امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

فکر نمیکردم همچین جایی وجود داشته باشه توی کانون!....نمیدونم چرا ما کانونی ها عادت کردیم جاهای پربازدید رو فقط نگاه کنیم!.


به طور اتفاقی منم نگاهم بهش افتاد!...گرچه هر چند وقت یک بار ، چند ساعت وقت صرف میکنم قسمت تجربه هارو میخونم اما این تاپیکی که معرفی کردم به نظرم یکی از ناب ترین هاست!....باعث میشه علممون زیاد بشه و بعدش عملمون هم زیاد بشه!....!!......
 سپاس شده توسط
سلااااام
روز معلم و به همه معلمای کانونی و غیر کانونی تبـریک میگم 2uge4p4

امروز اولین سالی بود که کادوی روز معلم گرفتم Khansariha (40)
امروز بچه های مدرسه جشن گرفته بودن..بعد یه قسمت بود میومدن چند تا صفت از هر معلم و مشاوری میگفتن..
برای من و گفتن پیگیر و دلسوز و جیغ جیغو Khansariha (13)
منم گفتم من اگه نیام بعد هر گند زدن ازمون قلم چی سرتون جیغ جیغ نکنم که کسی به خودش نمیادکه .. 4chsmu1
خلاصه که خیلی تجربه شیرینیه معلمی..با اینکه اختلاف سنیم باهاشون خیلی کمه و حتی روزایی بوده که از دست بچه های کنکوریم از سر درد نتونستم بخوابم ولی خب..با تمام بالا و پاییناش و سختیاش..خیلی شغل شیرینیه..
بماند که سر فیزیک پیشِ یک بچه ها چقدر هم تو تدریسم سوتی دادم ولی همیشه جوری جمعش میکردم زیاد کسی بو نبره Khansariha (13) بالاخره تجربه اول بود و این سوتیا پیش میاد..ولی اگر برگردم عقب هیچ وقت تدریس و از سال پیش شروع نمیکنم چون واقعا کمرمو شکوند Gigglesmile
من هرگز نمی گویم در هیچ لحظه‌ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به امید بازگردیم، قبل از اینکه ناامیدی، نابودمان کند...

"نادر ابراهیمی"

وَ لا تَقرَعنی قارِعَةً  یَذهَبُ لَها بَهائی...

و مرا چندان به  سختی دچار مکن که
بزرگی و سرزندگی ام  را از میان ببرد.


"صحیفه سجادیه"
سلام موجود جان
روزت مبارک عزیز دل Confetti Confetti Confetti

من همیشه از تدریس بدم می اومد فکر می کردم نمی تونم با بچه ها بسازم و خیلی به نظرم شغل بد و سختی می اومد Swear1
الان می بینم نسبت به خیلی شغلا بهتره ولی دیگه دیره و نمی تونم برگردم عقب و دبیری بزنم 4chsmu1

حالا چطور معلم شدی؟
دبیری زده بودی؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
دلم می خواد برم نمایشگاه کتاب تهران Hanghead
 سپاس شده توسط
(1396 ارديبهشت 13، 21:23)Queen نوشته است: دلم می خواد برم نمایشگاه کتاب تهران Hanghead
سلام
منم دوست دارم. خصوصا اینکه محل نمایشگاه تغییر کرده و من هنوز نشده که برم.
ولی وقتی هزار تا کتاب نخونده تو کتابخونه ام دارم حس می کنم کار بیهوده ای هست.

البته برای تفریح و فان خیلی خوبه. حسابی خوش میگذره.  4chsmu1 
جزء لذت بخش ترین خاطرات زندگیم، سفرهایی بود که تو دوران راهنمایی از طرف مدرسه به نمایشگاه کتاب می رفتیم.

همون طور که معلم خوب نعمته، داشتن مدرسه ی خوب هم نعمته.
مدرسه ای که به همه چیز توجه کنه. نه فقط درس و امتحان و المپیاد و تیزهوشان و مسابقات بین مدرسه ای.

یادمه مدیر ما حتا به وزن ما هم حساس بود. بنده خدا شونصد بار به مادرم گفت این بچه رو ببر دکتر تغذیه. مورد داره.
(البته حرفش رو بالاخره گوش کردیم. فقط 13 سال بعدش.)

مدرسه ی ما تاپ بود. تو آزمون های بین مدارس همیشه حرفی برای گفتن داشت. المپیادها.
کلاس های فوق برنامه تا بعدازظهر. حتی آموزش های هلال احمر.

اما تو تفریح ها هم چیزی کم نذاشت. از سفر و اردو گرفته تا نمایشگاه های جورواجور به بهانه های مختلف.
کارخونه ی زمزم خوب بود. کارخونه ی پارس فنی بود.
اما کارخونه ی مینو یه چیز دیگه بود. صحنه ی خروج رو هنوز که هنوزه فراموش نکردم. به هر کدوم مون یه بسته ی پر و پیمون پر از اسمارتیز و پفک و شکلات و چیزمیز خوشمزه دادن. اصن یه وعضی. نمی تونم توصیف کنم اون لحظه ی رویایی رو. 4chsmu1

کلی درس خوندیم.
اما اون قدری که ورزش کردیم و اون قدری که تفریح کردیم رو هیچ جا نداشتیم.

خدا خیرش بده مدیرمون رو.
آدم فهمیده ای بود.
واقعا خیرش بده.  53
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

چه قشنگ 53

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
رفتم دانشگاه میگم برای نمایشگاه کتاب هیچ اردویی ندارید خیلی شیک گفت نه Swear1

هــــــــــــــــِــــــــــــــــی
 سپاس شده توسط
(1396 ارديبهشت 12، 21:18)می توانم نوشته است: سلام موجود جان
روزت مبارک عزیز دل Confetti Confetti Confetti

من همیشه از تدریس بدم می اومد فکر می کردم نمی تونم با بچه ها بسازم و خیلی به نظرم شغل بد و سختی می اومد Swear1
الان می بینم نسبت به خیلی شغلا بهتره ولی دیگه دیره و نمی تونم برگردم عقب و دبیری بزنم 4chsmu1

حالا چطور معلم شدی؟
دبیری زده بودی؟

سلام میتوانم جونم
خیلی ممنونم مهربونم 2uge4p4
نه من از همون اول عاشق تدریس بودم..نه دانشگاه ک دبیری نزدم
استاد فیزیک پارسالم ، اول منو برد به عنوان تست فیزیک بچه های ریاضی یه مدرسه ای که توش کار میکرد ولی از آبان و اینا یه جا معرفیم کرد بچه ها با استاد فیزکشون نساخته بودن اونم گذاشته بود رفته بود منم رفتم جای اون برای تدریس.. دیگه موندگار شدم تا الان
تدریس از مشاوره بودن خیلی بهتره..اعصاب خوردن کنیش کمتره..توقع مدیرا و اینا از ادم کمتره ، فشار رو ادمم خیلی کمتره ..مشاوره بچه های ریاضی هستم ولی دوست دارم از سال دیگه فقط تدریس کنم.
من نرفتم دنبالش ولی تو این اموزشگاه های کنکور نمیتونی تدریس کنی؟
من هرگز نمی گویم در هیچ لحظه‌ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به امید بازگردیم، قبل از اینکه ناامیدی، نابودمان کند...

"نادر ابراهیمی"

وَ لا تَقرَعنی قارِعَةً  یَذهَبُ لَها بَهائی...

و مرا چندان به  سختی دچار مکن که
بزرگی و سرزندگی ام  را از میان ببرد.


"صحیفه سجادیه"
 سپاس شده توسط
(1396 ارديبهشت 13، 21:47)Queen نوشته است: رفتم دانشگاه میگم برای نمایشگاه کتاب هیچ اردویی ندارید خیلی شیک گفت نه  Swear1

هــــــــــــــــِــــــــــــــــی

نمیدونی من چقدددر نمایشگاه دلم میخواد
ولی هر جور فکر میکنم پُرم هفته دیگه..خدا کنه بشه برم..پارسال که دقیقا تو امتحانای ترممون بود قسمت نشد برم هنوز داغش رو دلم مونده Hanghead
من از این بُن هایی که امسال میدادنم گرفتم..یعنی دیگه هر جور شده باید برم 4chsmu1
من هرگز نمی گویم در هیچ لحظه‌ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به امید بازگردیم، قبل از اینکه ناامیدی، نابودمان کند...

"نادر ابراهیمی"

وَ لا تَقرَعنی قارِعَةً  یَذهَبُ لَها بَهائی...

و مرا چندان به  سختی دچار مکن که
بزرگی و سرزندگی ام  را از میان ببرد.


"صحیفه سجادیه"
 سپاس شده توسط
من خودم عاشق تدریسم...عاشق!.....

مخصوصا تدریس ادبیات و زبان فارسی!...

امسال رو که پشت سر بزارم ، سال بعد رتبه ی خوبی با درصدای خوبی بیارم، یه راست میرم یکی از روستاهای محروم کرمانشاه ...یه روستا شاید با چهل پنجاه تا دانش آموز دبیرستانی!...

اگه بشه میخوام با مدیرشون حرف بزنم اونجا درسایی که توشون تسلط دارم سه ماهه تابستونو کلاس کنکور براشون بزارم.

دعا کنین بشه...اگه بشه چیییی میشه!

به خدا شعار نمیدم ، چیزی که تو دلم بود گفتم.

الانم برم بخوابم .چند روز دیگه هم برم نمایشگاه کتابامو بگیرم محکم تر از امروز بشینم پاشون، تا بتونم سال دیگه همونجایی که گفتم ، باشم!...


جدا و خواهشا مراقب خودتون باشین
302
مراقب خودتون باشین کانونی ها....
(1396 ارديبهشت 13، 23:27)mojode_zamini نوشته است: من نرفتم دنبالش ولی تو این اموزشگاه های کنکور نمیتونی تدریس کنی؟

نه عزیزم اموزشگاه که بیمه نمی کنه ! تازه پول آدمم یا نمی دن یا کمتر از قول و قرار می دن !! دیگه چه برسه به این حرفا 21
کار آموزشگاه کار محسوب نمی شه واقعا فقط اعصاب خرد کنیه

ممنون که جواب دادی
49-2

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
سلام
بعد از ظهر پنج شنبه کانونی تون بخیر 4
عرض خاصی نیست فقط حوصلم سر رفته بود گفتم یه احوال پرسی کنم  و یه مشارکت ناقصی هم من تو بحث بکنم4
بحث معلم و درس و مدرسه شد باید بگم که ما خانودگی لونه زنبوریم 4chsmu1
سه تا داداش (75درصد جمعیت پسر خونه.)
دوتا خواهر زاده
با یک دایی
معلم داریم تو خانواده 4chsmu1
با اجازتون حتی یه زنگ خشک و خالی هم به هیشکدوم نزدم جهت عرض تبریک روز معلم
دارم به این فکر میکنم چقد بده که این برنامه ها فقط تو فجازی (!) مشتری داره و تو واقعیت کم پیش میاد یکی از این کارا بکنه
نمونش خودم
یکی مثل من تو مجازی پست میذاره و در تکریم روز معلم داد سخن سر میده اون وقت در بین نزدیک ترین کسانش 6 نفر داره یه تبریک اس ام اسی هم بهشون نمیده
(البته من چون دومی رو انجام ندادم اولی رو هم نکردم)
میخوام بگم کاش یکمی از صمیمیت مجازی تلگرام و اینستا و الخ تو زندگی های واقعی بود
اون وقت دنیا گلستان میشد
البته این نظر منه وشما میتونید نظر دیگری داشته باشید
 نظر شما گرچه محترمه ولی برای من قابل قبول نیست 4chsmu1
با این پست نشون دادم که میشه بدون داشتن عرض خاص هم پست گذاشت و لذت زندگی رو برد 4
شمام میتونید همین کارو بکنید Khansariha (69)

ویرایش پست:
دکتر آرش! 22222222222222
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
طاهر جان حذف شد ....
خیلی خوب دکتر آرش ، کلی خندیدم Khansariha (13) Khansariha (13) Khansariha (13)
                  
                 الم یعلم بأن الله یری


[تصویر:  7m1m_2222222222222.png]
[تصویر:  34z.png]
 سپاس شده توسط
از خانواده بیزارم ...


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 11 مهمان