امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

نقل قول: ما ۵ نفر آدم باهمت نداریم.
وگرنه با اون ۵ نفر که چه کارها که نمی کردیم.
داریم آرمین جان 
خودت اولیش 
تا ده پونزده تا رو من میتونم نام ببرم 
مثلا خانم رضوانه واقعا دقیق هستن و با همت 
آرمین جان ببخش منو اما اگر نیت آقای اراده برای کوچکترین حرکتش در کانون خدا پاکی و بهتر شدن دنیا باشه قطعا در کنارش نتایج احساس میشه 
من دو هفته پیش فقط به این موضوع  «فکر کردم »  که مسابقه ده روزه با مشارکت اعضا اداره بشه 
ببین فقط فکر کردم 
از هیچ کس هیچ درخواستی نداشتم 
خودم هم هیچ کاری در این جهت نکردم 
اما کار در همون جهت قرار گرفت 
و پیش رفت 
ناخوداگاه 
آرمین جان 
همه دارن تلاششون میکنن 
مثلا مجاهد عالیه 
بانو اتریسا گرمی بخشه 
عاشق همه رو دلگرم میکنه 
کویین دقیقه و منظم کارشو انجام میده 
خانم کورن رز یه نفره جشنو میگردونه 
بلوبوی واقعا تلاشگره 
جوپیتر فعالیت منظم داره 
.....
یه ذره زاویه دیدمون رو عوض کنیم ؟
کانون داره با حداقل توانش کار میکنه و نتایج هم داشته تا الان 
شما از دو هفته قبل تا الان تاپیک جشنو چک کن
اراده چرا چهل و دو روزه پاکه؟
چون داره رو خودش کار میکنه 
روی کانون هم کار میکنه 
فقط مختصر و مفید 
من روزی پنج ساعت فایل صوتی و کتاب گوش میدم 
روزی ده ساعت درگیر کارم هستم بدون حتی تعطیلی جمعه
تمام نوشته های من داخل ده روزه با فکر و برنامه نوشته شده ... 
اگر کامل ننوشتم بعضی موقع ها دلیلش این بوده که احتمالا وسط پست زدن خوابم برده !
من دوست دارم برا کانون جون بدم 
چون کانون به لطف خدا کیفیت زندگیمو عوض کرد 
اراده روزی آرزوی یک هفته پاکی داشت 
آرزوی آرامش داشت 
الان آرومه 
الان پاک تر از قبله 
کانون داره کار میده 
چون همه در تلاشن 
وقتی خانم اتریسا میاد غذا میذاره 
وقتی خانم کورن روز میاد دعوا میکنه برا جشنش 
یعنی دلشون میسوزه برا سوت کوری کانون 
تلاششون منجر به رونق میشه 
منجر به انگیزه بیشتر 
نه وقت تلفی 
نه که حال بده ! 
اگر انگیزه باشه پیشرفت میاد 
ماها دلمون اول به خدا بعدش به خودمون گرمه 
کوچکترین تلاش قابل احترامه 
نمیگم کافیه 
باید با اخرین توان کار کرد 
اما قابل احترامه 
من ک هیچ کاری نکردم و شرمنده ام 
پیش خدا شرمنده ام 
پیش خودم شرمنده ام 
پیش کانون شرمنده ام 
اما داداش 
دلسرد باشی کانون نسخه اش پیچیده است 
ما مسیرو درست بریم کانون توسط خدا هدایت میشه 
ببخشید منو بخدا و ناراحت نشین از حرفام  302
من شما کانون و همه رو دوست دارم  302
(1398 مرداد 31، 12:55)آرمین نوشته است: سلام به همگی
امیدوارم حال تون خوب باشه.  Khansariha (18) 

دوست ندارم این ها رو بنویسیم.
اما صرفاً از این جهت که محبت و لطف شما بی پاسخ نمونه، این پست ها رو نقل قول می کنم و پاسخ میدم.

واقعیت اینه که ما مسابقه گروهی برگزار می کردیم و به صورت هفتگی هم چنین کارهایی انجام می دادیم.
اما دوستان متاسفانه استقبال نمی کنن.

همه تو تئوری خوبن. همه میان میگن عالیه! فوق العاده است!
بعد که برگزار میشه تو عمل هیچ شباهتی به تئوری پیشین ندارن.

همین چند وقت پیش به ۳۰ نفر پیام دادم که بیایم به صورت روزانه لااقل به همدیگه خبر بدیم. 
بگیم خوبیم. بدیم. زنده ایم. داریم می میریم.
۲۰ نفرشون قلب شون داشت از شدت ذوق در میومد.
ولی بعدش چی شد؟
کو؟

اطلاعیه بالای سایت رو می بینید در مورد تقویت باورها؟
الان ۵ روز گذشته. بذارید ۵۰ روز هم بگذره ببینید کسی میاد در مورد باورهاش چیزی بنویسه؟

میگه وقت بذارم برای باورهام کی چی بشه؟ بشینم ۱۵ دقیقه فکر کنم هدفم از ترک خ.ا چیه که چی بشه؟
به فرض که باورهام رو تو کانون نوشتم و به واسطه دیدن باورهای من، ۵ نفر دیگه باورشون به ترک خ.ا قوی شد. چی به من می رسه؟
به جاش میرم عکس ناهار و شام تو شبانه روزی میذاریم. میگیم می خندیم. کلی هم حال میده!

ما ۵ نفر آدم باهمت نداریم.
وگرنه با اون ۵ نفر که چه کارها که نمی کردیم.

به نظرتون چی میشه که آدم ها این قدر بی تفاوت میشن؟
چطور تا این حد یادشون میره حضورشون بابت چی بود؟

سلام.
آرمین وقتی این نوع پست هات رو میخونم، (این فکر کنم سومین یا چهارمین پستت باشه)؛ یه مضمون مهم ازشون دریافت میکنم:
«من (آرمین) تموم سعی ام رو کردم که بستر رو آماده کنم شما (من) چرا استفاده نمی کنید؟» و در آخر ناراحت میشم. نه بخاطر تو بلکه بخاطر خودم.
من معذرت میخوام؛ از تو آرمین بخاطر اینکه کلی زجمت کشیدی و از خیلی چیزا گذشتی تا بستر رو فراهم کنی و من پیشرفت کنم ولی من استفاده خوبی نکردم و بهره لازم رو نبردم.
از خودم معذرت میخوام بخاطر اینکه بستر فراهم هست؛ پس چرا خوب نمیشم و خوب نمیمونم.

بخوام بهتر به زندگیم نگاه کنم، این فقط یکی از بسترها و فرصت های زندگیم هست که قدرشون رو ندونستم.
الان من فشار بالایی رو دارم تحمل میکنم. ساعت خوابم نسبت به قبل خیلی کم شد و دارم سعی میکنم بازم کمترش کنم.
ساعت کار و یادگیری مهارت هام شاید حدود سه برابر شده؛ با این حال دارم تلاشم رو میکنم بیشترش کنم.
تفریحاتم کم شده؛ خیلی هاشون حذف شدن. و بطور کلی زندگی سیاه و سفید رو دارم تجربه میکنم. تو این مسیر فقط به خودم انگیزه میدم که پایان شبه سیه سپید است.
آرمین من قدر خیلی از فرصت ها و موقعیت هام رو ندونستم. همین باعث شده الان تو منگنه قرار بگیرم. مثل کسی که کل ترم چیزی نخونده شب امتحان میخواد همه رو جبران کنه.
اگه تو کلی زحمت کشیدی و بستر به این خوبی رو بوجود آوردی؛ مشکل من هستم؛ من که استفاده نمیکنم. من..
یه پست زدی مدت زمان حضورت رو نشون دادی و گفتی چندین برابر بیشتر وقت گذاشتی.
منم به مدت زمان خودم نگاه کردم. در آستانه سه هفته آنلاین بودن هستم. سه هفته از عمر یه سر بدون هیچ وقفه ای.
سه هفته پیشکش؛ به اندازه چقدر واسه بقیه مفید بودم؟
بقیه کنار؛ چقدر واسه خودم مفید بودم؟
بعد 3 سال حضور تو کانون حداقل چیز که پاکی (بدون پورن و خودارضایی؛ نه پاکی دیگه ای) میتونه باشه رو هنوز سه ماه پیوسته نتونستم داشته باشم.
اینجا به کنار. وقت هایی که تو sa گذاشتم چی؟ اونا رو جمع کنم چقدر میشه؟ شب هایی که یه ساعت یه ساعت با یه دوست همدرد صحبت کردم چقدر میشه؟
اینا بی خود بودن؟
یاد اون جمله ای که تو متمم بود افتادم:
کار کردن با مشغول کار بودن فرق میکنه؛ حالا در رابطه با خودم چی؟ اینو نباید بگم که پاک بودن با مشغول پاک بودن فرق میکنه.
اعتیادی که نوجوونیم رو گرفت و جوونیم رو داره خراب میکنه؟
دلم رو به چی خوش کنم؟ 
به اون حرف عاشق؛ اگه همین قدر هم تلاش نمی کردم الان معلوم نبود وضعیتم چقدر میتونست بدتر باشه.

