1394 دي 11، 0:44
ویرایش شده
مثل مرغ تنهایی شب گریه کنم
دستای مهربون تو سمت خداست
میگه ای کاش که بشه همه چی دست خداست
شعر از خودمه
sina high made
(1394 دي 11، 0:44)پارادایس نوشته است: دوست ندارم از کسی گله کنم
مثل مرغ تنهایی شب گریه کنم
دستای مهربون تو سمت خداست
میگه ای کاش که بشه همه چی دست خداست
شعر از خودمه
sina high made
(1394 دي 11، 0:57)پارادایس نوشته است: اینم شعر خودمه
دوباره صب شده مثل روزای دیروز
بازم آسمون فیروزه ای شده امروز
زمزمه ی باد تو گوشم میخونه آروم
میگه ای کاش که دوبره بباره بارون
رقص و آواز پرنده ها بالای سرم
کفشدوزکا و پروانه ها دور و برم
صدای شرشر رودخونه زیر سایم
میگه من پر از ارامش و اشتیاقم
باغبون هر روز مارو سیراب میکنه
با دل مهربونش مارو همراه میکنه
زندگیمونو پر صداقت میکنه
پر از لبخند و لحظه های شاد میکنه
چقدر خوشبختم که هر روز نفس میکشم
چقدر خوشبختم آفتابو هر روز میبینم
شب که میشه آواز میخونم زیر مهتاب
شادیهامو با دیگرون قسمت میکنم
sina high made
چرا امشب من خودشیفته شدم؟