1397 شهريور 30، 22:31
ما همیشه تو حیاط با خواهرا بازی میکردیم
بچه های محل رو اصلا نمی شناختم
(1397 شهريور 30، 22:31)می توانم نوشته است: نمی دونم تو کوچه بازی کردن چطوریه؟
ما همیشه تو حیاط با خواهرا بازی میکردیم
بچه های محل رو اصلا نمی شناختم
(1397 شهريور 30، 22:40)aliunknown نوشته است:(1397 شهريور 30، 22:28)دیوار نوشته است: سلام
با دیدن سگا و پلی استیشن و ... یاد خاطراتمون افتادیم
البته من که سگا نداشتم؛ ولی خونه فامیلا میرفتم بازی میکردم
پلی استیشن هم نداشتم... اما اونم خونه فامیلا و همچنین کلوب میرفتم بازی میکردم
تنها چیزه الکترونیکی فکر کنم آتاری بودا؛ اونم از این دستی ها
البته ما هم بازی های خودمون رو داشتیم ؛ از گل کوچیک و دریبل تو گل گرفته تا کارت بازی با پرتاب دمپایی و ...
هی روزگار ،
من یبار ولتاژ آداپتور سگای اقواممون رو تغییر دادم
یادم میاد بووووووومپ کرد و فیوزا پرید
یعنی سرگرمی کل محله شون رو فرستادم هوا همینطور سرگرمی خودم
اون قضیه ی شامپو که رامین چند وقت پیش گفت. وااای یعنی تمام خاطراتم زنده شد
چه شوقییی داشتم واسه رسیدن به اون تیله هه الان رسیده به دست داداشم
اون آتاری دستی ها هم یادش به خیر. بهش میگفتیم Game boy
شب و روزا که پاش نگذروندیم
من همیشه باتری زاپاس داشتم تو جیبام
الانم شبیه ساز اندرویدیش اومده. میتونید دانلود کنید خاطراتتون رو زنده کنید
با اینکه سن آن چنانی هم ندارم اما احساس میکنم پیر شدم
چشم به هم بزنی تموم میشه
انگار همین دیروز بود با شوق و ذوق نقاشی هامون رو میریختیم رو فلاپی دیسک و میبردیم نشون بقیه میدادیم....
چقدرم مواظب بودیم ضربه خوره. از بس که داغون بودن
وااای
یا اون کارت اینترنتا
با چه ذوق و شوقی میرفتیم از مغازه میگرفتیم و رمز عبور و نام کاربری رو میتراشیدیم
یکم که گذشت شرکتی که اون کارتا رو میداد سرویس پشتیبانی راه انداخت و گفت دیگه نیاز نیست بیاید هی کارت بگیرید
به این شماره زنگ بزنید براتون شارژ میکنیم بعد بیاید مرکزمون حساب کنید اون زمان مردم بیشتر به هم اعتماد میکردن خدایی
عید نوروز امسال کارت شبکه ای که ۱۰ سال باهاش به اینترنت وصل شدم رو از سیستم خدا بیامرزم جدا کردم
بعد همین دیروز دیدم داداشم با انبردست افتاده به جونش
گفتم تو ارزش اینو درک نمیکنی. اما این زمانی برای من و هم سن و سالام دنیایی بود واسه خودش
اون غیژ قیژی که میکرد
دیگه ننویسم . داره اشکم در میاد