اینا صرفاً دردودل های من بود، شاید باید زودتر از اینا در پی این حرفا می بودم...
--
آرمین قبلاً هم بهت گفتم: از نظر من تو بهترینی. وقتی دغدغه پاکی دیگران رو تو وجودت میبینم خیلی بهت غبطه میخورم.
اینایی که گفتم هدفم تشکر و دلداری و اینجور چیزا نبود. اینا بیشترشون در رابطه با زندگی خودم بود. از خدا میخوام کمکم کنه که بتونم از بستر ها و فرصت هایی که برام پیش میاد نهایت استفاده رو ببرم؛ واسه خودم و بقیه مفید باشم و قدر خودم رو بدونم.
آرمین من هنوز در رابطه با ورزش و ... ؛ و اعلام وضعیتشون تو کانون نتونستم خودم رو قانع کنم. واسه همین ترجیح میدم اون جاها نباشم.
ان شا الله که قدر بقیه جاها رو بدونم.
آخر سرم بگم آرمین ببخش اگه تلاش کردی و خوهان این بودی که من و امثال من پیشرفت کنیم. ولی من قدر ندونستم.  53
دیوار، اراده و بقیه ی دوستان

من نظر خودم رو می گم ...
قدر خودتون رو بدونید ...

توی این جامعه شما و امثال شما در نایابید ...

آرمین که بی نظیره و من تا به حال توی عمرم همچین فردی ندیده ام، اون به کنار ...

اما شما  هم در و گوهرید، نایابید ....

توی جامعه ی ما طرف سهل انگاری می کنه و به تو ضرر می زنه، تهش طلب کارم هست.
توی جامعه ما، مثل آب خوردن ظلم می کنن به هم و عین خیالشون هم نیست ...
توی جامعه ما اگر به یکی بگی خ.ا و گناه، می خنده بهت ...


من خوشبین نیستم، واقع نگرم، کمال طلب هم نیستم ...

قدر خودتون رو بدونید ..

ما حیفیم که درگیر خ.ا باشیم ...
تمام حرف آرمین هم همینه ...
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
جدیدا از خ.ا برای فرار از ی چیزی استفاده میکنم که مثل خ.ا بَدِ...
روم نشد تو مسابقه بیست روز اعلام کنم گفتم اینجا بگم
موری /بعد۴ روز/۰
حداقل این دوتا شکست اخرم سریالی نشد
حداقل از سیکل دو روزه اومدم بیرون
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
(1398 شهريور 1، 3:45)کامو نوشته است: جدیدا از خ.ا برای فرار از ی چیزی استفاده میکنم که مثل خ.ا بَدِ...
روم نشد تو مسابقه بیست روز اعلام کنم گفتم اینجا بگم
موری /بعد۴ روز/۰
حداقل این دوتا شکست اخرم سریالی نشد
حداقل از سیکل دو روزه اومدم بیرون

سلام بچه ها؛
امیدوارم حالتون خوب و میزون باشه.
--
کامو خوبی؟
اگه دوست داری همینجا اعلام وضعیت کن.
--
و همچنین بازم اگه دوست داری بیشتر از خودت بگو و صحبت کن.
--
منتظرت میمونیم. البته اگه دوست داری 1
(1398 شهريور 1، 3:45)کامو نوشته است: جدیدا از خ.ا برای فرار از ی چیزی استفاده میکنم که مثل خ.ا بَدِ...
روم نشد تو مسابقه بیست روز اعلام کنم گفتم اینجا بگم
موری /بعد۴ روز/۰
حداقل این دوتا شکست اخرم سریالی نشد
حداقل از سیکل دو روزه اومدم بیرون


خیلی خوبه که مقابله کنی با سریالی شدن.
قدم اول همینه...

داداش همینجا اعلام وضعیتت رو ادامه بده Khansariha (69)
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
کامو/۲روز خوب
کامو/۰روز خوب

قبلا یبار درمورد وضعیتم تو تاپیک پسرونه نوشتم ولی بعدش پاک کرد پست رو...الان دیگه دیدم چاره ای ندارم جز گفتن
بخوام خلاصه بگم
ی پولی از کار دستم اومده،گرچه خیلی چیزا باید بخرم ولی تو مغزم افتاده بدم برا ی رابطه نامشروع (واژه بهتر پیدا نکردم) حالا همین فکر که این چند ماهه افتاده تو سرم پارسالم افتاده بود تو سرم... و اینکه چندوقت پیشم تا۸۰ ۹۰ درصد پیشرفتم که به ی راهنمای اس ای تو تل پیام دادم گفت زیاد متخصص نیس ولی حرفمو تایید میکنه و پیشنهاد میده برم ی سر ب جلسات(که برای من وقت خوبی نیس)حالا بهش چی گفتم
من از طرفی خیلی روابطم پایینه و خیلی ترس و ام با جنس مخالف خیلییی درحدی که اگه یک متر فاصله باشه استرس و دستپاچگی و ... گفتم شاید اینجوری خوب بشه این غول بزرگ از ذهنم بیوفته (یکیو میشناختم اینجور بود) ولی خوب از طرفی ممکنه از خ.ا رو بیارم همش ب رابطه که اصلا خوب نیس
الان اکثر شکستام بخاطر نرفتن به همچین کاریه...مغزم میگه نه ولی این حوس میگه اره دل میگه اره
از طرفی میدونم اینجور نمیتونم تو جامعه دووم بیارم ک تا ۲ تومن اومدم دستم همچین فکریی بیاد تو سرم، برم کارو تموم کنم
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
 سپاس شده توسط
سلام؛
کامو جان اول بهت تبریک میگم بابت جرئت و شهامتت که نوشتی و نذاشتی افکار و احساساتت توی وجودت باقی بمونه.
به زودی مطلبی رو برات مینویسم. نمیخوام فکر نکرده بهت پاسخ بدم.
مواظب خودت باش.
 سپاس شده توسط
این تا حدودی مشکل منم هست  Hanghead
 سپاس شده توسط
سلام بچه ها؛

عزیز جان رابطه جنسی یکی از مهمترین اتفاق های  هست که واسه هر شخص میفته. اگه اهم اتفاق ها نباشه، ولی میتونه جزء مهمترین اتفاق های زندگی یه فرد به حساب بیاد. اما به شرط ها و شروطی؛ اینکه این اتفاق همراه با شهوت برای آدم رخ نده و آدم کاملاً آزاد باشه نه در بند غل و زنجیر.
رابطه سکس یکی از مقدس ترین رابطه هایی هست که خدا واسه آدم گذاشته. چی بهتر از این که انرژی های دو تا معشوقه با هم رد و بدل بشه و همدیگه رو کامل کنند. چی بهترتر از این که با رابطه جنسی میتونه انسانی بوجود بیاد. میبینی؟ حتی آفرینش انسان ها هم گرو رابطه جنسی هست.
منتها این رابطه جنسی زمانی اینقدر میتونه زیبا باشه که بدون شهوت اتفاق بیفته. با شهوت شخص رو میتونه تبدیل به حیوون کنه که فقط می خواد رابطه برقرار کنه و بس. (ببخشید اینطوری مثال زدم).

اولین رابطه جنسی شخص اگه با شهوت همراه نباشه میتونه قشنگترین رابطه اش بین همه ی رابطه هایی که داره باشه. حالا از نظر من حیف نیست که آدم رابطه به این زیبایی رو که میتونه اتفاق بیفته رو با شهوت همراه کنه و به جای اینکه منو خوب و اوکی کنه، منو از پا در بیاره؟
حتی از خدا میخوام کمکم کنه هرگز تا پایان عمرم رابطه جنسی که میخواد همراه با شهوت باشه رو تجربه نکنم حتی باعث بشه تا پایان عمر مجرد بمونم.

حالا واقعاً شهوت چیه؟ چرا اینقدر خطرناکه؟؟ آدم میتونه درکش کنه ؟
اینا رو تو پست بعدی میزارم. از خودمم هم چیزی نمیگم کما اینکه تا الانم اکثر چیزهایی که گفتم رو فقط تو مقدمه شروع بهبودیم متوجه شدم.
تو پست بعدیم یه فایل صوتی که منبعش کتاب سفید هست به همراه قسمت بیشتری از متن اصلی رو بصورت عکس اینجا میزام.
 
عزیز این چیزایی که نوشتم دیدگاه امروز منه. یعنی بهشون اعتقاد و باور دارم. میتونه اصلاً درست هم نباشه. میتونه فردا ها اصلاً بهشون اعتقادی نداشته باشم میتونه هم نه جوری بشه که بیشتر و بهتر بهشون اعتقاد و باور پیدا کنم. ولی فعلاً اعتقاد و باور بهشون دارم. اینا رو گفتم که فکر نکنی صرفاً یه حرفی دارم میزنم و میرم. میتونستم بیام بگم ، زنا حرامه، گناه کبیره هست. خدا زنا کارها رو دوست نداره. اونا اگه توبه نکنند میرن جهنم و ...

اما اینطوری نگفتم چون خودم میدونم که همه ­ی اینها در رابطه با خودارضایی هم وجود داره ولی میتونه آدم رو به یه جایی بکشونه که دیگه گناه بودن و نبودنش برای آدم فرقی نداشته باشه. همونطوری که واسه خودم اتفاق افتاده.
اینا رو نوشتم فقط تا اینکه متوجه باشی چه نیروی عظیمی به نام انرژی سکس تو وجود آدمه که آدم با هدر ندادنش میتونه اونو تو زندگیش بیاره. هم حال خوب رو تجربه کنه و داشته باشه و هم موفقیت های زیاد رو.
 
حالا من مطمئنم که تو اومدی و اینا رو نوشتی آگاه هستی و برات دغدغه شده. دست خودت هم نیست این شهوت که تو احساسات و عواطف و افکار آدم میاد و میتونه انسان رو از مسیر درست منحرف بکنه. کاریش هم نمیشه کرد. مگه میشه جلوی فکر رو گرفت؟ مگه میشه جلوی احساس رو گرفت؟ مگه میشه جلوی شهوتی که یه نیاز جنسی طبیعی رو تبدیل به یه فشار جنسی غیر طبیعی کرده گرفت؟ مگه میشه به همین راحتی آزاد شد و آزاد بود؟ شهوت اونقدر قوی هست که میتونه آدمو تا کشتن پیش ببره. تجربه حال بد و ... حالا هیچ ...
اینا رو گفتم که بگم آدم باید قدر خودش رو بدونه. با کمک خدا همه چی امکان پذیره.

حالا منی که خودارضایی بهم فشار آورده از طرفی دوست هم ندارم خودارضایی کنم. از اون طرف هم وسوسه رابطه جنسی با فلانی تو ذهنم هست. فکری که مثله خوره افتاده به جونم رو چیکار کنم؟ سرکوبش کنم؟ یعنی دست از سرم بر میداره؟ بگم خفه شو. من عزم و اراده ام قوی تر این حرفاست. دست از سرم بر میداره؟ حالا فکر رو تونستم با دلیل و منطق بپرونم. احساس  رو چیکار کنم؟ اون مگه منطق حالیشه؟ صد تا دلیل و منطق براش بیارم میگه مرغ یه پا داره. حالا گیرم اونم حالیش کردم این شهوت مرموز رو چه کنم که هی میاد این فکر و احساسم رو انگولک میکنه دوباره ما رو میفرسته کوچه علی چپ.
اینو دیگه واقعاً نمیشه کاریش کرد. من کجا و شهوت کجا...

پس تو شهوت دوست داری من رابطه جنسی برقرار کنم؟ اوکی، فقط قبلش چند تا شرطرو باید انجام بدم حالا بعدش ببینم چی میشه کرد:
 
1- تا سه ماه تموم تلاشم رو میکنم تا اصلاً نزدیک رابطه جنسی نشم. پرهیز کامل و مطلق. میگم کامل یعنی کامل ها. حتی شده باعث بشه من تغییر کار بدم. من که میدونم فلان شخص تو اونجا کار میکنه باهام، منو همش درگیر فانتزی سازی جنسی میکنه. خو کارم رو تغییر میدم. کار نمیشه دوباره پیدا کرد دیگه. خو تموم تلاشم رو میکنم که باهاش فانتزی سازی نکنم. یعنی نه نگاه شهوتی بهش کنم. نه تنها به اون بلکه به بقیه افراد. چه تو محل کار. چه تو خیابون. پارک. خونه. یه سری چیزها هم حذف میکنم. یعنی من که میدونم فلان جا برم، فلان تفریح برم، تو فلان گروه باشم، با فلانی رفیق باشم (از این رفیق اجتماعی ها منظورمه ها ? )؛  احتمال اینکه شهوت رانی کنم هست. تا اونجا که سعی دارم حذفش میکنم. گور بابای همه اینا که بخوان منو نا آروم کنند.   [ بیشترین شهوت رانی که تا حالا کردم از طریق کامپیوتر بوده. اونقدری که کامپیوتر برام سم بوده و منو داغون کرده شیطان این طوری نکرده. بهترین کار حذفش هست. حذف کامل کامپیوتر بدونه بهونه. حذفش کنم کارم رو چیکار کنم. تازه برم دنبال یه چیزی دیگه؟ مگه میشه؟ اراده شو ندارم؛ واقعاً ندارم. میترسم برم دنبال یه چی دیگه اصلا موفق نشم. پس مجبور بودم دنبال بلاکری باشم که مجبورم کنه دنبال پورن نرم. این همه بلاکر تست کردم مگه بلاکری هست بدر بخور باشه همشون کرکی بودن و بودن و نبودنشون فرقی برام نمی کرد. عینو همون فیلترشکن لعنتی که گاها واسه کارم بهش نیاز دارم. اصلا نیاز هم نداشته باشم بذارمش کنار. مگه فاصله حذف و نصبش چقدر طول میکشه. الان حالم بده و میگم خو حذفش میکنم. فردایی که نیاز مبرم بهش پیدا کردم و فکر میکنم اوکی شدمو و حالم خوب شده و اومدم یه لحظه نصبش کنم کارم رو انجام بدم ولی بعدش خودم رو درگیر پورن لعنتی دیدم رو چیکار کنم؟ دوباره همون آش و همون کاسه؟ پس باید یه بلاکری پیدا کنم که هم درست کار کنه هم من مرموز نتونم غیر فعالش کنم. همین باعث شد که برم لایسنس یه نرم افزار رو بخرم. خدا رو شکر. ]
پس اولین و مهمترین کار پرهیز هست. پرهیز فکری. پرهیز نگاهی. پرهیز مکانی. پرهیزی که شاید واسه من مهم باشه ولی واسه تو مهم نباشه. مثلاً میشینیم با هم یه فیلمی یه سریالی طبیعتاً هالیوودی یا شایدم بالیوودی یا شایدم خالی وودی (یه جا خونده بودم طرف میگفت من به بازیگرای ایرانی هم آلرژی دارم) میشینیم نگاه میکنیم. تو فیلم نگاه میکنیو حالشو میبری ولی من فیلمو نگاه میکنم و نه تنها حالشو نمیبرم بلکه باعث میشه به شهوتم هم تغذیه بدم. پس تو چرا با فیلم حال کردی؟ چون تو دنبال یه چیزی دیگه ای من دنبال چیز دیگه ام. با خودم که دیگه رو در بایستی ندارم... من حاضرم واسه بهبودی جونمم بدم سریال و فیلم و فلان دختر و فلان تفریح و فلان گروه رو بی خیال. اگه اینا رو اون موقع بی خیال شده بودم الانم میتونستم با تو بشینم فیلم ببینم و لذت ببرم. همچنین این به معنی این نیست که تا آخر عمر نباید فیلم ببینیم. یه چیزهایی همیشه باید خط قرمز باشه و جزء پرهیز باشه. مثلاً مثله پورن. الان و دو سال و ده سال دیگه نداره. چه 1 روز پاک باشم چه 1000 روز این باید تو پرهیز باشه. یه سری چیزا الان باید پرهیز باشه موقعش که شد، استفاده صحیحش رو که یاد گرفتم  میتونم استفاده کنم. اونموقع اصلاً بشینم 24 ساعت شبانه روز رو فیلم ببینم. چون اونموقع دیگه دنبال فلان رابطه و فلان بوسه و فلان انگولک جنسی تو فیلم نیستم... به قول آرمین سبز رنگ حتی اگه درز دیوار هم تحریکت میکنه درزش رو پر کن.
 
2- واسه شروع بهتره کمک بگیرم. تنهایی سخته. کانون میتونه کمک کننده باشه. اگه کمه SA میتونه خوب باشه. SA که برم سخته برام مشارکت کنم [ اولین مشارکت تو SA اندکی سخته ]؛ خو آخر جلسه که شماره تلفن ها رد و بدل میشه از کسی که فکر میکنم بیشتر خوشم اومده یا مشارکتش رو گوش دادم به دلم نشسته یا فکر میکنم مشکلی شبیه من داره. یا موقع اعلام پاکی میبینم پاکی نسبتاً خوبه؛ آخر جلسه شماره تلفنش رو صد در صد میگیرم و تو اولین فرصت زنگ میزنم بهش و مشکلم رو بهش میگم. خدا رو چی دیدی. شاید شد فرشته نجاتم. بازم کمک خواستم نشریات SA رو میگیرم تا اطلاعاتم رو در رابطه با مشکلم بیشتر و بیشتر کنم. اصلاً SA امکانش نیست برم. یعنی مشکلم که این قدر حاد شده یه بار ارزش اینو نداره که برم ببینم چی میگن؟ شاید فرجی بود. بازم هست: تو چند تا کانال که در زمینه SA و همچنین بهبودی از شهوت فعالیت میکنند رو میگیرم و هر موقع وقت یاریم کرد به یه فایل صوتیش مثلاً گوش میدم با متونش رو میخونم.
 
3- خودم رو سرگرم میکنم. اینو دیگه آرمین جان خیلی زیبا تو برش هایی که تو شبانه روزی گذاشته توضیح داده. فقط همین یه جمله نقل مضمون "4 ساعت دیدن فیلم پورن رو به 8 تا نیم ساعت کار مفید تقسیم میکنم ..." ؛ کار هم تا دلمون بخواد هست. من خودم روزی 9 10 ساعت دارم کار میکنمو و یاد میگیرم.
 
4- اینا رو واسه سه ماه انجام بدم؟ کو تا سه ماه. پدرم در میاد. خو قطره قطره جمع گردد ان شا الله دریا شود. فقط برای امروز پاک بمونم. فقط برای امروز پورن نبینم. فقط برای امروز تلاش کنم. فقط برای امروز کار کنم، سختی بکشم، تحمل کنم، نگاه و ذهنم رو کنترل کنم، گاهی اوقات درد بکشم، تا فردا خدا بزرگه. اصلاً شاید فردایی برام وجود نداشت و زمین یه نفس راحت کشید ?
 
پی نوشت:
1- ببخشید اگه تو بعضی جاها لحنم زیاد خوب نبود.

2- رابطه جنسی خارج از چارچوب با یه شخص دیگه (چه مخالف چه موافق؛ ولی من اینجا بیشتر هدفم مخالف هست)، یکی از بدترین خسارت هایی هست که میتونیم به اون شخص وارد کنیم. چه اگه از نظر عاطفی اونو وابسته خودم کنم و بعد رابطه ایجاد کنم که وای بر من. چه با کسی که کارش اینه و از این راه امرار معاش میکنه (اصلاً بازیگر خود فیلم پورن)؛ با این حال ما خسارتمون رو به اون زدیم. چه قبول داشته باشیم چه نداشته باشیم. و همچنین بیشترین خسارت رو هم خودمون دیدیم. شاید هرگز این خسارت ها رو احساس نکنیم...

3- این همه سختی بکشم که چی بشه؟ آخرش که چی؟ آخرش هیچی. زندگی خودمون هر کاری دوست داریم بسم الله. (البته واسه کارهای اشتباه فکر نکنم بسم الله نیازی باشه ? )

4- برای بهبودی از خود ارضایی و پورن باید تموم تلاشم رو بکنم حتی یه درصد هم به خودارضایی نزدیک نشم. چه از لحاظ جسمی. چه فکری. چه احساسی و ... . برای زنا هم همین چیزها حکم میکنه .

5- چقدر این آیه زیباست و دوستش دارم: ((لا تقربوا الّزنا انّه كان فاحشه و ساء سبیلاً)) (اسراء /32) ((به زنا نزدیك نشوید كه عملی بسیار زشت و راهی بسیار بد است)
نگفته زنا نکنید بلکه حتی به زنا نزدیک هم نشوید. حتی احتمال 1 درصد هم باشه باید نزدیک نشد.

6- اینم دوست دارم:
"حضرت مسیح به پیروان خود فرمود: «موسى بن عمران به شما دستور داد، زنا نکنید؛ اما من به شما سفارش مى کنم، فکر زنا را هم نکنید؛ زیرا کسى که به زنا بیندیشد، مانند کسى است که در اتاق زیبا و رنگ آمیزى شده اى، آتش روشن کند. در این صورت، هر چند ممکن است خانه در آتش نسوزد؛ لکن دست کم دود، آن را سیاه و خراب مى کند».
در هر صورت، فکر گناه، گناه نیست تا وقتی که انسان خود را به گناه آلوده نکند، حتی اگر مقدمات آن را فراهم کرده باشد، گناهی در نامه او ثبت نمی شود. اما فکر واندیشه گناه، پاکی و صفای قلب را از بین می برد. انسان را به ارتکاب آن وا می دارد."
 
ممنون که تا آخرش خوندین. 53
 سپاس شده توسط
اینم اون فایل و عکس های منبعش که تو پست قبلی گفتم؛ اگه نمی تونید متن رو بخونید سعی کنید فایل رو گوش بدین. ان شا الله که مفید واقع بشه.

لینک فایل

[تصویر:  New_Doc_2019_08_25_1.jpg]
[تصویر:  New_Doc_2019_08_25_2.jpg]

[تصویر:  New_Doc_2019_08_25_3.jpg]

[تصویر:  New_Doc_2019_08_25_4.jpg]

[تصویر:  New_Doc_2019_08_25_5.jpg]
 سپاس شده توسط
کامو جان من هم کوتاه می گم ...

بعدش چی؟
فرض کن رابطه هم برقرار کردی و یک میلیون تومن رو یه شبه دود کردی رفت رو هوا ...
بعدش چی؟
فردا شبش چی؟ پس فردا شبش چی؟ یک ماه بعدش چی؟

اصلا فرض کن تونستی هر شب یک میلیون تومن پیدا کنی و بری رابطه نامشروع برقرار کنی.
آیا شهوت تو اون وقت راضی می شه؟ آیا شهوت انتها داره؟

شاید خیلی از ماها قبل از این که درگیر خ.ا بشیم، اون اوایل که ازش آگاه شده بودیم، فکر می کردیم که چه گنج بزرگی توی خ.ا برای ما پنهان شده.
فکر می کردیم که چه لذت بزرگی توی دیدن فیلم های مستهجن هست و ما ازش محرومیم.

الان هم این طوری فکر می کنیم؟
اگر این طوری فکر می کنیم چرا دنبال چیزهای بیشتریم؟

اون روزی که از این رابطه های نامشروع خسته بشی چی؟
بعدش دنبال چی می گردی؟ ...


یه هشدار بزرگ به خودت و خودم می دم.
باور می کنی اون هایی که تجاوز کرده ان به دخترهای کوچیک و بعدش جسد اون ها رو از ترس لو رفتن آتیش زدن،
از اول حیوون درنده ی وحشی زاده نشده ان؟
اون هایی که می ببینی الان دارن به خاطر جنایت هاشون اعدام می شن، هیچ وقت ده سال پیشش حتی احتمال اون اتفاق ها رو هم نمی دادن .


سقوط پله پله رقم می خوره
خدا آخر و عاقب ما رو ختم به خیر کنه ...
اما وقتی دنبال شیطون قدم قدم بریم، به جاهایی ما رو می بره که فکرش رو هم نمی کردیم.

کامو جان این پولت رو اگر از من می شنوی هر چه سریعتر برای خودت خرج کن.
چرا وقتی می تونی باهاش یه لباس خوب بخری، یه گوشی بخری، یه عالمه کتاب بخری، بری و کلاسهای خوب ثبت نام کنی ...
چرا بیایی و سر این چیزها خرجش کنی؟

برو اصلا یه مقداری رو برای بچه های یتیم خرج کن ...
ببین چطور نور این کار توی زندگیت پخش می شه ... یالا داداش، دست دست نکن. این پول رو خوب خرج کن برای خودت. یه مقدارش رو هم پس انداز کن ...

مطمئن هستم کامو جان که تو تصمیم درست رو می گیری 302
و همین که این جا مطرحش کردی یعنی خدا هنوز هم به یادته و رهات نکرده داداش. مطمئن باش 302
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
خب عرضم ب حضورتون دیروز فوق العاده افتضاح بود
۳ یا ۴ بار سریالی شدم

وقت ندارم بیشتر مینویسم
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
 سپاس شده توسط
سلام رفقا

کجایید؟

یه حاضر غایب کنم.

کامو جان بیا و تعریف کن بالاخره به کجا رسیدی؟ توی جدال با نفس و عقل به چه نتیجه ای رسیدی؟
مجاهد جان، شما چطوری برادر؟ اوضاع خوبه؟

دیوار، سوشیانس، چکاوک، آقای اراده، حامدحامد و بقیه دوستان رهروان.

هستید؟

حیفه گروه خالی بمونه، حداقل می تونیم بیایم و از روزی که گذروندیم چند خطی بنویسیم.

من از خودم شروع کنم.

امروز صبح خانواده بازم رفتن شهرستان و تنها شدم.
به دلیل مریضی و سرماخوردگی،‌ مجبور بودم خونه باشم.

باز هم همون اتفاق همیشگی.
یعنی ناراحتی و دلتنگی + تنهایی + تمایل به درس خوندن = هدر دادن وقت

ساعت هفت شب بود که دیدم این جوری نمی شه.
از اون طرف هم دلم لک می زد برای هیئت رفتن.
گفتم گور پدر درس و مریضی و خونه نشینی و دلتنگی، شال و کلاه کردم و رفتم دانشگاه و بعدش هم رفتن مسجد و مراسم

کلا به خودم که نگاه می کنم زیاد درس نمی خونم روزا .... حتی روزایی که دانشگاه می رم هم یکی دو ساعت یا دیگه نهایتا سه ساعت بخونم ...
می دونم این یه تله است. من اگر بخوام بیش از حد به خودم فشار بیارم، از یه جا دیگه می زنه بیرون.

بله خیلی خوب می شد اگه همه چی ایده آل می بود.
اما الان تازه نهال پاکیم داره کم کمک سفت می شه.

درس و دانشگاه اولویت دوم من هستن، اولویت اول پاکیمه.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
۱)علی
۲)مرد
۳)۱۸
۴)ده روز

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان