عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستانهايي از شيطان ملعون

#31
نعره شيطان در روز عاشورا

در روز عاشورا شيطان بسيار زحمت كشيد تا زمينه اي فراهم آورد به طوري كه تمام لشكر عمر سعد بر عليه امام حسين {ع}شوريدند و سرانجام نيز آن حضرت را به شهات رساندند!
بعد از آن همه شياطين روي زمين جمع شدند و با شادي خرسندي خود را از آن واقعه نشان دادند.شيطان كفت:عجب خلق خدا را كمراه كرده ام.شيطان هر بار به صورت عمرسعد و شمر در مي آمد و به اين طريق مردم را به مبارزه بر مي انكيخت.سرانجام كفت:كارم را درباره فرزندان آدم به اتمام رساندم و آن جه مقصودم بود امروز به دست آوردم.
جبريل از او سوال كرد :اين همه سرخوشي تو براي جيست؟
جواب داد:به خاطر اين كه آن حضرت به شهادت رسيد درهاي آسمان باز شد تا فرشتكان كربلا را ببينند.زماني كه شيطان با خبر شد كه خداوند جه ثواب عظيمي را براي زوار او قرار داده از كرده خود بشيمان شد و از روي حسرت و ندامت نعره اي كشيد كه همه فرشتكان او را لعنت كردند شيطان كفت :وا ويلا!قضيه برعكس شد و مردم بيشتري به بهشت خواهند رفت.

شيطان در كمينكاه ص195
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست
#32
شيطان و برصيصاي عابد

در ميان قوم بني اسراييل عابدي به نام {برصيصا}بود كه زماني طولاني به عبادت برداخته بود و بو آن حد از قرب الهي رسيده بود كه بيماران رواني را نزد او مي آوردند و دعاي او سلامت خود را باز مي يافتند.روزي زن جواني را از يك خانواده با شخصيت به وسيله برادرانش نزد او آوردند و بنا شد تا مدتي بماند و شفا يابد.شيطان در آن حال به وسوسه مرد برداخت و آنقدر صحنه را در نظر عابد زينت داد تا اين كه مرد عابد به آن زن تجاوز كرد!سرانجام آن زن باردار شد و از آن جا كه هر معصيت هميشه محرك معصيت هاي بزركتر است زن را به قتل رساند و توي بيابان دفن كرد!!!
برادران آن زن با خبر شدند و فهميدند كه مرد عابد دست به جه جنايت هولناكي زده است.اين خبر در سراسر شهر منتشر شد و به كوش امير شهر هم رسيد.او با جمعي از مردم حركت كرد تا از ماجرا با خبر شود .وقتي كه جنايت عابد مسلم شد او را از عبادتكاهش بيرون كشيدند و بعد از اقرار به كناه دستور داد تا او را به دار آويختند.در آن لحظه كه بر بالاي دار دار جاي كرفت ،شيطان در نظرش مجسم شد و كفت:من بودم كه تو را به اين روز افكندم ! و آنجه را كه ميكويم انجام ده تا موجبات آزادي تو را فراهم كنم!
عابد كفت :جه كنم؟شيطان جواب داد:تنها يك سجده برايم كافي است!
عابد كفت :در اين حالت كه مي بيني نميتوانم .شيطان كفت :اشاره كافي است!عابد تا جشم يا دست خود اشاره اي كرد و جان داد و به اين ترتيب كافر از دنيا رفت.*



‏*جن و شيطان ،ص163و162و او به نقل از:تفسير مجمع البيان،ج9 ص265
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست
#33
۱. كلمه «ابليس،‏» به معنى شخصى است كه دروغهاى شرورانه درباره شخص ديگرى مىگويد. «شيطان،‏» يعنى دشمن يا مقابله‌كننده. اينها عنوانهايى هستند كه به دشمن اصلى خدا داده شده‌اند. در ابتدا،‏ او فرشته‌اى كامل و در آسمان نزد خدا بود. ليكن،‏ بعدها او به خود باليد و خواست كه ديگران او را پرستش كنند،‏ پرستشى كه حقاً به خدا تعلق دارد. — متى ۴:‏۸-۱۰.


۲. اين فرشته يعنى شيطان،‏ توسط يك مار با حَوّا صحبت كرد. شيطان با دروغ گفتن به حوا،‏ او را به نافرمانى از خدا برانگيخت. بنابراين،‏ شيطان به چيزى حمله كرد كه «سلطنت» خدا ناميده مىشود،‏ يعنى به مقام او به عنوان بارى تعالى. شيطان،‏ اين موضوع را مورد سؤال قرار داد كه آيا خدا به نحو شايسته و براى نفع كامل مطيعان خود حكومت مىكند؟ شيطان همچنين اين موضوع را مورد سؤال قرار داد كه آيا هيچ انسانى به خدا وفادار باقى مىماند. شيطان به اين طريق،‏ خود را دشمن خدا ساخت. به اين دليل،‏ او شيطان ابليس ناميده شد. — پيدايش ۳:‏۱-۵؛ ايوب ۱:‏۸-۱۱؛ مكاشفه ۱۲:‏۹.

