1398 ارديبهشت 14، 9:06
البته من ربطی به اون ناشناس که توی افتخارات بود ندارم اما دوست دارم منم یه روزی مثل اون دو ساله بشم و بار خودمو برای همیشه ببندم.
دارم به این فکر میکنم که اگه دوساله بشه ترکم، بازم باید اراده داشته باشم که به صفر نرسم .....اما میدونم اگه دوسال بگذره از امروز ، اونوقت من از هر نظری یه آدم دیگه ای حساب میشم و بهتر میتونم مدیریت کنم احساساتمو.
دارم فکر میکنم توی این دوسال اگه ترک کنم و چند سال بعدش ازدواج کنم ، بازم آلوده ی این کار میشم یا نه!؟.....البته این حرف رو از روی سوال نپرسیدم ...فقط دارم فکرامو مینویسم.
دارم فکر میکنم این فقط یه مشکل پیش اومده به خاطر نبود همسره !؟...یا یک بیماریه که در بودن همسر هم میتونه منو اذیت کنه!؟....گرچه شنیدم بعضی ها در صورت وجود همسر باز هم خود ارضایی میکنن....
شاید اون خود ارضایی با این خود ارضایی فرق بکنه از خیلی نظرا ....و یا شایدم فرقی نکنه و همین علایم رو داشته باشه!........
بگذریم از این حرفا....فقط خواستم با نوشتن حرفام گره های ذهنی خودمو وا کنم.
..............................................................................................................
راستی گفتی معرفی بنمایم.....راستش ترجیح میدم فعلا ننمایم(معرفی!...خخخ)
حقیقتا نمیخوام معماییش کنم چون چیزی برای معمایی کردن وجود نداره....اما الان به خاطر اینکه یه روز از ترکم میگذره اصلا دل و دماغ توضیح خودمو ندارم.
یه قول یه دوستی که میگفت: کاش چیزی برای گفتن از خودم بود تا گوش فلک رو کر میکردم.
اما به هر حال کم کم نوشته هامون باعث معرفی بیشتر خودمون میشه .
.......................................................................................................................
یه چیزی هم یادم اومد بگم شاید بی ربط به جمله ی قبلیم نباشه! و هم یه جورایی معرفی خودم باشه:
من به شخصه اصلا عشق در نگاه اول رو نمیفهمم و فقط توی قصه ها خوندمشون ...البته میدونم دوست داشتن در نگاه اول وجود داره اما من تعریف دیگه ای از عشق و دوست داشتن دارم.
اینکه عشق رو اصلا نمیفهمم و به نظرم کسایی که از این کلمه استفاده میکنن میخوان شدت دوست داشتنشون رو با عالی ترین کیفیت و رزولوشن ممکن نشون شخص یا اشخاص مورد نظر بدن.
و اینکه به ظن من دوست داشتن آدما ، از یه طیف گسترده تشکیل شده که توی این طیف میتونه از دوست داشتن های کم شروع بشه تا دوست داشتن های خیلی زیاد (که خیلی ها به این میگن عشق)
به نظرم عشق اونقدر بار معنایی با ارزش و سنگینی داره که برای من خیلی سخته بگم عاشق شدم یا عشقم فلان چیز یا فلان شخصه!...فعلا با همین دوست داشتن های کم و زیاد در گذر ارتباطات روزمره کارم راه میفته (،در کل گذرم به کلمه ی عشق نیفته بهتره برای کلیه و مجاری کلیویم! .)
تمام اینارم گفتم که بگم :من خودم سعی میکنم توی ارتباطات معمولی به مرور زمان هم معرفی بشم و هم بقیه به من معرفی بشن ....چون فکر میکنم اینطوری رابطه ها عمیق تر میشه
مثل آشی که زمان میبره تا جا بیفته.
..............................................................................................................................................................................
از این حرفا که بگذریم باید بگم که به شدت فشار ذهنی و هورمونی و جسمی ترک روز اول رووم سواره!
...........................................................................................................
از فشار هم که بگذریم خواستم یه فیلمی رو معرفی کنم که خیلی عالیه ....یه فیلم فضاییه مربوط به صد تا نوجوون که از فضا فرستاده میشن به زمین ....و ادامه ماجرا.....THE 100
البته سانسور شده ش انگار توی روبیکا هست...اگه نبود خواهشا دنبال سانسور شده ش برین توی سایتا(برای خودمون بهتره!)..........
.....................................................................................................................................................................