انجمن شبانه روزی

[آقای ضربتی]

سلام
دلم برای کانون تنگ شده بود

[طاهر]

بیشتر به سه تا کارت شارژ هزار تومنی مربوط می شه آقای طاهر خان
منتظر جواز از مراجع ذیصلاح هستم


دیگه فردا عیده و اگر بنده مسابقه برکزار نکنم می گن می توانم برگ چغندر شده

راستی اصلن حواسم نبود فردا عیده
امروز تو مسجدِ شرکت شیرینی عیدو خوردیم
فردا هم خواب صبح رو داریم
بعد تبریک ش از یاد میره
داغون که میگن این ذهن ماست

عید بر همگی مبارک

بسیار هم عالی پایه یه مسابقه توپ هستیم
فقط سخت نباشه بتونیم شرکت کنیم


به به جناب ضربتی
دل مام برای شما تنگ شده بود
کجایی بودی تا حالا؟
از وقتی اومدم تو همین شبانه روزی به عشق شش تایی ها شش دفه ازت یاد کردم (البته شش بارش دروغ سیزده هست ولی کمش دوبار سراغت گرفتم)
اون روز رفتی ورزشگاه ازادی؟

[m12]

عید همگی مبارک تو این شب عزیز امیدوارم گره از کار همه باز بشه ....
بهترین ها براتون اتفاق بیفته ....
و لبخند همیشه به لبتون جاری باشه....[emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji173] [emoji173] [emoji173] [emoji173] [emoji173] [emoji173] [emoji173] [emoji173] [emoji173] [emoji173] [emoji173]

[آرمین]

سلام بچه ها
عیدتون مبارک 

صبحانه ی امروز با من:

ببینید چه کردم. 

تریپ مایه داری برداشتم. هم تخم مرغ هست هم پنیر. هم خیار هم گردو و پرتقال و کیوی. 

--------

طاهر ببینم با این کنده چی کار می کنی 

من به توانایی هات ایمان دارم. ما به حضور چون تویی که گرمابخش محفل مایی نیاز داریم. 

ضمنا تو دهات ما پادشاه ها سر شب می خوابن. دهات شما رو نمی دونم. 

قرص ها ان شالله موثر بود، یه نسخه اش رو هم واسه تو می پیچم. 

---------

می توانم خانم چه پوستری طراحی شده واسه مسابقات. در حد لالیگا. 

سطح آخرین دوره از مسابقه خیلی بالا بود. اما این دلیل نمیشه کسانی که ضعیف ترن شرکت نکنن.

به امید موفقیت برای تک تک شرکت کنندگان 
و
ممنونم ازتون
من هم همیشه دعاگوی کانون و بچه هاش هستم

می دونید یه روزی مثل دیروز که سردرد داشتم قشنگ تفاوت عملکردی خودم رو نسبت به روزهای گذشته می دیدم
نمی تونستم وارد سیستم شم. 10 دق طول کشید تا فهمیدم پسورد رو اشتباه می زنم.
همکارم از یه گزارش حرف می زد که دیروز برش داشته بودم. هر چی نشونه می گفت یادم نمی اومد دیروز چه کردم.
توان حرکتی و گفتاریم به شدت تحت تاثیر قرار می گیره.

روزی که سردرد دارم کلا یه بخش از مغز و اعصاب و حافظه ام از کار می افته.
وقتی به این فکر می کنم که یه روزی کلا دیگه سردرد نداشته باشم، خیلی هیجان زده میشم.
چقدر کارها و برنامه ها که می تونم داشته باشم.

اما
از حق نگذرم
این همه امکاناتی که در اختیارم هست واقعا جای شکر داره.
آدم هایی که دور و برم هستن. کتاب هایی که دارم. استادهایی که در اختیارمه. کار و وضعیت مالی. خانواده. جسمی که خدا داخلش عقل قرار داده.

راستش
بعد از این همه مدت بیمار بودن هنوز هم زندگی آدم های بیمار نمی دونم چه مدلی باید باشه
اما
وقتی به تمام دستاوردهای این دو سه سال اخیر نگاه میکنم، چیزی جز شکر به زبونم نمیاد.
فرصت هایی که در اختیار من قرار گرفته، شاید در اختیار کمتر کسی قرار بگیره. 

خدا به همه ی ما کمک کنه و ما رو هدایت کنه. 

[آرمین]

سلام دوستای گلم

کسی اینجا از تهران هست که طب سنتی رفته باشه

اگه رفته یا ادرسی داره لطفا راهنمایی، معرفی کنید ممنون میشم.( برای مسئله خ.ا نمی خوام کار دیگه لازم دارم ممنون )

سلام برادر عزیز
بله. دکتر کردافشاری. متخصص طب سنتی.
حتما تو تلویزیون دیدین شون.
کلینیک تخصصی طب سنتی خارک: خ انقلاب - ابتدای پل حافظ - خ خارک - نبش کوچه صائب - پ 10
تلفن: 66754151 - 66754166

با اینکه دکتر حاذقی هستن و سرشون خیلی شلوغه، اما خدا رو شکر میشه نوبت گرفت.
(البته درمان ایشون برای من موثر نبود)

[می توانم]

مرسی آرمین خان
امیدوارم ههمه نقاشی بکشن یه ذره یادی از کودکی کنن
لازمم نیست خیلی کودکی دلچسبی بوده باشه که نقاشی کیف بده

من حال شما رو تو سر درد حس میکنم اگرچه چون الان خیلی کمتر کار با کامپیوتر و موبایل و ... کلا چشم میکنم سر دردهام خیلی کم شده ولی تا یه کم کار میکنم با چشمام شروع می شه
چشمام به شدت ضعیف شدن و این خیلی دلمو میسوزونه دیگه بدون عینک اصلا نمی شه

ببخشید اینجا درد دل کردم البته

من یه چیزی فهمیدم که مهم احساس خوبه الان شما احساس خوبی داری به این سالهات و عالیه
سوخته اون کسی که سالهاش سوخته ... یکیش خودم

[طاهر]

سلام بچه ها
عیدتون مبارک 

صبحانه ی امروز با من:

ببینید چه کردم. 

تریپ مایه داری برداشتم. هم تخم مرغ هست هم پنیر. هم خیار هم گردو و پرتقال و کیوی. 

--------

به به چه صبحانه ای (من حاضرم همینا رو برای ناهار هم بخورم )

به قول کلاه قرمزی:
آخ دهنم آب افتاد
دلم به تاپ تاپ افتاد 

ینی اصلن اینو یبار با همون ریتم خود کلاه قرمزی بلند نخونید هم به من جفا کردین و هم به کلاه قرمزی و هم به ایرج و دوستان

+فعلا عرض دیگه ای  نیست

[دکتر آرش!]

سلام به دوستای خوب کانون..

امیدوارم حالتون به باشه!...

یه درخواستی هم من داشتم!....اگه شخصی از شما آدرس دکتر خوب اورولوژیست سراغ داره بهم بگه لطفا.

[دکتر آرش!]

البته توی تهران باشه یا کرمانشاه!....چون دو سه روز دیگه احتمال خیلی زیاد بازم برم سمت کرمانشاه.






این پست رو ویرایش میکنم!....دیگه لازم نیست عزیزان...امروز رفتم پیش یه دکتر به اسم پیام وزیری!....بعد از چکاپ گفت که هیچ مشکلی نداری!...

منم الان شاد و خجسته کنار شما هستم!.....کرمانشاه رفتنمم منحل شد!....فعلا همین جایی که هستم میمونم.

[آقای ضربتی]

سلام
چند تا کتاب میخواستم معرفی کنید در مورد فن بیان

[sadaf1]

سلام
چند تا کتاب میخواستم معرفی کنید در مورد فن بیان

سلام
وب سایت اقای بهرام پور. محمد پیام بهرام پور.
فقط همین کافیه

[آقای ضربتی]

سلام
فردا کنکور ارشد دارم .
برای تمامی دوستانی که کنکور ارشد دارند آرزوی موفقیت دارم .
انشالله که به نتیجه دلخواه خود برسید

التماس دعا
یا علی مدد

[m12]

انشالله همه کنکوری ها موفق باشن و نتبجه تلاشهاشون رو به بهترین صورت ببین [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254] [emoji254]

فرستاده شده از SM-G7102ِ من با Tapatalk

[دکتر آرش!]

سلام
فردا کنکور ارشد دارم .
برای تمامی دوستانی که کنکور ارشد دارند آرزوی موفقیت دارم .
انشالله که به نتیجه دلخواه خود برسید

التماس دعا
یا علی مدد

سلام ضربتی جان.
داداش گل! هم برای خودت هم برای صبور آرزوی موفقیت میکنم.

یاد یه جمله ای افتادم که میگفت: آدما نون باوراشونو میخورن!...

الان هر چقدر که خوندین باور داشته باشین به همون اندازه هم نتیجه میگیرین...
اگه کم خوندین یا زیاد در هر دو حالت فرقی نمیکنه ، شما نتیجه ای رو که حقتونه به دست میارین.

فردا حقتون رو، از توی برگه های جلوروتون ،بیروون بکشین!
اینطوری!:

[دکتر آرش!]

چقدر بده ، بری توی وبلاگی که، توی سن 13 ،14 سالگی درستش کردی.....
هر جمله ش یه پتک بود !...
الان که اینارو مینویسم چشام پر اشکه...
چقدر زمان زود گذشت...
با 25 سال سن ، نشستم دارم گریه میکنم....
به خاطر روزایی که گذشته...



یادش به خیر ...پرشین بلاگ!...سال 84 یا 85 بود!.....چقدر زود گذشت!!...

دلم تنگ شد!...
دل شمارم تنگ کردم!
...
..
.