيدا كند.

ازدواج:
يك زن به اميد اينكه شوهرش تغيير كند با او ازدواج ميكند،ولي تغيير نميكند. يك مــرد به اين اميد با همسرش ازدواجميكند كه تغيير نكند، ولي تغيير ميكند.

روابط:
اول از همه، يك مرد يك رابطه را يك رابطه بحساب نمي آورد. وقتي رابطه اي تمام ميشود، زن شروع به گريه نموده و سفره دلش را براي دوستان دخترش ميگشايد و نيز شعري با عنوان "همه مردها نادانند" مي سرايد. سپس به ادامه زندگيش ميپردازد. مرد هنگام جدايي اندكي مشكلاتش بيشتر است. 6 ماه پس از جدايي ساعت 3 نيمه شب يك پنجشنبه، تلفن ميزند و ميگويد: "فقط ميخواستم بدوني كه زندگيمو از بين بردي، هيچوت نمي بخشمت، ازت متنفرم، تو يه ديوانه اي، ولي ميخوام بدوني باز هم يه فرصتي برامون باقي مونده." نام اين كار تماس تلفني "ازت متنفرم/عاشقتم" است كه 99 درصد مردان حداقل يك بار آنرا انجام ميدهند. برخي كلاسهاي مشاوره اي مخصوص مردان براي رها شدن از اين نياز تشكيل ميشود كه معمولا تاثيري در بر ندارند.

بلوغ:
زنان بسيار سريعتر از مردان بالغ ميشوند. اغلب دختران 17 ساله ميتوانند مانند يك انسان بالغ رفتار كنند. اغلب پسران 17 ساله هنوز در عالم كودكانه بسر برده و رفتارهاي ناپخته دارند. به همين دليل است كه اكثر دوستي هاي دوران دبيرستان به ندرت سرانجام پيدا ميكنند.

فيلم كمدي:
فرض كنيد چند زن و مرد در اتاقي نشته اند و ناگهان سريال نقطه چين شروع مي شود. مردها فورا هيجان زده شده و شروع به خنده و همهمه ميكنند، و حتي ممكن است اداي بامشاد را نيز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شكايت منتظر تمام شدنش ميشوند.

دست خط:
مردها زياد به دكوراسيون دست خطشان اهميت نميدهند. آنها از روش "خرچنگ غورباقه" استفاده ميكنند. زنان از قلم هاي خوشبو و رنگارنگ استفاده كرده و به "ي" ها و "ن" ها قوس زيبايي ميدهند. خواندن متني كه توسط يك زن نوشته شده، رنجي شاهانه است. حتي وقتي مي خواهد تركتان كند، در انتهاي يادداشت يك شكلك در انتها آن ميكشد.

حمام:
يك مرد حداكثر 6 قلم جنس در حمام خود دارد - مسواك، خمير دندان، خمير اصلاح، خود تراش، يك قالب صابون و يك حوله. در حمام متعلق به يك زن معمولي بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. يك مرد قادر نخواهد بود اغلب اين اقلام را شناسايي كند.

خواروبار:
يك زن ليستي از جنسهاي مورد نيازش را تهيه نموده و براي خريدن آنها به فروشگاه ميرود. يك مرد آنقدر صبر ميكند تا محتويات يخچال ته بكشد و سيب زميني ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خريد ميرود. او هر چيزي را كه خوب بنظر برسر مي خرد..

بيرون رفتن:
وقتي مردي ميگويد كه براي بيرون رفتن حاضر است، يعني براي بيرون رفتن حاضر است. وقتي زني ميگويد كه براي بيرون رفتن حاضر است، يعني 4 ساعت بعد وقتي آرايشش تمام شد، آماده خواهد بود.

گربه:
زنان عاشق گربه هستند. مردان ميگويند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بيرون پرتاب ميكنند.

آينه:
مردها خودبين و مغرور هستند، آنها خودشان را در آينه چك ميكنند. زنان بامزه اند، آنها تصوير خود را در هر سطح صيقلي بازديد ميكنند -- آينه، قاشق، پنجره هاي فروشگاه، برشته كننده ها، سر طاس آقاي زلفيان...

تلفن:
مردان تلفن را به عنوان يك وسيله ارتباطي براي ارسال پيامهاي كوتاه و ضروري به ديگران در نظر ميگيرند. يك زن و دوستش مي توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسيدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت ديگر با هم شروع به صحبت كنند.

آدرس يابي:
وقتي يك زن در حال رانندگي احساس ميكند كه راه را گم كرده، كنار يك فروشگاه توقف كرده و از كسي كه وارد است آدرس صحيح را ميپرسد. مردان اين را به نشانه ضعف ميدانند. آنها هرگز براي پرسيدن آدرس نمي ايستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان ميچرخند و چيزهايي شبيه اين ميگويند: "فكر كنم يه راه بهتر پيدا كردم،" و "ميدونم كه بايد همين نزديكي باشه، اون مغازه طلا فروشي رو ميشناسم."

پذيرش اشتباه:
زنان بعضي اوقات قبول ميكنند كه اشتباه كردند. آخرين مردي كه اشتباهش را پذيرفته 25 قرن پيش از دنيا رفته است.

فرزند:
يك زن همه چيز را در مورد فرزندش مي داند: قرارهاي دكتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزديك و صميمي، قرارهاي رمانتيك، غذاهاي مورد علاقه، اسرار، آرزوها و روياها. يك مرد بطور سربسته و مبهم فقط ميداند برخي افراد كم سن و سال هم در خانه زندگي ميكنند.

