1389 فروردين 18، 21:28
دلا دیدی که خورشید از شب سرد ، چو آتش سر ز خاکستر برآورد
زمین و آسمان گل رنگ و گلگون ، جهان دشت شقایق گشت از این خون
نگر تا این شب خونین سحر کرد ، چه خنجر ها که از دلها گذر کرد
ز هر خونِ دلی سروی قد افراشت ، به هر سروی تذروی نغمه برداشت
صدای خون در آواز تذرو است ، دلا این یادگار خونِ سرو است
زمین و آسمان گل رنگ و گلگون ، جهان دشت شقایق گشت از این خون
نگر تا این شب خونین سحر کرد ، چه خنجر ها که از دلها گذر کرد
ز هر خونِ دلی سروی قد افراشت ، به هر سروی تذروی نغمه برداشت
صدای خون در آواز تذرو است ، دلا این یادگار خونِ سرو است