1396 آذر 22، 1:22
۱- عاشق
۲- aliunknown
۳ - رضا
4- رضا حاضر (دریفت)
5-
(1396 آذر 22، 0:49)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: می دونین بچه ها؟ من از اولش هم هیچوقت هدفم این نبود که خودم به یه جایی برسم. البته وسوسه خیلی شدم توی این سال ها
اما یه ذره که فکر می کنم، می بینم خیلی بی معنیه...
فرض کن که اسمت هم توی تاریخ ماندگار شد و رفت کنار دانشمندای دیگه...
صد سال دیگه توی کتاب های دبیرستان ازت یاد کنن....
چه فرقی می کنه، وقتی توی زیر خروار ها خاک خوابیدی...؟
(1396 آذر 22، 1:22)drift نوشته است: کیا حاضرن؟خیلی هم عالی
۱- عاشق
۲- aliunknown
۳ - رضا
4- رضا حاضر (دریفت)
5-
نقل قول: تشکرررر بد نیستمخب ما مجبوریم توی همین نظام آموزشی داغون رشد کنیم دیگه....
همونطور که گفتم فعلا قدم زنی و کلاس رفتن تو اولویتم قرار داره . هر روز سعی میکنم این دو کار رو انجام بدم . خیلی بیشتر از درس خوندن لذت میبرم ازشون ....
فشار درس ها بدتر از پارسال شده . دلم میخواد برگردم پارسال . اصننن هر چی فکر میکنم میبینم پارسال راحت تر بودن لامصباااااا
امسال معلما هم بدتر شدن خداروشکر البته ۲ تا معلم عالی داریم که خیلی عزیزن بین همه .... کاش همه مثل این ۲ تا بودن .... ولی نیستن دیگه
اگه جوابی پیدا کردی برای منم بگوووو چون خودمم نمیدونم واقعا
برای دومی هم همینطور .
کلا از روزی که اومدم تو کانون چند دفعه گفتم سیستم آموزشی کشور داغوووونه ولی مگه مسئولین گرامی گوش میدن ( شوخی )
(1396 آذر 23، 20:37)rezaKy نوشته است: من دوتا چیز قشنگ یاد گرفتم از این شکست.
1) چقدر خوشحالم که هوامو داشتین.. از پیا پروفایل بگیر تا اعتبار و پاسخ پستام بعد از شکست ودلداریا. اصن صد برابر قبل انگیزه دارم. و قراره خیلی به خودم سفت تر بگیرم. استراحت و این چیزام ینی اعتیادِ دوباره. حتی فکرشم نکن
2) اینکه یه شِمه ای از ضربه ی مهلکِ غرور دیدم.
همچین بدم نشدا.. البته بهتر بود نمیشکشتم ولی خب دوتا چیز ارزشمند جاش گیرم اومد
(1396 آذر 22، 0:49)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: می دونین بچه ها؟ من از اولش هم هیچوقت هدفم این نبود که خودم به یه جایی برسم. البته وسوسه خیلی شدم توی این سال ها
اما یه ذره که فکر می کنم، می بینم خیلی بی معنیه...
فرض کن که اسمت هم توی تاریخ ماندگار شد و رفت کنار دانشمندای دیگه...
صد سال دیگه توی کتاب های دبیرستان ازت یاد کنن....
چه فرقی می کنه، وقتی توی زیر خروار ها خاک خوابیدی...؟
نظر شما چیه بچه ها؟
بقیه کجان؟
نقل قول: سخته رشد کردن ولی چاره ای نیسسستنداشتیم ها
چشم . سعی خودمو میکنم که انجام بدم . فعلا ۳ ساعت درس روزانه خیلی خوبه ولی بعضی چیزا نمیزاره مداوم این کارو انجام بدم . مخصوصاااا با اتفاقی که امروز افتاد تا یک هفته فکر کنم سراغ درس نرم .
از فردا شروع میکنم و هر آخر هفته یه اعلام وضعیت کوچولو میزارم توی رهروان . امتحانا هم که در راهه و ...
دو جمله ی آخری خیلی عالی بود . خیلی کیف کردم
(1396 آذر 24، 0:03)aliunknown نوشته است:(1396 آذر 23، 23:55)عاشق فاطمه زهرا نوشته است:والا منم گفتم از فردا . جایی نگفتم از شنبه . چون برا شروع هیچوقت دیر نیست . فکر کنم اشتباهییی شده دی:نقل قول: سخته رشد کردن ولی چاره ای نیسسستنداشتیم ها
چشم . سعی خودمو میکنم که انجام بدم . فعلا ۳ ساعت درس روزانه خیلی خوبه ولی بعضی چیزا نمیزاره مداوم این کارو انجام بدم . مخصوصاااا با اتفاقی که امروز افتاد تا یک هفته فکر کنم سراغ درس نرم .
از فردا شروع میکنم و هر آخر هفته یه اعلام وضعیت کوچولو میزارم توی رهروان . امتحانا هم که در راهه و ...
دو جمله ی آخری خیلی عالی بود . خیلی کیف کردم
چرا از شنبه، جمعه مگه روز خدا نیست؟
از همین امشب، اصلا از همین الان......
والا!!!!!!!!!!!!
از امشب نمیتونم شروع کنم چون واقعا حالم خوب نیست الان و خوندن مباحثی هم که هیچی ازشون نمیفهمم حالم رو بدتر بدتر میکنه ....
نقل قول: فعلا دو تاش مبهمه . اولی برام یکم معلوم شده ولی بازم مبهمه .علی جون می فهمم چی می گی...
دومی هم که کلا سعی میکنم بهش فکر نکنم که قراره ۱۰ سال آینده چی بشه . ( یعنی کلاااا مبهمه برام )
نقل قول: مادرم : خیلی خوشحاله که نوه هاش در کنارشن , خداراشکر بزنم به تخته به لطف خدا و روحیه ای که داره خیلی خوب مونده , من و خواهرم هر دو ازدواج کردیم, من چه خانم خوبی دارم , چه داماد خوبی خدا بهمون داده , آخر هفته که هیچ هر یکی دو روز میایم خونه مادرم همه دور هم جمعیم و بخاطر کنار هم بودن خداراشکر میکنیم, الان میبینم زحمتایی که تو دوران مجردی برای بدست آوردن شغل کشیدم و این در و اون در زدم الان نتیجه داد,خداراشکر که خواهرمم دستشو یه جا بند کردم حداقل اونم سرگرمه , شکر خدا راضی ام درآمدم خوبه و من هر روز تصمیم دارم بیشترش کنم و بیشتر ازش ببخشم ,این همه به هدف زندگی فکر کردم شاید الان درست همین لحظه موقع تایپ این نوشته ها بگم شاید هدف زندگی ام این باشه که در زندگی خوشبخت باشم و یاد خدا در زندگی ام جاری باشه , و باعث کمک و خوشحالی و شادی دیگران باشم , در یک زندگی حلال .خیلی خوبه داداش.
نقل قول: خب عاشق عزیز بحث زیبایی رو پیش کشیدی.. اولین چیزی که هممون میدونیم اینه که خدا توی قران میگه خلقت هیچ چیزی بی هدف نیست. البته اولش شروع میکنه و با بیان خلقت آسمانها و زمین که احتمالا همون کهکشان های خودمون باشن، یعنی شروع میکنه از خلقت های بزرگ صحبت میکنه و بعد ریز تر میشه و ریز تر و آخر قاعده کلی که میگه "هیچ چیز" رو بی هدف نیافریدم. نمیدونیم هدف انسان از آفریده شدن چیه ولی ما موظفیم راه خودمون رو به دریا پیدا کنیم. مثل اون لاکپشتی که به دنیا میاد و اولین کاری که میکنه رسیدن به دریاس.داداش حرفت خیلی قشنگ بود....
توی زندگیهامون، خیلی وقتا پیش میاد که به پوچی میرسیم و هدف رو فراموش میکنیم. و این بدترین اتفاق برای آدم هست.. کسی که به پوچی برسه، براش دیگه مهم نیس امروز چند شنبه س، فردا کی رییس جمهور مملکتش میشه، ارزش تلاش توی زندگی از دست میره، انگیزه برای پیشرفت از آدم گرفته میشه، احساسهای روحی برای آدم بی معنی میشه و همه ی اینا به یه دلیل اتفاق می افته: اینکه آدم میگه بعد از مرگ، "من" زیر خروارها خاک هستم. یعنی تمام. یعنی تو خودتو هیچ فرض کردی.
این که گفتی "فرض کن اسمت ماندگار شد و رفت کنار دانشمندای دیگه.. چه فرقی میکنه" این بوی پوچی یا نهیلیسم میده. این یعنی روحِ خودتو باور نداری و انسان رو جسم و مادیتِش گرفتی. "تو" ی واقعی اونی هستی که اگه توی هزار تا پوسته ی دیگه(بدن) قرار بگیره، بازم همین تفکری رو داره که الان توی این زندگی داری. وقتی برای کسی فرقی نکنه که زمین رو جای بهتری برای زندگی انسان بکنه، آدم پیشرفت نمیکرد هرگز.
به نظر من، انسان چیزی جز روحش نیست.. برای این روح هم یه واسطه ی مادی وجود داره که به وسیله اون بتونه روی این زمین زندگی کنه. جسم از بین بره چه اهمیتی داره وقتی اصلِ تو اونیه که از جنس خداس و به سمتش باز میگرده؟
پ.ن: نمیخام خدای نکرده حمله کنم به عقایدت و بگم که اشتباه میکنی... فقط سعی کردم نظر خودمو بگم. ناراحت نشی داداش
نقل قول: من دوتا چیز قشنگ یاد گرفتم از این شکست.
1) چقدر خوشحالم که هوامو داشتین.. از پیا پروفایل بگیر تا اعتبار و پاسخ پستام بعد از شکست ودلداریا. اصن صد برابر قبل انگیزه دارم. و قراره خیلی به خودم سفت تر بگیرم. استراحت و این چیزام ینی اعتیادِ دوباره. حتی فکرشم نکن
2) اینکه یه شِمه ای از ضربه ی مهلکِ غرور دیدم.
همچین بدم نشدا.. البته بهتر بود نمیشکشتم ولی خب دوتا چیز ارزشمند جاش گیرم اومد
نقل قول: آن کس که در اینجا اهلِ عیش و عشرت با حوریان و پریان صاحب جمال از عدل و انصاف و جوانمردی و شرافت و مروّت و حکمت و معرفت است در عالم آخرت نیز با همین فرشتگان و حوریان محشور خواهد شد و در حدیث آمده است که هر کس چیزی را دوست داشته باشد در عالم دیگر با همان چیز محشور خواهد شد و عجبا از مردمی که اینجا با دروغ و تزویر و آتش حرص و حسد عشق می ورزند و خواهند که در عالم دیگر به بهشت محبت و انسانیت راه یابند در حالیکه خداوند فرمود «هر که در عرصۀ این دنیا نابینا باشد در عالم آخرت نیز نابینا محشور خواهد شد».
و البته این نابینایی، نابیناییِ ظاهر نیست بلکه نابیناییِ باطن است که آدم چشم دیدن خوبی و زیبایی و فرشتگان عدل و احسان را ندارد. چنین کسی در عالم دیگر نیز از مشاهدۀ این حوریان محروم خواهد بود. بدین نگاه بهشت خوبان در همین جهان آغاز می شود چنانکه جهنم ناپاکان نیز از همین دنیا زبانه می کشد...
برگرفته از کتاب در صحبت قرآن
به قلم حسین الهی قمشه ای
نقل قول: سلام به همه دوستای خوبم، مخصوصا همگروهیام که این مدت خیلی شرمندشون شدم
خلاصه سرتونو درد نیارم من از این که با این کتاب به طور اتفاقی آشنا شدم به چشم یه نعمت نگاه میکنم و حین خوندن این کتاب خیلی به مشکلات خودم پی بردم و خیلی هاشو با عوض کردن طرز فکر اشتباهم درست کردم و هنوز هم در حال مطالعه هستم.اینقد موقع خوندنش فکر میکنم که هر ساعت فقط 2 صفحه میخونم
بگم که این مدت هم خیلی از وقتاش در حال جنگیدن با همین عادتم بودم و سعی میکردم طرز تفکرمو عوض کنم و سر هر مسئله ای خودم رو عذاب ندم و راحت زندگی کنم و همین که این مدت تونستم خودم رو با کتاب آروم کنم خیلی خوبه و به نظرم شروع خیلی خوبیه و هنوز هم در حال مبارزه ایم
نقل قول: سلام
نقل قول: اصلا دوره ی خوبی نبود برام این دوره و خیلی به خودم ضربه زدم ولی آروم آروم این اواخر به خودم اومدم و به فضل خدا هفته آخر رو سبز میمونم ...
نقل قول: نیاز شد که یه حضور غیاب کنیم.
1- عاشق
-2 aliunknown
۳ - رضا
-4رضا حاضر (دریفت)
-5حامدحامد هم حاضره
-6
نقل قول: آقا یک سوال:
اگر میشه هرکس هدف از زندگیشو تو چند جمله بگه،همه مشارکت کنن لطفا؟؟
تصویری از خودتون توی ده سال آینده دارین؟
ده سال آینده کجا خواهید بود؟
نقل قول:
کار,تجسم عشق است.
زندگی به حقيقت ظلمت است,مگر شوق و شور در ميان باشد.
و شوق وشور کور و بی هدف است,مگر دانش در ميان باشد.
و دانش پوچ و بی حاصل است,مگر کار در ميان باشد.
و کار تهی و بی جان است,مگر عشق در ميان باشد.
و هنگامی که با عشق کار می کنی خود را با خود و با مردم و با خدا پيوند می دهی .
و اکنون با تو بگويم کار با عشق چيست؟
کار با عشق آن است که پارچه ای را با تار و پود قلب خويش ببافی,بدين اميد که معشوق تو آن را بر تن خواهد کرد.
کار با عشق آن است که خانه ای را با خشت محبت بنا کنی,بدين اميد که محبوب تو در آن زندگی خواهد کرد.
کار با عشق آن است که دانه ای را با لطف و مهربانی بکاری و حاصل آن را با لذت درو کنی,چنان که گويی معشوق تو آن را تناول خواهد کرد.
و بالاخره کار با عشق آن است که هر چيز را با نفس خويش جان دهی و بدانی که تمام پاکان و قديسان عالم در کار تو می نگرند.
کار,تجسم عشق است.
کار,عشق مجسم است.
اگر نمی توانی با عشق کار کنی,
اگر جز با ملامت و بيزاری کاری از تو بر نمی آيد,
بهتر است کار خود را ترک کنی و بر دروازه معبد بنشينی,
وصدقات کسانی را که باعشق کار می کنند بپذيری.
زيرا اگر بی عشق پخت کنی,
نانی تلخ از تنور به در خواهد آمد که گرسنه را نيم سير گذارد .
و اگر با صدای فرشتگان آواز بخوانی,
و تو را به آن آواز عشقی نباشد,
گوش آدميان را آشفته می کنی,
و آنان را از شنيدن آوای روز و نجوای شب محروم می داری.
برگرفته از کتاب پيامبر نوشته جبران خليل جبران
نقل قول: چرا خسته اید؟ چرا داغون؟ چرا به هم ریخته؟
اینجا جایی برای تعامله.
راحت می تونید حرف های دل تون رو بزنید.
شما حرف بزنید بعد ببینید چقدر اتفاق های خوب براتون می افته.
چقدر فکرهای جدید. چقدر ایده جدید. چه خلاقیت ها که بروز نمی کنه.
(1396 آذر 24، 10:28)Mr Degaresh نوشته است: سلام دوستان
عذر خواهی از اعضای کروه
من نمیتونم فعال باشم تو گروه برای همین این دوره از ادامه دادن انصراف میدم و تو همون مسابقه بهترین ها ادامه میدم. ایشالا اگه خدا بخواد دور بعد ثبت نام میکنم.