۳. شيطان سعى مىكند مردم را گمراه كند تا او را پرستش كنند. (۲ قرنتيان ۱۱:‏۳،‏ ۱۴) يكى از راههايى كه او مردم را گمراه مىكند،‏ دين كاذب است. اگر دينى دروغهايى درباره خدا آموزش بدهد،‏ آن دين واقعاً مقصود شيطان را به انجام مىرساند. (يوحنا ۸:‏۴۴) مردمى كه اعضاى اديان كاذب هستند،‏ شايد صادقانه معتقد باشند كه خداى حقيقى را پرستش مىكنند. اما در واقع،‏ آنان به شيطان خدمت مىكنند. او ‹خداى اينجهان› است. — ۲ قرنتيان ۴:‏۴.



۴. ارتباط با ارواح،‏ طريق ديگرى است كه شيطان مردم را تحت شعاع قدرت خود درمىآورد. مردم از ارواح مىخواهند كه از آنان محافظت كنند،‏ به ديگران صدمه برسانند،‏ آينده را پيشگويى كنند يا معجزه انجام دهند. نيروى شريرى كه در پس همه اين اعمال مىباشد،‏ شيطان است. اگر مىخواهيم خدا را از خود خوشنود سازيم،‏ بايد كاملاً از ارتباط با ارواح برحذر باشيم. — تثنيه ۱۸:‏۱۰-۱۲؛ اعمال ۱۹:‏۱۸،‏ ۱۹.

۵. شيطان،‏ مردم را از طريق غرور نژادى مفرط و پرستش سازمانهاى سياسى نيز گمراه مىكند. بعضى از مردم فكر مىكنند كه ملت و يا نژاد آنان بهتر از ديگران است. اما اين حقيقت ندارد. (اعمال ۱۰:‏۳۴،‏ ۳۵) عده‌اى ديگر انتظار دارند كه سازمانهاى سياسى مشكلات بشر را حل كنند. آنان با اين كار،‏ ملكوت خدا را رد مىكنند. ملكوت خدا تنها راه‌حل براى مشكلات ما است. — دانيال ۲:‏۴۴.



۶. طريق ديگرى كه شيطان مردم را گمراه مىكند،‏ وسوسه كردن آنان با اميال گناهكارانه است. يَهُوَه به ما مىگويد كه از اعمال گناهكارانه اجتناب كنيم زيرا او مىداند كه آنها به ما زيان مىرسانند. (غلاطيان ۶:‏۷،‏ ۸) بعضى از مردم ممكن است از شما بخواهند كه در چنين اعمالى به آنان بپيونديد. ولى به خاطر داشته باشيد كه در واقع،‏ شيطان است كه از شما مىخواهد كه اين اعمال را انجام دهيد. — ۱ قرنتيان ۶:‏۹،‏ ۱۰؛ ۱۵:‏۳۳.

۷. احتمال دارد كه شيطان از اذيت و آزار و يا مخالفت استفاده كند تا شما را بر آن دارد كه يَهُوَه را ترك كنيد. ممكن است،‏ بعضى از عزيزان شما به علت اينكه كتاب مقدس را مطالعه مىكنيد،‏ بسيار عصبانى شوند. عده‌اى ديگر ممكن است شما را مسخره كنند. اما زندگى خود را مديون چه كسى هستيد؟ شيطان مىخواهد شما را بترساند تا مطالعه خود را درباره يَهُوَه متوقف كنيد. اجازه ندهيد شيطان پيروز شود! (متى ۱۰:‏۳۴-۳۹؛ ۱ پطرس ۵:‏۸،‏ ۹) با مقاومت كردن در مقابل ابليس،‏ مىتوانيد يَهُوَه را خشنود سازيد و نشان دهيد كه از سلطنت او حمايت و پشتيبانى مىكنيد.
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست
#34
بعد از آن شيطان به آسمان هفتم راه پيدا كرد، در كنار عرش الهى منبرى مى گذاشتند و علم نور نصب مى كردند. آن ملعون بالاى منبر مى رفت و ملائكه را اندرز مى داد؛ چون به اين مقام و مرتبه رسيد. پيش خود گفت : اگر روزى اين امر تبليغ به ديگرى واگذار شود من از او اطاعت نمى كنم ؛ چون وى خود را در علم و عمل يگانه دهر و از همه بالاتر مى دانست .
روزى ملائكه در لوح ديدند كه به زودى يكى از مقربان درگاه خدا به نفرين ابدى گرفتار خواهد شد. از شيطان خواهش كردند دعا كند كه خدا هيچ كدام از ايشان را به اين بلا مبتلا نكند. در جواب گفت : اين قضيه به من و شما مربوط نيست . من سال ها است بر اين معنى اطلاع يافته ام ! ملائكه باز الحاح كردند. او دعا كرد و گفت : خدايا! ايشان را ايمن گردان . ولى خودش ‍ را از غرورى كه داشت فراموش كرد.
روزى شيطان ديد بر در بهشت نوشته اند: نزد ما بنده اى است كه او را به انواع برخوردارى ها گرامى داشته ايم . اگر او را به كارى واداريم سرپيچى مى كند كه به لعنت ابدى گرفتار خواهد شد. خود وى هزار سال او را لعن مى كرد و نمى دانست كه خود را لعن مى كند! در آن مدت هر جا سجده اى مى كرد و سر بر مى داشت در آن جا نوشته شده بود ((لعنه اله على ابليس )) - چون اسمش عزازيل بود - نمى دانست كه خودش است .
روزى ديد، در لوح نوشته شده : ((اعوذ بالله من الشيطان الرجيم )) پرسيد: خدايا! اين ملعون رانده شده ، كيست ؟ فرمود: بنده اى است كه او را به انواع نعمت ها مخصوص كرده ام ، ولى او مرا نافرمانى خواهد كرد و خوار و بدبخت خواهد شد، عرض كرد: او را به من معرفى كن تا هلاكش گردانم . فرمود: زود است كه او را بشناسى . هنوز او تمرد و سرپيچى نكرده است تا مستوجب مجازات باشد.
هنگامى كه ماءمور شد به آدم سجده كند قبول نكرد و به خاطر حب رياست رانده درگاه الهى گرديد. گفت : خدايا! مرا از سجده آدم معاف دار تا تو را عبادتى كنم كه كسى تاكنون نكرده باشد! خطاب شد: آن چه به تو امر مى كنم بايد انجام دهى و من جز آن نمى خواهم و او را از بهشت بيرون كرد.
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست
#35
حضور شیطان موقع نماز خواندن:

زماني كه انسان مي خواهد نماز بخواند ، شياطين دور او را مي گيرند تا نگذارند نماز برگزار شود. وعده مي دهند كه هنوز زود است و براي نماز وقت زيادي مانده ، فعلا خسته اي قدري استراحت كن ، الان گرسنه اي قدري غذا بخور ، بعدا نماز را خواهي خواند.

بعد از اين كه مشغول نماز شد او را وسوسه مي كنند و توجه او را از نماز و اطاعت منصرف مي نمايند. و به چيز ديگري مشغول مي دارند ، فكر انسان را به همه جا مي برند به جز نماز.

حضرت رسول اكرم (ص) فرمودند : وقتي بنده اي مشغول نماز و ذكر خدا مي شود ، شيطان مي آيدو به او مي گويد : به ياد فلان چيز باش ، فكر فلان كار را بكن ؛ اين قدر وسوسه مي كند تا انسان را از فكر نماز بيرون ببرد و به شك اندازد ، به طوري كه نداند چند ركعت نماز خوانده است.

در حديث ديگري آمده : وقتي انسان مشغول نماز شد شيطان مي آيد سد راهش مي شود و تحريكش مي كند تا از نماز دور گردد. در اين موقع جنگ و نزاع ميان نمازگزار و شيطان برپا مي شود.

به همين جهت آن مكاني را كه براي نماز انتخاب شده محراب مي گويند ، محراب مكان حرب و جنگ است ، چون شيطان موقع نماز در آن مكان مي آيد ، وسوسه مي كند كه انسان را منصرف كند و انسان كوشش مي نمايد با او مخالفت نمايد . گاهي شيطان غالب مي شود و توجه انسان را از نماز بيرون مي برد و گاهي انسان ، اين زد و خورد تا آخر نماز ادامه دارد.

لذا به انسان دستور داده شده كه وقتي مي خواهد نماز يا قرآن بخواند ، از اول آماده باشد و خود را مسلح نمايد ، ضربه اول را به او بزند و آن ضربه پناه بردن به خدا از شر شيطان و وسوسه هاي اوست ، قرآن هم با كمال صراحت مي فرمايد:

هنگام قرآن خواندن ، پناه به خدا ببر از شر شيطان رانده شده.
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست
#36
فرزند صالح شیطان
روزی پیامبر اکرم(ص) به همراه حضرت علی(ع) در پشت کوههای مکه به طرف عکاظ میرفتند معروف است که بین مکه وطائف وادی جن است که جنیان صوت قرآن رسول خدا راشنیدند وا یمان آوردند پیرمردی را میبینند که شبیه جنیان است پیرمرد به نزدیک میآید وسلام می کند پیامبر وحضرت علی جواب سلام او را میدهند واز او میپرسند که رفتار تو شبیه جنیان است آیا جن هستی جواب میدهد بله من هام بنلاقیس بن ابلیس هستم یعنی نتیجه خود شیطان رانده شده از درگاه خداوند

حضرت می فرماید تو پیرو شیطان نیستی میگوید بله یا روسول الله من تقربیا تمام عمر دنیا را دارم من در زمانی که هابیل قابیل را کشت غلام ابن اعوام بودم ولی توبه کردم

حضرت میپرسد با دست چه کسی توبه کردی میگوید با دست حضرت نوح من در کشتی با او بودم وحتی حضرت نوح را به خاطر اینکه مردمش را نفرین کرده بود مذمت کردم وهم خودش گریه کرد وهم مرا گریاند وگفت من از این کارم پشیمونم وبه خدا پناه میبرم


من با حضرت هود(ع) در مسجدش باکسانی که به او ایمان آورده بودند بودم اورا هم که بر علیه قومش نفرین کرده بود را مذمت کردم اونیز هم خودش گریه کرد وهم مرا گریانید همان حرف حضرت نوح را زد من با حضرت ابراهمیم (ع)بودم در حالی که او را به داخل آتش انداخته بودند من با حضرت یوسف بودم وزودتر از اوبه قعر چاه رفتم و یوسف راگرفتم ونگذاشتم به او آسیبی برسد ودر زندان هم با او بودم من با حضرت صالح بودم و او رامذمت کردم که چرا قومش را نفرین کرده است وحضرت موسی در حالی که خداوند فرعونیان را غرق میکرد به همراه قوم بنی اسرائل را نجات دادیم حضرت موسی به من گفت که هر موقعه حضرت عیسی را دیدم سلام او را بهش برسانم ومن حضرت عیسی را ملاقات کردم و سلام حضرت موسی رساندم وحضرت عیسی هم گفت که هر موقعه شما را دیدم سلام ایشان را به شما برسانم
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست
#37
شیطانی داخل بت شعر می خواند
روزی شیطانی به نام مسعر ئاخل هبل که از بتهای بزرگ مکه بود رفته و اشعاری می خواند::

خدا بکشد قوم کعب بن فهسر را که گمره کننده ی عقل ها و امیدواری هستند.

متکبر و گمراه کننده ای از آنها آمده و دین آبا و اجداد گرامی ما را بر ما عیب می گیرد.

مشرکان وقتی این اشعار را از هبل شنیدند، سجده کرده و زبان به بدگویی پیامبر گشودند. صدایی از هبل بلند شد که فردا باز هم بیایید.

حضرت محمد از این امر اندوهیگن شد. در ان حال یکی از مومنان پری خدمت حضرت رسید و گفت: ای فرستاده خدا! من مسعر را کشتم. (مناقب ال ابیطالب ج 1 ص 76 همان ص 39)
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست
#38
حضرت امیرالمومنین شیطان لات و عزی را می کشد
حضرت علی فرمودند: شبی از شبها که بسیار تاریک بود پیامبر مرا صدا کردند و فرمودند: شمشیرت را بردار و بالای کوه ابوقبیس برو و هر کس را دیدی بکش. من هم شمشیر به دست بالای کوه رفتم و مرد سیاهی که چشمانش سرخ بود مشاهده کردم. از قیافه او هولی مرا فرا گرفت. نزدیکش رفتم و با شمشیر ضربتی به او زدم و او را نصف کردم. همزمان با کشته شدن او، ناله ای از خانه های مکه بلند شد. سپس نزد پیامبر آمدم و از منزل خدیجه بود و به حضرت خبر دادم. حضرت رسول پرسیدند: آیا می دانی چه کسی را کشتی؟

گفتم: نه خدا و رسولش می دانند. حضرت فرمودند: شیطانی که مسئول پرستیده شدن لات و عزی بود را کشتی. از این به بعد دیگر این دو بت را کسی نخواهد پرستید.(بحار ج 39 ص 186 کتاب ابلیس ص 40)
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست
#39
آغاز بت پرستی توسط شیطان
حضرت ادریس در زمین، انیسی به نام اسقلینوس داشت که به زهد و تقوا معروف و به استجابت دعا موصوف بود و از ادریس کسب حکمت نموده بود، پس از رفع ادریس به آسمان او دلگیر شده و تمثال ادریس را ساخته و با آن مانوس گردید و پس از چندی ناگهانی درگذشت مردم چون به مسکن او رفتند آن تمثال را یافته و از ساخت آن حیران شدند، ابلیس دسیسه کرد و تخیلات باطل در ذهن آنان آورد. گفتند: اتدریس این تمثال را به صمدیت ستوده استجابت دعای او به عبادت آن صنم بوده و از ادریس به این شخص رسیده و او نیز به همین تمثال مستجاب الدعوه شده آنگاه به فریب شیطان انان بت پرستی را بر خدا پرستی برگزیدند و این وقت ششصد و نود و پنج سال از هبوط آدم گذشته بود که آغاز بت پرستی شد.(کیفر کردار ج 4 ص 7)
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست
#40
یاری رسانی شیطان به شیطان پرستان
یکی از علمای بزرگ نقل می کرد که: مردی در اصفهان کارهای عجیب می کرد و از امور پنهانی خبر می داد. هنگامی که موسم حج فرا می رسید، روز هفتم ماه ذی الحجه از اصفهان حرکت می کرد و موقع حج با حجاج، اعمال را انجام می داد و قبل از تمام مردم به اصفهان برمی گشت، با اینکه در آن زمان هواپیما نبود.

سرانجام آن مرد با کمال احترام و محبوبیت از دنیا رفت. پس از مدتی روزی پسرش در خانه نشسته بود و آن روز هم هفتم ماه ذی الحجه بود، مردی داخل شد و گفت: من همه ساله در چنین روزی پدرت را سوار می کردم و به مکه می بردم، اکنون برخیز و سوار شو. من سوار شدم، مرا به صحرا برد، در آنجا مرا پیاده کرد و گفت: من شیطانم، پدرت برای من سجده می کرد،تو هم برای من سجده کن. گفتم: من برای غیر خدا سجده نمی کنم. او اصرار کرد و من اجابت نکردم. سرانجام مرا در بیابان رها کرد و رفت. من از خدا خواستم که از آن گرفتاری نجاتم دهد و مرا به شهر برساند. خداوند هم راه را به من نشان داد و من به شهر برگشتم. پس از این حادثه، پسر همواره به پدر شیطان پرست خود لعن می کرد.

گاهی انسان بر اثر پیروی از دستورات شیطانی غلام حلقه به گوش ابلیس می گردد، که در این صورت از تحت ولایت الهی خارج می گردد و در حمایت شیطان وارد می شود.

استاد احمد امین نقل می کند: یکی از بستگان من که در هند تجارت می کرد، به یک مرد هندی برخورد که کارهای جالبی انجام می داد، از جمله اینکه میوه یا هرچه می خواست از فضا می گرفت. روزی در قطار از او کرایه می خواستند، گفت پول ندارم، او را پیاده کردند، گفت: من پیاده می شوم ولی قطار حرکت نخاهد کرد، همان طوری که گفته بود قطار حرکت نکرد تا وقتی که او سوار شد.

شخصی می گفت: می خواستم مقداری تریاک از ایران خارج کنم، اطلاع یافتم که مرتاضی در یکی از روستاهای اطراف تهران از حوادث آینده خبر می دهد، من برای کسب تکلیف به او مراجعه کردم، او گفت: تریاک را از فلان راه مبر و از فلان راه ببر که به مقصود می رسی. من از اینکه او بدون اطلاع، موضوع را به من گفت و مرا راهنمایی کرد در شگفت شدم، تصمیم گرفتم شبی نزد او بمانم و از کارها و ریاضت های او مطلع گردم. شب در آنجا ماندم وهنگام طلوع فجر نزد او رفتم، زیر درختی نشسته بود و به من اشاره کرد، من نزدیک شدم او را اهل نماز و عبادت نیافتم، بلکه از ناخن های دراز و کثافت بدنش دچار حیرت شدم، گفتم: چگونه از آینده خبر می دهی؟ گفت: خودم هم نمی دانم! البته می دانم که الفاظی بر زبانم جاری می شود و مردم طبق آنچه بر زبانم جاری می شود عمل می کنند و من مثل یک آلت بی اراده هستم، نمی دانم چرا زبانم حرکت می کند و چه بر زبان می آورم!

آن مرتاض شیشه کوچکی داشت که مقدار از سمی که در آن بود خورد، سپس ماری بیرون آمد و او را گزید و بی هوش شد، پس از مدتی به هوش آمد، آن گاه ظرف کثیفی بیرون آورد و مقداری چای با حشیش خورد، گفت: ریاضت من همین است، غذای من هم همین است، از این راه به اینجا رسیده ام و کیفیت آن را هم نمی دانم.

مرد مورد بحث راه شیطان را پیمود و خود را اذیت کرد، و پاداش زحمات خود را در همین دنیا به دست آورد.(دانستنی هایی درباره جن ص 64)
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست
#41
اطاعت از شیطان
استاد احمد امین نقل می کند: از شخص مورد اطمینانی شنیدم که جوانی به خدمت درویشی رسید و به او دلبستگی پیدا کرد، زیرا درویش بر اثر اینکه راه شیطان را پیمود بود، کارهای عجیب و غریبی انجام می داد.

جوان نقل کرده بود که روزی با دستور مرشد از تبریز خارج شدیم. تا از شهر دور شدیم مرشد گفت: عجب جای خوبی است، کاش قدری شیر بود که می نوشیدیم. گفتم: ما از شهر دور هستیم و شیر در دسترس نیست. مرشد فریاد کشید که مگر هنوز به من ایمان نیاوردی؟ سپس صدا زد: شیرو بی درنگ مقداری شیر تازه حاضر شد و او نوشید، آن گاه به راه افتادیم و به محل خوش آب و هوایی رسیدیم. مرشد گفت: کاش غذای تازه ای بود که می خوردیک. گفتم: اینجا غذا نیست. باز فریاد کشید که آیا یقین تو نسبت به من سست است؟ پس صدا زد: غذا، طولی نکشید که غذای تازه ای پیش رویش حاضر شد، ولی مرشد از جا برخاست و سیلی محکمی به من زد، پرسیدم: مگر جز لعن شیطان چه کردم که مرا می زنی؟ خدا لعنتش کند! باز هم سیلی محکمی به من زد و گفت: چرا ولی نعمت مرا لعنت می کنی، او معبود و مقصود من است، اگر او نبود این نعمتها برای من فراهم نمی شد، من شیطان را عبادت می کنم و او مرا مورد لطف و عنایت خود قرار داده است.

جوان می گوید فهمیدم که مرشد کافر و مشرک است، من از او دست برداشتم و توبه نمودم و به عتبات سفر کردم. (داستانهای شگفت درباره جن ص 54)
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست
#42
هر کس از روي اخلاص بسم ا.. بگويد...*اين داستان خاطره حضرت محمد در معراج مي باشد.



رسول خدا (ص) فرمودند: در شب معراج وارد بهست شدم و چهار رودخانه از آب ، شير، عسل و شراب ديدم!
از جبرئيل پرسيدم اين رودخانه ها از کجا مي آيد و به کجا مي رود.
جبرئيل گفت: به « حوض کوثر » مي رود، اما نمي دانم از کجا مي آيد، از خداوند سؤال کن.
رسول خدا (ص) فرمودند: دعا کردم ، ملکي نزد من آمد و گفت: چشمهايت را بر هم بگذار، من هم بستم.
آن ملک گفت: چشمهايت بگشا، گشودم درختي بزرگ به نظرم آمد که زير آن درخت دَري ديدم که بسته بود.
آن ملک گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت فرمودند: گفتم ، درب باز شد.
وارد شدم قبّه اي ( گنبدي ) ديدم اطراف اين قبّه بسم الله الرحمن الرحيم نوشته و از وسط هيم هاي نام خدا نهر ها جاري است، ناگاه صدايي شنيدم مي گويد: « يا محمّدْ مَنْ ذَکَرَني بِه?ذِه الأ سماءِ و قال بسم الله الرّحمن الرّحيم خالصاً سَقَيْتُه مِنْ هذه الأنهار ِ الأرْبِعِة ».
هرکس از روي اخلاص اين کلمه زا بگويد از اين نهرها سيراب مي کنم.
«و به اين مناسبت هم شعري زيبا»
ساقي باقي ما داد صلا بسم الله هر که را هست سر جام فنا بسم الله
شد دوا درد ، غذا خون جگر ، عشق طبيب هر که جويد ز سر صدق شفا بسم الله
اي که خواهي که نماز از سر اخلاص کني سوي حق عشق بود قبله نما بسم الله
گر دلت آرزوي عکس جمالش دارد بنگر آئينه سينه ي ما،، بسم الله
منزل دوست بپرسيدم از آن شاه عرب کرد اشارت به دل و گفت: هنا ، بسم الله
سوي دل رفتم و گفتم که بگو يار کجاست گفت: اينجاست تو بي خويش درا بسم الله
بر درش رفتم و گفتم ککه دهي بار مرا گفت بگذار خودت را و بيا ، بسم الله.
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست
#43
* بسم الله الرحمن الرحيم چه خاصيتهايي دارد؟؟!! *
1- موقع غذا خوردن موجب دوري از شيطان مي شود.
روايت شده وقتي که بنده ي خدا بسم الله الرحمن الرحيم مي گويد، فرشته هاي الهي مي گويند : خداوند به طعام و « خوراکتان » برکت دهد، سپس فرشته ها شيطان را تهديد مي کنند مي گويند: اي فاسق بيرون شو که تو بر آنها تسلطي نخواهي داشت.
2- براي رفع و دور کردن دشمنان.
امام صادق (ع) مي فرمايند: هرگاه رسول خدا(ص) وارد منزل مي شدند و چشمشان به دشمن مي افتاد که بر عليه حضرت نقشه مي کشيدند، حضرت بسم الله الرحمن الرحيم را با صداي بلند و آشکارا مي خواندند در حالي که دشمن رو بر مي گرداند و فرار مي کرد.
3- در نمازها بسم الله الرحمن الرحيم را بلند خواندن موجب دور کردن شيطان است.
حضرت سجاد (ع) به ابوحمزه فرمودند: وقتي که نماز به پا مي شود شيطان نزديک امام جماعت مي شود و مي گويد آيا پروردگار را ياد کرده؟ يعني « بسم الله الرحمن الرحيم » گفته است يا نه.
اگر مي گويد: آري، شيطان مي رود و اگر مي گويد: نه، بر دو شانه امام جماعت سوار مي شود و دو پايش را بر سينه امام آويزان مي کند، در اينجا امام جماعت شيطان است تا اينکه نماز جماعت تمام شود.
اين کلام درباره ي بعضي از اهل سنّت صادق است که بعضي ها بسم الله الرحمن الرحيم را نمي گويند.
«و شعري ديگر هم راجع به اين داستان » از ديوان فيض کاشاني
اين جهان را غير حق پرودگاري هست؟ نيست هيچ دياري به جز حق در دياري هست؟ نيست
عارفان را جز خدا با کس نباشد الفتي عاشقان را غير عشق دوست کاري هست؟ نيست
دل به عشق حق ببند از غير حق بيزار شو غير عشق حق و حق کاري و باري هست؟ نيست
مست حق شو تا که باشي هوشيار وقت خوش غير مستش در دو عالم هوشياري هست؟ نيست
اختيار خود به او بگذر ز اختيار بنده را جز اختيارش اختياري هست؟ نيست!!
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست
#44
● دام اول: انکار وجود خدا و رسالت پیامبران
در صورتی‌ که شیطان موفق گردد، کسی را به انکار خدا، دین و معاد وادار نماید
و نظام هستی را مادی و حرکت جهان را کور و کر و بی‌سرانجام بداند
و از مکتب‌های شیطانی هم‌چون مارکسیسم و سرمایه‌داری ـ‌ به تعبیر دیگری ماتریالیسم و کاپیتالیسم ـ پیروی نماید،
در دام اول شیطان گرفتار گشته و حرکت انسانی او متوقف و مسیر سقوط حیوانی او به سرعت شروع می‌شود.
امّا در صورتی که براساس معرفت درست و دلایل بی‌شمارِ «آفاق و انفسی»
و شواهدی هم‌چون «نظم»، «هدفداری»، «هماهنگی» به وجود پدیدآورنده‌ی آگاهِ بصیر و حکیم یقین پیدا کرده
و در مقابل او و رسالت پیام آورانش سر تسلیم فرود آورد، شیطان دامی دیگر بر سر راه سعادت او می‌گستراند.

● دام دوم: کم و زیاد کردن دستورات دینی (بدعت)
مسلّم است که همه‌ی قوانین خدایی بر اساس خیر و مصلحت انسان‌ها پایه‌ریزی شده است.
برای مثال:
حکم قصاص قاتل، برای حفظ جان مردم،
تنبیه زناکار به‌خاطر اصالت و سلامت نسل،
قطع دست دزد به منظور حفظ مال،
حکم جهاد با دشمنان دین به‌خاطر حفظ دین
و تحریم شراب و... تنها به‌ منظور حفظ عقل و جسم می‌باشد.
امّا شیطان برخی افراد را وسوسه می‌کند که
قوانین دین ناقص‌اند و باید چیزهایی به آن اضافه گردد و
یا برخی از احکام آن اضافی است و باید تعطیل گردد.
این تصور در واقع تصوری اشتباه و شیطانی است، اما
چنانچه شخص مورد نظر با ایمان به حقانیت و سعادت‌بخشی
دستورات دین در دنیا و آخرت از هوی و هوس خود پیروی نکند
و ملتزم به دستورات خدا شود، شیطان دام دیگری در راه او قرار می‌دهد.

● دام سوم: گناهان کبیره
با توجه به‌ این‌که گناه و نافرمانی عامل مهمی در عقب‌ماندن انسان به سوی هدف «خلیفة اللهی» است،
شیاطین تلاش می‌کنند که اهل ایمان را در این دام به تله بیندازند و مانع ادامه‌ی راهش شوند.
بزرگترین گناهان، گناهان قلبی هستند، هم‌چون:
دنیاپرستی، ریا و تظاهر، بخل و کینه، حسد، منفعت و ضرر را از غیر خدا دانستن،
ترس از غیر خدا، تکبر، قتل و زنا و ربا خواری و تحریف دستورات دینی و...
اما چنانچه اهل ایمان با هوشیاری لازم با این توطئه مبارزه کنند
و مرتکب گناهان کبیره نشوند و در صورت ارتکاب، توبه نمایند،
شیطان دامی دیگر برای آن‌ها پهن خواهد نمود.

● دام چهارم: خو گرفتن به گناهان کوچکتر
شیطان تلاش می‌کند انسان را به این مطلب دل‌خوش کند که: «مرتکب گناهان کبیره نمی‌شود»
و به این ترتیب او را از ارتکاب گناهان کوچکتر غافل می‌گرداند،
غافل از این‌که خوگرفتن و اصرار بر گناهان صغیره، باعث بزرگ شدن آن‌ها می‌گردد؛
زیرا به قول معروف: "قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود"
در صورتی که شیطان بتواند او را مرتکب گناهانی هم‌چون:
دروغ گفتن در مسایل غیردینی، بدخویی با دیگران، نظر به نامحرم، گران‌فروشی، قسمِ دروغ، مسخره‌بازی و... کند،
سعی می‌نماید او را از این طریق به عقب برگرداند و به گناهان بزرگتر مبتلا نماید،
اما چنانچه انسان مؤمن، با معرفت به مسؤولیت خود هم‌چون سم و میکروب به گناه بنگرد
و با بهره‌گیری از اسلحه‌ی تقوی، و «توبه» به جنگ شیطان برود،
شیطان دام دیگری را بر سر راه او قرار می‌دهد.

● دام پنجم: افراط و زیاده‌روی در کارهای مباح
چنانچه انسان مؤمن با استعانت از ایمان و عمل صالح
از دام‌های قبلی شیطان رهایی یابد
و صعودش را به سوی قله‌ی سعادت ادامه دهد،
شیطان سعی می‌نماید که عمر او را ـ‌ که همه چیز اوست‌ـ ضایع کند
و او را به کارهای مباح مشغول نماید و مانع صعود و تکامل بیشترش شود.
کارهایی هم‌چون: شب‌نشینی، گردش و تفریح، فیلم نگاه کردن، مطالعه‌ی غیر مفید کتاب و روزنامه‌ها و مجلات، سرکشی دوستان
و... در ذات خود مباح و جایز هستند، اما افراط در آن‌ها کوجب اتلاف عمر و موجب عقب‌ماندگی است.
در صورتی که شخص مؤمن و دعوتگر به ارزش عمر خود بیشتر پی ببرد
و با کشتی اراده و ایمان هم‌چون دریانوردی ماهر در گرداب تله‌های او گیر نکند
و سبک‌بال به سوی ساحل سیر نماید، با دامی دیگر از دام‌های شیطان مواجه خواهد گردید.

● دام ششم: مشوش کردن اولویت در‌ مسؤولیت‌های اهل ارشاد و رهبران فکری جامعه
شیطان براساس عداوت دیرینه‌اش نسبت به انسان، دست از سر او برنمی‌دارد
و تا جایی که برایش ممکن باشد سعی می‌کند او را با خود به جهنم ببرد،
برای کسانی که نقش مهمتری را در خدمت به سعادت انسان‌ها و حاکمیت دین خدا می‌توانند داشته باشند،
دامی دیگر قرار می‌دهد، دامی بسیار ظریف و پیچیده که نیازمند دقت و بصیرت فراوان اهل دعوت است.
در این دام، شیطان سعی می‌کند که لیست مسؤولیت‌های اهل ارشاد و رهبران فکری جامعه را مشوش کند،
لذا فکر و عمل او را از امور مهمتر منحرف نموده و او را به مسایل مهمّ مشغول می‌گرداند
و نمی‌گذارد مسؤولیت‌هایش را به طور منظم انجام دهد.
مثلاً شیطان او را از قضایا و امور مهمی هم‌چون عقیده، اخلاق و... غافل می‌کند
و او را به اقتصاد اسلامی، نظام حکومتی اسلام، حدودات شرعی، مبارزه‌ی سیاسی، فلسفه و منطق و... مشغول می‌کند
و در نتیجه مانع تحقق اصلاح جامعه و حاکمیت دین خدا می‌گردد.
اما چنانچه شخص مورد نظر، در حیات فردی و اجتماعی خویش با توسل به سنت رسول خدا (ص) پیش برود
بر اساس «توصیه به حق و صبر» و «تعاون» و «تقوا» عمل نماید، دامی دیگر بر سر راه اوست.

● دام هفتم: آزار کشیدن از دشمنان دین
در طول تاریخ به سبب مقابله‌ی حق با باطل، توحید با شرک و ایمان با کفر و حاکمیت خدا با حاکمیت انسان، ‌
اهل ایمان و توحید برای آزادی انسان از بردگی و بندگی انسان و غیرخدا، مورد اذیت و شکنجه قرار گرفته
و از طرف طاغوت‌های پیدا و پنهان سختی کشیده‌اند، که نمونه‌هایی هم‌چون
حضرت ابراهیم، موسی، محمد (ص) و بزرگانی دیگر ... بیانگر این قضیه می‌باشد.

اللهم نعوذبک جمیعاً من شرِّ الشّیطان.
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست
#45
كارهاي شيطان :
- وسوسه : فوسوس اليه الشيطان قال يا آدم هل ادلك علي شجره الخلد (طه 120)
بعد از اخراج حضرت آدم از باغ بهشت خداوند از او سؤال مي كند چرا گول شيطان را خوردي آدم عرض مي كند چون او قسم به خدا ياد كرد گمان نمي كردم كسي به خدا قسم ياد كند و دروغ بگويد.
- زينت دادن گناه : لازينن لهم في الارض و لاغوينهم اجمعين (حجر 39)
- دزدي ايمان و خراب كردن عمل- نزغ و فسادانگيزي
- وعده دادن به انسان : «ما كان لي عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لي» (ابراهيم- 22)
- مشاركت در اموال و اولاد : «و مشاركهم في الاموال و الاولاد» (اسراء 65)
- نجواي شيطان كه حواس انسان را به سوي خود جلب مي كند «انما النجوي من الشيطان ليحزن الذين آمنوا (مجادله- 10)
- امر به فحشاء و منكر : دشمني بين مردم با قمار و شراب- هجوم در وقت احتضار دام هاي شيطان :
شهوات نفساني - لذات دنيوي - عبادت، هواپرستي - زنان (جنسیت و جذابیت های زن ؛ نه خود وجود زن) - دام براي قضا كردن نماز - لذيذ نشان دادن خواب تا نماز فوت شود - تفرقه
گام هاي شيطان :
گام اول : معاشرت و دوستي با آلودگان
گام دوم : شركت در مجالس آنان
گام سوم : فكر گناه
گام چهارم : ارتكاب مصاديق مشكوك و شبهات
گام پنجم : انجام گناهان كوچك
گام ششم : مراحل ارتكاب كبائر و...
مي بينيم كه شيطان گام به گام و مرحله به مرحله پيش مي آيد تا جايي كه به قول حضرت امام محمد باقر عليه السلام هيچ نقطه سفيدي در لوح دل انسان باقي نماند.
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
***
دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان