امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

مامان بزرگم چند وقتیه از شهرستان اومده خونه ما

تو بالکن دوتا یاکریم لونه کردن ؛ الان رفته تو بالکن داره به زبان فارسی سخت با یاکریم ها صحبت میکنه

بهش میگم چی میگی بهشون ؟ میگه بالکن رو زیاد کثیف میکنن دارم بهشون میگم تو لونه خودشون کثیف کاری کنن!

میگم خب چرا انقدر به خودت فشار میاری که فارسی بگی! خب ترکی بگو بهشون .

میگه اینجا تهرانه ترکی متوجه نمیشن!
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
داشتم از گرما مي مُردم. به راننده گفتم دارم از گرما مي ميرم. راننده كه پير بود گفت: «اين گرما كسي رو نميكشه.» گفتم: «جالبه ها، الان داريم از گرما كباب مي شيم، شش ماه ديگه از سرما سگ لرز مي زنيم.» راننده نگاهم كرد. كمي بعد گفت: «من ديگه سرما رو نمي بينم.» پرسيدم: «چرا؟» راننده گفت: «قبل از اينكه هوا سرد بشه مي ميرم.» خنديدم و گفتم: «خدا نكنه.» راننده گفت: «دكترا جوابم كردن، دو سه ماه ديگه بيشتر زنده نيستم.» گفتم: «شوخي مي كنيد؟» راننده گفت: «اولش منم فكر كردم شوخيه، بعد ترسيدم بعدش افسرده شدم ولي الان ديگه قبول كردم.» ناباورانه به راننده نگاه كردم. راننده گفت: «از بيرون خوبم، اون تو خرابه... اونجايي كه نميشه ديد.» به راننده گفتم: «پس چرا دارين كار مي كنين؟» راننده گفت: «هم براي پولش، هم براي اينكه فكر و خيال نكنم و سرم گرم باشه، هم اينكه كار نكنم چي كار كنم.» به راننده گفتم: «من باورم نميشه.» راننده گفت: «خودم هم همين طور... باورم نميشه امسال زمستان را نمي بينم، باورم نميشه ديگه برف و بارون را نمي بينم، باورم نميشه امسال عيد كه بياد نيستم، باورم نميشه اين چهارشنبه، آخرين چهارشنبه ١٧ تير عمرمه.» به راننده گفتم: «اينجوري كه نميشه.» راننده گفت: «تازه الانه كه همه چي رو دوست دارم، باورت ميشه اين گرما رو چقدر دوست دارم؟»... ديگر گرما اذيتم نمي كرد، ديگر گرما نمي كشتم...

#سروش_صحت

قدر لحظات رو بدونیم  Confetti
(1397 آبان 15، 0:59)جناب خان :) نوشته است: اولين باره با گوشى ميام كانون
چه باحاله4

اره خیلی حال میده، من زیاد نمیتونم با سیستم یا لپتاپ بیام چون تا میرم سراغشون میگن داری چکار میکنی، اخه قبلا در اینجور مواقع من در حال کار بودم یا درس خوندن که الان هیچکدومشو ندارم و براشون تعجب اوره. 
خلاصه بیشتر وقتا با گوشی میام حتی دوسوم جشن ها و دعوت نامه ها رو با گوشی میزنم، بدیش اینه که درصد خطای تایپ بالا میره ... وگرنه خیلی راحته

(1397 آبان 15، 1:47)رامین. نوشته است: مامان بزرگم چند وقتیه از شهرستان اومده خونه ما

تو بالکن دوتا یاکریم لونه کردن ؛ الان رفته تو بالکن داره به زبان فارسی سخت با یاکریم ها صحبت میکنه

بهش میگم چی میگی بهشون ؟ میگه بالکن رو زیاد کثیف میکنن دارم بهشون میگم تو لونه خودشون کثیف کاری کنن!

میگم خب چرا انقدر به خودت فشار میاری که فارسی بگی! خب ترکی بگو بهشون .

میگه اینجا تهرانه ترکی متوجه نمیشن!

وای خدا از دست شما اقا رامین Khansariha (13)

تو مشهد پر از با کریم هست و بهش میگن موسی کو تقی، روایت هست که یه جفت پرنده بودن نام اقاشون موسی بوده پسر گلشو میبره پرواز یادش بده وقتی برگشته باهاش تقی نبوده خانوم پرنده ام میگه موسی کو تقی... حالا اینکه این روایت صحت داره یا نداره، یا اینکه اسم خانم پرندهه چرا نیست و چرا تقی رو نبرده اون پرواز یادش بده ، یا اینکه اصلا چه بر سر تقی اومده سالیان سال بحث و بررسی وجود داره که به نتیجه نرسیدن Khansariha (13) واقعا چرا بهش میگن موسی کو تقی؟ اصلا تفاوت موسی کوتقی و کفتر و یا کریم چیه؟ پرنده ایی دیگر هم هست به نام سوسلنگ یه جیزی شبیه این به لهجه شیرین خراسانی شایدم اشتباه گفتم، خلاصه من فقط گنجیشک رو میشناسم تازه اونم شنیدم بهش میگن چوغوک Shy
(1397 آبان 15، 4:13)سالِک نوشته است: داشتم از گرما مي مُردم. به راننده گفتم دارم از گرما مي ميرم. راننده كه پير بود گفت: «اين گرما كسي رو نميكشه.» گفتم: «جالبه ها، الان داريم از گرما كباب مي شيم، شش ماه ديگه از سرما سگ لرز مي زنيم.» راننده نگاهم كرد. كمي بعد گفت: «من ديگه سرما رو نمي بينم.» پرسيدم: «چرا؟» راننده گفت: «قبل از اينكه هوا سرد بشه مي ميرم.» خنديدم و گفتم: «خدا نكنه.» راننده گفت: «دكترا جوابم كردن، دو سه ماه ديگه بيشتر زنده نيستم.» گفتم: «شوخي مي كنيد؟» راننده گفت: «اولش منم فكر كردم شوخيه، بعد ترسيدم بعدش افسرده شدم ولي الان ديگه قبول كردم.» ناباورانه به راننده نگاه كردم. راننده گفت: «از بيرون خوبم، اون تو خرابه... اونجايي كه نميشه ديد.» به راننده گفتم: «پس چرا دارين كار مي كنين؟» راننده گفت: «هم براي پولش، هم براي اينكه فكر و خيال نكنم و سرم گرم باشه، هم اينكه كار نكنم چي كار كنم.» به راننده گفتم: «من باورم نميشه.» راننده گفت: «خودم هم همين طور... باورم نميشه امسال زمستان را نمي بينم، باورم نميشه ديگه برف و بارون را نمي بينم، باورم نميشه امسال عيد كه بياد نيستم، باورم نميشه اين چهارشنبه، آخرين چهارشنبه ١٧ تير عمرمه.» به راننده گفتم: «اينجوري كه نميشه.» راننده گفت: «تازه الانه كه همه چي رو دوست دارم، باورت ميشه اين گرما رو چقدر دوست دارم؟»... ديگر گرما اذيتم نمي كرد، ديگر گرما نمي كشتم...

#سروش_صحت

قدر لحظات رو بدونیم  Confetti

من اینو خودم حس کردم خیلی چیزا برام لذت بخش شده اذیت کننده نیست، اخرش ک چی میمیریم دیگه دست منم نیست که نذارم بمیرم پس چه چند روز بیشتر یا کمتر بهتره سعی کنم از همه چی لذت ببرم و دوستش داشته باشم




یه خبرایی هست در حال بررسی و رایزنی، خبر خوبیه برای من و امیدوارم تصمیمم درست باشه صددرصد که بشه حتما میام بهتون میگم. برام دعا کنید درست تصمیم بگیرم Khansariha (69)
[تصویر:  Untitled_2.png]
(1397 آبان 15، 0:15)مرد مجاهد نوشته است: سلام
به به برادر کربلایی عاشق به آرزوی دلبر رسیده عزیز


رسیدن بخیر داداش جون
خوش به سعادتت ... روزی مستمرت ان شاء‌ الله
و همه بچه ها به لطف خدا


واقعا هم الان همین حس به دلبر رسیدن رو دارم.
دچار افسردگی شدم. 4chsmu1 

ان شا‌ء الله برای همه ی بچه ها....



نقل قول: پس امروز همون روزیه که 15 ساله انتظارش رو میکشم.
امروز همون روزه ... همون روزی که میپیچه عطر ماندگار پاکی و نجابت در فضای قلبم؛
امروز، روز حسینه ... هر روز روز حسینه ...
احسنت Khansariha (69)
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

واقعا خوش به حالتون اقای عاشق و همچنین تمام دوستان کانونی که رفتن کربلا
گاهی وقتا.... نه بهتره بگم همیشه که نمیشه برم حرم امام رضا و دلتنگش میشم میگم ببین امام رضا بغل گوشته نیم ساعته پیششی نمیری میخوای بری کربلا...
چقدر ادم میتونه روسیاه باشه که نتونه.... Hanghead
[تصویر:  Untitled_2.png]
(1397 آبان 15، 11:40)مهرخدا نوشته است: واقعا خوش به حالتون اقای عاشق و همچنین تمام دوستان کانونی که رفتن کربلا
گاهی وقتا.... نه بهتره بگم همیشه که نمیشه برم حرم امام رضا و دلتنگش میشم میگم ببین امام رضا بغل گوشته نیم ساعته پیششی نمیری میخوای بری کربلا...
چقدر ادم میتونه روسیاه باشه که نتونه.... Hanghead


توی دم و دستگاه امام حسین جای برای همه هست. رو سیاه و رو سفید هم نداره.
اگر به این بود که من خودم روسیاه ترین کانون هستم.

اون روز آخر به خودم می گفتم عاشق مطمئن باش که یه چیزی می شه تا تو بازم از سفر جا بمونی، آخه تو به این روسیاهی کجا می خوای بری.
اما جا نموندم، باورش سخت بود اما رسیدم به کربلا.

چطور توصیف کنم، زبانم قاصره....
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
دختردار که شدید روزی هزار بار در گوشش آهنگِ "یه دختر دارم شاه نداره" را بخوانید؛
اتاقش را پر کنید از خرس و قلب های شکلاتی؛
هرروز ببوسیدش و هرازگاهی حرفِ اول اسمش را با گلِ رز قرمز در جعبه ای بچینید...
آنقدر مهم بودنش را تاکید کنید که خودش هم به این باور برسد؛
که فقط زمانی جنسِ مخالف را واردِ زندگی اش کند که آن بخش از نیازِ محبت های دخترانه اش را فقط او بتواند تامین کند
متوجهید چه میگویم؟ حیف است احساس دختری را که با جان و دل بزرگش کرده اید؛ یک غریبه که هنوز از راه نرسیده با چند خرس و شکلات و پاستیل دست خورده کند...

#سحر_رستگار
Hanghead
(1397 آبان 15، 20:08)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: توی دم و دستگاه امام حسین جای برای همه هست. رو سیاه و رو سفید هم نداره.
اگر به این بود که من خودم روسیاه ترین کانون هستم.

اون روز آخر به خودم می گفتم عاشق مطمئن باش که یه چیزی می شه تا تو بازم از سفر جا بمونی، آخه تو به این روسیاهی کجا می خوای بری.
اما جا نموندم، باورش سخت بود اما رسیدم به کربلا.

چطور توصیف کنم، زبانم قاصره....

20 20 20 20
[تصویر:  Untitled_2.png]
 سپاس شده توسط
[تصویر:  1%20(5).jpeg]
[تصویر:  Untitled_2.png]
[تصویر:  .jpg]
همانا ما جغد هستیم  4chsmu1
یه سری پست ها تو کانون هست که ادم هیچوقت از یادش نمیره
درد دل کسایی که بعد از ازدواج اومده بودن کانون و میگفتن که این مصیبت با زندگیشون چیکار کرده
خودارضایی بعد از ازدواج ... این جمله اندازه ی کل دنیا توش غم داره
بعضی از پست ها هستن تو کانون کلی غم توشونه ... تو این چندین ساله که تو کانونم بعضیها رو ذخیره نگه داشتم
امشب یاد یه سری حرفا افتادم تو کانون ؛ رفتم دنبال پست هایی که نگه داشته بودم ؛ پیداشون کردم

بچه ها تورو خدا تا دیر نشده این مرض رو ترک کنید
تورو خدا ترک کنید
تورو خدا ترک کنید
به خدا خودارضایی جز بدبختی هیچی نداره . جز بیچارگی و سوزوندن ریشه ی زندگی هیچی نداره

به خدا همتون برام عزیزین . زندگی تک تکتون برام مهمه
این پست ها رو خوندم بغضم گرفت که داریم چیکار میکنیم با خودمون ؛ با زندگیمون ؛ با آیندمون ...

(1391 اسفند 12، 0:33)unforgiven. نوشته است: سلام .
دوست دارم مدیر انجمن این پست رو طوری تنظیم کنه که همیشه بالا بمونه تا همه بخونن .

من 28 سالمه . خیلی وقت پیش که دقیقا یادمه کی بود شروع کردم به خودارضایی .. باعث افتخار نیست ولی الان 12 سال یا بیشتر  هست که این کار رو می کنم . همیشه هم بعد از خودارضایی میگم این دیگه آخرین باره و تمام . اما  نمیشه .... امشب خیلی اتفاقی اینجا رو کشف کردم ! ولی خوشحالم که برای یکبار دیگر هم میتونم تلاش کنم ..... نکته مهمتر از همه اینکه من متاهل هستم ....

اول یک سری چیزها رو روشن کنم که هم نظر پزشکیه و  و البته تجربیات خودم هم هست  :
خودارضایی در هیچ قسمتی از بدن مثل ضعیف  شدن چشم ؛ بچه دار نشدن در آینده و هیچ موضوع دیگری تاثیر نداره  . فقط و فقط تاثیر روانی داره . این تاثیر تاثیر خیلی خیلی بدی هست که حاضرم به جرات بگم حداقل باعث 30% طلاق ها هست ....

حالا این تاثیر روانی چیه ؟ میگم براتون . خودم درگیرشم و هنوز بعد از 2 سال ازدواج ازش راحت نشدم و داره همه چیزم رو نابود میکنه

از اثرات خودارضایی این هستش که آدم بهش علاقه مند میشه . بهش اعتیاد پیدا می کنه و درگیرش میشه .خودارضایی باعث میشه دچار نوعی بیماری روانی بشید. مشکل روحی پیدا کنید اما اینها فقط مال دوران مجردیه !!

اگر نتونید ترک کنید در دوران متاهلی آثارش تاسف بار میشه ( خودم! نمونش) ..

وقتی که خودارضایی رو بهش عادت کنید بعد از ازدواج با گذشت یه مدت و چند بار رابطه جنسی با همسرتون دچار نوعی بی میلی به همسر و س*ک*س میشید . کم کم فکر می کنید خودارضایی بهتره و لذت بیشتری بهتون میده . و متاسفانه شما دوباره به خودارضایی برمی گردید .  لذتش براتون بیشتره و بهش عادت دارید . این باعث نابودی زندگی تون میشه مستقیم یا غیر مستقیم . الان خود من از خودارضایی لذا بیشتری می برم تا رابطه جنس*ی با همسرم khodahafez  . این باعث مشکلات بین ما شده و همسرم کم کم داره صبرش تموم میشه و به من میگه که بی احساس ام و به احساس اون اهمیت نمی دم . ولی نمی دونه که من چه جنایتکاری! هستم .....

باور کنید بارها شده که وقتی همسرم داره تلویزیون می بینه یا میره حمام سریع میام پشت کامپیوتر و با یه فیلم یا چند تا عکس خودارضایی می کنم .....

خودم از خودم بدم میاد . تا حالا خیلی تلاش کردم ترک کنم همیشه شکست خوردم ..
به همه دوستان چه دختر چه پسر توصیه میکنم حتما حتما تلاش کنند این کار رو کنار بزان که در آینده مثل من نشن ...

من از امشب می خوام  به امید خدا شروع کنم به ترک کردن به طوری جدی و دوست دارم بچه ها با هام همیاری کنن تا موفق بشم . تجربیات روزانم رو براتون می ذارم ....


(1393 آبان 15، 13:12)امیررضا نوشته است: امیررضا
سلام. امیررضا هستم۳۳ ساله ، ۱۵سال بیمار (خ.ا)
تابه حاصل تصمیم جدی برای درمان نداشتم تا دو روز پیش...
دو روز پیش به خاطر لغزش دوباره ی من درشرف جدایی از همسرم بودم .
آخه ازنظر همسرم این کارمن برابر با (زنا) است و خیانت به او محسوب میشه.
ولی به بخاطر اینکه دوستش دارم و در کنارش آرامش دارم و حاضر نیستم ازدست بدمش جدا قصد درمان (خ.ا) را دارم.
و یک فرصت دوباره ازش گرفتم__نمیداد، با التماس و عجز__ تاباپیگیری به درمان این بیماری یه اعتیاد آوره وسواس گونه و (لذت های کاذب آن) بپردازم.
به امید رسیدنم به لذتهای ماندگار در رابطه ی زناشویی واقعی با همسرم.
از سرپرست تقاضا دارم راهنمایی بشم


(1391 ارديبهشت 31، 7:54)pari نوشته است: دیروز فهمیدم که دارم مادر می شم. شاید دیگه هیچ کس به اندازه ی من واسه ترک این گناه انگیزه نداشته باشه.


(1393 مهر 6، 1:22)baz_bargh نوشته است: سلام .سعيد هستم.40ساله هستم. تقريبا"23ساله خودارضايي دارم. راههاي مختلفي را رفتم تا بتونم از گرفتاري نجات پيدا كنم اما نشد.ازدواج قبليم بخاطر اين جريان به طلاق كشيده شد. ازدواج جديدم هم داره تحت تاثير اين موضوع قرار ميگيره. ديگه نميدونم چيكار كنم. داغونم داغون.1276746pa51mbeg8j1276746pa51mbeg8j20
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
(1397 آبان 16، 5:30)رامین. نوشته است: یه سری پست ها تو کانون هست که ادم هیچوقت از یادش نمیره
درد دل کسایی که بعد از ازدواج اومده بودن کانون و میگفتن که این مصیبت با زندگیشون چیکار کرده
خودارضایی بعد از ازدواج ... این جمله اندازه ی کل دنیا توش غم داره
بعضی از پست ها هستن تو کانون کلی غم توشونه ... تو این چندین ساله که تو کانونم بعضیها رو ذخیره نگه داشتم
امشب یاد یه سری حرفا افتادم تو کانون ؛ رفتم دنبال پست هایی که نگه داشته بودم ؛ پیداشون کردم

بچه ها تورو خدا تا دیر نشده این مرض رو ترک کنید
تورو خدا ترک کنید
تورو خدا ترک کنید
به خدا خودارضایی جز بدبختی هیچی نداره . جز بیچارگی و سوزوندن ریشه ی زندگی هیچی نداره

به خدا همتون برام عزیزین . زندگی تک تکتون برام مهمه
این پست ها رو خوندم بغضم گرفت که داریم چیکار میکنیم با خودمون ؛ با زندگیمون ؛ با آیندمون ...

(1391 اسفند 12، 0:33)unforgiven. نوشته است: سلام .
دوست دارم مدیر انجمن این پست رو طوری تنظیم کنه که همیشه بالا بمونه تا همه بخونن .

من 28 سالمه . خیلی وقت پیش که دقیقا یادمه کی بود شروع کردم به خودارضایی .. باعث افتخار نیست ولی الان 12 سال یا بیشتر  هست که این کار رو می کنم . همیشه هم بعد از خودارضایی میگم این دیگه آخرین باره و تمام . اما  نمیشه .... امشب خیلی اتفاقی اینجا رو کشف کردم ! ولی خوشحالم که برای یکبار دیگر هم میتونم تلاش کنم ..... نکته مهمتر از همه اینکه من متاهل هستم ....

اول یک سری چیزها رو روشن کنم که هم نظر پزشکیه و  و البته تجربیات خودم هم هست  :
خودارضایی در هیچ قسمتی از بدن مثل ضعیف  شدن چشم ؛ بچه دار نشدن در آینده و هیچ موضوع دیگری تاثیر نداره  . فقط و فقط تاثیر روانی داره . این تاثیر تاثیر خیلی خیلی بدی هست که حاضرم به جرات بگم حداقل باعث 30% طلاق ها هست ....

حالا این تاثیر روانی چیه ؟ میگم براتون . خودم درگیرشم و هنوز بعد از 2 سال ازدواج ازش راحت نشدم و داره همه چیزم رو نابود میکنه

از اثرات خودارضایی این هستش که آدم بهش علاقه مند میشه . بهش اعتیاد پیدا می کنه و درگیرش میشه .خودارضایی باعث میشه دچار نوعی بیماری روانی بشید. مشکل روحی پیدا کنید اما اینها فقط مال دوران مجردیه !!

اگر نتونید ترک کنید در دوران متاهلی آثارش تاسف بار میشه ( خودم! نمونش) ..

وقتی که خودارضایی رو بهش عادت کنید بعد از ازدواج با گذشت یه مدت و چند بار رابطه جنسی با همسرتون دچار نوعی بی میلی به همسر و س*ک*س میشید . کم کم فکر می کنید خودارضایی بهتره و لذت بیشتری بهتون میده . و متاسفانه شما دوباره به خودارضایی برمی گردید .  لذتش براتون بیشتره و بهش عادت دارید . این باعث نابودی زندگی تون میشه مستقیم یا غیر مستقیم . الان خود من از خودارضایی لذا بیشتری می برم تا رابطه جنس*ی با همسرم khodahafez  . این باعث مشکلات بین ما شده و همسرم کم کم داره صبرش تموم میشه و به من میگه که بی احساس ام و به احساس اون اهمیت نمی دم . ولی نمی دونه که من چه جنایتکاری! هستم .....

باور کنید بارها شده که وقتی همسرم داره تلویزیون می بینه یا میره حمام سریع میام پشت کامپیوتر و با یه فیلم یا چند تا عکس خودارضایی می کنم .....

خودم از خودم بدم میاد . تا حالا خیلی تلاش کردم ترک کنم همیشه شکست خوردم ..
به همه دوستان چه دختر چه پسر توصیه میکنم حتما حتما تلاش کنند این کار رو کنار بزان که در آینده مثل من نشن ...

من از امشب می خوام  به امید خدا شروع کنم به ترک کردن به طوری جدی و دوست دارم بچه ها با هام همیاری کنن تا موفق بشم . تجربیات روزانم رو براتون می ذارم ....


(1393 آبان 15، 13:12)امیررضا نوشته است: امیررضا
سلام. امیررضا هستم۳۳ ساله ، ۱۵سال بیمار (خ.ا)
تابه حاصل تصمیم جدی برای درمان نداشتم تا دو روز پیش...
دو روز پیش به خاطر لغزش دوباره ی من درشرف جدایی از همسرم بودم .
آخه ازنظر همسرم این کارمن برابر با (زنا) است و خیانت به او محسوب میشه.
ولی به بخاطر اینکه دوستش دارم و در کنارش آرامش دارم و حاضر نیستم ازدست بدمش جدا قصد درمان (خ.ا) را دارم.
و یک فرصت دوباره ازش گرفتم__نمیداد، با التماس و عجز__ تاباپیگیری به درمان این بیماری یه اعتیاد آوره وسواس گونه و (لذت های کاذب آن) بپردازم.
به امید رسیدنم به لذتهای ماندگار در رابطه ی زناشویی واقعی با همسرم.
از سرپرست تقاضا دارم راهنمایی بشم


(1391 ارديبهشت 31، 7:54)pari نوشته است: دیروز فهمیدم که دارم مادر می شم. شاید دیگه هیچ کس به اندازه ی من واسه ترک این گناه انگیزه نداشته باشه.


(1393 مهر 6، 1:22)baz_bargh نوشته است: سلام .سعيد هستم.40ساله هستم. تقريبا"23ساله خودارضايي دارم. راههاي مختلفي را رفتم تا بتونم از گرفتاري نجات پيدا كنم اما نشد.ازدواج قبليم بخاطر اين جريان به طلاق كشيده شد. ازدواج جديدم هم داره تحت تاثير اين موضوع قرار ميگيره. ديگه نميدونم چيكار كنم. داغونم داغون.1276746pa51mbeg8j1276746pa51mbeg8j20

Tears Tears
53
هوووررراااا اعتبارام رند 550 شد 317
[تصویر:  Untitled_2.png]
دوستان مدتی نیستم مواظب خودتون باشیداااا، خدا پشت و پناهتون
برید حسابی حال کنید که جو کانون حسابی مردونه میشه و موندن جایز نیست
التماس دعا، حلالم کنید.
[تصویر:  Untitled_2.png]
 سپاس شده توسط
(1397 آبان 16، 5:30)رامین. نوشته است: یه سری پست ها تو کانون هست که ادم هیچوقت از یادش نمیره
درد دل کسایی که بعد از ازدواج اومده بودن کانون و میگفتن که این مصیبت با زندگیشون چیکار کرده
خودارضایی بعد از ازدواج ... این جمله اندازه ی کل دنیا توش غم داره
بعضی از پست ها هستن تو کانون کلی غم توشونه ... تو این چندین ساله که تو کانونم بعضیها رو ذخیره نگه داشتم
امشب یاد یه سری حرفا افتادم تو کانون ؛ رفتم دنبال پست هایی که نگه داشته بودم ؛ پیداشون کردم

بچه ها تورو خدا تا دیر نشده این مرض رو ترک کنید
تورو خدا ترک کنید
تورو خدا ترک کنید
به خدا خودارضایی جز بدبختی هیچی نداره . جز بیچارگی و سوزوندن ریشه ی زندگی هیچی نداره

به خدا همتون برام عزیزین . زندگی تک تکتون برام مهمه
این پست ها رو خوندم بغضم گرفت که داریم چیکار میکنیم با خودمون ؛ با زندگیمون ؛ با آیندمون ...

باور خطایی که خیلی ها دارن این هست که چاره ی خ.ا ازدواجه.
این اشتباه محضه.

پله ی آخر در ترک خ.ا ازدواجه
یعنی شما ابتدا باید ترک کنی و توی این ترک به حالت پایدار برسی، بعدش برسی سراغ ازدواج و ...

زمان تعیین نمی کنم براش.
این عدد یک سالی که می گن رو هم قبول ندارم.

ولی توی ترک باید به حالت پایدار رسید.
یعنی این که دیگه از مشکلات به خ.ا پناه نبری
یعنی این که دیگه نیاز جنسی در کنترلت باشه، نه تو در کنترلش
یعنی این که فیلم ها و صحنه های مستهجن دائم جلوی چشمت نباشن، شب قبل خواب درگیرت نکنن.
یعنی این که روانت سالم بشه و بشه مثل روز اولش (ان شاء الله)
یعنی این پست آرمین




این ها که باشه، توی ازدواج از این بابت انسان به مشکل نمی خوره.
چون اصلا همچین انسانی اولویت اولش توی ازدواج برآوردن میل جنسی نیست.

بلکه پیدا کردن یک همسفر برای طی کردن مسیر پر فراز و نشیب زندگیه
رسیدن به آرامش روحی و روانیه
کامل شدنه
تربیت نسل صالحه

و در کنار این ها میل جنسی هم قراره برآورده بشه.

اون وقت هست که لذت های متعالی زندگی رخ نشون می دن.
لذت پدر شدن، مادر شدن. بابا شدن، مامان شدن.

بچه ها ما اگه بدونیم ما با این خ.ا هامون، چه چیزی رو داریم به تاخیر می ندازیم و خراب می کنیم.
این قدر راحت تن به ذلت خ.ا نمی دیم.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 8 مهمان