1393 اسفند 15، 22:47
یعنی: ای همه ی بندگان گریزپای من ، که از خجالت سرفرو برده اید سر برآورید این منم خدای شما خدایی که هم می بخشاید و هم مهربان است.
ای همه کسانی که احساس می کنید بخاطر گناهانتان جایی در دل من خدا ندارید، باور کنید من می بخشمتان،باور کنید من مهربانم
یعنی: ای محمد شتاب کن،مردمی را می بینم که بار سنگینی از گناه به دوش می برند.به آنان بگو:من در همین نزدیکی ها خدایی را می شناسم که می تواند این بارهای سنگین را از دوش شما بردارد،می تواند دست محبت بر سرشما بکشد ،می تواند ببخشایدتان.
یعنی:آهای بنده های من،نکند به هر دلیل،از من خدا ببرید و به سراغ کس دیگریا کسان دیگر بروید ؟من خود قول می دهم، که در آغوشتان بگیرم، ببوسمتان، ببویمتان و ببخشمتان.
یعنی:آهای آدم ها،در همین نزدیکی ها،خدایی است که اشک ها را می سترد،به زلف بندگانش شانه می زند،دل های شکسته را خودش با دقت و وسواس ترمیم می کند، و به دل های خالی از مهر،بارانی از محبت می بارد.غبارپریشانی ازچهره ها می روبد، و به لب های ترک خورده از اندوه، لبخند می نشاند، و بر زبان های ساکت و منزوی،کلمات محبت امیز جاری می کندخداییکه به یک بهانه،خستگان راه را درچشمه ای ازنور تن می شوید، و زیرتابش انوار خداوندی اش گرمشان می کند.
چشمه اینجاست،آب اینجاست،خدا اینجاست
[img=0x0]http://www.ehda.ir/StaticPages/Pictures/468X60-1.gif[/img]
تنها با شهرت نیست که میتوان جاودانه شد ... این است راز جاودانگی...
اينک خسته تر از پروانه ، سالهاست گرد روياهاي سرخ باغچه خويش پر مي زنم و هنوز غربت تلخ هميشه را مزه مزه مي کنم . من خسته ام و حاجتي به تائيد هيچ پروانه اي نيست ...
خسته ام و به انتظار فردایی که شاید هرگز نباشد و نیاید نشسته ام .
غمگین و تنها ...
از غم نفس هایی که به شماره افتاده است و چهرهء مادری که خسته است ... و کودک اش را می بیند که هر چند دیگر کوچک نیست اما ناتوان تر از دیروز های دور در گوشه ای افتاده است و نفس های آخر را می کشد.
و آیا به راستی تو با خود می اندیشی کسی پیدا می شود که مرهم دردهای من باشد؟
که خدا را بداند و درد را بشناسد؟
که رفتنی ست و خواهان ماندن است؟
بیا ما هم جاودانه شویم . ما می توانیم
به اینجا سر بزن : اهدای زندگی