لباس شيك پوشيدن:
يك زن براي رفتن به خريد، آب دادن به گلهاي باغچه، بيرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستي لباس شيك مي پوشد. يك مرد فقط هنگام رفتن به عروسي و يا مراسم ترحيم لباس رسمي برتن ميكند.

شستن لباسها:
زنان هر چند روز يك بار لباسهايشان را ميشويند. مردها تك تك لباس هاي موجود در كمد، حتي روپوش و اونيفرم جراحي هشت سال پيش خود را مي پوشند و هنگاميكه لباس تميزي باقي نماند، يك لباس كثيف بر تن نموده و كوه ايجاد شده از لباسهاي چرك خود را با آژانس به خشك شويي منتقل ميكنند.

عروسي:
هنگام ياد كردن از عروسي ها، زنان در مورد "مراسم جشن" صحبت ميكنند، مردان درباره "ميهماني هاي دوران مجردي."

اسباب بازي:
دختران كوچك عاشق عروسك بازي هستند و وقتي به سن 11 يا 12 سالگي ميرسند علاقه شان را از دست ميدهند. مردان هيچگاه از فكر اسباب بازي رها نميشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازي هايشان نيز گران قيمت تر و پيچيده تر ميشوند. نمونه هاي از اسباب بازيهاي مردان: تلويزيون هاي مينياتوري و كوچك، تلفنهاي اتومبيل، مخلوط كن و آب ميوه گيري، اكولايزرهاي گرافيكي، آدم آهني هاي كنترلي، گيمهاي ويدئويي، هر چيزي كه روشن و خاموش شده، سر و صدا كند و حداقل براي كار كردن به شش باتري نياز داشته باشد.

گل و گياه:
يك زن از شوهرش ميخواهد وقتي مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آب ميدهد. زن پنج روز بعد به خانه اي پر از گلها و گياهان پژمرده برميگردد. كسي نميداند چرا اين اتفاق افتاده است.

يا حق !
وَ احـــفَــظـنِــی بِــرَحـــمَـــتِـــکَ یــا الله
#55
41
:smiley-yell: hay hitler :smiley-yell:
#56
ديشب اخبار 20:30:
به دليل استقبال بي نظير شما روزه داران عزيز ، ما رمضان تا پايان مهرماه تمديد گرديد
===========================
مناجات من با خدا :
خدايا ماه رمضان را مانند المپيك هر 4 سال يه بار آن هم در يك كشور برگزار كن
===========================
با اينكه بي مزه بود ولي چون مرتبط به همين موقع هاست گفتنش بد نيست
يه جك ديگه :
دلداري طرف به دوست دخترش :
مهم اين نيست كه قشنگ نيستي ، قشنگ اينه كه مهم نيستي!!!
!...Nobody's perfect
 سپاس شده توسط
#57
مهدي_69 جان سلام

جوكهاي شما بدكي نبود ولي اسم غضنفر اومد منم يه جوك ازش بگنم :

به غضنفر گفتم لپ لپ مي خري ؟ گفت آره گفتم : جايزه هم داره ؟ گفت : فكر نكنم من لپ لپ رو برا كيفيتش
مي خرم !!! 4fvfcja42

cheshmak
#58
هه هه هه هه 4fvfcja ها ها ها ها 4fvfcja هو هو هو هو 4fvfcja یوها هاهاها4fvfcja
دیگه وحشتناک شد!
من جک بلد نیستمTears
آخه چراااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟Tears
سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدنش پول می گیرد
#59
اون جوكا رو ويرايش كردم به قول تنها واسه ما دردسر نشه
اينم يه متن طنز خيلي باهاش حال كردم :41


A/S/L Please

پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟
دختر: سلام. خواهش می کنم.? asl plz
پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟
دختر‌: تهران/نازنین/۲۲
پسر: اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.
دختر: مرسی!شما مجردین؟
پسر: بله. شما چی؟ازدواج کردین؟
دختر: نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟
پسر: من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟
دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.
پسر: wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.
دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟
پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟
دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟
پسر: خیابون دربند. شما چی؟
دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟
پسر : خیابون دربند. خیابون…… کوچه……پلاک….شما چی؟
دختر: اسم فامیلی شما چیه؟
پسر: من؟ حسینی! چطور؟
دختر: چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟
پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده…. آخه می دونین………..
دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟می دونم به فریده چی بگم!
پسر: عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!
دختر:‌ او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم.دیگه اسم فریبرزو نیاریا!راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای
پسر: باشه عمه ملوک! بای……


راستي از تارك و سلام چه خبر؟
از موقعي كه اومدم هيچ خبري ازشون نيست!
ضمنا رز زرد عزيز و ليلي خانوم و هورا(سه ايكس سابق ديگه؟)جان با اينكه ديره سلام عليكمcheshmak

[تصویر:  hi-friend.jpg]
!...Nobody's perfect
#60
غضنفر روزه میگیره 5 دقیقه مونده به اذان روزشو میشکنه،بهش میگن چرا این کار رو کردی؟
میگه میخواستم به خدا ثابت کنم که میتونم اما نمیگیرم!4fvfcja

غضنفر رفت تعليم رانندگي رفيقش پرسيد چطور بود ؟ گفت : خوب بود ولي مربيه خيلي مذهبي بود . هر طرف من
مي پيچيدم مي گفت يا امام رضا يا ابوالفضل!!!4fvfcja

غضنفر ميره ماشينشو بيمه كنه، آقاهه بهش ميگه ايشااله هيچوقت از بيمه‌تون استفاده نكنيد، غضنفر هم ميگه ايشااله تو هم از اين پوله خير نبيني!!!4fvfcja


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان